مشهورترین عالمانِ زن از صحابه

مشهورترین عالمانِ زن از صحابه

مشهورترین دانشمندان زن از صحابه

زنان معلم و محدث

برخی از زنان در تعلیم مردم به همسران پیامبر اقتدا می‌کردند.

بنا به گفته ابن خلکان مادر حسن‌بصری که در سده اول هجری زندگی می‌کرده برای زنان داستان‌های دینی تعریف می‌کرد و باسخنان پندآمیز آنان را موعظه و ارشاد می‌کرد و این در زمانی بود که پسرش حسن به نقل‌داستان‌های دینی و تشکیل مجالس درس برای مردها می‌پرداخت (۱۸) .

مساجد، مراکز تعلیمات عمومی بود که زنان نیز می‌توانستند به آن رفت و آمد کنند و درمجالس علمی آن حضور یابند.

زنان در صدر اسلام نه تنها از حق تحصیل دانش برخوردار بودندبلکه این حق را هم داشتند که به تعلیم و نشر دانش بین زنان و مردان بپردازند و در بین آنان معلمان‌و استادانی در بخش‌های مختلف علوم اسلامی وجود داشت، به ویژه در زمینه علم حدیث که‌زنان می‌توانستند در آن رشته به درجه استادی نائل شوند و در این‌باره با محدثان و حافظان بزرگ‌به قابت‌برخیزند و نمونه بارزی در امانت و عدالت‌باشند.

کار زنان محدث به جایی رسید که‌علما و ناقدان حدیث اعتبار و اعتماد کاملی برای آنان قائل شدند که بسیاری از بزرگان از بین‌دانشمندان مشهور اسلام نتوانستند به این مرتبه از اعتماد نائل شوند.

ذهبی در کتاب میزان‌الاعتدال فی‌نقدالرجال که آن را به نقد راویان حدیث و میزان صداقت و جایگاه‌علمی ایشان اختصاص داده، در باب زنان محدث می‌گوید:

من از بین زنان محدث کسی را نمی‌شناسم که در این زمینه متهم و متروک‌شده باشد. (۱۹)

استادان زن غالباً در مساجد و یا اماکن عمومی به تدریس و بیان حدیث می‌پرداختند و شنیدن‌حدیث و مسائل علمی در محضر زنان در خانه‌ها و با اجازه از همسران ایشان صورت می‌گرفت (۲۰) .

ابن حجر عسقلانی در کتاب خود الاصابه از تعداد ۱۵۵۲ نفر (۲۱) ابن اثیر در کتاب «اسدالغابه» بیش‌هزار از نفر از زنان صحابه رسول خدا نام می‌برند، که مصادر فقه و حدیث و تفسیر و تاریخ و سیره‌بوده‌اند (۲۲) و هر کدام مانند مردها به علوم مختلف وارد بوده‌اند.

  ام سلمه

او دارای منزلتی والا در علم و روایت‌حدیث می‌باشد و پس از خدیجه فاضل‌ترین وپرهیزگارترین زنان پیغمبرصلی الله علیه وآله و داناترین آن‌ها به کتاب و سنت است.

تا جایی که عایشه به او گفته‌است:

تو نخستین بانوی مهاجر از زنان رسول خداصلی الله علیه وآله می‌باشی و تو بزرگ مادران‌مؤمنان هستی و جبرئیل بیشتر در خانه تو می‌بود. (۲۳)

ام سلمه از فقهای زنان صحابه به‌شمار می‌رفت (۲۴) درباره علم و اجتهاد او کافی است که بگوییم‌جابربن عبدالله انصاری صحابی بزرگوار با همه شکوهی که در میان صحابه داشت‌به او مراجعه‌می‌کرد و به فتوای او عمل می‌نمود. (۲۵)

احادیثی که ام‌سلمه از پیغمبر روایت کرده است، بالغ بر ۳۷۸ حدیث می‌باشد (۲۶) و روایات او درفضیلت علی‌علیه السلام معروف است (۲۷) و اشعاری که مورخان از این بانوی گرانقدر ذکر کرده‌اند درباره‌ولایت اهل بیت‌علیهما السلام می‌باشد. (۲۸)

 ام اسلم

او از زنان صحابه بوده و زمان امام سجاد علیه السلام و فیض حضور آن حضرت را نیز درک کرده بود.

ایشان کتب بسیاری خوانده و به همین جهت‌به «قاریه‌الکتب» موصوف بوده همچنین به جهت‌روایت قضیه سنگ ریزه (۲۹) به «صاحبه‌الحصاه» نیز معروف شد.

و به مدلول همین روایت‌بسیار باجلالت و مورد توجه خاندان عصمت‌بوده است. (۳۰)

ام جمیل

فاطمه دختر مجلل بن عبدالله بن قیس، از فضلا و ادبای زنان و از سابقین به دین مقدس اسلام‌بود. او با حاطب بن حارث بن مغیره ازدواج کرد و دو پسر به‌نام‌های محمد و حارث از وی‌به‌وجود آمد.

ایشان با شوهرش به حبشه رفته و بعد از مرگ شوهر با پسرهایش به مدینه برگشته‌است.

او برای بهبودی پسرش محمد که به آتش سوخته بود، شرفیاب حضور مبارک پیامبرصلی الله علیه وآله‌گردید و تقاضای دعای خیر کرد و در اثر دعای آن حضرت پسرش شفا یافت.(۳۱)

ام رعله قشیریه

وی از زنان صحابه و عالم و شاعر و بسیار فصیح بود و از پیامبر اکرم‌صلی الله علیه وآله روایت نقل کرده است.

روزی به خدمت پیامبر اکرم‌صلی الله علیه وآله رسید و عرض کرد:

السلام علیک یا رسول‌الله و رحمه‌الله و برکاته انا ذوات الخدور و محل ازرالبعول و مربیات الاولاد و ممهدات المهاد و لاحظ لنا فی الجیش الاعظم فعلمناشیئا یقربنا الی الله عزوجل.

پیامبر اکرم‌صلی الله علیه وآله در جواب او فرمود:

اگر شما زنان از ذکر خدا غافل نباشید و چشم خود را از نامحرم ببندید و به گونه‌ای صحبت‌نکنید که مرد اجنبی بشنود، شما مأجور و مثاب خواهید بود.(۳۲)

ام رعله بعد از رحلت پیامبر اکرم‌صلی الله علیه وآله، حسنین‌علیهما السلام «در برگرفته و کوچه‌های مدینه را گردیده واشک می‌ریخته است و چون به در خانه فاطمه‌علیها السلام رسید این بیت را انشا کرد:

یادار فاطمه المعمحور ساحت‌ها هیجت لی حزنا حییت من دار (۳۳)

نسیبه بنت الحارث ام عطیه

ایشان از زنان فاضله صحابه پیامبر اکرم‌صلی الله علیه وآله شمرده می‌شد که در بیعت رضوان و جنگ‌های‌پیامبرصلی الله علیه وآله شرکت داشته و مجروحین را مداوا می‌کرد.

جمعی از صحابه و علمای تابعین در بصره«غسل میت» را از او گرفتند و از پیامبر اکرم روایت نقل کرده است.(۳۴)

معاذه غفاریه

از زنان فاضل و عالم عصر خود و انیس رسول خدا در سفرها بود.

وی می‌گوید:

من با رسول خدا انس بسیاری داشتم -یعنی به خانه‌اش رفت و آمد می‌کردم- چون در سفرهابرای مداوای زخمیان و پرستاری بیماران با وی می‌رفتم.

روزی داخل خانه عایشه شدم، دیدم‌علی‌علیه السلام بیرون می‌آید و رسول خدا در غیاب علی‌علیه السلام به عایشه می‌گوید:

«ان هذا احب الرجال الی و اکرمهم علی فاعرفی له حقه و اکرمی مثواه».

این مرد، محبوب‌ترین و گرامی‌ترین مردان است نزد من.

حق او را بشناس و احترامش راداشته باش. (۳۵)

ام حکیم بیضا، دختر عبدالمطلب و عمه رسول اکرم‌صلی الله علیه وآله‌او از زنان فاضله و خردمند بنی هاشم و ادیب و فصیح و بلیغ بود و به هر یک از «بیضا» و«قبه‌الدیباج» موصوف و ملقب و در نظم شعر نیز طبعی وقاد داشته است، حسب‌الامر پدر در حال‌حیاتش مرثیه‌ای برای او گفته که از ابیات آن است:

الا یا عین جودی و استهلی و بکی ذا الندی والمکرمات الا یا عین و یحک اسعدینی بدمع من دموع‌هاطلات (۳۶)

ام الدرداء

خیره دختر ابو حدرد اسلمیه و زن ابوالدرداء عامربن حارث از فضلا و محدثین زنان صحابی‌بوده که احادیث‌بسیاری از رسول اکرم‌صلی الله علیه وآله و شوهرش استماع و روایت کرده است. (۳۷)

ام‌الدرداء هجیمه دختر حبی زن دیگر ابوالدرداء او نیز محدث و عالم و زاهد بوده از سلمان و شوهر خود روایت می‌کرد.

پیوسته به نماز وعبادت اشتغال داشت و دوستدار مجالس علما بود.

شش ماه در بیت‌المقدس و شش ماه دردمشق اقامت می‌کرد (۳۸) .

اسماء بنت عمیس

خواهر میمونه همسر رسول‌خداصلی الله علیه وآله:

او از زنان فاضل و بزرگوار روزگار خویش و از اولین گروندگان به اسلام بود که همراه همسرش‌جعفر طیار، برای پیشبرد اسلام به حبشه مهاجرت کرد و در سال فتح خیبر در سال هشتم به مدینه‌بازگشت او پس از شهادت جعفر، در سال هشتم با ابوبکر ازدواج کرد.

اسما، این صحابی جلیل‌القدر و راوی موثق رسول خداصلی الله علیه وآله مادر محمدبن ابی‌بکر است که‌درباره او گفته‌اند: نجابت محمدبن ابی‌بکر از جانب مادرش بود. (۳۹)

اسما از شهود و از تکذیب کنندگان حدیث جعلی «نحن معاشر الانبیاء لانورث، ما ترکناه‌صدقه» (۴۰) و از راویان معروف حدیث «ردالشمس» برای علی‌علیه السلام در زمان پیامبر است. (۴۱)

اسما ازراویان حدیث غدیر است.

قریب سی تن از بزرگان حدیث‌شیعه و سنی از اسما روایت نقل کرده واو را توثیق کرده‌اند (۴۲) .

شیخ صدوق نیز در «فقیه» از ایشان روایاتی نقل کرده است.

در کتب روایی‌تعداد روایاتی که از ایشان نقل شده به شصت عدد می‌رسد.

اروی دختر حارث بن عبدالمطلب

صحابی رسول اکرم‌صلی الله علیه وآله و از بانوان فصیح و بلیغ بود.

وی در برابر معاویه، ناحق بودن خلافت اوو اسلام نیاوردن او را (تا فتح مکه) به رخش کشید و از امانتداری علی‌علیه السلام و عمل آن حضرت به‌احکام الهی سخن گفت و عمر و بن عاص و سعید بن عاص و مروان را مفتضح ساخت و شعری‌در فضایل امیرالمؤمنین سرود و صفات آن حضرت را برشمرد. (۴۳)

ام سنان

او دختر جشمه یا خیثمه و از شعرا و فضلای عرب و موصوف به حسن ادب است و در نظم ونثر مهارت داشت.

لطافت معانی را با فصاحت الفاظ توام می‌داشت، اشعار او، که در مدح اهل‌بیت طهارت‌علیهما السلام سروده و قبیله خود «بنی مذحج» را به نصرت و یاری ایشان ترغیب نموده برهان‌قاطع این مدعا است.(۴۴)

این‌ها نمونه‌هایی بودند از زنان صحابه که در زمان پیامبر اکرم به فضل و دانش معروف بودند.

طبق گزارش‌های مورخان بسیاری از زنان در عصر پیامبر در کهولت‌سواد آموختند. (۴۵)

اسلام برای پیکار با جهل و بی‌سوادی، روزنه‌ای تازه و وسیع به سوی افق‌های بی‌کران دانایی وآگاهی گشود و زنجیر از پای درک و شوق انسان‌ها برگرفت.

دانستن و علم آموختن برای همگان‌نه‌تنها آزاد که یک «فریضه» شد.

به برکت تعالیم اسلام و دستور پیامبر خیراندیش اسلام بود که زنان همدوش مردان به‌دانش‌آموزی روی آوردند.

این‌کار، با توجه به شرایط دشوار و ناسازگاری که آن زمان فراروی زنان‌قرار داشت‌به راستی یک انقلاب بود، روش

نوین پیامبرصلی الله علیه وآله در آموزش زنان و یکسان شمردن آنان‌با مردان یک انقلاب عظیم فرهنگی بود که جهان اسلام را فرا گرفت و فضا را عطرآگین ساخت. (۴۶)

آموزش زنان در دولت علوی

در دولت علوی نیز مبارزه با جهل و بی‌سوادی در اولویت‌بود.

اصرار امام به این بود که جهل راریشه‌کن کند و علم را به‌جای آن در مغزها جایگزین سازد.

جهان اسلام همه آشیان علم گردد وگرنه دست کم مراکز حکومت اسلامی کانون علم باشد.

و درس نخوانده و تحصیل نکرده شاغل‌شغلی در دولت نباشد.

امام علی‌علیه السلام در خطبه‌ای که ذکری از آل محمدصلی الله علیه وآله و آشیانه آن‌ها می‌کندمی‌فرماید:

«فانهم عیش العلم و موت الجهل. هم‌الذین یخبرکم حکمهم عن علمهم و صمتهم عن‌منطقهم…» (۴۷)

آنان حیات علم و مرگ جهل‌اند، آنان که حکمشان شما را از علمشان و خاموشی‌شان ازگفتارشان و ظاهرشان از باطنشان آگاه می‌سازد.

بر اهل دقت فرق عبارت «عیش علم» با تعبیرات دیگر مثل عالم‌اند و ذوعلم‌اند، پوشیده‌نیست.

کسی «عیش علم» خواهد بود که تمام زندگیش مصروف علم شود و وسایل تحصیل علم رافراهم کند، اهل علم را تشویق کند و آن‌ها را بزرگ شمارد و راه به کوی علم برای همه باز کند.

از این رو دربار کوفه در عهد امام‌علیه السلام غلغله‌ای از علم و تعلم بوده و شعاع علمش تا امروزمی‌تابد.

چه نشانی بهتر از «نهج‌البلاغه» که جمع‌آوری اندکی از بسیار کوفه است و تاکنون مانده و هنوزستاره‌وار می‌درخشد و بر همه تفوق دارد.

به‌طور کلی، این خاندان معدن علم و معارف و گنجینه حکمت‌بوده‌اند وابستگان به این بیت‌نیز عمدتاً همه از فضل و کمال آنان بهره‌مند بوده و همسران و دختران این خاندان عالم‌ترین وفاضل‌ترین زنان زمان خود بوده‌اند که چند نمونه از آنان را در زیر می‌آوریم:

ام کلثوم

او که دختر امیرالمؤمنین‌علیه السلام و فاطمه زهراعلیها السلام است در سال ششم هجری به‌دنیا آمد و در سال۵۴ هجری در حال حیات برادرانش امام حسن و امام حسین‌علیهما السلام در مدینه رحلت فرمود.

صاحبان‌کتب انساب و سیره، او را زینب صغری، ام‌کلثوم کبری و رقیه نامیده‌اند. (۴۸)

ام‌کلثوم را در زمره اصحاب رسول خدا نیز ذکر کرده‌اند. (۴۹)

لیکن ابن سعد او را از جمله کسانی نام‌برده که از غیر رسول خداصلی الله علیه وآله روایت کرده‌اند. (۵۰)

مرحوم مامقانی درباره او می‌نویسد:

«زنی جلیل‌القدر زیرک و بلیغ بود و من او را از ثقات می‌دانم» (۵۱)

زینب کبری

دختر امیرالمؤمنین‌علیه السلام و فاطمه زهراعلیها السلام است و یکی دیگر از راویان حدیث از امیر مؤمنان‌است که در زمان حیات پیامبر اکرم به دنیا آمد و به سال ۶۱ یا ۶۲ بدرود حیات گفت، از ایشان به‌صدیقه صغری، عقیله بنی‌هاشم، عالمه غیر معلمه و غیر مفهمه یاد شده است این بانوی بزرگواردر فصاحت و بلاغت، زهد و تقوا، عبادت و تهجد همانند پدر و مادر گرامی‌اش بود.

هر گاه لب به‌سخن می‌گشود چنان بود که گویا علی‌علیه السلام سخن می‌گفت.

مرتبه عقل و دانش و عفت و عصمت آن‌حضرت بر همگان مشهود است.

سخنان زینب کبری پس از شهادت برادرش و خطبه‌های او دربازار کوفه و مجلس یزید همگان را به حیرت واداشت.

امام سجادعلیه السلام خطاب به ایشان فرمود:

«انت‌بحمدالله عالمه غیر معلمه و فهمه غیر مفهمه» (۵۲)

امام سجادعلیه السلام و جابربن عبدالله انصاری، فاطمه بنت‌الحسین، محمدبن عمرو، عطاءبن سائب‌و عباد عامری از زینب کبری روایت نقل کرده‌اند و آن حضرت از مادرش و پدرش و اسماء بنت‌عمیس وام ایمن روایت کرده است. (۵۳)

مؤلف کتاب «خصایص زینبیه» می‌نویسد:

حضرت زینب مجلس تعلیم و تدریس داشته و در زمان اقامت پدرش در کوفه برای زنان تفسیرقرآن می‌گفت، یک روز در تفسیر «کهیعص» صحبت می‌کرد که پدرش وارد شد و فرمود می‌شنیدم‌برای زنان تفسیر «کهیعص» می‌گویی، عرض کرد بلی فرمود:

نور دیده من این رمزی است‌برای مصیبتی که بر عترت رسول خدا وارد می‌شود.

عرض کرد آن مصیبت چگونه است، امام‌علیه السلام شرح داد و زینب کبری سخت گریست. (۵۴)

خطبه‌های ایشان قطره‌ای از دریای بیکران علوم و معارف اهل بیت‌علیهما السلام است.

فاطمه بنت علی‌علیه السلام او که مادرش زن دیگری غیر حضرت فاطمه‌علیها السلام بود، یکی دیگر از راویان امیرالمؤمنین است‌که طبق گفته مورخان در سال ۱۱۷ هجری دنیا را وداع کرد. (۵۵)

وی از بزرگانی چون حضرت علی‌علیه السلام‌و اسماء بنت عمیس و محمدبن حنفیه و… روایت کرده و جمعی از بزرگان حدیث چون: حارث‌بن کعب کوفی، رزین بیاع الانماط ابوبصیر و… از او حدیث نقل کرده‌اند. (۵۶)

از ایشان به عنوان «عالمه» و «محدثه» و «مجاهده» یاد شده است.

به گفته مرحوم کلینی در«کافی» امام حسین‌علیه السلام کتابی نزد ایشان به امانت گذاردند تا آن را به امام سجادعلیه السلام بسپارند. (۵۷)

ازایشان خطبه‌ای فصیح و بلیغ که آن را در کوفه در مجلس ابن‌زیاد ایراد فرمود به یادگار مانده است.

سکینه دختر امام حسین‌علیه السلام

مادر ایشان «رباب» دختر امرء القیس است.

امام حسین‌علیه السلام علاقه زیادی به ایشان داشت این‌علویه شریفه در کربلا حضور داشت و حوادث کربلا را با چشم خود دیده و در زمره اسرای کربلابود.

اشعار بلند ایشان در رثای پدر بزرگوارش در تاریخ ثبت است.

ابن خلکان در وفیات الاعیان در ترجمه او می‌نویسد:

سکینه بزرگترین زنان عصر خود بود و زیباترین و ظریف‌ترین و نیکوترین‌آن‌ها در اخلاق و فضیلت‌به‌شمار می‌رفت (۵۸).

آری سکینه از زنان فاضله و دانشمند عصر و از شخصیت‌های علمی و ازمفاخر علم و کمال بود، که منزلش پایگاه ادیبان و شاعران شده و آنان از پشت‌پرده سخنان منظوم خود را به گوش آن بزرگوار می‌رساندند و او قضاوت‌می‌کرد (۵۹).

مامقانی او را از راویان حدیث می‌داند.

خدیجه دختر امام محمدباقرعلیه السلام‌شیخ طوسی او را راوی و از اصحاب امام محمدباقرعلیه السلام شمرده است (۶۰) و در اعلام‌النساءالمؤمنات از ایشان به عنوان فاضله و مؤمنه و متقی یاد کرده است.

ام‌الحسن دختر عبدالله‌بن محمدبن علی بن الحسین‌علیه السلام ایشان نوه امام محمد باقرعلیه السلام و از راویان حدیث می‌باشد و شیخ در رجال، ایشان را از اصحاب‌امام صادق‌علیه السلام شمرده است. (۶۱)

فاطمه معصومه دختر امام کاظم‌علیه السلام او در سال ۱۸۳ در مدینه متولد شد. در خاندان امامت و ولایت و در آغوش ایمان و طهارت‌پرورش یافت. القاب ایشان محدثه، عابده، عالمه، راویه و کریمه‌اهل بیت است.

