دسته بندی :داستان تربت

1 مقاله

خاک، در خون خدا می‌شکفد، می‌بالد

خاک، در خون خدا می‌شکفد، می‌بالد

خاک، در خون خدا می‌شکفد، می‌بالد داستان‌هایی از تربت ۱ موج شدیدی تمام دریا را فراگرفته بود. جمعیت نگران شدند. یکی گفت «نکند همین‌جا بمانیم و به جده نرسیم… خدایا ممکن است! رحم کن!» دیگری با چهره‌ای گرفته گفت «باید کاری کرد» و بلند شد. کشتی تکان‌های شدیدی می‌خورد و

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا