شفای زن کرمانی
شفای زن کرمانی حاج شیخ محمود کرمانی فرمود: شنیدم از زنی که کور و اهل کرمان ما به زیارت حضرت رضا (علیه السلام) آمده و حضرت رضا (علیه السلام) او را شفا داده و بینا شده است من او را به مهمانی به خانه خود دعوت کردم و از شرح
18 مقاله
شفای زن کرمانی حاج شیخ محمود کرمانی فرمود: شنیدم از زنی که کور و اهل کرمان ما به زیارت حضرت رضا (علیه السلام) آمده و حضرت رضا (علیه السلام) او را شفا داده و بینا شده است من او را به مهمانی به خانه خود دعوت کردم و از شرح
شفای دردها مشهدی رستم پسر علی اکبر سیستانی فرمود: من دوازده سال قبل از این تاریخ (سیزدهم ماه ربیع الثانی سنه ۱۳۳۵) از سیستان به مشهد مقدس مشرف و مقیم شدم پس از دو سال زوجه ام از دنیا رفت و بعد از آن درد شدیدی به پای راست و
شفای چشم سید حاج شیخ عباس قمی رضوان الله تعالی علیه درکتاب فوائدالرضویه ذکر نموده که از سید جلیل و عالم نبیل سید حسین خلف سید محمد رضا نجل سید مهدی بحرالعلوم طباطبائی رضوان الله علیهم اجمعین فرموده که آنجانب در اواسط عمر بضعف چشم مبتلا شد و کم کم
در جستجوی امید نام شفا یافته: فاطمه موسوی اهل: کرج نوع بیماری: عفونت شدید حنجره تاریخ شفا: مهرماه ۱۳۶۸ نمیدانم برای شما این سؤال پیش آمده است یا نه؛ بعضی وقتها، رنجها و غمها، در جسم و جان انسان، آن چنان نفوذ میکند، که انگار جدایی از آن، ممکن
خاک مقدس و نیز فرمود سید درکتاب خود روضات الزاهرات. شخص (بازرگانی) بقصد زیارت حضرت رضا صلوات الله علیه از محل خود حرکت نموده رو براه گذشت. در بین راه به یکی از منازل که منزل کرده بود یک مرد کور و نابینا که مادرزادی بود مطلع شد و فهمید
فدیه قافله ای از خراسان به کرمان میرفت که دزدان به آنها حمله کردند و مردی از آنها را گرفتند و به زیادی مال متهم کردند و او را عذاب کردند تا فدیه دهد “فدیه: مالی که در قبال آزادی کسی پرداخت میشود.” از جمله دهانش را از برف پر
دو معجزه و یک غیب گوئی محمّد بن فضیل – که یکی از راویان حدیث است – حکایت کند: مدّتی بود که به ناراحتی درد پهلو و درد پا مبتلا شد بودم ، به همین جهت محضر مبارک حضرت ابوالحسن ، امام رضا علیه السلام شرفیاب شدم تا شفای خود
بنام خداوند خاطره های این روز های طلایی و شیرین هرگز از یادم نمیره. یکم سخت بود برامون همیشه حاضر بودن ولی باز هم شیرین بود یه وقتا کارها بدو بدو بود. اما محیط گرم و صمیمی دلیل این کنارهم بودن ها بود محبتی از جنس خود انسانیت بود. وقتی
جوان مى گوید: «به دلیل مسمومیّت، چند روزى در بیمارستان نمازى شیراز بى هوش بودم. پزشکان از مداواى من قطع امید کرده بودند. برادرم که در آن لحظات کنار تخت من بود، مى گفت: دیدم که خط صافى روى صفحه اى که نوار قلب را نشان مى داد، ظاهر شد.
پدرِ کودک ۵ ساله مى گوید: «در اثر تصادف با اتومبیل، پسرم از دست، پا و جمجمه مجروح شد. سه سال در بیمارستان فیروزگر و بیمارستان حضرت فاطمه(علیها السلام) در تهران تحت درمان بود. بعد از بهبودى سر پسرم، پزشکان نظر دادند که او ۶۰% نقص عضو دارد; ۳۰% مقاومت
یکى از خدام حضرت رضا(علیه السلام) مى گوید: «براى کشیدن دندان، پیش دکتر رفتم. دکتر گفت: غده اى کنار زبان شما است که باید عمل شود. من موافقت کردم، امّا پس از عمل، لال شدم و قادر به حرف زدن نبودم. همه چیز را روى کاغذ مى نوشتم و با
این جانب «ع ـ م» فرزند حسین، ساکن شاهرود، در اثر اصابت ضربه اى به جمجمه ام بى هوش شدم و به بیمارستان منتقل و بعد از ۴۸ ساعت به منزل انتقال یافتم; در حالى که در اثر آن ضربه، قوه گویایى خود را از دست داده و لال شده
«سال ها پیش که به مسجد جمکران مشرف مى شدم از حاجى خلیل قهوه چى که در آن زمان خادم مسجد جمکران بود، شنیده بودم که فردى به نام حسین آقا، مهندس برنامه و بودجه با هدایت آقاى حاج خلج قزوینى به مسجد جمکران مشرّف شده و شفا گرفته است.
برادر «ح» مى گوید: «غروب ماه مبارک رمضان، موقع افطار بود که بر اثر انفجار ترقه، آتش سوزى مهیبى رخ داد و دو برادرم سوختند; محمّد رضا ۶۵% و مجتبى ۳۵% . آنها را در بیمارستان سوانح و سوختگى شهید مطهرى بسترى کردیم. روز بعد که به بیمارستان مراجعه کردم،
چون تمام نعمت های مادّی و معنوی اهل قم، به برکت حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام است و ما همگی از برکت قبر مطهرش متنعّم هستیم، از انصاف به دور است که در این کتاب از فضائلش نشود؛ بر این اساس چکیده کرامتی را که صاحب انوار المشعشعین در کتابش به
برادرى دانشجو مى گوید: «حدود سه سال بود که سردرد عجیبى داشتم. ابتدا درد از ناحیه گیجگاه شروع شده و سپس تمام سر، پیشانى، چشم ها و حتى دلم را فرا مى گرفت. شب و روز آسایش نداشتم. مدتى بعد از شروع سردردها حالت شوک به من دست مى داد.
یکى از خدمه جمکران مى گوید: «یک روز قبل از عاشوراى حسینى در مسجد جمکران مشغول قدم زدن بودم. مسجد بسیار خلوت بود. ناگهان متوجه مردى شدم که بسیار هیجان زده بود و به هر یک از خدّام که مى رسید، آنها را بغل مى کرد و مى بوسید. جلو
هشت سال دفاع مقدس با تمام فراز و نشیب های فراوان گاه خاطرات تلخ و شیرینی به همراه داشت که شنیدن برخی از این خاطرات خود بیان کننده حقیقت جنگ است. اسماعیل دهقان از رزمندگانی است که پزشکان از درمانش اظهار ناامیدی کرده و قرار بود برای درمان به سوئد