داستان واقعی دختری که بدبخت شد !!!
اتاق ۲۱۹! اینجا جایی بود که سرنوشت مرا رقم میزد. این اتاق ۳ شمارهای در دادسرای ناحیه۱۹تهران قرار بود مرا به جایی نامعلوم پرتاب کند. عرق کرده بودم، دستهایم میلرزید. به مادرم گفتم: « اینجا آخر خطه؟» چشمهای مادر قرمز بود و نگاهم نمیکرد: «قسمت این بود.» قسمت، تقدیر، سرنوشت…