ایدئولوژی شیطانی ۱ (بررسی علل جذب و گرایش به فرقه های شیطانی)

ايدئولوژی شيطانی 1 (بررسی علل جذب و گرايش به فرقه هاي شيطانی)

هیجان :
مدل زندگی یک نواخت امروزی برای همه مردم به خصوص برای جوانان که کانون جوشان و جاری نیرو و تحرک هستند، فرساینده و خسته کننده است. از این رو به دنبال هیجان اند و فضای شیطان پرستی به ویژه موسیقی متال این هیجانات سرکش را به طور کور و با کنترل بیرونی، میپذیرد و در خود هضم میکند. داد و فریاد، تحرک، مواد مخدر، داروهای روانگردان، زیرپاگذاشتن ارزشهای انسانی و اخلاقی، همه و همه لحظاتی متفاوت را ایجاد کرده و کاملاً هماهنگ با سایر قطعات پازل تمدن معاصر طراحی شده و فرصتی برای تجربه اوج هیجان فراهم میکند. تجربه ای که بعد از آن همه چیز همچنان باقی است و همه می توانند سراغ زندگی خود بروند.
این انرژی عظیم اگر با کنترل درونی و تدبیر همراه شود، تحولات عظیمی را در زندگی امروزی رقم خواهد زد. تحولاتی که نه فقط جامع و جهان را با مدل دیگری از زیستن آشنا میکند، بلکه پیش از آن و بیش از آن در افق درون دگرگونیهای ژرف معنوی را پدید می آورد و انسان را به جلوه ای از حضور خداوند در زمین مبدل میسازد. با مهار انرژی متراکمی که جوان در اختیار دارد، می تواند به انسانی والا و خدایگون تحول یابد، اما از آن رو که این تغییرات با بازیابی کرامت انسانی و عدم تسلیم در برابر سلطه دیگران همراه است و فرصت سوء استفاده را از ابرقدرتها میگیرد، ترجیح می دهند که این نیرو به صورت کنترل شده تخلیه و خنثی شود. (۱۴) برنامه های شیطان پرستی چه با این نام و آشکارا و یا به هر نام دیگر و به طور نهان روند خنثی سازی نیروی جوانی را به نفع سلطهگران دنبال میکند.

فطرت ناکام :
هر فرد انسانی در اعماق وجود خود یک تجربه معنوی نهفته دارد. تجربه ای که روح ما قبل از همراه شدن با جسم و تولد در این دنیای مادی به دست آورده است. همه ما با تمام وجود کمال مطلق و پروردگار و آفریننده خویش را دیده و اسماء و صفات نیکوی او را شناخته ایم. با مشاهده جلوه ها و صفات لطف و رحمت و حسن و جمال، عشق بیکران را چشیده و با درک جلوه های عظمت و جلال و جبروت و قهاریت، خوف و خشیت را تجربه کرده اید. اکنون در این جهان فرودست که از آن مشاهدات دور افتاده ایم، گرایشی به سوی آن کمال بیکران و جمال و جلال بیپایان داریم.(۱۵)
خاطره این تجربه معنوی اگر چه در حافظه ذهنی ما، که از تجارب این جهانی شکل گرفته و انباشته شده، وجود ندارد، اما در اعماق دل به روشنی حاضر است (۱۶) و اگر ذهن ما به سوی آن حقیقت هدایت نشود، اشتیاق باز یابی آن عشق و خشیت فرونمینشیند و دست از دل برنمی دارد. اگر آدمی به زیبایی مطلق و حسن حقیقی برسد، عشق حقیقی را باز خواهد یافت و در غیر این صورت در توهم خود نقشی می زند و به گرد آن بت میگردد. همین طور اگر شکوه و عظمت حقیقی را بیابد، خشیت و هیبت آن دلش را لبریز میسازد و در غیر این صورت بازهم در وهم خویش جلال و شکوهی موهوم را میسازد و برای دقایقی هم که شده، خوف موهوم را در برابر آن احساس میکند و اگرچه با این کار براستی ارضا نخواهد شد و همچنان ناکام و تشنه خواهند ماند، اما چاره ای جز این ندارد؛ مگر اینکه به حقیقت راه یابد.
شیطان پرستی در آیین و هنر خود الیمانهای وحشت را در کار می آورد و هراس موهومی را ایجاد میکند. هراسی که قلبهای ناآشنا با جلال و جبروت الاهی به آن نیاز دارد و جذب می شود و پیامد ثانوی این هراس و اضطراب، احساس آرامشی سطحی و ناپایدار است. موسیقی شیطانی با حجم صدای بالا، سرعت زیاد ریفها، تخریب صدای بعضی از سازها، نعره های دلخراش و دهشتناک، گریمهای وحشتناک، استفاده از لرزش تصاویر، شوکهای نورپردازی استفاده از تیغ و آتش و تاریکی، جنایتهای نمایشی نظیر کندن دست و پای گربه (خواننده گروه دیساید)، گاززدن و کندن سر یک خفاش زنده (خواننده گروه بلک سبث)، شکستن آلات موسیقی و وسایل روی صحنه و خودسوزی (متالیکا) همه و همه برای لحظاتی هیجان ترس را به دل راه می دهد و برای دقایقی قلب را میلرزاند و نفسها را حبس میکند.
اما همه اینها بتهای موهومی است که نیاز راستین انسان را به تجربه حقیقی خوف و خشیت در برابر عظمت و جلال خداوند ناکام میگذارد و انسان را پریشانتر از پیش به حال خود وامینهد. زیرا فطرت انسان حنیف است و با امور موهوم و غیر واقعی کامیاب نمی شود.

شیطان درون :
در روایتی از امام صادق علیه السلام میخوانیم که قلب هر انسان دو گوش دارد برگوش چپ شیطانی نشسته و همواره به سوی شر و پلیدی دعوت میکند و بر گوش راست فرشته ای است که به خیر و نیکی میخواند. (۱۷) درون انسان عرصه جنگ میان شیطان و فرشته درون است.
اگر شخص اراده خود را به سویفرشته معطوف کند، شیطان را شکست داده و تسلیم خواهد کرد، اما در صورتی که انسان به پیروی از شیطان درون روی آورد، فرشته درونی را تضعیف خواهد کرد و صد البته فرشته درون که جلوه پروردگار زنده جاودان است، هیچگاه شکست نمیخورد، انسان تنها می تواند صدای او را نشنیده بگیرد ولی امکان از بین بردنش را ندارد؛ چون دعوت فرشته درونی همان ندای فطرت است که تغییر و تبدلی پیدا نمیکند.(۱۸) به همین علت دنبال کردن ندای شیطان جنگ درونی را پایدار میکند و چنین کسی هیچ گاه به آرامش نخواهد رسید، و همواره با تضاد و تعارض درونی و احساس ناکامی زندگی خواهد کرد.
ممکن است ما از شنیدن انجام یک گناه احساس نفرت کنیم، اما گاهی نیز رغبتی در قلبمان ایجاد می شود، ما انسانها گاهی از گناه و خطا و ضایع کردن حق دیگران برای منافع خود خوشمان می آید و به آن میل پیدا میکنیم، اینها نشانه فعالیت شیطان درونی است. جنبش شیطان گرایی و شیطان پرستی بر همین خصلت آدمی تکیه میکند و سستی اراده و بیتوجهی به رسول باطنی یا تمایلات متعالی فطرت سبب پذیرش دعوت شیطان از لحاظ روانشناختی و استقبال از جنبشهای شیطان گرا به لحاظ جامعه شناختی می شود.
جنبش شیطان گرایی میخواهد با توجیه و مشروعیت دادن به شرارت و شیطنت، تضاد درونی و آشفتگی روانی را بکاهد و حتی وعده از بین بردن آن را می دهد، اما این وعده دروغی است که هیچگاه محقق نخواهد شد. انسان هرچه قدر هم خطا کند و با فطرت و خرد و فرشته درون خود مبارزه کند، نمی تواند وجود خود را از حضور خداوند تهیسازد، فطرت در حقیقت ندای خالق و هستی بخش ماست که درون ما حضور دارد و تا هستیم او با ماست.
به همین منظور شیطان گرایان از مرگ خدا سخن میگویند تا بتوانند فرشته درون را نابود کنند و البته این توهمیبیش نیست. در این مرحله که به نتیجه نرسند ممکن است پایان دادن به هستی خود را پیش نهاد کنند و گمان کنند با خودکشی می توان از هستی و هستی بخش رو گرداند و در آغوش شیطان که مرگ و نابودی را به دست او می دانند، قرار گیرند. ولی با مرگ نیز به خداوند نزدیک تر می شوند، در حالی که قادر متعالی را از خود ناخشنود کرده و برای دریافت عشق بیکران او آماده نشده اند. از این رو با قهر و غضب مواجه خواهند شد.
خداوند مهربان شیطانهای درون و بیرون را قرار داد تا در مصاف با او نیروهای عظیم خرد و اراده در انسان شکوفا شود و به مراتبی برتر از فرشتگان راه یابد. و با حسن اختیار، صلاحیت جانشینی خداوند و فرمانروایی بر تمام عالم را پیدا کند.

ارزشهای شیطان گرایان  :
ایدئولوژی شیطان گرایی روی ارزشهایی تاکید میکند که سبب جذابیت و گرایش به این ایدئولوژی می شود. ارزش به معنای ارزش اخلاقی مثبت نیست بلکه صرفاً به معنای مطلوبیت است. چنانکه یک کالای نایاب ممکن است ارزشمند تلقی شود. ارزشهای شیطان گرایی، چیزهای مطلوبی است که هر کس طالب آنهاست و اگر به شیطان هم نسبت داده شود طبیعتاً گرایش به آن را در پی خواهد داشت. این ارزشها در نگاه تاریخی به روند پیدایش و گسترش شیطان گرایی بیان شد و در این جا هر کدام از آنها به طور خاص و مستقل تبیین و نقد می شود. لازم است این پرسش جدی به میان آید که به راستی شیطان چقدر از این ارزشها برخوردار است؟ و کسانی که تا کنون به آن نزدیک شده اند، چگونه از این ارزشها بهره برده اند؟

قدرت :
توهم قدرت برای شیطان از دوره زندگی بدوی انسان تا کنون موجب جذابیت و گرایش به شیطان پرستی بوده است. در حالی که قدرت شیطان بسیار ناچیز و تنها در حد وسوسه انگیزی و ایجاد پندارهای دروغین و نادرست است، که البته این هم در صورت پذیرش انسان موثر واقع می شود. شیطان فقط حرف می زند، وعده می دهد و با صوت خود درون انسان غوغا به پامیکند و آنجا را به آشوب میکشد تا در این معرکه وسوسه های خود را غالب کند و از آب گل آلود ماهی بگیرد.
خداوند میفرماید: «هنگامی که به فرشتگان گفتیم بر آدم سجده کنید، سجده کردند غیر از ابلیس که گفت: آیا بر کسی سجده کنم که از خاک آفریده ای. و گفت به من نشان بده، او کیست که بر من بزرگ داشتی؟ اگر تا قیامت به من فرصت دهی، فرزندان او را به افسار میکشم، غیر از گروه اندکی. خداوند فرمود: برو، پس هر کس از تو پیروی کند دوزخ جزای اوست، جزایی فراوان. هر کس را توانستی با صدایت برانگیز و با سواره و پیاده ات بر آنها بتاز و در ثروث و فرزندان شریک آنها شو و به آنها وعده بده؛ بیتردید شیطان وعده ای غیر از فریب نمی دهد. و تو ای شیطان! بدان که بر بندگانم هیچ تسلطی نداری.» (۱۹)
بنابراین شیطان نه تنها رقیب خداوند نیست، بلکه حتی رقیب انسان هم نیست. و فقط در چارچوب قوانین الاهی و به اذن او می تواند کارهای محدودی را انجام دهد. «سلطه او تنها بر کسانی است که نفوذ او را برخود میپذیرند و او را شریک خداوند میپندارند.» (۲۰) تا وقتی که انسان فریب او را نپذیرد و با یاد خدا درون خود را از غوغا و آشوب شیطان آرام نگهدارد، هیچ راه نفوذ و سلطه ای برای شیطان وجود نخواهد داشت. در این شرایط شیاطین گروه گروه به او هجوم می آورند، ولی باز هم هیچ کاری از پیش نخواهند برد. «کسانی که پرهیزکاراند، اگر گروهی از شیاطین به آنها دست یابند، خداوند را یاد کرده، پس در آن هنگام بینا می شوند.»(۲۱) به این ترتیب شیطان در وجود انسان که عرصه جولان اوست هیچ قدرت و نفوذی ندارد مگر به خواست خود شخص، چه رسد به جهان هستی که خالق و مدبر یگانه آن شیطان را به ذلت از بارگاه خود رانده و عبادات و سجده های نفسانی او را به خوبیشناخته و رسوا کرده است. عالم هستی سراسر ملک و محضر اوست. «تمام ستایشها مخصوص اوست که فرزندی برای خود نگرفته و در حکومتش شریکی ندارد».(۲۲)

پی نوشت ها:
۱. مکاشفات یوحنا/۱۸-۱۱ ۱۳
۲. دن براون، راز داوینچی، مترجم: سمیه گنجی و حسین شهرابی، ساری: نشر زهره، چاپ ششم، ۱۳۸۵، ص.۲۴۶
۳. جرج هارت، اسطوره های مصری، مترجم: عباس مخبر، تهران: نشر مرکز، چاپ اول ۱۳۷۴، ص۲۷ و .۲۶
۴. دن براون، راز داوینچی، مترجم: سمیه گنجی و حسین شهرابی، ساری: نشر زهره، چاپ ششم، ۱۳۸۵،ص.۳۸
۵. سروپالی راداکریشنان، تاریخ فلسفه شرق و غرب، جلد دوم (تاریخ فلسفه غرب) مترجم: جواد یوسفیان، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ دوم ۱۳۸۲، جلد،۲ ص.۱۲۷
۶. جرج هارت، اسطوره های مصری، مترجم: عباس مخبر، تهران: نشر مرکز، چاپ اول ۱۳۷۴،ص۴۴.
۷. همان، ص.۳۴
۸. آلوین تافلر، موج سوم، مترجم: شهیندخت خوارزمی، تهران: نشر نو چاپ اول ،۱۳۶۲ ص.۴۲
۹. رک. آنتونی گیدنز، جامعهشناسی، مترجم: صبوری، تهران: نشر نی، چاپ دوم، ،۱۳۷۴ ص۴۴۳.۴۲۳
۱۰. رک، لیوئیس کوزر، زندگی و اندیشه بزرگان جامعهشناسی، مترجم: محسن ثلاثی، تهران: انتشارات علمی، چاپ هفتم، ۱۳۷۷، ص.۵۲۲
۱۱. حمید رضا مظاهری سیف، «پیوند عقلانیت سکولار با معنویت لیبرال در شک پایدار» فصلنامه کتاب نقد، شماره ۴۶، بهار ۱۳۸۷، ص.۱۶۴
۱۲. ر.ک: حمیدرضا مظاهری سیف، جریانشناسی انتقادی عرفانهای نوظهور، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، .۱۳۸۷
۱۳. کمیته۳۰۰، ص۲۸ و .۲۷
۱۴. حمیدرضا مظاهری سیف، سیاست در دامان عرفان، قم: بوستان کتاب، ،۱۳۸۷ ص.۵۸
۱۵. حمید رضا مظاهری سیف، «فطرت محجوب، معنویت ممسوخ»، حدیث عشق و فطرت (مجموعه مقالات) تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ۱۳۸۶، ص۲۸۵ و .۲۸۴
۱۶. حمید رضا مظاهری سیف. خودشناسی عرفانی، قم: انتشارات نشاط، ،۱۳۸۱ ص.۱۲۱
۱۷. محمدبن یعقوب کلینی، اصول کافی، جلد دوم، تهران: دارالکتب الاسلامی، ،۱۳۶۵ جلد۲، ص.۲۶۷
۱۸. روم/.۳۰
۱۹. اسراء، آیات ۶۵ – .۶۱
۲۰. نحل/.۱۰۰
۲۱. «إِنَ الَذینَ اتَقَوْا إِذا مَسَهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَیطانِ تَذَکرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ»اعراف/.۲۰۱
۲۲. وَ قُلِ الْحَمْدُ لِلهِ الَذی لَمْ یتَخِذْ وَلَدًا وَ لَمْ یکنْ لَهُ شَریک فِی الْمُلْک وَ لَمْ یکنْ لَهُ وَلِی مِنَ الذُلِ وَ کبِرْهُ تَکبیرًا»(اسراء/۱۱۱).
* * *
نویسنده : حمید رضا مظاهری سیف

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا