دسته بندی :متون ادبي

65 مقاله

اس ام اس تبریک نیمه شعبان

اس ام اس تبریک نیمه شعبان

اس ام اس تبریک ماه شعبان از زمین نوربه بالا رود امشب زیرا نور خورشید امامت همه  تابان آمد قائم آل محمد(عج) گل گلزار رسول حجه بن الحسن(عج) آن مظهر ایمان آمد میلاد امام زمان(عج) مبارکباد. ============================= اس ام اس تبریک ماه شعبان سحر از دامن نرجس، برآمد نوگلی زیبا

لواي سبز او

لوای سبز او

نماز نیمه شب های نیایش را به عشق تمنای تو به قامت می ایستیم هر صبح کتاب خواب را به عشق روی تو می بندیم و پنجره چشمانمان را رو به باغ یاد تو می گشاییم و فصل روز رمان زندگی را با اللهم ارنی الطلعه الرشیده آغاز می کنیم

لالايي تازه

لالایی تازه

مادر گفت: من لالایی تازه ای خواهم ساخت! من در گوش نوزاد دلبند خویش، حدیثی تازه تر خواهم گفت من قلب کوچک دردانه خود را، با رئوف ترین قلب عالم، پیوند خواهم زد. و من خواب کودک خویش را شیرین ترین خواب عالم خواهم کرد من لالایی تازه ای خواهم

كجاست

کجاست

روزها غرق غروب سرد و خاموش پنجره هائی بسته مردمی خفته پرواز از یاد پرنده ها رفته رنگ خورشید بر رخسارهای رنگ باخته نمی تابد شهر بی رمق با کوچه های خالی از شور درون حصاری از سنگ و آهن نسلی است مانده در اضطراب و بی احساس تر از

يك جمله و بس

یک جمله و بس

در تقویم انتظار، همه فصل ها از عطر بهاری مهدی (عج) متبرک است. نوروز منتظران روزی است که از شب نیمه شعبان آغاز می شود. انتظار، فاصله ای است میان دو جمعه: جمعه ولادت و جمعه ظهور. بهار، همه طراوتش را مدیون یک گل است: گل زیبای نرگس. اگر سختی

كمي زود تر بيا...

کمی زود تر بیا…

وقتی تو در من جوانه میزنی هنگامه ای در من اوج میگیرد… وجودم به التهابی سنگین می تپد… حضورت در رگهای تنم می جوشد میخواهم فریادت بزنم …بخوانمت… با رساترین صدا ترانه ات کنم با شیواترین واژه توصیفت کنم… میخواهم با بلندترین طنین فریاد کنم درونم را بی تو… اما…

يا ابا صالح

یا ابا صالح

نمی دانم کی خواهی آمد ، آشنای دل ! تویی که هنوز به حقیقت نمی دانم کیستی ؟ تویی که یک روز غروب بر حاشیه دلم قدم می گذاری واحساس حضورت مرا قلقلک می دهد . همه نوشته ها تو را گفته اند و همه کتاب ها تو را خوانده

قصه ما

قصه ما

شعر دردهای ناسروده است رنج یک جامانده از سفر رد گم شده ای در غبار ابهام شرح رفتن و به خود نرسیدن است داستان یک شدن ناتمام آرزوهای دراز و عمری کوتاه فرصتهای بر باد رفته رخوتها و گذر لحظه های پر شتاب قصه ما ماجرای اشک آب برکه است

والطور

والطور

سوگند به طور سرزمین نیزه های شکسته سرزمین علمهای افتاده سرزمین مشکهای تشنه سرزمین خیمه های سوخته و کتاب مسطور فی رقٍّ منشور سوگند به نامه نگاشته در طوماری گسترده و کتاب مسطور، همان پیکر در خون تپیده است تکه تکه شده چونان برگهای فرو ریخته از غارت پاییز زخمی

صبح انعكاس لبخند توست

صبح انعکاس لبخند توست

زمین فقط پنج تابستان به عدالت تن داد و سبزی این سالها تتمه آن جویبار بزرگ است که از سرچشمه ناپیدایی جوشید وگرنه خاک را بی تو جرات آبادانی نیست تو را با دیدنیهای مانوس می سنجم من اگر می دانستم پشت آسمان چیست تو همانی تو آن بهار ناتمامی

هوس روي نگار

هوس روی نگار

مرغ دل دیرزمانی است که در هوس روی نگار این سوی و آن سوی می پرد و پروانه وار شمع خیالش را طوف می کند. به خون وضو ساخته و با شراره هجران احرام بسته است. موج در موج تاریکی فراقش را به برق وصال می شکافد و بغض گلوگیر

شهر دل

شهر دل

در کوچه های شهر دلم ، نسیم عطر دل انگیزت پیچیده است و بهار بهار شکوفه از در و دیوار می بارد . آسمانش از موج موج نگاهت ، آبی آبی است و خورشید ، خورشید نورعشق بر شهر می پاشد. در هر کوی و برزنش درخت درخت مهر تو

هديه ناچيز پدر

هدیه ناچیز پدر

پدر گفت: آقا! آقا جان! آقای یگانه من! مظلومترین! تنهاترین! تو خود خوب می دانی که من، عاشق عاشقی پیشه دل شکسته تو، با خود عهد کرده بودم که زندگی ام را، تمام زندگی ام را آری، همه و همه آن را، وقف تو کنم و چرا نه؟! چرا، چنین

شرقي ترين احساس

شرقی ترین احساس

موج ایام مرا بسوی غروب زندگی کشانده است اینک با چشمانی ارغوانی دستانی پر از باران سرخ نگاهی با زبان التماس از خورشید می خواهم، که این بار مغرب را با رنگ شرقی نقش زند تا با شرقی ترین احساس به استقبالت بیایم آزاد – ع

نجوا با مولا

نجوا با مولا

ای کسی که روزه دار واقعی این ماه هستی . ای کسی که رحمت خدا به ما به خاطر وجود مبارک توست . ای یوسف گم گشته فاطمه (س) ، ماه رمضان دیگری آمد و تو نیامدی . در این ماه دل خوش دارم که برخی اعمالم ، مثل اعمال

سنگ صبور من

سنگ صبور من

یاسها در کنار پنجره گل داده اند و درختان آبستن شکوفه اند. چقدر در راهروهای دلواپسی و نگرانی به انتظار بنشینم؟ چقدر؟! کی می آیی تا ترکهای دلم را در برابر تو شماره کنم! سپیده که می زند با خودم می گویم اکنون در چشم اندازم ظاهر می شوی و

ناجي تمام خوبيها

ناجی تمام خوبیها

شانه هایم سخت سنگینی می کند و احساس می کنم پشتم زیر خروارها بار در حال خم شدن است ای غایب از نظرمی دانی چرا؟ نمی دانم چرا عطش سرخ نگاهم را نادیده گرفتی . گلایه ندارم بلکه مصمم تر در کوچه های انتظار به جستجوی حضور ابدیت می گردم.

مولاي من اينبار هم نيامدي

مولای من اینبار هم نیامدی

و سالهاست در پس پرده اشک کوچه باغ نگاه مهربانت را در تجسّم آه می بینم ، سالهاست نگاهم بی ترانه حرفهایت مانده ، و سالهاست دیوار زمان انتظار شکستن را می کشد ، ابراهیم بت شکن دوران ، فرزند ناجی نوح بیا و کشتی عشقت را به عاشقان بی

مولا

مولا

مولا……. زمین در انتظار توست… زمان به سویت قدم بر می دارد… سکوت آسمان نشان از نیاز است! نیاز به یاری!! اینجا هر صدایی از هر کجا و هر چیز برخیزد، تو را می خواند! صدای دل سنگ را هم می توان شنید که در انتظار تو دست نیایش به

معني صبر

معنی صبر

صبر یعنی امتداد عطش لبهای ترک خورده خاک تا فصل باران : صبر یعنی کشت تحمل در باغچه انتظار تا شکوفه حضور : صبر یعنی شباهنگ اشک در دامان تنهایی تا ظهور فجر : صبر یعنی ماندن قرنها خروش در پشت حنجره تا روز فریاد : صبر یعنی شاخه سبز

مسيح هم در نماز به تو اقتدا مي كند

مسیح هم در نماز به تو اقتدا می کند

مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید که ز انفاس خوشش بوی کسی می آید گویند وقتی که مسیح بیاید، صلیب ها را خواهد شکست و دجال را خواهد کشت. او صلیب ها را می شکند تا بگوید که او نه شریک خداست و نه فرزند او. در قرآن

مرا بخوان

مرا بخوان

مرا بخوان صدایم کن ای اشتیاق بی انتها ای ایستاده بر فراز زمان که رهگذری خسته ام در بیابانی بی آب تفتیده در آفتاب و تو تک درخت صحرایی با سایبانی گسترده و آبی روان مرا سوی خویش بخوان ای رویش بهار در هجوم خزان که درمانده ام در چالش

متن غايب زندگي

متن غایب زندگی

دلم بهانه تو را گرفته است; ای «موضوع » زندگی من! ای «سؤال اصلی » آفرینش! «روشی » نمانده است که با آن «فرضیه » آغوش تو را به جستجو نگذارده باشم. بگو با کدام «روش تحقیق » می توان ظهور تو را پاسخ یافت؟! «مفهوم » نگاه تو با

سلام بر وارث غدير

سلام بر وارث غدیر

بوی خوش بهشت از کنار آن آبگیر، یعنی غدیر عرشیان و بهشتیان، جان ها را می نوازد این چه بوی خوشی است که حتی پس از عبور صدها سال هنوز فضای جان مشتاقان را می نوازد. غدیر تکرار اولین است در کلام آخرین، همان کلام نورانی که در اولین پیام،

دلتنگ تو ( يا مهدي فاطمه (ع) )

دلتنگ تو ( یا مهدی فاطمه (ع) )

ای کاش چون همیشه و برای بیان مطالب کلمات از پی هم می آمدند و می رفتند و مرا از وجود غمها تهی می ساختند اما برای بیان واژه دلتنگی کلمات یاریم نمیکنند ، زیرا برای در دلتنگی برای نوشتن توانی نیست ایکاش اینجا بودی و در کنارم می نشستی

انا المهدي

انا المهدی

انا المهدی؛ انا المهدی؛ من موعود زمانم، پرورده دامن نرگس و آورنده عدل خدا. با من از همه آنچه در دل دارید بگویید. از گرانی بار انتظار؛ از تیرگی شبهای غیبت؛ از هیمنه جور؛ از هیبت گناه، از فریب سراب، از دروغ خنده ها و از دوری اقبال. من با

امشب از شمع رخت سوخته پروانه ما

امشب از شمع رخت سوخته پروانه ما

اللهم و صل علی ولی امرک القائم المؤمل و العدل المنتظر. و حفه بملائکتک المقربین، و ایده بروح القدس، یا رب العالیمن. اللهم اجعله الداعی الی کتابک، و القائم بدینک، استخلفه فی الارض کما استخلفت الذین من قبله مکن له دینه الذی ارتضیته، ابدله من بعد خوفه امنا، یعبدک لا

امروز فردا

امروز فردا

یا لطیف فردا را چگونه می توان دید فردایی که امروزش همه در غوغا است فردایی که امروزش را از عمق افکار خسته مردم می بینم کجاست یک دل آرام کجاست آرزوهای آرزو نشده کجاست امیدی که باز سوی امیدوارش باز گردد نمی دانم دلم را دست کدامین فکر بسپارم

امروز جمعه است و...

امروز جمعه است و…

وقتی می خواهم تاریخ بالای صفحه را بنویسم؛ گوشه اش طوری که فقط خودم ببینم می نویسم: جمعه و او نیامد! همکلاسی ام از گوشه عینکش نگاهش را قل می دهد روی دفترم. نگاهش را می اندازم روی دفتر خودش. دفترم را مثل بچه های کوچکی که می خواهند کسی

امروز امير در ميخانه تويي، تو

امروز امیر در میخانه تویی، تو

اللهم اعزه به، وانصره وانتصر به، وانصره نصرا عزیزا، وافتح له فتحا یسیرا، واجعل له من لدنک سلطانا نصیرا. اللهم اظهر به دینک و سنه نبیک، حتی لا یستخفی بشی ء من الحق مخافه احد من الخلق خدایا! زمین از زمزمه ذکر تو به دور است. نه حرای معرفتی، نه

مطلبی پیدا نشد
اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا