ریسک
معنای ریسک در فرهنگ لغت «در معرض گذاشتن خود تا حد ضرر»به عقیده من این معنی درست است . خندیدن ریسک است شاید احمق به نظر آیی . گریستن ریسک است شاید احساساتی به نظر آیی. رسیدن به دیگری ریسک است شاید گرفتار شوی. نشان دادن احساسات ریسک است شاید
2 مقاله
معنای ریسک در فرهنگ لغت «در معرض گذاشتن خود تا حد ضرر»به عقیده من این معنی درست است . خندیدن ریسک است شاید احمق به نظر آیی . گریستن ریسک است شاید احساساتی به نظر آیی. رسیدن به دیگری ریسک است شاید گرفتار شوی. نشان دادن احساسات ریسک است شاید
الف آخرشه : نهایتشه آشغال کله : احمق آشغالانس : ماشین آشغالیهای جدید تهران که چراغ گردون هم دارند آمار دادن : نخ دادن – توجه کی را جلب کرن مترادفها : نخ دادن ،راه دادن آش و لاش : آسمون جل آویزون : کسی که مرتبا کنه میشود و