دسته بندی :#بیمارستان

8 مقاله

حماسه يك جانباز

حماسه یک جانباز

برادر جانبازی را به بیمارستان ( بیمارستانی در لندن ) آورده بودند که در اثر بمباران شیمیایی دو چشم خود را از دست داده بود . افزون بر این ، تمام دندان هایش هم ریخته بود و اصلا نمی توانست غذا بخورد و به وسیله شیلنگ از راه دهان به

در حسرت آخرین دیدار

در حسرت آخرین دیدار

من در بیمارستان شهید چمران تهران بستری بودم، جنازه رحیم برادر کوچکم را بعد از ۲۵ روز شناسایی و به خاک سپرده بودند. به من، مادرم و برادرم کاظم اطلاع دادند که رحیم پیدا شده است، در این بیست و چند روز شاید هزاران بار فکر او و اینکه حالش

بوي عطر و گلاب

بوی عطر و گلاب

محمود در منطقه شاخ شمیران به شدت شیمیایی شده بود و در بیمارستان کاشانی شهر یزد بستری بود.اولین بار که او را ملاقات کردم به شدت  سیاه  شده  بود،‌  به  طوری که نمی توانستم او را بشناسم.  او سفارش می کرد که، به مجروحین دیگر برسید و … . در

بال‌هاي دل

بال‌های دل

نزدیک غروب به دنبال جعفر رفتم،‌ تا با یکدیگر به هیات «فاطمیون» برویم. در میان راه وضعیت جسمی نصراصفهانی تغییر یافت و رنگ چهره‌اش زرد شد، سریع او را به بیمارستان رساندم. به دستور پزشک؛ معده او را مورد عمل جراحی قرار دادند. دو غده در معده محمد‌جعفر بود. به

خاطرات جانباز شيميايي حسين محمديان (1)

خاطرات جانباز شیمیایی حسین محمدیان (۱)

بمباران شیمیایی سردشت  مقدمه: آن چه پیش روی دارید شرح وقایع و حوادثی است که پس از بمباران شیمیایی سردشت در روز هفتم تیرماه ۱۳۶۶ و بعد از آن برای من پیش آمد، خاطراتی که از ذهن برای من و بسیاری دیگر فراموش‌نشدنی هستند. به دنبال مصدوم شدن و هنگام

90 روز در بيمارستان هاي اتريش در كما بودم

۹۰ روز در بیمارستان های اتریش در کما بودم

این جانباز ۷۰ درصد شیمیایی می گوید: آنچه می تواند یک جانباز شیمیایی را از پا بیاندازد، درک نادرست مردم از مصدومیت و مشکلات مصدومین شیمیایی است. نام: علی مسجدی نام پدر:اکبر تاریخ ومحل تولد:شهریور۱۳۴۶- کرمان تاریخ و محل اعزام:۱۳۶۱- کرمان مدت حضور در جبهه:۳۰ماه درصد مجروحیت: ۷۰ درصد شیمیایی

با این روش مهربان تر شوید

با این روش مهربان تر شوید

اگر فکر میکنید به اندازۀ کافی مهربان نیستید و دوست دارید برخورد مشفقانهتری با دیگران داشته باشید، میتوانید راهکارهای زیر را امتحان کنید تا هم خودتان و هم دیگران از زندگی لذت بیشتری ببرید. هر هفته برای افرادی که میشناسید حداقل سه عمل نیکوکارانه انجام دهید. مثلاً به یک دوست

ترس از آخر كار

ترس از آخر کار

جناب آقاى منوچهر موریسى سلمه اللّه تعالى داستانى طولانى نقل نمودند که خلاصه اش آن است که اوقاتى که ایشان در حومه لارستان در قریه اسیر به آموزگارى مشغول بودند جوانى به نام احمد از اهل آن قریه مریض سخت و محتضر آماده مرگ  مى شود پس در حالت احتضارش

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا