دسته بندی :خمپاره

10 مقاله

خاطرات رزمندگان7

خاطرات رزمندگان۷

حسرت منور که زدند دیدم یک نفر پاهایش را به زمین می‌کشد. یک دستش را به گلویش گرفته بود و با دست دیگرش می‌خواست زیپ پیراهنش را باز کند. خواستم گلویش را ببندم نگذاشت دستم را گرفت و گذاشت روی جیبش، گفتم:«مگه توش چیه؟» خون از لای انگشتانش بیرون زد،

اصطلاحات جنگ 1

اصطلاحات جنگ ۱

خال هندی جای تیر سلاح سیمینوف و تفنگ قناصه بر پیشانی را به خال هندی تعبیر می‌کردند و این نوع شهادت را زیبا تلقی کرده و آن را به فال نیک می‌گرفتند. خمپارهٔ ۶۰ کسی که سرزده و ناگهانی وارد سنگر یا چادر می‌شد و در چشم به هم زدنی

عشق يعني چه ؟

عشق یعنی چه ؟

بابایی، عشق یعنی چه ؟ سیم خاردار رفت در دهانه‌ی سیم‌چین و صدا کرد، برای چندمین بار. سیم های بریده شده با دست‌های مرد کنار رفتند و مرد جلو رفت. به آرامی و سینه خیز. باباجون زود باش دیر شد. سرنیزه از غلاف بیرون آمد و فرو رفت در خاک،

خاطرات رزمندگان 3

خاطرات رزمندگان ۳

ام وهب دفاع مقدس جنازه شهید شفاهی را سال‌ها پس از شهادت، توسط گروه تفحص کشف کردند و جهت تشییع جنازه به تهران انتقال دادند. وقتی مادر شهید را خبر نمودند شروع به گریه و انابه کرد. سؤال کردند:«مادر چرا بی‌تابی می‌کنی؟» گفت: من برای شهادت فرزندم گریه نمی‌کنم من

طنز 19

طنز ۱۹

اللهم العن ابن مرجانه دوستی داشتیم که حاضر جواب بود. یکی از دوستان که با او صمیمی‌تر بود، گفت: «ما را که سر دعاهایت فراموش نمی‌کنی؟» جواب داد: «هرگز! شما را به طور خاص یاد می‌کنم» بچه‌ها که می‌دانستند حرف او خالی از مزاح نیست،‌ پرسیدند: «حالا چه مواقعی بیشتر

طنز 14

طنز ۱۴

خودت بخوان در لشگر نجف روحانی بی‌رودربایستی داشتیم وقتی به او می‌گفتیم: «حاج آقا ما را برای نماز شب از دعا فراموش نکن و جزو آن چهل مؤمن قرار بده»، صاف و پوست‌کنده می‌گفت: «چشمت کور خودت بلند شو بخوان.» منبع :فرهنگ جبهه _ شوخ طبعی ها جلد ۳ صفحه

طنز 13

طنز ۱۳

دودوتا وقتی جانشین گردان برای جلسه وارد شد، یکی از بچه‌ها که با خلق و خوی مسئولین در جبهه آشنا بود و می‌دانست که آن‌ها هیچ علاقه‌ای به تعریف ندارند و بیشتر موافق روابط دوستانه هستند، رو به جمع کرد و گفت: برای سلامتی برادر فلانی همه با هم دودوتا!

طنز 10

طنز ۱۰

سلامتی فرماندمان خبر خوش عملیات همه‌جا رسیده بود، و بچه‌ها باید این وجد و نشاط و از خود بی‌خودی را یک جوری بروز می‌دادند، چه کسی بهتر از فرمانده‌ی تیپ که تا چند دقیقه‌ی دیگر می‌خواست سخنرانی کند. هنوز پای کار و پشت میکروفون که چه عرض کنم! بلندگوی دستی

خرج خمپاره 60 , خطاطي از راه دور , خمپاره باندپيچ شده , خمپاره كمپوتي , خنثي ولي مسلح

خرج خمپاره ۶۰ , خطاطی از راه دور , خمپاره باندپیچ شده , خمپاره کمپوتی , خنثی ولی مسلح

خرج خمپاره ۶۰ ما چند خرج به خمپاره ۶۰ اضافه کردیم و آن را به جای خمپاره ۸۲ به کار بردیم که قدرت تخریب زیادی داشت. منبع: کتاب فرهنگ جبهه    خطاطی از راه دور ما به عنوان نیروی فرهنگی از سپاه ساری به پاوه اعزام شدیم. در بین راه

سربازي رفته ها بخوانند!

سربازی رفته ها بخوانند!

«ممد خمپاره» ستاد جنگ‌های نامنظم از شهید چمران می‌گوید محمد نخستین یا همان «ممد خمپاره» ستاد جنگ‌های نامنظم، کوله‌بار خاطراتش را آورده بود تا برای‌مان از شهید چمران بگوید. پای حرف که باز شد،‌ناخودآگاه همراه او از خیابان ثارالله تهران حرکت کردیم و چند روز همراه یک عده جوان کم

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا