دسته بندی :سیاهه

1 مقاله

طنز 11

طنز ۱۱

سنگر بگیر، سنگک همیشه خدا، تو راه تدارکات بود، یا می‌رفت چیزی بگیره، یا چیزی گرفته بود، داشت می‌آورد. بچه‌های دسته هم که او را این همه راغب اموری از این قبیل می‌دیدند، ریش و قیچی را داده بودند دست خودش. او از صبح تا شب گوش به زنگ بود

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا