غرب‌گراها و تحولات افغانستان/ دکتر یدالله جوانی

غرب‌گراها و تحولات افغانستان/ دکتر یدالله جوانی

پایگاه بصیرت

جریان‌های غرب‌گرا، سکولار و لائیک در ایران و منطقه، به شدت نگران تبیین دقیق و درست تحولات افغانستان برای مردم هستند. برای این جریان‌ها، پذیرش این واقعیت که غرب، ناتو و به ویژه آمریکا در کشور همسایه شرقی ایران، پس از ۲۰ سال هزینه‌های سنگین با تحمل خسارت‌های جبران‌ناپذیر، متحمل یک شکست راهبردی شد، بسیار دردناک است. برای غرب‌گراهای داخلی که همواره از آمریکا به منزله یک قدرت شکست‌ناپذیر یاد می‌کردند، بسیار سخت و دشوار است که به ماهیت خروج این کشور از افغانستان که در واقعیت یک «فرار خفت‌بار» بود، حتی لحظه‌ای بیندیشند! اسناد، نوشته‌ها، مصاحبه‌ها، سخنرانی‌ها و توئیت‌های فراوانی از این جریان‌ها در اختیار است که آنان در ۲۰ سال گذشته، همواره سیاست مقاومت و ایستادگی جمهوری اسلامی در مقابل آمریکا را یک سیاست نادرست دانسته و همراه شدن با آمریکا را تنها راه پیشرفت و تأمین منافع و امنیت ملی ایران معرفی می‌کردند. منطق جریان‌های غربگرا، در موضوع ضرورت مذاکره با آمریکا و تأکید بر انجام این مذاکره در موضوعات گوناگون حتی مذاکره موشکی، همانا اعتقاد به، «قدرت برتر بودن آمریکا»، «شکست‌ناپذیر بودن آمریکا» و «آینده‌ساز بودن آمریکا» بوده و هست. زمانی که پس از حادثه مشکوک یازده سپتامبر و فرو ریختن برج‌های دوقلو، آمریکایی‌ها بر اساس یک سیاست مکیاولی، طرح اشغال نظامی منطقه غرب آسیا را با لشکرکشی به افغانستان و سپس عراق آغاز کردند، جریان‌های غرب‌گرا در ایران، حتی حفظ تمامیت ارضی کشور را در گرو آن دانسته که رهبر معظم انقلاب اسلامی با نوشیدن «جام زهر» و عقب‌نشینی از اصول انقلاب، نه تنها باید در مقابل آمریکا کوتاه بیایند، بلکه همراهی با شیطان بزرگ در سیاست‌های منطقه‌ای‌اش را بپذیرند! نامه سرگشاده ۱۲۷ نماینده مجلس اصلاحات به رهبر معظم انقلاب در تاریخ ۳۱ اردیبهشت ۱۳۸۱، یکی از اسناد انکارناپذیر در این خصوص است. نکته بسیار حائز اهمیت اینکه، برخی از چهره‌های به اصطلاح نخبه غرب‌گرا از آینده بسیار درخشان افغانستان تحت اشغال آمریکا در این سال‌ها سخن‌ها گفتند! اما امروز مردم افغانستان در چه شرایطی به سر می‌برند؟ وضعیت سیاسی، اقتصادی، امنیتی و فرهنگی این کشور چگونه است؟ چرا این سرنوشت برای مردم افغانستان رقم خورد؟ واقعیت آن است که آمریکایی‌ها نه با هدف مبارزه با تروریسم و کمک به افغان‌ها و ساخت یک کشور آباد و پیشرفته و الگو در منطقه، بلکه با هدف سلطه بر منطقه و ساخت خاورمیانه بزرگ، به این کشور هجوم آوردند. آمریکایی‌ها اول افغانستان و سپس عراق را اشغال کردند تا ترتیبات منطقه‌ای جدیدی را در راستای شکل‌دهی به «نظم نوین تک قطبی سلسله مراتبی در جهان» پدید آورند. جمهوری اسلامی از همان ابتدا با هدایت‌های راهبردی رهبر حکیم انقلاب اسلامی، در برابر این طرح شیطانی و سلطه‌جویانه آمریکایی‌ها ایستاد. به راستی اگر جمهوری اسلامی در این ۲۰ سال گذشته، طبق نظرها و تحلیل‌ها و تجویزها و مطالبات جریان غرب‌گرا و در رأس این جریان، طبق نظر اصلاح‌طلبان عمل می‌کرد، آیا امروز ملت ما و کشور ما، حال و روزی بهتر از افغانستانی‌ها و عراقی‌ها ‌داشتند؟ سوگمندانه باید گفت، غرب‌گراهای داخلی در این سال‌ها، آگاهانه یا ناآگاهانه، در پازل آمریکایی‌ها بازی کرده، به صورت مستمر سیاست‌های منطقه‌ای کشورمان را به باد انتقاد گرفته و زیر سؤال می‌بردند. همان سیاست‌هایی که با تأکیدهای رهبر حکیم انقلاب اسلامی دنبال شد و اکنون پس از ۲۰ سال، نتیجه‌اش از یک سو حفظ استقلال و عزت ایرانیان و تبدیل جمهوری اسلامی به یک کشور قدرتمند منطقه‌ای صاحب نفوذ شده و از سوی دیگر، سیاست‌های آمریکا را در منطقه با شکست راهبردی مواجه کرده است. حال که ملت ایران و نظام جمهوری اسلامی، از این آزمون سربلند بیرون آمده و مقاومت ملت ایران نتیجه داده، جریان غرب‌گرا به جای اعتراف به تحلیل‌های غلطش و پذیرش اصل«شکست‌پذیر بودن آمریکا» با توجه به فرار خفت‌بار از افغانستان، به تهدیدنمایی از طالبان روی آورده، بازهم مبتنی بر تحلیل‌های غلط، مقابله با خطر و تهدید طالبان را برای تأمین امنیت ملی توصیه و تجویز می‌کند! البته هدف این نوشتار، تطهیر طالبان و متحد راهبردی دانستن آن برای ایران نیست. طالبان امروز همان‌گونه که هست باید دیده شود. هدف این نوشتار آن است که، به راستی چرا تحلیل‌ها و تجویزهای جریان غرب‌گرا در ایران طی ۲۰ سال گذشته از تحولات منطقه راهبردی غرب آسیا، همواره در نقطه مقابل منافع ملی و امنیت ملی به معنای دقیق کلمه بوده است ؟

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا