بعضی با طرح این پرسش که «چه اشکالی دارد در چهارچوب شرعی، هرکس هرجور که خواست لباس بپوشد؟»[۱] خواستهاند این شبهه را القا کنند که اسلام، فقط چارچوب کلی برای پوشش بیان کرده است و به صورت جزئی، شکل خاصی از حجاب و پوشش در متون دینی اسلام ذکر نشده است. آیا ادعای مذکور صحیح است؟
پاسخ: از نظر اسلام چارچوب واجب پوشش و حجاب زنان ـ که بیشتر مورد چالش و سؤال است ـ پوشاندن تمام بدن در مقابل نامحرم است، به استثنای صورت و مچ دستها به پایین، که طبق نظر مشهور فقها پوشاندن آنها واجب نیست؛ البته بعضی از فقهای فعلی، به طور احتیاط وجوبی، پوشاندن صورت و دستها را نیز لازم میدانند؛[۲] ولی حتی افرادی که پوشاندن آن را واجب نمیدانند، در اصل مطلوبیت و استحباب آن بحثی ندارند.[۳]
علاوه بر پوشش لباسهای معمولی، مثل پیراهن و شلوار، که زنان و مردان در داخل منزل استفاده میکنند، برای حجاب بیرون از منزل و در مقابل نامحرم، در قرآن و احادیث برای تأمین حجاب واجب زنان، از چند نوع پوشش خاص، نام برده شده است که دو نوع معروف آن «خمار» و «جلباب» است.
الف) خمار
وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى جُیُوبِهِنَّ؛[۴] زنان باید سر، سینه، و دوش خود را با مقنعه بپوشانند. خُمُر جمع خمار، و مراد از آن پوشش مخصوص سر و اطراف سر بانوان، مثل مقنعه است.[۵] در بعضی تفاسیر، در ذیل آیهی شریفه، از عایشه نقل شده است:
زنانی بهتر از زنان انصار ندیدم. وقتی این آیهی شریفه نازل شد، هر یک از آنها به سمت لباسهای مخصوص خود رفتند و از آن تکهای جدا کردند و خمار و مقنعهای مشکی پوشیدند، گویی بالای سر آنها کلاغ نشسته است.[۶]
از قضیهی ذکر شده استفاده میشود که رنگ خمار و مقنعه در زمان صدور آیه، مشکی بوده است. برای این قضیه، از کتابهای لغت نیز میتوان مؤیداتی ذکر کرد؛ مثلاً از بعضی کتابهای لغت، استفاده میشود در ریشهی لغوی خمار (خ ـ م ـ ر) سیاهی اخذ شده است.[۷] به مشروبات الکلی نیز از آن جهت «خمر» اطلاق میگردد که باعث سیاهی و تیرهگی عقل انسان میگردد. مخفی نماند که در آیهی شریفهی خمار، نکات تفسیری و ادبی و لغوی فراوانی وجود دارد که مقالهی مستقلی را میطلبد.[۸]
ب) جلباب
یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ ذلِکَ أَدْنى أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً؛[۹] ای پیغمبر به زنان و دختران خود و زنان مؤمنان بگو که خویش را به چادر فروپوشند؛ که این کار برای این که آنها به عفت و حریت شناخته شوند، تا از تعرّض و جسارت هوسرانان آزار نکشند، بر آنان بسیار بهتر است و خدا در حق خلق آمرزنده و مهربان است.
همان گونه که قبلاً گذشت جلابیب در آیهی شریفه، جمع جلباب است و جلباب به معنای پوشش گسترده و فراگیر تمام بدن است، که زنان بر روی لباسهای دیگر میپوشند؛ امروزه در زبان فارسی به چنین پوششی چادر گفته میشود. بر اساس تحقیقی که نگارنده انجام داده، بین جلباب قرآنی و چادرهای رایج، از نظر مفهوم، اندازه، کارکرد و حتی رنگ، همگرایی و شباهتهای بسیار نزدیکی وجود دارد.[۱۰]
علاوه بر قرآن که دو شکل خاص از پوشش فوق را برای زنان در مقابل نامحرم توصیه کرده است، در برخی احادیث نیز چهار پوشش ویژه برای زنان در مقابل نامحرم، به نام پیراهن، مقنعه، چادر، و ازار معرفی شده است.
عن النبی (صلی الله علیه و آله و سلم): و لغیر ذی محرم اربعه اثواب: درع و خمار و جلباب و ازار.[۱۱]
فلسفهی تفاوت پوشش زن و مرد
شبهه: چرا حجاب زن و مرد تفاوت دارد و چرا باید مقدار پوشش بدن زنان بیشتر از مردان باشد؟ آیا این تفاوت غیر عادلانه و تبعیض آمیز نیست؟[۱۲]
پاسخ: احکام تشریعی اسلام، متناسب با ویژگیهای تکوینی و به منظور تأمین مصالح و دفع مفاسدی است که افراد را تهدید میکند. تفاوت زن و مرد در بسیاری از احکام تشریعی، از جمله حجاب نیز نشأت گرفته از تفاوتهای تکوینی آنها است.
تحقیقات علمی در فیزیولوژی و روانشناسی، در باب تفاوتهای جسمی و روحی زن و مرد، ثابت کرده است که مردان نسبت به محرکهای چشمی حساستر از زناناند و برعکس، زنان در مقابل محرکهای لمسی حساسیت بیشتری دارند.[۱۳]
تحقیقات و تجربههای علمی نشان میدهد که آن اندازه که مرد از نگاه کردن به تن و اندام زن تحریک میشود، زن از مشاهدهی مرد تحریک نمیشود. در روانشناسی جنسی نیز ثابت شده است که تمامی سطح بدن زن برای مرد محرک است، اما در مرد چنین نیست.[۱۴]
دین مقدس اسلام نیز متناسب با ویژگیها و تفاوتهای تکوینی زن و مرد، احکام و تعالیم نورانی خود را تشریع کرده است؛ مثلاً برای حفاظت مردان از مفاسد ناشی از حساسیت بیشتر آنان نسبت به محرکهای چشمی شهوتانگیز، آنها را به مراقبت و کنترل بیشتر چشم در مواجهه با نامحرم مأمور کرده است. در حدیثی از امام رضا(ع) نقل شده است:
حُرِّم النظر الى شعور النساء المحجوبات بالازواج و الی غیرهنّ من النساء لما فیه من تهییج الرجال و ما یدعو الیه التهییج من الفساد؛[۱۵] خداوند نگاه کردن به موهای زنان ازدواج کردهی محجوبه و غیر آنها را حرام کرده است؛ زیرا نگاه شهوتانگیز مردان، باعث تهییج جنسی، و تهییج جنسی باعث فساد است.
در مقابل، به دلیل لطافت و حساسیت بیشتر زنان نسبت به محرکهای لمسی، برای حفاظت آنان از مفاسد ناشی از این ویژگی، آنها را به حجاب و پوشش بیشتر در مواجهه با مردان نامحرم دستور داده است؛ به گونهای که طبق فتوای مشهور فقها، زنان باید در مقابل نامحرم همهی بدن، به استثنای وجه و کفین را بپوشانند؛ ولی این مقدار پوشش برای مردان واجب نیست؛ و این حکم اسلام، غیر عادلانه و تبعیض آمیز نیست؛ زیرا متناسب با ویژگیهای متفاوت زن و مرد است.
نکتهی دیگری که تبیین کنندهی تفاوت حکم حجاب و پوشش زن و مرد از نظر اسلام میتواند باشد، تفاوت تکوینی و فطری آنها از نظر مقدار حیا و شرم است. در روایتی تصریح شده است: «الحیاء عشره اجزاء فتسعه فی النساء و واحد فی الرجال»[۱۶]؛ حیا و شرم ده قسمت است، که نُه قسمت آن در زنان و یک قسمت آن در مردان است. آثار و شواهد تاریخ گذشته و حال پوشش زن و مرد نیز حاکی از این است که معمولاً پوشش زنان بیشتر از مردان بوده است؛[۱۷] بنابراین، یکی از علل دیگر پوشش بیشتر زنان نسبت به مردان، زیادی حجب و حیای آنان نسبت به مردان است که در روایت به آن تصریح شده و تجربه و واقعیت خارجی نیز مؤید آن است.
کیفیت حجاب و پوشش فاطمه زهرا (س)
ü حضرت فاطمهی زهرا(س) به عنوان بهترین الگوی تربیتی زن مسلمان، در بیرون منزل و در مواجهه با نامحرم، چه نوع حجاب و پوششی داشتهاند؟
? در تاریخ نقل شده است که حضرت فاطمهی زهرا(س) وقتی میخواستند به بیرون منزل و نزد پیامبر اکرم(ص) بروند، از پوششهای خاصی، مثل جلباب (چادر) و برقع (روپوش صورت) استفاده میکردند؛[۱۸] علاوه بر این، یکی از حوادثی که بیانگر مقدار حجاب حضرت فاطمهی زهرا(س) در بیرون منزل و در مواجهه با نامحرم است، آمدن ایشان به مسجد برای دفاع از قضیهی فدک است. در داستان غمانگیز غصب فدک آمده است: وقتی ابوبکر و عمر تصمیم گرفتند که حضرت را از فدک محروم نمایند، ایشان با شکل خاصی از حجاب و پوشش، برای دفاع از حق خویش از منزل به مسجد آمدند. راوی داستان، شکل خاص حجاب حضرت را این گونه توصیف نموده است:
لاثت خمارها علی رأسها و اشتملت بجلبابها و اقبلت فی لمه من حفدتها و نساء قومها تطأ ذیولها؛[۱۹] حضرت زهرا (س) هنگام خروج از منزل مقنعه را محکم بر سر بستند و جلباب و چادر را، به گونهای که تمام بدن آن حضرت را میپوشاند و گوشههای آن به زمین میرسید، به تن کردند و به همراه گروهی از نزدیکان و زنان قوم خود به سوی مسجد حرکت نمودند.
قضیهی فوق گویای آن است که پوشش بیرون از منزل حضرت «خمار» و «جلباب» بوده که قرآن به عنوان حجاب زنان دربیرون منزل و در مواجهه با نامحرم از آن یاد کرده است.
رنگ جلباب و چادر قرآنی
ü چادر و جلباب قرآنی که حضرت فاطمه زهرا(س) در بیرون منزل و در مواجهه با نامحرم از آن استفاده کردهاند چه رنگی داشته است؟
? قرآن به زبان عربی مبین نازل شده است و برای عرب زبانان قابل فهم بوده است؛ بنابراین، باید بررسی نمود که زنان صدر اسلام، که نخستین مخاطبان آیهی جلباب بودهاند، از واژهی جلباب چه برداشتی داشتهاند و تبادر و سبقت ذهنی آنها از آن چه بوده است. در کتاب سنن ابی داود از امّ سلمه، همسر گرامی پیامبر اکرم(ص) قضیهای نقل شده است که مبین تبادر ذهنی زنان عرب آن زمان است.
وقتی آیهی جلباب «یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ»[۲۰] نازل شد، زنهای انصار از خانههایشان خارج شدند، درحالی که پوششهای مشکی داشتند؛ گویی کلاغ بالای سر آنها نشسته است.[۲۱]
در کتاب عون المعبود، شرح سنن ابی داود در توضیح قضیهی یاد شده، آمده است:
چون پوششهایی که زنان انصار به عنوان جلابیب از آن استفاده کرده بودند دارای رنگ مشکی بوده است، آنان به کلاغ که رنگ آن مشکی است تشبیه شدهاند.[۲۲]
بعضی از تفاسیر مهم، مانند تفسیر الدر المنثور سیوطی، روح المعانی و تفسیر المیزان نیز در ذیل آیهی جلباب جریان تاریخی فوق را نقل کردهاند. علاوه بر شاهد تاریخی مذکور، که سکوت پیامبر اکرم(ص) در مقابل رنگ مشکی پوشش زنان انصار، نیز دلیل بر تقریر و تأیید آن است، شواهد لغوی فراوانی نیز برای اثبات این مدعا وجود دارد که اساساً در ریشهی لغوی جلباب رنگ مشکی اخذ شده است؛ زیرا جلباب در لغت از ریشهی جُلب است و یکی از معانی جُلب در بسیاری از کتابهای لغوی معتبر، تیرگی و سیاهی است[۲۳]؛ مثلاً جُلب اللیل به معنای سیاهی شب آمده است. ابن منظور، صاحب کتاب لغت معتبر لسان العرب، پس از نقل شعری که بخشی از آن «و جُلب اللیل یطرده النهار» است تصریح نموده که گویندهی شعر از جُلب، سواد و سیاهی را اراده کرده است.[۲۴]
علاوه بر این، در بعضی از کتابهای لغوی معتبر، شواهدی از زبان عربی نقل شده، که جُلب در آنها به معنای تیرگی و سیاهی به کار رفته است؛[۲۵] همچنین در برخی از کتابهایی که دربارهی انواع لباسهای اسلامی نوشته شدهاند، جلباب به پوشش گستردهی مشکی که زن روی لباسهای دیگر میپوشد معنا شده است.[۲۶]
از مجموع شواهد لغوی، تفسیری و تاریخی مذکور، به روشنی استفاده میشود که رنگ جلباب و چادر زنان عرب هنگام نزول آیهی شریفه، مشکی بوده است؛ بنابراین، میتوان گفت که چادر مشکی منشأ و ریشهی قرآنی دارد.
حال که ثابت شد چادر مشکی ریشهی قرآنی و اسلامی دارد، پرسش مهم این است که آیا حکومت اسلامی ـ که فلسفهی وجودی آن اجرای احکام قرآن است و برای تحقق احکام اسلام و قرآن این همه شهید و جانباز تقدیم خدا و قرآن نموده است ـ میتواند در مراکز اداری خود، به عنوان مهمترین مراکز الگوسازی، چادر مشکی را به عنوان حجاب برتر و یکی از ملاکهای گزینش زنان مورد توجه قرار دهد یا خیر؟
پاسخ سؤال فوق مثبت است؛ زیرا پس از اثبات ریشهی قرآنی و اسلامی برای چادر مشکی، وظیفهی مسئولان یک حکومت قرآنی و اسلامی است که زمینهی ترویج و تبلیغ عملی آموزههای قرآنی و از جمله استفاده از چادر مشکی را در مراکز اداری خود فراهم نمایند؛ و حتی هنگام گزینش کارمندان زن، التزام عملی به حجاب قرآنی و اسلامی را به عنوان یکی از ملاکهای گزینش و ارزشیابی مورد توجه قرار دهند.
با توجه به آنچه ذکر شد پاسخ این پرسش و شبهه که «چرا چادر سیاه در ادارات ملاک ارزشیابی است»،[۲۷] روشن میگردد.
نگاهی اجمالی به دیدگاه اسلام در باب پوشش مشکی
شبهه: آنگونه که بعضی ادعا کردهاند آیا از روایات میتوان کراهت حجاب تیره، مثل چادر مشکی را اثبات نمود؟[۲۸]
پاسخ: اولاً، چگونه ممکن است که بر اساس ادلهی طرح شده در مباحث قبلی، رنگ جلباب و چادر قرآنی، همانند رنگ چادرهای رایج فعلی مشکی باشد، ولی بتوان در روایات معصومین(ع) حدیث معتبری مخالف قرآن، دربارهی کراهت استفاده از چادر مشکی پیدا نمود؟ آیا ممکن است اهل بیت(ع) به عنوان بهترین مفسران و شارحان قرآن مجید، در احادیث خود مطلبی خلاف قرآن فرموده باشند؟ پر واضح است که پاسخ این سؤال منفی است؛ زیرا یکی از ملاکهای صحت و سقم احادیث، موافقت و مخالفت محتوای آنها با قرآن است. براساس ملاک یاد شده، فرضاً اگر روایتی دربارهی کراهت پوشش مشکی بانوان وارد شده باشد فاقد ارزش و اعتبار است.
ثانیاً، روایاتی که از ظاهر آنها کراهت سیاهپوشی استفاده میشود، از نظر سند ضعیفاند. فقیه ژرفاندیش، مرحوم صاحب جواهر[۲۹] و مرحوم خویی[۳۰] نیز به ضعف سندی روایات مورد نظر تصریح کردهاند؛ بنابراین، به دلیل ضعف سند، اینگونه روایات قابل استناد نیستند و نوبت به بررسی دلالت آنها نمیرسد.
ثالثاً، ممکن است ادعا شود به دلیل متعدد بودن روایاتی که ظاهر آنها دلالت بر کراهت پوشش سیاه دارد؛ و نیز به دلیل این که ضعف سند روایات در مستحبات و مکروهات، مانند مورد بحث، خیلی مهم نیست، پس میتوان در دلالت آنها بحث کرد.
با فرض صحت ادعای فوق، بر اساس فحص و جستوجوی مفصلی که در احادیث انجام گرفت، حتی یک حدیث دربارهی کراهت پوشش چادر مشکی بانوان نیافتیم؛[۳۱] بنابراین، همان گونه که مرحوم صاحب جواهر فرمودهاند، روایات مربوط به کراهت سیاهپوشی، شامل زنان نمیشود. ایشان در کتاب فقهی عمیق و معروف خود نقل کردهاند:
طبق تصریح کتابهای متعددی از علمای امامیه، کراهت پوشش سیاه مختص مردان است؛ زیرا شارع مقدس پوشش غلیظتر و بیشتری برای زنان هنگام مواجهه با نامحرم قرار داده است[۳۲] و رنگ مشکی، در مقایسه با رنگهای دیگر، به نحو بهتری پوشش غلیظتر و بیشتر را تأمین میکند.[۳۳]
بنابراین، طبق نقل مرحوم صاحب جواهر، کراهت پوشش مشکی، مختص مردان است.
به دلیل اختصاص کراهت پوشش مشکی به مردان، آن هم در غیر از کفش، عمامه و عبا، حتی یک نفر از فقیهان برجستهی شیعه به کراهت چادر مشکی زنان فتوا نداده است، بلکه برعکس، بعضی از مراجع تقلید، مثل رهبر معظم انقلاب اسلامی، آیت الله خامنهای به عدم کراهت چادر مشکی تصریح کردهاند و بعضی نیز، مانند آیت الله فاضل لنکرانی و آیت الله تبریزی بالاتر از عدم کراهت، به برتری حجاب با چادر مشکی فتوا داده و فرمودهاند:
چادر مشکی بهترین نوع حجاب است.[۳۴]
ü آیا میتوان از ظاهر بعضی روایات، مثل روایت «پیامبر(ص) از پوشش لباس مشکی، غیر از سه مورد خفّ (نوعی کفش چرمی نازک) عمامه و کسا کراهت داشت»،[۳۵] استفاده نمود که پوشش لباس مشکی به طور مطلق و مشترک برای مرد و زن کراهت دارد؟
? اولاً، با فرض چشمپوشی از ضعف سند روایت فوق، تردیدی نیست که اساساً زن و مرد در برخی از موارد، از جمله پوشش و لباس، دارای احکام متفاوتی هستند؛ بنابراین، در خصوص احکام پوشش، نمیتوان به قاعدهی اشتراک زن و مرد در احکام تمسک جست؛ مثلاً جامهی زربافت و حریر برای زن جایز است، ولی برای مرد جایز نیست[۳۶]. مقدار پوشش زنان، طبق نظر مشهور فقها، همهی بدن به استثنای گردی صورت و دو دست از مچ تا نوک انگشتان است،[۳۷] ولی مقدار پوشش مردان کمتر است؛ حتی از نظر رنگ پوشش نیز، استفاده از لباس احرام سفید برای مردان مستحب است، ولی زنان مجازند، به استثنای بعضی لباسهای خاص مثل حریر محض، با هر لباسی، حتی دارای رنگ غیر سفید محرم شوند[۳۸].
بنابراین، با توجه به احکام ویژهی بانوان و آقایان در مورد لباس، نمیتوان ادعا نمود که حکم کراهت در روایت فوق مطلق است و به طور مشترک شامل زن و مرد میشود.
ثانیاً، بر فرض بپذیریم که روایت مذکور، مختص بیان حکم رنگ پوشش مردان نیست و شامل زنان نیز میگردد، به دلیل روایاتی که ظاهر آنها کراهت خواندن نماز در لباس مشکی، به استثنای سه مورد است،[۳۹] بعضی از فقها حکم کراهت لباس مشکی را نیز مختص به حالت نماز دانستهاند.[۴۰]
ثالثاً، بر فرض که روایت مذکور عام باشد و به طور مشترک، شامل زنان و مردان و نیز حالت نماز و غیر نماز گردد، باز روایت یاد شده دلالت ندارد بر این که پوشیدن لباس مشکی، مانند چادر مشکی برای زنان کراهت دارد؛ زیرا در روایات متعدد که از نظر مضمون و محتوا با روایت مورد بحث موافقاند، سه نوع پوشش، به نامهای خفّ، عمامه و کسا از کراهت استثنا شدهاند؛ و با توجّه به اینکه کسا از نظر لغت، و به قرینهی حدیث شریف کسا،لباس بلندی است که تمام بدن را فرا میگیرد؛ بنابراین، عبای سیاه برای مردان و چادر مشکی برای زنان کراهت ندارد؛ و به نظر میرسد براساس همین استثنای کسا در روایت مورد بحث، هیچ یک از فقهای برجستهی شیعه به کراهت پوشیدن چادر مشکی فتوا نداده است؛ بلکه برخی، چادر مشکی را بهترین نوع حجاب دانستهاند.
ü مگر کراهت رنگ مشکی در دین اسلام یک حقیقت نیست؟ پس کدام دلیل سبب میشود در یک جامعهی اسلامی ما مبلغ رنگ سیاه شویم[۴۱]؟
? توضیح: پرسش کنندهی محترم با قطعی دانستن حکم کراهت رنگ مشکی به طور مطلق از نظر اسلام، اینگونه القا نموده است که استفادهی افراد از لباس تیره و مشکی، نوعی تبلیغ فاقد دلیل به حساب میآید. عبارت فوق متضمن دو پرسش است؛ لذا هر پرسش را به طور مستقل پاسخ میدهیم.
ü پرسش اول: مگر کراهت رنگ مشکی در دین اسلام یک حقیقت نیست؟
پاسخ: با فرض پذیرش کراهت اجمالی پوشش مشکی در دین اسلام، تردیدی نیست که حکم مذکور برای هر نوع لباس و برای همهی افراد، اعم از زن و مرد، و برای همهی زمانها نیست؛ یعنی موارد متعددی از حکم کراهت سیاهپوشی استثنا شده است که مهمترین آنها عبارتاند از:
الف) عدم کراهت بعضی از پوششهای مشکی خاص. قبلاً نقل شد که پیامبر اکرم(ص) از پوشش مشکی کراهت داشت، مگر در سه مورد: خفّ (نوعی کفش چرمی نازک)، عمامه و کسا[۴۲]. (لباس بلندی که تمام بدن را میپوشاند و شامل عبا و چادر مشکی بانوان نیز میگردد)؛ بنابراین، چند پوشش مشکی استثنا شده، کراهتی ندارند.
ب) عدم کراهت لباس مشکی برای بانوان. تردیدی نیست که در اسلام پوشش زن و مرد از جهات مختلف، مثل نوع، مقدار و حتی رنگ، متفاوت است. همانگونه که قبلاً از مرحوم صاحب جواهر نقل شد، طبق تصریح کتابهای متعددی از علمای امامیه، کراهت پوشش مشکی، مختص مردان است، نه بانوان.
ج) عدم کراهت پوشش مشکی در مراسم عزاداری. استفاده از رنگ مشکی در مراسم عزاداری برای زنان و مردان کراهتی ندارد؛ از این رو، سیرهی عملی مردم متدین و حتی غیر متدین، پوشیدن لباس مشکی در این مراسم است. در «سفینه البحار» روایاتی ذکر شده است که بر جواز و مطلوبیت پوشیدن لباس مشکی در مراسم عزاداری دلالت دارد.[۴۳]
با توضیحات فوق آشکار گردید که القای این فکر که کراهت رنگ مشکی در اسلام، یک حکم کلی و صددرصد است، غیر عالمانه و مغالطهآمیز است.
ü پرسش دوم: کدام دلیل سبب میشود که در یک جامعهی اسلامی ما مبلّغ رنگ سیاه شویم؟
? پاسخ: باید از ایشان سؤال کرد مراد شما از تبلیغ چیست؟
الف) اگر مراد شما تبلیغ نظری و علمی به صورت نوشتن کتاب و مقاله است، در پاسخ میگوییم:
اولاً، چنین تبلیغی غالباً در دفاع و پاسخگویی از شبهات و سمپاشی بر ضد انواع حجاب اسلامی مثل چادر مشکی است.
ثانیاً، بر فرض که تبلیغ نظری و علمی، حتی به صورت غیر دفاعی و ابتدایی دربارهی چادر مشکی بانوان زیاد باشد؛ اگر اینگونه تبلیغ مستند به ادله و شواهد قوی و با روش صحیح انجام گیرد، نباید از آن برآشفته شوید، بلکه اگر آن را قبول ندارید، به طور منطقی و استدلالی میتوانید آن را نقد نمایید.
ثالثاً، ای کاش شما نیز به این پرسش پاسخ میدادید که با استناد به چه دلیلی در جامعهی اسلامی به تبلیغ لباسهای نازک، کوتاه و رنگارنگ برای بانوان و دختران اقدام میکنید؟ متاسفانه در اغلب مقالاتی که به تبلیغ لباسهای مذکور پرداخته میشود، به جای برخورد اثباتی، یعنی ترویج و تبلیغ لباس مورد نظر خود با دلیل و منطق، غالبا از طریق سلبی، یعنی تخریب حجاب برتر، مثل چادر مشکی اقدام میشود.[۴۴]
ب) اگر مراد شما از تبلیغ، تبلیغ عملی چادر مشکی در سطح جامعه است، باید گفت که به دلیل برخورداری حجاب مذکور از حمایت ادلهی عقلی و نقلی، اینگونه تبلیغ هیچ منع عقلی و شرعی ندارد. با دقت در پاسخ فوق، نادرستی این سخن که چرا کسی برای این سؤال که چرا تیره پوشی تبلیغ و ترویج میشود پاسخی ندارد،[۴۵] نیز آشکار میگردد.
شبهه: برخی با این عبارت که «در سالهای نخست انقلاب اسلامی، بیشتر خانمها از چادرهای رنگ روشن و گلدار استفاده میکردند که پوشش خوب و کاملی نیز بود»،[۴۶] خواستهاند این شبهه را القا کنند که چادرهای زنان در سالهای نخست انقلاب واجد چهارچوب شرعی بوده است. آیا ادعای مذکور درست است؟
پاسخ: اولاً، بر فرض بپذیریم که خانمها در اول انقلاب از چادرهای گلدار و رنگ روشن استفاده میکردند، مگر هر کاری که در سالهای نخست و پرالتهاب انقلاب ـ که به طور طبیعی به دلیل مسائل روزمره و پیچیدهی انقلاب، فرصت تبیین و تعمیق مبانی دینیِ وجود نداشته است ـ توسط بانوان انجام شده است، شرعاً خوب و قابل دفاع است که اکنون پس از بیست سال، عملکردِ آن زمان، ملاک و معیار و حجت شرعی باشد؟[۴۷] روشن است که عمل مقطعی عدهای از زنان در سالهای نخست پر التهاب انقلاب، شرایط سیرهی متشرعه را ندارد تا قابل پذیرش باشد؛ و از این رو، نمیتوان به آن استناد نمود؛ زیرا استفادهی زنان از چادر رنگارنگ و گلدار در مواجهه با نامحرم، در صورتی که باعث جلب توجه نامحرم و تحریک مردان گردد، مخالف حجاب مورد قبول قرآن و سیرهی عملی فاطمهی زهرا(س) و زنان انصار است، که در بیرون منزل از جلباب و چادر مشکی استفاده میکردند.
ثانیاً، داوری در باب پوشش خوب و کامل و شرعی، مسئلهای دقیق و پیچیده و تخصصی است که کارشناسان و متخصصان مسائل اسلامی، یعنی فقها و مراجع تقلید باید در مورد آن اظهار نظر نمایند[۴۸]؛ همانند مسائل پزشکی که اموری تخصصیاند و افراد غیر متخصص در پزشکی، عقلاً و شرعاً مجاز به اظهار نظر دربارهی آنها نیستند.
حجتالاسلام حسین مهدیزاده
________________________________________
[۱] . کتایون میر شفیعی، روزنامهی نوروز، ۱۸ / ۴ /۸۰ ، ص ۸، ستون سوم.
[۲] . به استفتاءات پایان کتاب مراجعه گردد.
[۳]. مرتضی مطهری، پاسخهای استاد به نقدهایی بر کتاب مسئلهی حجاب، ص۱۳.
[۴] . سورهی نور (۲۴)، آیه ۳۱.
[۵] . الخمار: ثوب تغطّی به المرأه راسها والجمع خُمُر فیومی، المصباح المنیر؛ همچنین در مجمعالبحرین طریحی، ذیل واژهی خُمُر آمده است: قوله فلیضربن بخُمُرهن، ای مقانعهن. خُمُر جمع خمار و هی المقنعه؛ همچنین ر.ک: شیخ طوسی، تفسیر تبیان، ج۷، ص۴۳؛ بانو امین، تفسیرمخزنالعرفان، ج ۹، ص ۱۰۵، ذیل آیهی شریفهی ۳۱ نور، (آیهی خمار).
[۶] . «ما رأیت نساءً خیراً من نساء الانصار لما نزلت هذه الآیه قامت کل واحده منهنّ الی مرطها المرحل فصدعت منه صدعه فاخترمن، فاصبحن کانّ علی روسهنّ الغربان»: زمخشری، تفسیر کشاف، ج ۳، ص ۲۳۱، ذیل آیهی شریفهی ۳۱ سورهی نور. حدیث مذکور، با الفاظ و تعابیر مختلف در کتابهای متعدد، اهل تسنن آمده است؛ از جمله: صحیح البخاری، شرح العسقلانی، ج ۸، ص ۴۹؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۳، ص ۲۸۴، ذیل آیهی شریفهی خمار و المفصل فی احکام المرأه و البیت المسلم فی الشریعه اسلامیه، ج ۳، ص ۳۲۰.
[۷] . المختمره من الضأن: السوداء و رأسها ابیض و من المعز ایضاً: خلیل، العین، ذیل ریشهی خمر و الخمریّ من الالوان؛ الاسود الضارب الی الحمره کلون الخمر الاسود: شرتونی، اقرب الموارد، ذیل ریشهی خمر.
[۸] . برای پی بردن به بعضی از نکات ر. ک: سید حسن مصطفوی، «التحقیق فی کلمات القرآن الکریم» ذیل ریشهی خمر.
[۹] . سورهی احزاب (۳۳)، آیهی ۵۹.
[۱۰] . برای آگاهی بیشتر ر.ک: «نقد ادله مخالفین چادر مشکی» روزنامه جمهوری اسلامی، ۳ و ۴ بهمن ماه ۷۹.
[۱۱] . طبرسی، مجمع البیان، ج ۷، ص ۱۵۵.
[۱۲] . مقاله «آزادی و برابری زن در اسلام»، نشریهی آوای زن، شمارهی ۲۱.
[۱۳] . غلامعلی حداد عادل، فرهنگ برهنگی و برهنگی فرهنگی، ص ۶۳، به نقل از: «تفاوتهای زن و مرد از نظر فیزیولوژی و روانشناسی»، دکتر محمود بهزاد، مجلهی نگین، شمارهی ۱۳۴، تیرماه ۱۳۵۵.
[۱۴] . غلامعلی حداد عادل، همان، ص۶۴، به نقل از کتاب:
the psycholojy of clothes ، ص۱۰۷.
[۱۵] . حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۱۴، ص ۱۴۰، روایت ۱۲.
[۱۶] . محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ج ۲، ص ۵۷۰، واژهی حیاء.
[۱۷] . سید مهدی قانع، «انسان، پوشش و ریشههای تاریخی»، مجلهی پیام زن، شمارهی ۱۹، ص ۶۸.
[۱۸] . صدوق، علل الشرایع، ج ۱، ص ۱۶۳: «فتجلببت بجلبابها و تبرقعت ببرقعها و ارادت النبی(ص).»
[۱۹] . طبرسی، الاحتجاج، ج ۱، ص ۹۸.
[۲۰] . سورهی احزاب (۳۳)، آیهی ۵۹.
[۲۱] . لمّا نزلت هذه الآیه «یدنین علیهن من جلابیبهن» خرج نساء الانصار کأنّ علی رؤسهن الغربان من اکسیه سود یلبسنها: سنن ابی داود، ج ۲، ص ۱۸۲.
[۲۲] . عون المعبود، شرح سنن ابی داود، ج ۱۱، ص ۱۵۹.
[۲۳] . به عنوان نمونه ر. ک: لسان العرب، القاموس المحیط، اقرب الموارد، منتهی الارب فی لغه العرب، محیط المحیط، معجم الوسیط ذیل ریشهی جلب.
[۲۴] . لسان العرب، ذیل ریشهی جلب.
[۲۵] . العین خلیل و تاج العروس زبیدی، ذیل ریشهی جلب.
[۲۶] . الجلباب: کساء اسود تلبسه المرأه فوق ثیابها، الخطیب العدنانی، الملابس و الزینه فی الاسلام، (فی اسماء و انواع الملابس القدیمه و الحدیثه)، ص ۱۹۰.
[۲۷] . فاطمه خاتمی، روزنامهی ایران، شمارهی ۱۶۲۷، ۲ مهرماه ۷۹، ص ۴.
[۲۸] . فاطمه خاتمی، روزنامهی ایران، شمارهی ۱۶۲۷، ۲ مهر ماه ۷۹، ص ۴.
[۲۹] . محمد حسن نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام، ج ۸، ص ۲۳۳.
[۳۰] . ابوالقاسم خویی، شرح عروه الوثقی، کتاب الصلاه، ج ۱، مکروهات لباس مصلی.
[۳۱] . برای آشنایی با این روایات ر.ک: فروع کافی، ج ۲، کتاب الصلاه باب اللباس الذی تکره الصلاه فیه و ما لا تکره، ص ۳۹۷، و کتاب الزی و التجمل باب لبس السواد، ص ۴۴۹؛ وسایل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، ج۳، کتاب الصلاه، ابواب لباس مصلی و مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، کتاب الصلاه، ابواب لباس مصلی.
[۳۲] . بعضی از روایاتی که شارع مقدس در آنها پوشش غلیظ را در مواجهه با نامحرم خواسته و از پوشیدن لباس نازک نهی کرده است در زیر ذکر میشود:
الف) عن امیرالمؤمنین(ع): من رقّ ثوبه ، رقّ دینه؛ محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج ۳، ص ۲۱۱، و ج ۳، ص ۲۴۹.
ب) عن ابی عبد الله علیه السلام قال: لا یصلح للمرأه المسلمه ان تلبس من الخمر و الدروع ما لا یواری شیئا؛ الحر العاملی، وسائل الشیعه، ج۳، ابواب لباس مصلی، باب ۲۱، حدیث ۲.
[۳۳] . محمد حسن نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام، ج ۸، ص ۲۳۵.
[۳۴] . مسائل جدید از دیدگاه علما و مراجع تقلید، ج ۱، ص ۳۵، ۳۶ و ۳۸؛ ویژه نامهی فرهنگ اسلام، بهار سال ۱۳۷۹، ص ۷۰؛ همچنین ر. ک: استفتائات آخر کتاب.
[۳۵] . کان رسول الله(ص) یکره السواد الا فی ثلاث: الخفّ و العمامه و الکساء ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، فروع کافی، ج ۶، ص ۴۴۹، روایت ۱.
[۳۶] . ر.ک: توضیح المسائل مراجع تقلید، شرایط لباس نمازگزار؛ همچنین کتاب «احکام روابط زن و مرد و مسائل اجتماعی آنان» مطابق با نظرات آیات و مراجع تقلید، ص ۵۲ و ۵۷.
[۳۷] . همان، صفحهی ۶۲ ـ ۶۳.
[۳۸] . صدوق، المقنع، ص ۲۲۹، و حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۹، ص ۴۱.
[۳۹] . روی لا تصلّ فی ثوب اسود فأما الخفّ او الکساء او العمامه فلا بأس؛ شیخ کلینی، فروع کافی، ج ۳، ص ۴۰۳.
[۴۰] . الطباطبایی الیزدی، العروه الوثقی، کتاب الصلاه، ص ۲۰۱، و شهید اول، الدروس الشرعیه، ج۱، ص ۱۴۷.
[۴۱] . گیو نمازی، روزنامهی نوروز، ۱۸/۴/۸۰، ص ۸، ستون چهارم.
[۴۲] . کلینی، فروع کافی، ج ۶، ص ۴۴۹، روایت۱.
[۴۳] . محدث قمی، سفینه البحار، ج ۱، ص ۶۷، واژهی سواد، و علی ابوالحسنی، سیاهپوشی در سوگ ائمهی نور.
[۴۴] . گیو نمازی، روزنامهی نوروز، ۱۸/۴/۸۰، ص ۸، ستون اول.
[۴۵] . همان.
[۴۶] . فاطمه خاتمی، روزنامهی ایران، ۲ / ۷ / ۷۹، ص ۴.
[۴۷] . البته مخفی نماند که در حال و هوای اوایل انقلاب که زنان پس از دهها سال بیحجابی زمان طاغوت، تازه به دوران انقلاب اسلامی قدم گذاردند، رعایت همان نوع و مقدار از حجاب نیز از سوی آنان قابل تقدیر است ولو اینکه حجاب آنها در حد حجاب شرعی برتر نبوده است.
[۴۸] . در پیوست آخر کتاب، تعدادی از نظرات مراجع تقلید را به عنوان کارشناسان و متخصصان مسائل اسلامی حجاب و لباس آوردهایم.