خود قرآن کریم به یک چیزهایی اطلاق ” نور ” کرده است از جمله به قرآن اطلاق ” نور ” کرده که قرآن نور خداست یعنی نوری است که مخلوق خداست («قد جائکم من الله نور و کتاب مبین* یهدی به الله من اتبع رضوانه سبل السلام و یخرجهم من الظلمات الی النور باذنه و یهدیهم الی صراط مستقیم؛ آری از جانب خدا نور و کتاب روشنگری برای شما آمده است. خدا هر کس را که در پی جلب رضای اوست به وسیله آن )کتاب( به راه های امن و سلامت رهنمون می شود» مائده/آیات ۱۵ و ۱۶). قرآن نور است و به سوی نور که معرفت خداوند است هدایت می کند پس معرفه الله، نور است. اگر از افرادی که فهمشان یک مقدار سطح پایین است بپرسند معنی «الله نور السموات» چیست خیال می کنند نور حسی ( مقصود ) است، اما اگر کسی بتواند مطلب را خوب بفهمد به او می گوییم خدا نه تنها نور دهنده است بلکه خودش هم واقعا نور است و نور از اسماء خداوند است و معنای نور آن نیست که انسان خیال کند محصور و منحصر به نور حسی است.
تفاسیر مختلف درباره آیه ۳۵ سوره نور :
خداوند در آیه ۳۵ سوره نور می فرماید: «الله نور السموات و الارض مثل نوره کمشکوه فیها مصباح المصباح فی زجاجه الزجاجه کانها کوکب دری یوقد من شجره مبارکه زیتونه لاشرقیه و لاغربیه یکاد زیتها یضییء و لو لم تمسسه نار نور علی نور یهدی الله لنوره من یشاء و یضرب الله الامثال للناس و الله بکل شیء علیم؛ خدا نور آسمان ها و زمین است. مثل نور او (خصلت ایمان و هدایت) چون چراغدانی است که در آن چراغی و آن چراغ در شیشه ای است. آن شیشه گویی اختری درخشان است که از درخت بابرکت زیتونی که نه شرقی است و نه غربی (بلکه در وسط باغ آفتاب می خورد) افروخته می شود. روغنش (از شفافیت) گرچه آتشی به آن نرسد، نزدیک است روشنی دهد، روشنی بر روی روشنی است. خدا هرکه را بخواهد به نور خویش هدایت می کند، و این مثل ها را خدا برای مردم می زند، و خدا به هر چیزی داناست». مثلی است برای نور خدا نه برای خود خدا. اول می فرماید: «الله نور السموات و الارض» خدا خودش نور آسمانها و زمین است ولی خداوند در مخلوقات خودش نورهایی برای هدایت آنان فرستاده است. در اینجا مثلی برای ” نور خدا ” ذکر شده است، آن نوری که به وسیله آن مردم را هدایت می کند که در این مثل خیلی سخنان گفته شده است، مثل می زند به یکی از آن ابزارهای قدیمی برای نور، خداوند خانه یا خانه های بزرگ و بلندمرتبه و معابد و مشاهدی را مثال می آورد که در آنجا مشکاتی هست. ” مشکات ” یعنی چراغدان. مقصود از چراغدان آن جایی است که در داخل دیوار تهیه می دیدند برای اینکه چراغ را در آنجا بگذارند. چراغی را قرآن کریم مثل می آورد که خود این چراغ در داخل یک جسم شفاف (مثل) یک قندیل و یا در داخل یک شیشه ای قرار گرفته باشد، می دانیم وقتی نور در داخل یک شیشه قرار می گیرد یا به علت اینکه نورها متعاکس می شوند و یا از جهت اینکه احتراق کامل تر می شود حال از هر جهت که باشد نور بیشتر می شود. آن چراغ با شیشه و قندیلش در یک مشکاتی در اتاقی هست و این چراغ از روغن زیتون که بهترین روغن برای احتراق بوده است، آن هم بهترین زیتون (استفاده می کند)، زیتونی که خودش آنچنان آماده برای احتراق بوده است، که گویی قبل از آنکه آتشی با آن تماس بگیرد خودش می خواهد لمعان داشته باشد و نور بدهد. در آن زمان در میان مصنوعات بشر چیزی که از هر چیز دیگر روشن تر و نورانی تر و بهترین وسیله باشد همین وسیله بوده است. خدا برای نور خودش مثل چنین چراغی را که در آنچنان وضعی که از این روغن استفاده می کند و در چنین خانه ای باشد آورده است.
