دوستیهای افراطی
دوستی نوع سوم بین نوجوان ویک شخص کامل به وجود می آید.نقش شخص کامل را ممکن است یکی از دوستان محیط خانوادگی، بستگان و افراد کوچه ویا محل ایفا کنند و یا علاقه نوجوان، یکی از معلمان، دبیران و یا مربیان را هدف قرار دهد.مقدمه ی این دوستی ممکن است جاذبیت فرد کامل، ویژگیهای شخصیتی و یا پاره ای از صفات اخلاقی او باشد.
در هر حال ماهیت این نوع رابطه در ابتدا دوستانه، پاک و بی شائبه است، ولی امکان آلوده شدن آن به مسایل دیگر وجود دارد.زمانی که این علاقه به اوج خود می رسد، نوجوان و فرد کامل هر دو حالت سرگردانی قرار می گیرند و مصرانه می خواهند بدانند که اکنون چه باید کرد؟
و ادامه این روابط و یا قطع آن، کدام به مصلحت نزدیکتر است؟
باید توجه داشت که این نوع گرایشهای افراطی توأم با احساسات در نوجوانان دختر بیشتر مشاهده می شود و متأسفانه تعداد دختران نوجوانی که در نامه هایشان به این موضوع صریحاً و یا تلویحاً اعتراف نموده اند، کم نیست و بعضاً اگر یک روز معلم و یا مربی خود را نبینند دچار احساسی تلخ همراه با ناامیدی و ناکامی می شوند و گریه می کنند.در یک مورد دختر نوجوانی در نامه ای خطاب به یکی از مربیان مدرسه نوشته بود:
اگر روزی برسد که شما را نبینم و از شما جدا شوم، خود را خواهم کشت و از این رنج خود را خلاص خواهم نمود.
بهترین شیوه برای حل این مسئله این است که ابتدا توجه داشته باشیم به علل شکل گیری این نوع دوستیها و به ویژه نحوه ی شدت گرفتن آنها و پس از آن به شیوه های برخورد با این کیفیت بپردازیم.
علل دوستیهای افراطی
در مورد علل بروز این نوع دوستیهای افراطی می توان به موارد زیر اشاره کرد:
۱-مجرد بودن فرد کامل (بزرگتر):
فردی که هدف علایق افراطی نوجوان قرار می گیرد، در غالب موارد مجرد است و به هردلیل هنوز تشکیل خانواده نداده است.
اگر بپذیریم که ازدواج نوعی پختگی روحی در انسان به وجود می آورد و مضافاً به نیازهای غریزی و روانی انسان پاسخ مثبت می دهد، در نتیجه کمبود این ویژگیها نزد افراد مجرد به صورت زمینه ی مساعدی بروز می کند و آنها را مستعد جذب نوجوانان درجهت مسایل خاص و افراطی می کند.
در اینجا یادآوری این مطلب ضروری است که بیشتر کسانی که از ازدواج سر باز می زنند، به مرور زمان در انتخاب همسر، مشکل پسندتر و سختگیرتر می شوند و با بالا رفتن سن، ازدواج آنها نیز بیش از پیش به تأخیر و تعویق می افتد.لذا با تشویق و ترغیب افراد کاملی که حاضر به ازدواج نیستند و ایجاد تسهیلات لازم در جهت تشکیل خانواده برایشان، می توان سلامت اخلاقی جامعه را تضمین کرد و با توصیف واقعیتهای ملموس زندگی، آنها را از سختیگری و اعمال سلیقه ها و معیارهای خیلی دشوارو استانداردهای جاه طلبانه برحذر داشت.
بی مناسبت نیست که در اینجا به پاره ای از علل سختگیری و مشکل پسندی در امر ازدواج، به تأخیر انداختن آن و یا فرار از این سنت الهی، اشاره ای هر چند گذرا، داشته باشیم:۱:۱-وجود الگوهای نامناسب در امر تشکیل خانواده و ازدواج:به عنوان مثال پدران و مادرانی که از ازدواج خود راضی نیستند، نباید پیوسته این امر را به فرزندان خود منتقل کنند و آنها را در جریان یک تجربه ی تلخ خانوادگی و ماجرای یک ازدواج ناموفق قرار دهند و دائقه ی ایشان را برای همیشه نسبت به این موضوع مهم و سرنوشت ساز، بدبین، خدشه دار و گریزان سازند.۱:۲-وجود مقرارت سنگین دست و پاگیر ازدواج و اعمال شرایط سخت برای این مرحله از زندگی، جوانان را دلسرد و مأیوس می کند و در آنها نوعی بی رغبتی نسبت به ازدواج به وجود می آورد.۱:۳-آموزشهای غلط و نامناسبی که پسران ودختران در خصوص ازدواج از همسالان خود و یا برخی از رفقای غیرموجه و مشکوک کسب می کنند، آنها را نسبت به این مهم، نگران و مضطرب و بعضاً متوحش می سازد.۱:۴-والدین ایده آل گرا:برخی از خانواده ها به دلیل اعمال مقررات دشوار و برقراری انظباط شدید، فرزندانی تربیت می کنند که آنها هم به نوبه ی خود سختگیر و غیرقابل انعطافند و کوچکترین گذشت و اغماضی نسبت به دیگران، به ویژه کسی که می خواهد شریک زندگی آنها شود، روا نمی دارند. از این رو، فرزندان وقتی به سن ازدواج می رسند، کسی را نمی یابند که از معیارهای بسیار سخت گزینش آنها، با موفقیت عبور کند و لیاقت ازدواج با آنها را داشته باشد.۱:۵-والدین و وابستگی عاطفی:پاره ای از پدران ومادران تک فرزندی، تمامی آرزوها و علایق خود را در وجود او متمرکز می کنند.حتی محرومیتهای گذشته ی زندگی خود را هم می خواهند به وسیله ی این فرزند جبران کنند و چون این فرزند کانون تمامی عواطف و احساسات پدر و مادر می شود، از این رو یا در جستجوی فردی واجد تمام شرایط برای فرزند خود هستند و یا به او تفهیم می کنند که اگر ازدواج کند، دل آنها را برای همیشه می شکند ایشان را در تنهایی یأس آور و کشنده ای باقی خواهد گذاشت.
این والدین گرچه صریحاً معترف نیستند که به فرزندخود از حیث عاطفی وابسته اند ولی رفتارشان مؤید این مطلب است که تحت هیچ شرایطی، حاضر به جدا شدن از فرزند خود نیستند.لذا فرزند هم در می یابد که برای جلب رضایت آنها باید از ازدواج صرف نظر کند شایان ذکر است که تنها خانواده های تک فرزندی نیستند که این گونه عمل می کنند، بلکه خانواده های چند فرزندی هم هستند که این معادله رفتاری را با اولین و یا آخرین فرزند خویش به وجود می آورند.
۲-کمبود و خلأ عاطفی:
یکی دیگر از علل گرایشهای عاطفی، کمبود توجهات و احساسات مثبت از سوی خانواده یا اطرافیان است.براثر تجربه و تحقیق، معلوم شده است که بیشتر نوجوانانی که به دام ارتباطها و کششهای افراطی افتاده اند، دچار خلأ عاطفی از جانب یکی از اولیای خود و یا هر دوی آنان بوده اند.البته این عامل منحصر به نوجوان و کمبودهای او نمی شود، بلکه شامل فرد کامل هم می شود.چنانچه شخص کامل نیز دارای تجارب عاطفی نامناسب و آزاردهنده ای باشد، به طور منطقی می تواند عامل تشکیل محور دوستیهای افراطی قرار گیرد، حتی در مواردی تأثیر این عامل، بیشتر ازآثار کمبودهای عاطفی نوجوان است.
دستگاه روانی انسان به گونه ای است که اگر از حیث عاطفی مورد تهدید واقع شود، کمبود عاطفی خود را در هر جا و به وسیله ی هرکس جستجو و او را به عنوان تکیه گاه برای خود انتخاب می کند.جستجوی تکیه گاههای عاطفی از این حیث، داری اهمیت است که فرد را از فروپاشی شخصیتی محافظت می کند و در برابر تهدیدهای محیطی پناه می دهد.
حضور همزمان دو عامل، یعنی کمبودهای عاطفی نوجوان و شخص کامل، وضعیت را تشدید می نماید و منجر به دوستی افراطی تنگاتنگ میان آن دو می شود.
در دوران بلوغ، مربیان و خانواده ها، از حیث عاطفی مراقب باشند که نوجوان، ضربه های عاطفی سنگین دریافت نکند.چرا که جبران آن مشکل و در مواردی غیر قابل جبران (برگشت)خواهد بود، لذا اگر با نوجوانی این چینن برخوردی داشته اند، سعی نمایند ضمن برقراری روابط سالم و سازنده، او را از این حیث تأمین و تغذیه کنند تا راه برای نفوذ انحرافات عمیقتر، مسدود گردد.
۳-طبیعت دوران بلوغ:
علاوه بر جنبه های یاد شده، ماهیت بلوغ و احساسات نیرومند و رؤیاهای دور و دراز، عامل مؤثری درتکوین دوستیهای افراطی است.قبلاً اشاره کردیم که عواطف در دوران بلوغ غنی تر و سرشارتر از دوره های دیگر زندگی است و نوجوانان با احساسات و عواطف سنیگن، آمادگی و استعداد کامل دارد تا یکی از نقشهای دوگانه را در ارتباط با دیگری بر عهده گیرد.متأسفانه در این دوران، تعادل موجود بین احساسات و اندیشه های منطقی نوجوانان بر هم می خورد و کفه ی احساسات سنگینی می کند و عقل را تحت تأثیر قرار می دهد.
در چنین موقعیتی آنچه بر فرد حاکم است و در تصمیم گیریها دخالت می کند، عواطف قدرتمند وی می باشد.نوجوان به گونه ای دچار عدم تعادل عاطفی و هیجانی است که در موقع خشم و یا خوشحالی زیاد، نمی تواند رفتار ظاهری خود را تحت کنترل قرار دهد و آن غالباً با فریاد و جنبش بدنی زیاد، همراه است.به همین دلیل، این قبیل دوستیهای افراطی نیز، زمانی محدود و مشخص دارد؛ به نحوی که شروع آن، حوالی ۱۲ و ۱۳سالگی و دوام آن حداکثر با ۱۸ سالگی است.پس از آن، احساسات فرو می نشیند و به اصطلاح «تصفیه»می گردد.البته در مواردی معدود، پس از ۱۸سالگی نیز، این عوارض مشاهده شده است.منتها این موارد نسبت به دوره ی سنی ذکر شده ی بالا، کمتر و محدودتر است.
۴-محیطهای شبانه روزی:
وجود محیطهای شبانه روزی از قبیل پانسیونها، دانشسراها، مراکز تربیت معلم و خوابگاههای دانشجویی، زمینه های مساعدی برای تشکیل این دوستیهای افراطی است.معمولاً این گونه محیطها از یک سو، متضمن قطع روابط و پیوندهای عاطفی فرد با خانواده اوست و از دیگر سو، ارتباط تنگاتنگ خاصی بین نوجوان و مربیان و سرپرستان و معلمان به وجود می آورد.
از هم گسیختگی پیوندهای عاطفی خانواده فرد را آسیب پذیر می سازد و او را وادار می کند که به هر کس رو بیاورد.
قرار گرفتن در حلقه های ارتباطی نزدیک و مداوم و طولانی با مربیان و مسئولان محیطهای شبانه روزی، ضربه ی آخر را از حیث عاطفی به فرد وارد می کندو او را در جرگه ی این کششها قرار می دهد.
۵-شخصیت زدگی:
پاره ای از نوجوانان به لحاظ کمبودهای شخصیتی درخانواده، در وضع خاصی قرار می گیرند.تحقیرها، سرزنشها و انتقادهای شدید و مداوم، هسته ی اصلی شخصیت آنها را مورد تهدید و اضمحلال قرار می دهد.این نوجوانان به تدریج فاصله ی خود را با والدین بیشتر می کنند و حتی سعی دارند که همانند سازی با والدین نداشته باشند و برخلاف شخصیت والدین، شخصیتی متفاوت و دلخواه برای خود، دست و پا کنند که البته روی بر تافتن از خانواده باعث می شود که نوجوان الگوهایی خارج از محیط خانواده برای خود جستجو و انتخاب نماید.
در چنین صورتی است که هر صفت و ویژگی خوب شخصیتی، می تواند آنان را مجذوب نماید و به این تعلقات دامن زند و در نتیجه آنها را تحت تأثیر قرار دهد.لذا کافی است که محبوب (دوست بزرگ)از یک جنبه، شخصیتی ممتاز باشد تا بتواند دلهای نوجوانان مورد اشاره را زیر نفوذ بگیرد.
۶-عشق به زیبایی:
انسان فطرتاً زیباپسند و زیباگراست و مجذوب زیباییها و جلوه های آن در زندگی است.گرایش طبیعی انسان به زیباییها در دوران بلوغ، به صورت عشق به زیبایی در می آید.به ویژه نوجوانانی که از طبایع حساس و ظریف برخوردارند، در معرض تأثیرپذیری بیشتری قرار می گیرند و بعضاً آنچه را که در رؤیاهای خویش می پروراندند، اینک در شخصیت معلم و یا مربی خویش مشاهده می کنند.ازاین رو صرف نظر از سایر عواملی که بیان شد، این عامل نیزبه خودی خود، می تواند در شکل گیری این نوع دوستیها مؤثر باشد. در این حالت، مقدمه ی این دوستیها پاک است و آلودگی در آن راه ندارد. ولی عواقب بعدی قابل پیش بینی نیست و در صورت گسترش و توسعه، امکان نفوذ انحرافات اخلاقی در آن وجود دارد.
۷-توجه بیش از حد به نوجوان:
برخی از نوجوانان ودانش آموزان به دلایلی از قبیل زیبایی ظاهر، جذابیت، خوش بیان بودن ویا وضعیت آراسته و درسطح خوب بودن، مورد توجه خاص و دقیق برخی از معلمان و دبیران خود قرار می گیرند، به ویژه اگر در صحنه های فعالیتهای مدرسه درخششی چشمگیر هم از خود نشان دهند که این مسئله به طور مضاعف ایجاد کشش می کند.
به نظر من اگردختری، پسری را دوست داشته باشد، بد است ولی بدتر از آن این است که دختری عاشق دختر دیگری شود.در این صورت طرفی که مورد عشق قرار می گیرد چه باید بکند؟ (۲)
با دوستیهای افراطی چگونه برخورد کنیم؟
اینک به پاره ای از توصیه ها برای برخورد با مسئله ی دوستیهای افراطی اشاره می کنیم:
۱-اولین توصیه به دوست بزرگتر، بخصوص اگر مؤنث باشد، این است که خود را پاک و منزه نگه دارد و دامن خود را از هرگونه آلودگی احتمالی، حفظ کند.شایان ذکر است که از دوست بزرگتر انتظار خویشتن داری و کفّ نفس بیشتری می رود تا از نوجوان گرفتار بحران بلوغ که در شرایط تحریک کننده ای قرار دارد.
۲-به شیوه ی صحیح و توصیه ی آن به دوست بزرگتر این که اگر مجرد است در اولین فرصت ممکن اقدام به ازدواج نماید و گریبان خود را از مشکلات اخلاقی و روحی ناشی از دوران تجرد که دامنگیر مجردها می شود، برهاند و به آرامش روحی توأم با حفظ عفاف و ایمان دست یابد.
۳-به نوجوان نیز توصیه می شود که پاکی و تقوا را پیشه کند.چه اگر متوجه ندای معنویت و ارزشهای اخلاقی باشد (که از درون او برمی خیزد) و به عظمت معنویت و پاکی دوران بلوغ آگاهی یابد، خود را آلوده به این مسایل نمی نماید.باید به نوجوانان تلقین کنیم که در دوران بسیار مهم از زندگی خود قرار دارند و ارزش و منزلت آن را به خوبی درک کنند و به این فصل مهم و درخشان زندگی را ارج نهند و این ممکن نیست مگربا آگاهی بخشیدن و انتقال ارزشهای دوران بلوغ که در بهترین فرصتها از طریق گفتگوهای صمیمی خانواده و مربیان با نوجوانان فراهم می شود.
۴-برای نوجوانانی که در بدو ورود به دوران جوانی قرار دارند (معمولاً سالهای آخر دبیرستان)و به ویژه در خصوص دختران نوجوان یادآوری می شود که اگر خانواده احساس کنند دخترشان نیاز به ازدواج دارد، باید در اولین فرصت ممکن مقدمات این امر را فراهم کنند.در پاره ای از موارد با عقد کردن دختر و پسر، می توان ایجاد الفت و رابطه ی دوستانه به شکل مطلوب و شرعی آن نمود، آنگاه ازدواج را برای مدتی به تأخیر انداخت تا امکان ازدواج دختر و پسر فراهم شود.
طبیعی است دوران عقد علاوه بر آن که نیازهای طبیعی آنان را به شکل صحیح و مطلوبی ارضا می کند، می تواند ضامن پاکی وتقوای دختر و پسر نیز باشد. لذا باید خانواده ها را به اهمیت ازدواجهای ضروری و پیشگیرانه آگاه نمود و از آنان به طورجدی خواست که برای حفظ سلامت فرزندان خود و جامعه تسهیلاتی برای امر ازدواج قایل شوند و از سختگیریهای بیجا و مقررات و تشریفات دست و پا گیر و زاید که عموماً به توسعه ی فساد و بی بندوباری جامعه و جوانان منجرخواهد شد، خودداری نمایند.
۵-تعادل بخشی درتوجه مربیان به نوجوانان:بدون تردید حفظ اعتدال در تمامی مراحل تدریس و یا تربیت نوجوانان، باید مورد اعتقاد دست اندرکاران تعلیم و تربیت باشد، به ویژه کسانی که در دوران بلوغ با دختران و پسران (بالاخص دختران)ارتباط دارند، باید این تعادل را در تمامی جنبه ها که حاکی از توجه و بذل عنایت مربی یا معلم است به دقت مراعات کنند و گرنه منجر به «سوگلی پروری» یک یا چند نفر از نوجوانان خواهد شد.توجه انحصاری به یک نفر، در سایرین که اکثریت کلاس یا گروه را تشکیل می دهند، ایجاد احساسات نامطبوعی از قبیل حسادت، حساسیت، زودرنجی، احساس وجود تبعیض و مورد بی مهری (مربی یا معلم)قرار گرفتن، خواهد کرد.
شهید ثانی یکی از متفکران تعلیم و تربیت اسلامی، ضمن توصیه های دقیقی که به دست اندرکاران تعلیم و تربیت می کند، می گوید:
حتی باید توجه داشت که معلم (استاد)نگاههای خویش را عادلانه بین شاگردانش توزیع نماید.(۳)
طبیعی است زمانی که نگاه معلم تا این اندازه مؤثر و مورد تأکید است، اهمیت تأثیر و جایگاه گفتار و رفتار معلم تا چه اندازه می تواند کارساز باشد.لذا به همکاران فرهنگی باید توصیه نمود که به یک نوع بازنگری در رفتارها، برخوردها،روشهای تربیتی و شیوه های تدریس بپردازند تا این وارسی روانی، امکان هر گونه بازده منفی را به حداقل کاهش دهد.
۶-جایگزینی (تعویض):یکی از شیوه های برخورد در این زمینه، جایگزین نمودن یک رشته فعالیتهای ذوقی، هنری، فکری و عملی است تا بتواند خلأ به وجود آمده در زمینه های عاطفی و رابطه ی نامطلوب نوجوان با دوست بزرگتر را پرکند و زمینه ساز شخصیت سالمی در نوجوان شود.به طور معمول نوجوانانی که به این روابط افراطی کشیده می شوند، در سایر زمینه ها و فعالیت های فوق برنامه ی مدرسه و یا خارج از مدرسه، نقشی ندارند و یا این نقش چشمگیر نیست.لذا طبیعی است که پس از ترک روابط قبلی، او را در رابطه ی جدید و غنی تر قرارداد تا احساس تنهایی و بی برنامگی نکند.
امرالمؤمنین علی (ع)ضمن بیان حدیثی می فرماید:
نفس خود را اگر مشغول ننمودی، او تو را مشغول خواهد نمود.(۴)
یعنی اگر برنامه های متنوع و سرگرم کننده ای برای نوجوان وجود نداشته باشد، به طورطبیعی امکانات فراوانی جهت گرایش او به فعالیتهای ناسالم وجود خواهد داشت و او را به سوی خود جذب خواهد کرد.
در محیطهای آموزشی، مربیان و ستادهای تربیتی با تدارک برنامه های ویژه ای برای این قبیل نوجوانان، می توانند آنان را در فعالیتهای گوناگون مدرسه از قبیل مسئولیت سپاری، همکاری در اداره ی امورکلاس و مدرسه، مسابقات مختلف فرهنگی و هنری، برنامه های سرود و نمایشنامه و کارهای گروهی شرکت دهند و زمینه ی مناسبی برای این گونه افراد فراهم نمایند.به ویژه در خصوص دانش آموزی که ناگاه علایق شدید و افراطی خود را نسبت به مربی (معلم)و یا دانش آموز بزرگتر از دست می دهد و طبیعتاً دچار حالت سرخوردگی روحی و تنهایی عمیق می شود.ضمن آن که مربیان و کادر مدرسه به نحوی او را از تنهایی خارج می کنند و ارتباطهای دوستی متعادل و جدیدی را برایش به وجود می آورند و او را تحت هرعنوان و به هرشکل مطلوب و ممکن در برنامه های مدرسه شرکت دهند تا به تدریج نوجوان خود را با وضعیت جدید تطبیق دهد و در مسیرعواطف سالم و رشید قرار گیرد.
۷-پرورش ایمان:مبانی تربیتی و اخلاقی نوجوان، تعیین کننده ی جهتگیری او در برخوردها و ارتباطهای انسانی است و این خود برخاسته از کیفیت شرایط منظومه ی خانوادگی است.مقاومت نوجوان در قبال گرایشها و کششهای غرایز،بستگی تام به بنیه ی اخلاقی و ایمان وی دارد و در شیوه های برخورد نیز ازهمین نیروی مؤثر و بازدارنده می توان بهره جست.
توصیه های سازنده ی اخلاقی، ایجاد فضای معنوی در محیط کلاس و مدرسه و آکنده نمودن اندیشه و باور نوجوان از لذت ایمان و نشئه ی عرفان و معنویت، همچون سدی استوار در برابر انحرافات محسوب می شود.چنانچه یکی از مربیان و یا اعضای ستاد تربیتی مدرسه و یا هر فرد دیگری به تشخیص ستاد تربیتی که رابطه نزدیک و مطلوبی با نوجوان دارد، از این فرصت بهره گیرد و ضمن جلب اعتماد بیشتر و تفاهم عمیقتر، یک رشته گفتگوهای اخلاقی با نوجوان برقرار نماید، در جهت تضعیف گرایشهای افراطی و نامطلوب مؤثر خواهد بود.
۸-تهدید روابط:بعضاً این سؤال در مجامع تربیتی مطرح می شود که وقتی روابط تا این حد نزدیک وصمیمانه و بعضاً عاشقانه شد، چه باید کرد؟
ـ آیا باید روابط را به طورناگهانی با دانش آموز قطع کرد؟
ـ آیا باید روابط را توسعه و تعمیق بخشید؟
ـ آیا باید روابط را کنترل و محدود نمود؟
به طور دقیق باید گفت که راههای اول و دوم، به هیچ وجه توصیه نمی شود. زیرا در صورت اول یعنی قطع نمودن روابط، تعادل عاطفی و روحی نوجوان بر هم می خورد و او را دچار آشفتگی و اضطراب می نماید و در وضعیت دشواری قرار می دهد که احتمالاً نوجوان در چنین حالتی تهدید به خودکشی ویا اقدام به خودکشی می نماید.
راه دوم هم کاملاً روشن است که به جای حل مشکل، آن را توسعه و گسترش می دهد.لکن راه سوم منطقی و معقول به نظر می رسد.و در این حالت دوست بزرگتر با کنترل نمودن ارتباطهایش با نوجوان، او را به حالت تعادل سوق می دهد ونوعی محدودیت در روابط فیمابین برقرار می کند.دوست بزرگتر (مربی یا معلم یا دانش آموز بزرگتر)با این روش می فهماند که او فقط هدف توجه نیست، بلکه دیگران نیز در این مجموعه، به لحاظ روابط انسانی، سهمی دارند.ولی این مهم را به تدریج و با ظرافت و ملایمت انجام می دهد تا از فروریختن تعادل نوجوان پیشگیری کند و به صورتی گام به گام او را با واقعیتی که چندان مطلوب و جالب نیست، آشنا سازد.
نوجوان در این رابطه به کسی می ماند که از جای تاریک و بی نوری که مدتها در آن ساکن بوده، خارج می شود تا روشنایی و روز را نظاره کند.مواجه نمودن چنین فردی به طورناگهانی با نورخورشید، شدیداً به چشمانش آسیب می رساند ولی اگر به تدریج نور ضعیفی را به او نشان دهیم و مرحله به مرحله نور بیشترشود، امکان آشنایی فرد با روشنایی خورشید فراهم می شود. ضمن آن که سلامت چشمانش را نیزحفظ نموده ایم.
۹-تربیت بدنی:فعالیتهای ورزشی علاوه بر این که موجب پرورش جسم و صحت بدن می شود، روح را نیز پاکیزه می کند و موجب پالایش روان می گردد.توسعه ی تربیت بدنی در مدارس به ویژه در دوران بلوغ، اهمیتی بیش از آن دارد که از ظاهر هرمسئله برداشت می شود.زیرا فعالیتهای ورزشی، دریچه هایی برای خروج فشارهای ناشی از تراکم انرژی نوجوان محسوب می شود.اگر به شکل مطلوب واز طریق ورزشهای متناسب با سن و جنس، انرژی به جریان افتد، دل و اندیشه و بدن او را مشغول نموده ایم و اگر امکان این گونه فعالیتهای سالم فراهم نشود، انرژیهای متراکم، سر بر می آورند و از هرطریقی خود را به جریان می اندازند و آنگاه یکی از این انحرافات به شکل دوستیهای افراطی که بعداً رنگ جنسی نیز پیدا می کند، متجلی خواهد شد.
نوجوانان دلی رقیقتر دارند.(۵)
چون پیر شدی ز کودکی دست بدار
بازی و ظرافت به جوانان بگذار
طرب نوجوان ز پیر مجوی
که دگر ناید آب رفته به جوی
زرع را چون رسید وقت درو
نخرامد چنان که سبزه ی نو (۶)
توصیه های تربیتی در باب حیات عاطفی نوجوان
انفعالات و احساسات، بخش اصلی شخصیت و حیات روحی نوجوان را تشکیل می دهد و شناخت ویژگیهای آن، کلید اصلی حل مشکلات عاطفی این دوره می باشد.لکن برای اطمینان بیشتر از صحت برخوردها و شیوه های تربیتی به ذکر توصیه هایی چند مبادرت می ورزیم:
۱-با توجه به نیاز مبرم نوجوان به تأمل و تفکر و درونی شدن احساسات وی، لازم است که فرصتهای کافی برای این که پاره ای از ساعات با خود خلوت کند و به اندیشه فرو رود، در اختیار وی قرار گیرد و والدین و مربیان آگاهانه و یا ناآگاهانه خلوت مورد نیاز او را بر هم نزنند و با این عمل اعتماد او را نسبت به خود سلب ننمایند.
۲-اشاره نمودیم که عواطف نوجوان سرکش ونیازمند کنترل و نظارت بزرگترهاست، لکن باید ضمن اعمال نظارت صحیح و به موقع،ازحد اعتدال خارج نشود و موقعیتی فراهم نگردد که سوءظنهای بی جا و بی مورد، اساس روابط صمیمانه ی والدین نوجوان را درهم ریزد وآن را آسیب پذیر سازد.
اگر نظارت و کنترل به موقع، بجا، صحیح، توأم با صمیمیت و محبت صورت گیرد، می توان به آینده ی نوجوان امیدوار شد.درغیر این صورت باید نظاره گر شکافهای عمیقی بین والدین و نوجوان باشیم.
یادآوری می شود تا زمانی که شواهدی قطعی و مسلم مبنی بر رفتار نامطلوب نوجوان در دست نداریم، نباید سوءظن به جای حسن ظن، بر مجموعه ی روابط متقابل حاکم شود.بلکه حسن ظن داشتن به نوجوان، او را در موقعیت رفتاری و ارتباطی بهتر و مطلوبتری قرار خواهد داد.
۳-دربحبوحه ی مبارزه با مشکلات، نوجوان به راحتی دلسرد و نومید می شود و دست از تلاش وفعالیت می کشد.گاهی این حالت تشدید می گردد و به نوعی قهقرای روحی می رسد که نوجوان احساس عجز و درماندگی عمیق می کند و احساس می نماید که زیر پایش خالی شده و در حال فرو ریختن است.
والدین و اطرافیان نوجوان نباید به مجرد اظهار ضعف و ناتوانی نوجوان، به کمک او برخیزند و ابتکار عمل را به دست گیرند .بلکه باید فرصتهایی ایجاد کنند تا او خود، راه غلبه برمشکلات را بیاموزد.ولی اگرحالت درماندگی و ناتوانی عمیقتر شد و به ناامیدی بیشتر انجامید، لازم است اطرافیان به کمک او برخیزند و وی را در این احساس تلخ تنها نگذارند و با مساعدت وراهنماییهای لازم او را ترغیب و تشویق به تلاش مجدد نموده و در این حالت منفی روحی، جنبه های مثبت شخصیت و عمل او را گوشزد و یادآوری نمایند.چه،تشویق به موقع و مؤثر، موج اندوه و یأس را از اندیشه و قلب او می زداید و نیرویی مضاعف وجدید در او می آفریند و وی را برای مقابله و مواجهه با مشکلات مهیا می سازد.
۴-همان گونه که روابط گرم و مستحکم عاطفی، فاصله ها را کم می کند و بر تفاهم و حُسن سلوک می افزاید، روابط معیوب و غلط عاطفی نیز فاصله ها را عمیقتر وبیشتر می نماید و به انزوای نوجوان و دوری گزیدن از روابط انسانی می انجامد، چیزی که بهای سنگینی برای جبرانش باید پرداخت نمود.دراین صورت نوجوان دچار سرخوردگی عاطفی شده و در انزوا و دورباطلی قرار می گیرد که با حرکتهای بعدی تاروپود بیشتری بر دست و پای خود و
مشکلاتش می تند و درحلقه های پیچیده ای از بحران، قرار می گیرد.
۵-در پاره ای از موارد،نوجوان برای تجسم و تبلور رؤیاها و احساسهای نیرومند خود،به بیان پاره ای از مسایل می پردازد که از آنها به «میتومانی» یا دروغهای افسانه ای، یاد کردیم.اطرافیان نوجوان بهتر است در مواقع برخورد با این نوع دروغپردازیها، از هرگونه برچسب زدن و اطلاق کلماتی از قبیل دروغگویی، فریبکاری و غیره از ضربه زدن به احساسات او، خودداری نمایند و با این عمل نوجوان را در اتخاذ این شیوه تشویق ننمایند. بهتر است با درایت و تدبیر به گونه ای غیرمستقیم، سخنان او را با دقت حاکی از اطمینان گوش نموده ومحتاطانه سؤالهایی برای اطمینان بیشتر از صحت گفته هایش مطرح کنیم.سؤالهایی از این قبیل که:
ـ آیا مطمئنی که این مطلب، همینطور است که می گویی؟
ـ آیا یقین داری که چیزی در بیان مطلب، اشتباه نشده است؟
ـ من حرفهایت را باور دارم، ولی فکر می کنم باید دقت بیشتری داشته باشی.
ـ فکر می کنم اگر یک بار دیگر افکارت را مرتب و منظم کنی، گفتارت دقیقتر و صحیح تر خواهد بود.
۶-از آنجایی که هیجانهای عاطفی، عموماً در دوره ی نوجوانی، همواره میان «خواهشها و قطبهای متضاد»در نوسانند، لذا تظاهرات عاطفی آنان از قبیل:غم و شادی، خشم و محبت، انزوا و تعاون و غیره دایماً از حالتی به حالت مقابل منتقل می شود.از این رو مربیان و والدین نباید این گونه تظاهرات رفتاری را به مثابه ی رفتاری پایدار و همیشگی تلقی نمایند و برچسب خاصی، حاصل از آن رفتار و بنا برتشخیص خود، بر شخصیت نوجوان بزنند.
۷-قبلاً اشاره نمودیم که نوجوان به اقتضای عدم تعادل عاطفی، قادر به کنترل هیجان و احساسات خود از قبیل شادی و یا خشم نیست و در این شرایط ممکن است فریاد هم بزند و سر وصدای زیاد راه بیندازد.مربیان و خانواده های دوراندیش و با تدبیر دراین گونه مواقع، به جای هر نوع عکس العمل تند و شدید که وضعیت را به مراتب بدتر کند با ملایمت و خویشتن داری برخورد می کنند.چرا که حداقل سکوت آنها در چنین موقعیتی، نوجوان را جری تر و آشفته تر نخواهد کرد.
اطرافیان نوجوان، توجه دارند که نباید وضعی پیش آورند که نوجوان به دفعات متعدد رو در روی آنها بایستد و جبهه گیری کند که این به معنای از دست دادن ابتکارعمل تربیتی و کشیده شدن به برخوردهای علکس العملی ناموجه است و متأسفانه باید اذعان کرد که این نوع رفتارها، ضعیفترین برخوردها از حیث تربیت محسوب می شود.
به طورطبیعی، دیدگاه و جهت گیرهای نوجوانان و اطرافیان آنها با یکدیگر متفاوت است ونتیجه ی آن هم حالت رویارویی طرفین و موضعگیری متقابل است.لکن باید توجه داشت که ادامه این وضعیت به نفع هیچ کس نخواهد بود و جملگی آسیب می بینند.در واقع انسان عاقل به فرموده ی امیرالمؤمنین علی (ع)، کسی است که وقتی بین دو شر و ضرر قرار گرفت و مجبور به انتخاب یکی از آن دو گردید، چیزی را برگزیند که زیان آن کمتر باشد. (۷)درحال تقابل با نوجوان قرار گرفتن یک نوع ضرر است و خویشتن داری و سکوت وملایمت نیز، در توان همه کس نیست، بلکه باید انرژی روانی صرف نمود.ولی مصلحت تربیتی اقتضا دارد که انسان راههای دیگری را اتخاذ کند تا کار به جایی نرسد که مداوماً ومکرراً در مقابل نوجوان بایستد وبا عمل نسنجیده ی خود فاصله ها را بیشتر و محبتها و همدلیها را کمتر کند.
پی نوشت ها:
۱-دختری ۱۷ساله، دانش آموز سوم دبیرستان.
۲-قسمتی از نامه ی یک دختر جوان.
۳-آداب تعلیم و تعلم در اسلام، شهید ثانی.
۴-غررالحکم و دررالحکم، ترجمه ی محمدعلی انصاری.
۵-رسول اکرم (ص)الحدیث؛ جلد۱، ص ۳۴۹.
۶-کلیات سعدی.
۷-اصول کافی؛ کتاب العقل و الجهل.