دسته بندی :مجله آشنا

4 مقاله

مؤدب و محترم

سلام دوست عزیز! یک روز پدرت نبود یک روز مادرت نبود یک روز هم تو نبودی. یک روز، آن‌ها تو را به «وجود» آوردند. تو از عدم درآمدی و «بود» شدی و پا به عرصه دنیا گذاشتی و پدر کار کرد و مادر کمک کرد تا کم‌کم بزرگ شدی و

درگذر تا درگذرند

درگذر تا درگذرند

اگر به دنبال خوشبختی در زندگی مشترک هستید، از گذشت غافل نشوید! محسن، بعد از یک روز کاری سخت، تازه از راه رسیده بود. آن‌قدر خسته و گیج بود که وقتی می‌رفت به سمت جالباسی، پایش خورد به میز دکوری کوچک و ظرف بلوره تزئینی افتاد زمین و خرد و

داستان مهدوی، بی‌استخاره

داستان مهدوی، بی‌استخاره

به‌زحمت راه می‌رفت. شک داشت قدم بعدی را به پس بردارد یا به پیش. حالی به جلو می‌کشاندش و تشویشی به عقب. چشم‌هایش مدام به مکاری۱ بود که دیگر نگاهش را از او پنهان می‌کرد. چشم گرداند پشت سرش، شاید سیاهی‌ای ببیند که نزدیک می‌شود یا پالکی۲ را که برگشته.

مناجات "ای خدای علی!"

مناجات “ای خدای علی!”

مناجات سیدمهدی شچاعی ای خدای محمد! تو گفتی که گنه‌کاران، با شفاعت و استغفار رسول، آمرزیده می‌شوند. ما عقب‌ماندگان از عصر ظهور پیامبر، چه کنیم اگر مصطفای جاودانه تاریخ، برایمان دست استغفار برنیاورد؟! ای خدای علی! اگر خلق عالم، ‌علی را می‌شناختند، دوستش می‌داشتند و اگر خلق عالم، علی را

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا