روزی از ابو الحاج اقصری که استاد عارفی بود ،پرسیدند : استاد شما چه کسی است ؟ او پاسخ داد:
استاد من حشره ی ریز سیاه رنگی است که بر روی فضله ی حیوانات می نشیند . افراد حاضر در مجلس گمان کردند که ایشان مزاح می کنند . ولی او گفت : یک شب که سخت مشغول مطالعه بودم ، مشاهده کردم که این حشره قصد بالا رفتن از پایه چراغ را دارد ،اما چون پایه چراغ صاف بود ، پای حشره می لغزید و بر زمین می افتاد . وقتی خوب دقت کردم ، دیدم حدود ۷۰ مرتبه تا نیمه شب بالا رفت و دوباره افتاد . از اتاق به قصد وضو بیرون رفتم و زمانی که آمدم ، با صحنه ی عجیبی رو به رو شدم . آری آن حشره با تلاش و کوشش خود را به کنار فتیله ی چراغ رسانده بود و این گونه بود که از کوشش او درس عبرتی گرفتم . « اشخاص عادی با تجربه اولین شکست و مانع دست از کار بر نمی دارند و به همین دلیل اس که در زندگی با اشخاص عادی و معممولی و فقط با یک ادیسون روبرو هستیم ».
حشره استاد
- مهر ۵, ۱۳۹۲
- ۰۰:۰۰
- No Comments
- تعداد بازدید 150 نفر
- برچسب ها : استاد, جملات آموزنده, چراغ, حشره, داستان ها و حکمت ها, عاشقانه و عالمانه, فیتیله