بعد می فرماید ما مثلی ذکر می کنیم و تدبرش را به عهده مردم می گذاریم. و ما مکرر عرض کرده ایم که دأب قرآن دعوت کردن مردم به تفکر است نه تنها از راه اینکه بگوید بروید فکر کنید بلکه خود قرآن گاهی از یک طرف دعوت به تدبر می کند و از طرف دیگر موضوع را به شکلی ذکر می کند که افکار برانگیخته شوند و درباره آن زیاد فکر کنند تا بهتر به عمق مطلب برسند، بلاتشبیه مثل اینکه شما برای اینکه بخواهید ذهن فرزندتان «ورزیدگی» پیدا کند بعضی از مسائل را به صورت معما برایش طرح می کنید تا او برانگیخته شود و فکرش را به کار بیندازد و بیشتر تأمل کند. با این مثل، همین هدفی که قرآن در نظر داشته در واقع عملی شده یعنی نه تنها مفسرین وادار شده اند که درباره این مثل بیندیشند، غیرمفسرین هم درباره این مثل قرآن به فکر فرو رفته اند که منظور قرآن از این چراغ و شیشه و چراغدان و آن روغن و درخت پربرکت و آن روغنی که خود به خود و بدون آتش می خواهد برافروخته شود و نور بدهد، چیست؟ مثلا ابوعلی سینا که مفسر نیست و فنش تفسیر نبوده درباره این آیه فکر کرده و یک چیزی به نظرش رسیده و گفته است. غزالی مفسر نیست ولی یک کتاب درباره این آیه نوشته است. هم غزالی و هم ابن سینا معتقدند که این مثل، مثل انسان است، این نوری که قرآن می گوید: ” مثل نور خدا مثل چراغدانی است که در آن چراغی باشد و چراغ در قندیلی قرار گرفته باشد الی آخر ” مثل برای انسان است، البته با اختلاف فی الجمله ای که بین تقریر بوعلی سینا و تقریر غزالی هست.
یکی از کارهای فلسفه، انسان شناسی و روانشناسی است و فیلسوف در مسائل روانی بیشتر از هر چیزی تکیه اش روی قوه عاقله است و معتقد است جوهر انسان قوه عاقله اوست و کمال انسان هم فقط کمال قوه عاقله است و سعادت انسان هم در کمال قوه عاقله است، حال چه عقل عملی باشد و چه عقل نظری و در درجه اول عقل نظری. لهذا وقتی قائل شدند که این مثل درباره انسان است، آن را راجع به جوهر اصلی انسان که قوه عاقله است دانستند، آنگاه آن را بر مراحل و مراتبی که خودشان در باب قوه عاقله تشخیص می دادند تطبیق کردند که مثلا مقصود از ” مشکات ” به قول آنها ” عقل هیولانی ” است یعنی عقل در مرحله قوه و استعداد محض، منظور از زجاجه و شیشه و آنچه که نور را مضاعف و زیاد می کند مرحله ” عقل بالملکه ” است، مقصود از مصباح مرحله ” عقل بالفعل ” است و مقصود از آن درخت، درخت فکر است، تا آخر. حال کار ندارم به اینکه حرف آنها چقدر می تواند درست باشد، می خواهد درست باشد یا نباشد، البته اندکی بعید است. بوعلی سینا نمی گوید من تفسیر می کنم، آنچه که خودش در باب مراتب عقل انسان گفته، تعبیرات قرآن را آنجا پیاده کرده بدون اینکه بگوید من می خواهم آیه قرآن را تفسیر کرده باشم ولی غزالی جوری بیان کرده که خواسته آیه قرآن را تفسیر کرده باشد. بعضی دیگر گفته اند خداوند از مثال به مشکات و مصباح و زجاجه، در مجموع یک منظور بیشتر ندارد یعنی یک نور بسیار بسیار روشن. اگر در شب در یک فضایی مثل این مسجد باشیم که نورانی ترین چراغ در آن باشد چه حالتی دارد؟ دیگر هیچ شک و ابهام و تردیدی نیست. گفته اند مقصود آیه این است: نور الهی، هدایت الهی در این حد روشن و واضح و هویداست که چنان چراغی در شب تاریکی در یک فضای در بسته وجود داشته باشد.