دسته بندی :لاله

3 مقاله

خاطرات آزادگان 19

خاطرات آزادگان ۱۹

 گودال افسر عراقی به ما دستور داد در باغچه‌ی اردوگاه گودال بزنیم و بیل و کلنگ را به ما که سه نفر بودیم، تحویل دادند. بعد از چند ساعت که گودال کنده و مهیا شد، ما را وادار کردند تا داخل گودال شویم و بعد روی ما تا گردن خاک

سرزمين آشنا

سرزمین آشنا

این‌جا هویزه سرزمینی به بلندای عشق و به وسعت بال کبوترانی که عاشقانه پر کشیدند. سبکبال و رها و سرزمینی به اندازه‌ی دست‌های دلمان و به اندازه‌ی آسمان چشم‌های مردانی از جنس نور. سرزمینی به پاکی و قداست حرم امن الهی و این‌جا شهید آباد، سرزمین عشق است. محل پرواز

آقا جان، عاشقانت صبورند...

آقا جان، عاشقانت صبورند…

منتظرم! منتظر دلى از جنس نور، کسى از قوم خورشید! کسى از نژاد نفس هاى گرم! مردم نیز منتظرند! و غرق در لحظه هاى انتظار، نیازشان را از لابه لاى نفس هاى حیران خود بازگو مى کنند. شقایق ها منتظرند! منتظر کسى که به فرهنگ شبنم ایمان بیاورد. کسى که

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا