ایرانیان در قرآن

ايرانيان در قرآن

منظور قرآن از «قوم دیگر»
 
۱. «هَاأَنتُمْ هَؤُلَاء تُدْعَوْنَ لِتُنفِقُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَمِنکُم مَّن یَبْخَلُ وَمَن یَبْخَلْ فَإِنَّمَا یَبْخَلُ عَن نَّفْسِهِ وَاللَّهُ الْغَنِیُّ وَأَنتُمُ الْفُقَرَاء وَإِن تَتَوَلَّوْا یَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَیْرَکُمْ ثُمَّ لَا یَکُونُوا أَمْثَالَکُمْ » محمد: ۳۸ آگاه باشید! شما اشخاصى هستید که دعوت مى‌شوید تا در راه خدا انفاق کنید. برخى از شماها بخل مى‌ورزید. هرکس بخل بورزد، به خود بخل کرده و خداوند بى‌نیاز است و شما همه نیازمندید، و هرگاه سرپیچى کنید، خداوند گروه دیگرى را جاى شما مى‌آورد. پس آن‌ها مانند شما نخواهند بود و سخاوتمندانه در راه خدا انفاق مى‌کنند.
این آیه، که آخرین آیه سوره «محمد» است، پیش از این در آیاتى به امتحان شدن مؤمنان به جهاد و ایستادگى در برابر دشمن و تن ندادن به صلح ذلّت‌بار و اطاعت از خدا و رسول خدا (ص) اشاره شده است. همچنین در آن آیات، از شدت علاقه مسلمانان به مال دنیا سخن به میان آمده و بیان شده است که اگر خدا بخواهد مال شما را بگیرد، حقد و کینه خود را آشکار کرده، از آزمایش الهى نمى‌توانید سالم بیرون بیایید. پس از این مطالب، مى‌فرماید: شما را دعوت مى‌کنیم که انفاق کنید، ولى شما بخل مى‌ورزید و اگر شما اعراض کردید، خداوند گروه دیگرى را جایگزین شما خواهد نمود که مانند شما نخواهند بود.
در این آیه، تصریح شده است که آن‌ها مثل شما نخواهند بود؛ یعنى به هنگام دعوت به جهاد سستى نمى‌کنند و در برابر دشمن تسلیم صلح ذلّت‌بار نمى‌شوند و از انفاق در راه خدا دریغ نمى‌ورزند و مطیع خدا و رسول او هستند.
قرطبى از مفسّران بزرگ اهل سنّت (م ۶۷۱ق) در تفسیرش از ابوموسى اشعرى نقل کرده است: «هنگامى که این آیه نازل شد، رسول خدا خوشحال گردید و فرمود: این آیه نزد من از همه دنیا محبوب‌تر است.»۱
مفسّران در تعیین این گروه با فضیلت و ارزشمند احتمالاتى ذکر کرده‌اند. بعضى ایرانیان را تنها احتمال آیه، و بعضى آنان را به عنوان یکى از احتمالات آیه دانسته‌اند.۲ مفسّرانى همچون طبرى، طبرسى، فخر رازى، قرطبى، زمخشرى، ابن کثیر، سیوطى، آلوسى، المراغى و طباطبائى در ذیل این آیه، حدیثى را با اختلاف اندکى از رسول خدا نقل کرده‌اند:
ابوهریره نقل مى‌کند: هنگامى که رسول خدا آیه شریفه «و ان تَتولّو» را خواندند، حضّار عرض کردند: یا رسول‌اللّه، کسانى که اگر ما اعراض نمودیم خدا آن‌ها را جایگزین ما کرده و آنان نیز مثل ما نخواهند بود، کیانند؟ «فَضَربَ رسولُ اللّه ۹على فَخِذِ سلمانِ الفارسى ثُمَّ قال: هذا و قومُهُ، لَو کانَ الدّینُ مُعَلَّقا بالثُّرَیّا لنالَهُ رجالٌ منَ الفُرْس؛»۳ رسول خدا دست بر ران سلمان فارسى زد و فرمود: این و طایفه‌اش هستند (سپس اضافه فرمودند:) اگر دین خد آویزه ستاره ثریّا باشد، حتما مردانى از فارس به آن خواهند رسید.
در نقل ابونعیم چنین آمده است: بیش‌ترین بهره اسلام از آنِ ایرانیان است و اگر اسلام در ستاره ثریا باشد، مردانى از ایران آن را به دست مى‌آورند.۴همچنین این حدیث با تعبیرات دیگرى مثل ّ«لَو کانَ الدّینُ مَناطا بالثُّری»، ّ«لو کانَ البِرُّ مَنوطا بالثُّرَی»، ّ«لَو کانَ الدّینُ بالثُّری» و «وَ اِنّ الایمانَ لَو کانَ مُعَلّقا بِالعَرش» نیز آمده است.
هنگامى که رسول خدا آیه شریفه «و ان تَتولّو» را خواندند، حضّار عرض کردند: یا رسول‌اللّه، کسانى که اگر ما اعراض نمودیم خدا آن‌ها را جایگزین ما کرده و آنان نیز مثل ما نخواهند بود، کیانند؟«فَضَربَ رسولُ اللّه على فَخِذِ سلمانِ الفارسى ثُمَّ قال: هذا و قومُهُ، لَو کانَ الدّینُ مُعَلَّقا بالثُّرَیّا لنالَهُ رجالٌ منَ الفُرْس» رسول خدا دست بر ران سلمان فارسى زد و فرمود: این و طایفه‌اش هستند (سپس اضافه فرمودند:) اگر دین خد آویزه ستاره ثریّا باشد، حتما مردانى از فارس به آن خواهند رسید
۲. «وَ آخرینَ مِنهُم لَمّا یَلحَقُوا بِهِمْ وَ هوالعَزیزُ الحکیم» (جمعه: ۳و همچنین او) رسول است بر گروهى که هنوز به آن‌ها ملحق نشده‌اند و او عزیز و حکیم است.
در آیات قبل، خداوند به فلسفه بعثت رسول گرامى در تعلیم و تربیت و پرورش و تزکیه انسان‌ها اشاره مى‌کند که این برکات، هم شامل اعراب معاصر رسول خدا مى‌شود و هم شامل انسان‌هاى دیگرى که بعدا جزو پیروان آن حضرت خواهند شد.
مفسّران یکى از احتمالات آیه را ایرانیان دانسته و در ذیل آن، این روایت را نقل کرده‌اند: «از ابوهریره روایت شده است که ما نزد رسول خدا بودیم که سوره “جمعه” نازل شد، آن حضرت شروع به تلاوت کردند و پس از خواندن آیه “و آخرینَ مِنهم لَمّا یَلحقوا…” مردى سؤال کرد: یا رسول‌اللّه، این‌ها چه کسانى هستند؟ حضرت پاسخ نداد تا این‌که سه بار سؤال کرد. ابوهریره مى‌گوید: سلمان هم در میان ما بود. حضرت دست مبارک خویش را بر شانه سلمان گذاشت فرمود: اگر ایمان در ثریّا باشد، حتما مردانى از اینان به آن مى‌رسند.»۵۳. «یا ایُّها الَّذینَ آمَنوا مَن یَرتَدَّ مِنکُم عَن دینِه فَسَوفَ یَأتِىَ اللّهُ بِقَومٍ یُحِبُّهُم وَ یُحِبُّونَهُ اَذِلَّهٍ عَلَى المُؤمنین اَعِزَّهٍ عَلَى الکافِرینَ یُجاهدونَ فى سبیل‌اللّهِ و لا یَخافُونَ لَومَهَ لائِمٍ ذلکَ فضلُ اللّهِ یؤتیهِ مَن یَشاء واللّهُ واسِعٌ علیمٌ» (مائده: ۵۴) اى کسانى که ایمان آورده‌اید، هرکس از شما از آیین خود برگردد (به خدا زیانى نمى‌رساند) خداوند جمعیتى را مى‌آورد که آن‌ها را دوست دارد و آنان (نیز) او را دوست دارند و در برابر مؤمنان، متواضع و در برابر کافران سرسخت و نیرومندند. آن‌ها در راه خدا جهاد مى‌کنند و از سرزنش هیچ ملامتگرى هراس ندارند. این فضل خداست که به هر که بخواهد )و شایسته ببیند) مى‌دهد و فضل خدا وسیع و خداوند داناست.
در این آیه‌شریفه، براى آن قوم مشخصات و صفاتى ذکر شده که عبارتند از:
۱- خداوند آن‌ها را دوست دارد و آن‌ها نیز خدا را دوست دارند.
۲- در برابر مؤمنان متواضع و در برابر کفّار عزیز و ناسازگارند.
۳- با جان و مال در راه خدا مجاهده و تلاش مى‌کنند.
۴- در راه خدا و اجراى احکام اسلام، از ملامت و سرزنش احدى ترس به خود راه نمى‌دهند.
در ذیل این آیه نیز بسیارى از مفسّران و محدّثان بزرگ اسلامى همچون زمخشرى، بیضاوى، فخر رازى، آلوسى، رشید رضا، طبرسى، قرطبى و علّامه طباطبائى با نقل روایتى، آیه را در مورد ایرانیان دانسته و نقل کرده‌اند: «وقتى آیه مبارکه “فسوف یأتى اللّه” نازل شد، از رسول خدا درباره آن قوم سؤال شد. حضرت دست بر شانه سلمان زد و فرمود: ایشان و منسوبان او هستند و سپس فرمود: اگر ایمان از ثریّا آویزان بود، مردانى از فرزند فارس به او دست مى‌یافتند.»۶۴. «الاّ تنفُروا یُعَذِّبکُم عذابا اَلیما و یَسْتَبدِل قوما غَیرَکُم ولا تضُرُّوهُ شَیئا واللّهُ على کلِّ شى‌ءٍ قدیر» (توبه: ۳۸) اگر به سوى میدان جهاد حرکت نکنید، خداوند شما را مجازات دردناکى مى‌کند و گروه دیگرى غیر از شما را به جاى شما قرار مى‌دهد و هیچ زیانى به او نمى‌رسانید، و خداوند بر هر چیزى تواناست.
آیه پیشین در مذمّت از مسلمانان است که چرا وقتى فرمان جهاد داده مى‌شود، سستى به خرج مى‌دهید؛ چرا زندگى دنیا را بر آخرت ترجیح مى‌دهید؟ طبق روایات شأن نزول، این آیات در مورد جنگ «تبوک» نازل گردیده‌اند. در روایات اسلامى آمده است که پیامبر معمولا مقاصد جنگى و هدف‌هاى نظامى خود را پیش از شروع جنگ براى مسلمانان روشن نمى‌ساخت تا اسرار نظامى اسلام به دست دشمنان نیفتد، ولى در مورد «تبوک»، چون مسأله شکل دیگرى داشت، قبلا با صراحت اعلام نمود که ما به مبارزه با رومیان مى‌رویم؛ زیرا مبارزه با امپراتورى روم شرقى همانند جنگ با مشرکان مکّه و یا یهود خیبر کار ساده‌اى نبود و مى‌بیست مسلمانان براى این درگیرى بزرگ کاملا آماده شوند و خودسازى کنند. علاوه بر این، فاصله میان مدینه و سرزمین رومیان بسیار بود. از همه گذشته، فصل تابستان و گرما و فصل برداشت غلات و میوه‌ها بود. همه این موارد دست به دست هم داده بودند و رفتن به سوى میدان جنگ را فوق‌العاده بر مسلمانان مشکل مى‌ساختند، تا آن‌جا که بعضى در اجابت دعوت پیامبر تردید و دودلى نشان دادند. آیات مزبور نازل شدند و با لحنى قاطع و کوبنده به مسلمانان هشدار دادند و آن‌ها را آماده این نبرد بزرگ ساختند.۷
بسیارى از مفسّران یکى از احتمالات در تعیین مصداق این قوم را ایرانیان دانسته‌اند.۸۵. «ان یَشَأ یُذهِبکُم ایُّهَا النّاسُ و یأتِ بِآخَرینَ وَ کانَ اللّهُ على ذلکَ قدیر» (نساء: )۱۳۳ اى مردم، اگر او بخواهد شما را از بین مى‌برد و افراد دیگرى به جاى شما مى‌آورد و خدا بر این کار تواناست.
آیه در سیاق برخى آیات در بى‌نیازى خدا از طاعت مردم و عدم زیان از مخالفت مردم است؛ زیرا آنچه در آسمان و زمین است مِلک اوست. سپس مى‌فرماید: براى خدا هیچ مانعى ندارد که شما را از بین ببرد و جمعیتى آماده‌تر و مصمّم‌تر جانشین شما کند و خداوند بر این کار توانایى دارد.
شیخ طوسى، طبرسى، میبدى، زمخشرى، قرطبى، آلوسى، فیض کاشانى، طبرى و دیگر مفسّران از رسول خدا نقل کرده‌اند: «وقتى این آیه نازل شد، رسول خدا دست خود را به پشت سلمان زد و فرمود، آن جمعیت قوم این مرد، یعنى مردم عجم و فارس هستند.»۹
داشتن روحیه حق‌پذیرى و نداشتن عصبیّت جاهلى، خود حقیقتى است که آیه دیگر آن را متذکّر شده است: «وَ لَو نَزَّلنا على بعضِ الاَعجَمینَ فَقَرأهُ عَلَیهِم ما کانوا بِه مُؤمنین» (شعراء: ۱۹۸ – ۱۹۷) هرگاه ما آن (قرآن) را بر بعضى از عجم (غیر عرب)ها نازل مى‌کردیم و او آن را بر ایشان(عرب) مى‌خواند، به آن ایمان نمى‌آوردند. در حدیثى از امام جعفر صادق (ع)در ذیل این آیه آمده است: «اگر قرآن بر عجم نازل شده بود، عرب به آن ایمان نمى‌آورد، ولى قرآن بر عرب نازل شد و عجم به آن ایمان آورد و این فضیلتى است براى عجم.»۶. «فَاِن یَکفُر بِها هؤلاءِ فَقَد وَکَّلنا بِها قوما لَیسوا بِها بکافرین» (انعام: ۸۹اگر مشرکان مکّه ) به کتاب و حکم و نبوّت کفر بورزند، کسان دیگرى را نگهبان آن مى‌سازیم که نسبت به آن کافر نیستند.
این آیه پس از نام بردن از هجده پیامبر و برنامه هدایتى آن‌ها از حکم و داورى و رسالت آمده است، و در این‌که مشارٌالیه «هولاء» کیست و مراد از «قوم» چه کسانى‌اند، مفسّران احتمالاتى داده‌اند: یکى از احتمالات این است که آیه در مقام تسلّاى رسول خدا و تطییب نفس آن حضرت است که کفر و استکبار و عداوت قومش موجب حزن و اندوه و سستى آن حضرت در دعوت نشود؛ زیرا به قومى مأموریت داده شده است که از هدایت الهى پى‌روى کنند و فرامین روشن و نورانى پیامبران را بپذیرند، و آن‌ها نه تنها آن را مى‌پذیرند، بلکه آن را محافظت و نگهبانى مى‌کنند؛ مردمانى که در راه کفر گام برنمى‌دارند و در برابر حق تسلیمند.
در این‌که منظور از قوم در آیه شریفه فرشتگان باشند – چنان‌که در بعضى از تفاسیر اهل سنّت آمده – چنین احتمالى از اطلاق «قوم» بعید است. علاوه این‌که آیه در مقام تسلّاى پیامبر در کفر قومش مى‌باشد و ایمان فرشتگان چگونه مى‌تواند تسلّاى آن حضرت در کفر قومش باشد؟ پس منظور از «قوم» انسان‌هایى‌اند که با قبول اسلام، همه توانشان را در خدمت اسلام درخواهند آورد، و طبق نظر مفسّران، یکى از احتمالات در این آیه ایرانیان هستند.۱۰
این آیات بجز آیه اخیر، همگى از آیات سوره‌هاى مدنى‌اند و در اواسط یا اواخر سال‌هاى هجرت رسول خدا ۹به مدینه نازل شده‌اند۱۲ و قطعا منظور از این آیات اقوامى نیستند که در زمان پیامبر مسلمان شدند، اما آیه اخیر ( ۸۹سوره انعام) گرچه از آیات سوره‌هاى مکّى است و احتمال دارد که منظور از «قوم» در این آیه، مردم مدینه باشند که بعدا مسلمان شدند، ولى با توجه به این‌که بعضى از قرآن بعضى دیگر را تفسیر مى‌کند («اِنَّ القُرآنَ یُفَسِّرُ بَعضُهُ بعض») و یا به فرموده امیرمؤمنان : «،اِنَّ القُرآنَ یُصَدِّقُ بَعضُهُ بعض»۱۱به احتمال قوى، منظور همه این آیات یک چیز است: این آیات از قومى خبر مى‌دهند که در آینده نزدیک، مسلمان مى‌شوند و مثل اعراب مسلمان نخواهند بود، و طبق روایات یاد شده، آن قوم ایرانیان هستند. این روایات با تعبیرات متفاوتى از رسول خدا نقل شده‌اند که در بعضى آمده است: «لو کان الایمان» و در بعضى دیگر: «لو کان الدین»، و در یکى: «لو کان العلم» و در دیگرى: «لو کان الاسلام»، و در برخى: «لو کان الخیر» یا ّ«لو کان البر» که همه این‌ها حکایت از حقیقت‌جویى و حق‌پذیرى و دانش‌جویى و فضیلت‌خواهى ایرانیان دارند. همچنین دلالت دارند بر این‌که آن‌ها به دور از عصبیّت جاهلى و حمیّت قومى، حقیقت را در هر جا بیابند، مى‌پذیرند و به سوى هر عمل خیر و نیکى مى‌شتابند.
داشتن روحیه حق‌پذیرى و نداشتن عصبیّت جاهلى، خود حقیقتى است که آیه دیگر آن را متذکّر شده است: «وَ لَو نَزَّلنا على بعضِ الاَعجَمینَ فَقَرأهُ عَلَیهِم ما کانوا بِه مُؤمنین» (شعراء: ۱۹۸ – ۱۹۷)هرگاه ما آن (قرآن) را بر بعضى از عجم (غیر عرب)ها نازل مى‌کردیم و او آن را بر ایشان(عرب) مى‌خواند، به آن ایمان نمى‌آوردند.
در حدیثى از امام جعفر صادق (ع)در ذیل این آیه آمده است: «اگر قرآن بر عجم نازل شده بود، عرب به آن ایمان نمى‌آورد، ولى قرآن بر عرب نازل شد و عجم به آن ایمان آورد و این فضیلتى است براى عجم.۱۲»
همچنین امام رضا (ع)در روایتى از فاصله گرفتن تدریجى بسیارى از بستگان رسول خدا (قریش، بنى‌عباس و حتى برخى از بنى‌هاشم و علویان به خاطر منازعات سیاسى) از اسلام و نزدیک شدن فرزندان عجم به اسلام خبر داد: «خداوند تبارک و تعالى از وقتى که پیامبر قبض روح شد تا به امروز، بر فرزندان عجم به این دین منّت مى‌گذارد و آن را از بستگان پیغمبر مى‌گرداند. پس به آن‌ها مى‌بخشد و از این‌ها دریغ مى‌دارد.»۱۳
روایات فراوانى در حق‌پذیرى، دانش‌جویى، دین‌دارى، جهاد و فداکارى ایرانیان در برابر حقیقتى که آن را باور کرده‌اند وارد شده است که به نقل یک روایت جامع بسنده مى‌شود: در روایتى، رسول خدا، سلمان فارسى را مخاطب قرار داده، فرمود: اى سلمان، اگر دین در ثرّیا باشد، جمعى از اهل فارس آن را به دست مى‌آورند. سپس چند خصلت از فضایل آنان را بیان کرد: «آنان از سنّت من پى‌روى مى‌کنند، به دنبال آثار من بوده، از آن متابعت مى‌نمایند، و آنان بر من بسیار صلوات مى‌فرستند.» اکنون این ویژگى شعار شیعه است. سپس به سلمان دستور داد که سه دسته را دوست بدارد: «مجاهدان در راه خدا، سنگرنشینان و حافظان مرزهاى اسلامى، و جنگجویانى را که در میدان جنگ با دشمن به نبرد مشغولند.»۱۴
آیات و روایات یادشده در بیان ویژگى‌هاى ایرانیان، همگى از این حکایت دارند: قومى که خبر از اسلام او داده شده، ایمانش واقعى و اظهاراتش خالصانه است، نه ساختگى و ریاکارانه و پوششى بر آیین شرک‌آلود اجداد و گذشتگانشان باشد.
سید ابوالحسن حسینى ادیانى
________________________________________
۱. احمد قرطبى، الجامع لاحکام القرآن، ج ۹ص .۶۰۷۸
۲. تفسیر طبرى، ج ۲۶ص / ۴۲تفسیر ابن کثیر، ج ۶ص / ۳۲۰روح المعانى، ج ۲۶ص / ۸۲مجمع‌البیان، ج ۹ص / ۱۰۸المیزان، ج ۱۸ص / ۲۵۰واحدى نیشابورى، الوسیط، ج ۴ص / ۱۳۰تفسیر غرائب القرآن و رغائب الفرقان، ج ۶ص / ۱۳۹الجواهر الحسان فى تفسیر القرآن، ج ۳ص / ۲۴۸ابن جوزى، زاد المسیر فى علم التفسیر، ج ۷ص / ۱۵۷الجامع لاحکام القرآن، ج ۹ص / ۶۰۷۸تفسیر البیضاوى، ج ۴ص / ۱۲۵روض‌الجنان و روح‌الجنان، ج ۷ص / ۳۱۴کشف‌الاسرار و عدّه الابرار، ج ۹ص / ۱۹۸کشاف، ج ۴ص / ۳۳۱الدرّ المنثور، ج ۶ص / ۶۷تفسیر المراغى، ج ۲۷ص / ۷۹تفسیر کنزالحقائق و بحرالغرائب، ج ۱۲ص / ۲۵۳تفسیر گازر، ج ۹ص / ۱۲۲تاریخ اصفهان، ج ۱و۲و ۳و / ۴الصافى، ج ۵ص / ۳۲التبیان، ج ۹ص / ۱۰۹التفسیر الکبیر، ج ۲۷و ۲۸ص / ۷۶مستدرک حاکم، ج ۲ص /۴۵۸سنن‌ترمذى، ج ۵ص /۳۸۳نورالثقلین،ج ۵ص.۴۶
۳. فُرْسْ (forc) کلمه‌اى است عربى که مورّخان اسلامى و عرب‌زبانان بر ایرانیان اطلاق کرده‌اند؛ همان‌گونه که «عجم» را نیز در مورد ایشان به کار برده‌اند… (غلامحسین مصاحب، دائرهالمعارف فارسى، ج ۲ص ۱۸۷۶واژه «فُرس».)
۴. ابونعیم، تاریخ اصفهان، ج ۱ص / ۴تقى هندى، کنزالعمّال، ج ۱۲ص ۹۰ح .۳۴۱۲۶
۵. صحیح بخارى، ج ۶ص / ۱۸۹صحیح مسلم، ج ۴ص ۱۹۷۳و / ۲۵۴۶سنن ترمذى، ج ۵۶. ص ۴۱۳و / ۴۱۴ دهالقارى، ج ۱۹ص / ۲۳۵فتح البارى، ج ۸ص / ۴۹۲مجمع‌البیان، ج ۶ص / ۹۶زاد المسیر فى علم التفسیر، ج ۸ص / ۲۰الجواهر الحسان فى تفسیر القرآن، ج ۳ص / ۳۶۴رَوحِ‌الجِنان و رُوح‌الجَنان، ج ۱۹ص / ۱۹۴کشف‌الاسرار و عدهالابرار، ج ۱۰ص / ۹۹کشاف، ج ۴ص / ۵۳۰تفسیر المراغى، ج ۲۸ص / ۹۶تفسیر طبرى، ج ۲۸ص / ۶۲تفسیر ابن کثیر، ج ۷ص / ۷الجامع لاحکام القرآن، ج ۱۸ص / ۹۳تاریخ اصفهان، ج ۱ص / ۲الدرالمنثور، ج ۶ص / ۲۱۵تفسیر الصافى، ج ۵ص / ۱۷۲تفسیر فى ظلال القرآن، جزء ۲۸ص / ۹۶تفسیر گازر، ج ۱۰ص / ۸۶۷تفسیر کنزالدّقائق و بحر الغرائب، ج ۱۳ص .۲۴۷
۶. تفسیر البیضاوى، ج ۲ص / ۱۳۲کشف‌الاسرار و عدّه الابرار، ج ۳ص / ۱۴۷کشاف، ج ۱ص / ۶۴۶تفسیرالکبیر، ج ۱۲ص ۹و / ۲۰روح‌المعانى، ج ۶ص / ۱۶۳المنار، ج ۶ص / ۴۳۶نورالثقلین، ج ۱ص / ۶۳۲مجمع‌البیان، ج ۲ص / ۱۲۲الجامع لاحکام القرآن، ج ۸ص / ۹۳المیزان، ج ۵ص .۳۸۸
۷. جامع‌البیان، ج ۹و ۱۰ص / ۹۳روح‌المعانى، ج ۱۰- ۱۲ص / ۸۵تفسیرالکبیر، ج ۱۶ص / ۵۹مجمع‌البیان، ج ۵و ۶ص / ۳۱تفسیر قرطبى، ج ۵ص .۲۹۷۹
۸. تفسیر البیضاوى، ج ۳ص / ۸۲تفسیر غرائب القرآن، ج ۳ص / ۴۷کشف‌الاسرار و عدّهالابرار، ج ۴ص / ۱۳۱تفسیر الکشاف، ج ۲ص / ۲۷۱الجامع لاحکام القرآن، ج ۵ص / ۲۹۷۹المنار، ج ۱۰ص / ۴۲۵مجمع‌البیان، ج ۵ص / ۳۱تفسیر نمونه، ج ۷ص .۴۱۷
۹. مجمع‌البیان، ج ۳ص / ۱۲۲التبیان، ج ۳ص / ۳۵۲کشّاف، ج ۱ص / ۵۷۴الجامع لاحکام القرآن، ج ۳ص / ۹۷۹تفسیرالصافى، ج ۱ص / ۴۰۳المیزان، ج ۵ص / ۱۰۴تفسیر روح‌المعانى، ج ۵ص / ۱۴۸جامع‌البیان، ج ۵و ۶ص / ۲۰۵تفسیر غرائب القرآن، ج ۲ص / ۵۱۲کشف الاسرار و عدّه الابرار، ج ۲ص .۷۲۰
۱۰. کشّاف، ج ۲ص / ۴۳کشف‌الاسرار و عدّه الابرار، ج ۳ص / ۴۱۸تفسیر البیضاوى، ج ۲ص / ۱۷۱روح‌المعانى، ج ۷ص / ۱۸۷المنار، ج ۷ص .۵۹۴
۱۱. سید محمدباقر حجتى، پژوهشى در تاریخ قرآن کریم، ص ۳۹۹و .۴۰۱
۱۲. نهج‌البلاغه، خطبه .۱۸
۱۳. تفسیر القمى، ج ۲ص / ۱۲۴تفسیر شریف لاهیجى، ج ۳ص / ۳۹۷تفسیر نورالثقلین، ج ۴ص /۱۶۵تفسیرالصافى، ج ۲ص / ۲۲۶المیزان، ج ۱۵ص .۳۳۲
۱۴. بحارالانوار، ج ص .۳۰۴ ۴۸

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا