۲- علت فرعی تشریع ازدواج
– نجات و رستگاری
در مفهوم شعائر چنین می گویند: شعائر جهت رسیدن فیض خداوند به انسان از طریق نامریی هستند؛ یعنی این شعایر کمک خداوند که برای نجات بشر لازم هستند را به وجود می آورند. (زیبایی نژاد، ۱۳۸۲: ص۳۱۵) ازدواج که یکی از این شعائر می باشد، از این قاعده خارج نیست. لذا مسیحیان معتقدند، شعائر برای نجات و رستگاری ضروری هستند. البته در نحوه ی تأثیر این شعائر در رستگاری، اختلاف نظر دارند. کاتولیک ها می گویند: بدون بهره مندی از این شعائر، نجات برای هیچ کسی ممکن نیست و برای رسیدن انسان به نجات و رستگاری تشریع شده اند؛ ولی پروتستان ها تأثیر این شعائر را در حد به نمایش در آوردن رستگاری و نجات می دانند یا آن ها را در صحه گذاردن بر نجات و رستگاری موثر می دانند و عامل اصلی را اراده ی خداوند می شمارند. (مک آفی برون، ۱۹۲۰م: ص۲۸۶)
در هر حال، ازدواج برای تأمین نجات و رستگاری انسان ها آورده شده است؛ چه انسان خود این تأثیر را به دست خود فراهم آورد یا با وسیله سازی از خداوند بخواهد که این موهبت را به وی عطا کند.
با توجه به فلسفه نخست و این که عزوبت در مسیحیت گزیده و برتر است، قابل ذکر است که راه اول نجات و رستگاری، همانا رهبانیت و عدم ارتباط با جنس مخالف عزوبت و بتولت است و ازدواج راه اول و گزیده ی نخست، جهت رسیدن به رستگاری و نجات نیست؛ حتی اگر در قالب روش های شرعی و قانونی باشد. بر این اساس، اگر فلسفه ی ازدواج، نجات و رستگاری بیان می شود، باز هم به عنوان فلسفه و چرایی دوم است. لذا در فرض ناتوانی از رهبانیت برای رسیدن به رستگاری، ازدواج به عنوان راه بدیل تشریع و به عنوان یک شعار معرفی شده است.
ج- اهداف ازدواج از دیدگاه مسیحیت
در نزد مسیحیان، ازدواج اهداف متعدد و متنوعی را تعقیب می کند که به اهداف مهم آن اشاره می شود:۱)- پیدایش فرزندان شایسته و پاک
از اساسی ترین اهداف ازدواج در نزد مسیحیان، پیدایش فرزندان شایسته و برخورداری از نسل پاک و پارسا است. تنها راه پیدایش نسل پاک و شایسته، ازدواج و تشکیل خانواده است. لذا این ازدواج باید با رعایت شرایط معین شده همراه باشد تا بتواند به اهداف خود برسد. مثلاً بنابر عقیده ی برخی از مذاهب مسیحی از جمله ی این شرایط، آن است که باید عقد ازدواج خوانده شود و صرف رضایت طرفین کفایت نمی کند و حتی این عقد باید توسط کشیش اجرا شود (سکری سرور، بی تا: ص۹۲) یا زوجین هر دو باید مسیحی و از یک مذهب باشند و اختلاف مذهب زن و شوهر، یکی از موانع ازدواج به حساب می آید. (مولند، ۱۳۸۱: ص۱۲۳)۲)- اهتمام به کثرت نسل
«مقصود خداوند برای زوج ازدواج کرده این بود که با تولید نسل، فرزندان زیاد شوند.» (متی ۶-۴: ۱۹)
مسیحیت به تکثر نسل اهتمام جدی دارد و از محدود کردن آن امتناع می ورزد. ازدواج برای سلامت امت مسیح، لازم است و دلیل بر ایمان به خدا و اعتقاد به عنایت خداوند و سبب جلب خوشحالی خانواده می شود؛ لذا در ممالکی که مسیحیت در اقلیت قرار دارند، اهتمام به کثرت نسل بیشتر است. (شبلی، ۱۹۹۳م: ج۲، ص۱۹۷)۳)- ایجاد محبت و وفاداری و یکی شدن زوجین
ازدواج خود نشانه ی محبت خدا به بشریت است. مزدوجین برای تولید مثل، تربیت فرزندان و رشد آنان در فضای ایمان و محبت به خدا تلاش می کنند. در واقع ازدواج رمز و نشانه ای بشری از شیوه ی رفتار خداوند با انسان به شمار می رود. همان گونه که خداوند انسان ها را دوست می دارد، در این جا نیز به این امر اهتمام دارد و از مزدوجین تعهد می گیرد تا با یکی شدن، نشانه ی آشکاری برای محبت خدا به بشر و محبت مسیح به شاگردانش قرار دهند. (میشل، ۱۳۷۷: ص۹۵) لذا باید خانواده را کانونی از محبت خدا قرار دهند تا در پرتو این کانون محبت، فرزندان رشد کنند. ۴)- ایجاد پیوند ناگسستنی
از دیدگاه مسیحیت، ارتباطی که دو زوج در ازدواج با یکدیگر برقرار می کنند، عمیق ترین رابطه ای است که دو انسان می توانند با همدیگر برقرار کنند. خداوند ازدواج را به وجود آورد تا نه تنها از لحاظ جسمی، عاطفی، عقلانی و اجتماعی، بلکه در زمینه ی روحانی نیز، بین دو انسان اتحادی صمیمی و عمیق برقرار شود. (استات، بی تا: ص۴۲) اهتمام مسیحیت به این هدف، آن قدر زیاد است که هر گونه عملی که منجر به گسستن پیمان ازدواج شود، محکوم شده است. لذا به هیچ وجه جدایی، طلاق و تعدد زوجات را تجویز نمی کند و آن ها را از محرمات می شمارد. به عنوان نمونه، در زمان «پیوس یازدهم»، سقط جنین، جلوگیری از بارداری و طلاق که به عنوان عوامل سست کننده ازدواج تلقی می شوند، محکوم شد. (زیبایی نژاد، ۱۳۷۵: ص۱۲۶) افزون بر توصیه های اکید دینی در مراسم ازدواج نیز، کشیش کلماتی را تکرار می کند که به این پیوند استحکام می بخشد. مثلاً به زوجین می گوید که این جملات را با هم تکرار کنند: «در خوشی ها و ناراحتی ها، در غنا و فقر، در بیماری و سلامتی (همدیگر را) دوست می داریم و گرامی می داریم تا وقتی که ما دو نفر زنده ایم.» (کاکس، ۱۳۷۸: ص۱۱۶)
۵)- تشکیل خانواده
یکی دیگر از اهداف ازدواج از دیدگاه مسیحیت، تشکیل خانواده است. مسیحیت برای بقای نسل، تنها به قوانین ازدواج اهتمام ندارد؛ بلکه استمرار نسل و آیین مسیحیت را در تولید فرزندان و در فضای خانواده می جوید. بر این اساس مسئولیت پرورش نسل را به آن می سپارد. تربیت نسل، وظیفه ی خانواده و حق اجتماع است. در خانواده باید تعاون و همکاری در تمام شئون حیات، حاکمیت داشته باشد تا بتواند در پرورش نسل موفق باشد. ازدواج هسته ی اصلی تشکیل خانواده است و خانواده نیز از دیدگاه های مختلف تربیتی، اجتماعی، اقتصادی و… اهمیت دارد.(منصور، ۱۹۹۹م: صص۱۵۸-۱۵۷)
بنابر دیدگاه مسیحیان کاتولیک، نه تنها به دنیا آوردن فرزند، بلکه حق اساسی و وظیفه ی تربیت و تعلیم شایسته آن ها از خصوصیات و اهداف ازدواج است. (برانتل، ۱۳۸۱: ص۲۴۲)
وجوه اشتراک اسلام و مسیحیت در ازدواج
دیدگاه های مشترک اسلام و مسیحیت را در مورد فلسفه، جایگاه و اهداف ازدواج به شرح زیر می توان خلاصه نمود:
الف- هر دو دین اسلام و مسیحیت ازدواج را به عنوان تنها راه دینی، مشروع و قانونی جهت برقراری روابط جنسی و پاسخ به نیازهای زیستی وابسته به غریزه جنسی و تولید نسل و تکثر نوع بشر قبول دارند و معتبر می شمارند.
ب- ازدواج جایگاه خطیر و جلیل دارد و تنها راه تشکیل خانواده و موجب حفظ حیات و سلامت اعضای آن است.
ج- ازدواج تنها راه مقبول و مورد پذیرش جهت فراهم نمودن زمینه ی رشد اجتماعی بشری و سالم نگهداری آن از آفات مرتبط با غریزه جنسی است. (سلیم سالم، ۲۰۰۴م: ص۱۶۳؛ ص۱۸۳)
د- در بررسی جایگاه ازدواج، هر دو آیین به ازدواج به عنوان عملی مقدس نگاه می کنند. البته تعبیر آن ها متفاوت است. اسلام از ازدواج به «پیمان مقدس» تعبیر می کند و مسیحیت از آن به عنوان «سر عظیم»، «پیمان عفت» و «آیین مقدس» یاد می کند.
ه- در بررسی اهداف ازدواج، اهدافی چون «تولید نسل پاک»، «اهتمام به تکثیر نسل»، «تشکیل خانواده» و «ایجاد محبت و مودت» از اهداف مشترک هر دو آیین الهی است.
وجوه افتراق اسلام و مسیحیت در ازدواج
دیدگاه های متفاوت و افتراقی مسیحیت و اسلام را در مورد فلسفه، جایگاه و اهداف ازدواج به شکل زیر می توان بیان نمود:
الف- برخلاف اسلام که به تأهل اهمیت داده و تجرد را حالتی ناپسند و منفور در نزد خداوند می داند، از منظر مسیحیت، تجرد و عزوبت نسبت به ازدواج از جایگاه برتر و عالی تری برخوردار است. بر حسب این دیدگاه، رهبانیت روشی مبارک و پسندیده و یکی از نعمت های الهی و عطایای ربانی است و بسیاری از مؤمنین مسیحی به رهبانیت دعوت می شوند و در این سلک زندگی می کنند و خود را به نماز، دعا و … مشغول می سازند و از زندگی با مردم و همراهی با آن ها کناره می گیرند؛ اما در اسلام رهبانیت حرام شمرده شده و بدعت و عملی غیر الهی خوانده می شود: «لا رهبانیه فی الاسلام» تأهل در اسلام بسیار پسندیده و مورد ترغیب قرار گرفته است. (همان: ص۱۸۴)
در هیچ یک از ادیان الهی، رهبانیت مورد پذیرش و ترغیب قرار نگرفته و نمی گیرد و آن چه در مسیحیت دیده می شود، نوعی تحریف است؛ لذا در مسیحیت تحریف شده، رهبانیت ارزش یافته است. رهبانیت و عزلت نمایانگر تحقیر زن است. ترک ازدواج، خود دلیل بارزی بر بی توجهی به مقام زن است. زن در انجیل، نسبتی طولی و نه عرضی با مرد دارد از مفاهیمی چون تأکید بر فریب خوردن حوا به وسیله شیطان، آفرینش زن به جهت خلقت مرد،[۶] چنین استنباط می شود که زن از نظر خلقت مؤخر از مرد است (از نظر ارزشی) و از آن جا که از مرد منتزع و جدا شده، به مثابه تابعی از مرد است و به جهت آن که موجب رانده شدن آدمیان از بهشت شده است، جنسی نامطلوب انگاشته می شود. بنابراین، تحقیر زن در انجیل، می تواند یکی از ریشه های ارزشی بودن رهبانیت و عزلت در مسیحیت به شمار آید. از سوی دیگر، نظر به این که ازدواج مهمترین وظیفه اجتماعی زن و مرد به شمار می رود، ترجیح رهبانیت نوعی بی توجهی به شئون است. زیرا به حکم باری تعالی، زن آفریده شده است، برای آن که مادر باشد و به تربیت و بقای نسلی همت گمارد که در آینده موجب اعتلای جوامع انسانی شود؛ هم چنان که خداوند متعال، داشتن فرزند را نتیجه پیمان زناشویی و در ردیف طیبات ذکر کرده است: «والله جعل لکم من انفسکم ازواجاً و جعل لکم من ازواجکم بنین و حفده و رزقکم من الطیبات»، (نحل، ۷۲) (رک. وکیلی، ۱۳۷۰: صص۵۴-۵۰)
ب- اسلام و مسیحیت گرچه هر دو از حفظ پاکی سخن می گویند، ولی پاکی مورد نظر اسلام با پاکی مورد نظر مسیحیت کاملاً متفاوت است. در اسلام، هرگز پاکی به معنای پاسخ ندادن به ندای فطرت و ازدواج نکردن نیست؛ بلکه اسلام حتی ازدواج نمودن را هم پاکی و امتیاز می داند.
ج- در بررسی جایگاه ازدواج در اسلام و مسیحیت، هر یک پایگاهی اختصاصی برای ازدواج قائل است. مسیحیت آن را «پیمانی ناگسستنی و دائمی» می داند و اسلام آن را «مایه برکت»، «فضیلت بخش اعمال دیگر» و «سیره عملی پیامبر و ائمه» می شمارد. هم چنین اسلام ازدواج را عامل تقرب و مسیر اصلی نیل به مقام قرب می شمارد؛ درحالی که مسیحیت راه اصلی تقرب را در عزوبت می جوید و ازدواج را مانع و مسیر انحراف آمیز و دور دست منتهی به مقام قرب می داند.
د- از آن جا که مسیحیت بعد از ناتوانی در عزوبت به ازدواج روی آورده است و عزوبت را انتخاب اول خود می داند، در روی آوری به ازدواج به میزان ضرورت اکتفا کرده و هرگز تعدد زوجه و ازدواج مجدد را نمی پذیرد؛ لذا در مقام بیان جایگاه، آن را «اتحادی دایم و ناگسستنی» می داند؛ در حالی که اسلام در بیان مقام ازدواج، «ناگسستنی بودن» را از ویژگی های برجسته ی بیانگر جایگاه قرار نمی دهد.
ه- در بررسی علل و فلسفه تشریع ازدواج نیز، هر یک از ادیان مسیحیت و اسلام، فلسفه ای اختصاصی بیان می کنند. اسلام فلسفه ی ازدواج را پاسخ گویی به ندای فطرت می داند؛ اما مسیحیت گویا عزوبت را پاسخ اولیه به فطرت و طبیعت می داند؛ لذا به عزوبت به عنوان صفتی برتر از تأهل نگاه می کند و معتقد است افرادی که توان حفظ طهارت همراه با عزوبت را ندارند، باید به ازدواج تن دهند. در نگاه مسیحیت گویا فطرت آدمی در وهله ی اول با عزوبت سازگار تر می نماید و ازدواج برای افرادی تشریع شده است که نتوانسته اند عزوبت همراه با عفت را تأمین نمایند.
و- اسلام و مسیحیت، هر یک علل خاصی را نیز برای ازدواج در نظر دارند. مسیحیت در کنار «حفظ پاکی»، «نجات و رستگاری» را از جمله علل تشریع ازدواج می داند و اسلام هم در کنار «پاسخ به ندای فطرت»، «آرامش روحی و روانی»، «حفظ نوع بشر» و «رشد و تعالی انسان» را نیز از علل تشریع ازدواج می شمارد.
ز- اسلام و مسیحیت، در کنار اهداف مشترک، اهداف اختصاصی خود را نیز از ازدواج تعقیب می کنند. اهداف اختصاصی مسیحیت از ازدواج عبارت از: «ایجاد پیوند ناگسستنی» و اهداف اختصاصی اسلام عبارتند از: «تأمین آرامش و سکون»، «رشد و تکامل شخصیت»، «حفظ عفت و حیای اجتماعی» و «شکوفاسازی استعداد».
ح- اسلام در حالی که اهداف ممدوح ازدواج را بیان کرده و انسان ها را به آن ها ترغیب می نماید، اهداف مذموم و ناشایست ازدواج را نیز بیان و انسان ها را از این گونه ازدواج ها بر حذر می دارد. یعنی دور کردن اهداف نابجا و ناشایست از فضای ازدواج و هشدار دادن نسبت به آن ها، از خصایص ویژه ی اسلام است.