جماعتی ازارباب علم و حدیث روایاتی از ایشان نقل کرده‌اند و او نیز روایاتی از آبای طاهرین خود نقل کرده‌است. (۶۲)

خدیجه دختر عمربن علی بن‌الحسین ‌علیه السلام

ایشان نوه امام سجادعلیه السلام و از بانوان فاضله و راوی حدیث‌بوده است.

مرحوم کلینی در کتاب‌کافی از ایشان روایت نقل کرده است.

مرحوم مامقانی ایشان را جزء روات به‌شمار آورده است.

علیه دختر امام سجاد علیه السلام

ارباب رجال درباره ایشان می‌گویند; این بانوی فاضله دارای کتابی بوده است که ابوجعفرمحمدبن عبدالله بن قاسم با طریق خود از زراره‌بن اعین و زراره از علیه بنت علی بن الحسین‌علیه السلام‌این کتاب را روایت کرده است. (۶۳)

رقیه دختر اسحاق بن موسی‌علیه السلام

ایشان دختر اسحاق فرزند امام کاظم است. این بانوی فاضله و جلیل‌القدر،عمری طولانی‌داشت و قبر ایشان در بغداد است.

شیخ صدوق در خصال از ایشان روایت نقل کرده است و علمای‌رجال او را از روات حدیث دانسته‌اند. (۶۴)

مشهورترین زنانی که تحصیلات عالیه داشتند علوم اسلامی به ویژه فقه و حدیث موضوعاتی هستند که زنان به آن‌ها علاقه‌مند بودند، ازاین‌رو، در میان محدثان و فقیهان، زنانی هستند که از چهره‌های برجسته به‌شمار می‌روند.

شرح‌حال ۱۵۴۳، زن حدیث دان که در کتب تراجم گنجانده شده است، حکایت از این دارد که در آن‌زمان برای آموزش زنان بستر مناسبی وجود داشت.

در اینجا گزارش کوتاهی از تعدادی از زنان‌سرشناس برای نشان دادن شایستگی آنان در تحصیلات عالیه، نقل می‌کنیم:

سیده نفیسه دختر ابومحمد حسن بن زید از تبار امیر مؤمنان علی‌علیه السلام

وی از زنان صالح و پرهیزگار بود و در علم حدیث آنچنان تبحر داشت که امام شافعی به هنگام‌اوج نام‌آوری خود در «فسطاط» مصر پای درس او می‌نشست و استماع حدیث می‌کرد (۶۵) .

در حلقه درس این بانوی با فضیلت، بسیاری از دانشمندان نامی و مجتهدان حضور می‌یافتند.

مصری‌ها به این بانو علاقه‌زیادی داشتند.

هنگامی که امام شافعی فوت کرد، جنازه او را به خانه‌سیده نفیسه بردند و او نماز خواند (۶۶).

سیده نفیسه در سال ۲۰۸ ه ق در گذشت و شوهرش اسحاق‌بن جعفرالصادق‌علیه السلام خواست جنازه او را به مدینه انتقال بدهد، که مصری‌ها جلوگیری کردند. و اورا در قاهره دفن کردند.

هم‌اینک مزار ایشان معروف است.

شهده دختر ابو نصر احمدبن فرج ابری دینوری

شیخه شهده که «فخرالنساء» نام گرفته بود در مسجد جامع بغداد برای انبوهی از دانشجویان‌علاوه بر علوم دینی، ادبیات و فنون بلاغت و شعر تدریس می‌کرد.

ابن خلکان درباره وی‌می‌نویسد:

او از زنان دانشمند بود و خطی زیبا داشت و گروه زیادی نزد وی سماع حدیث کردند.

از بزرگان علما کسی به پای او نمی‌رسید.

وی از ابوالخطاب نصربن احمد بطروانی و ابوعبدالله‌حسین‌بن‌احمدبن طلحه نعالی و طلحه بن محمد زینبی و افراد دیگر چون ابوالحسن علی بن‌حسین بن ایوب و ابوالحسن احمدبن عبدالقادر بن یوسف و فخرالاسلام ابوبکر محمدبن احمدشاشی سماع حدیث کرد و شهرت و آوازه‌اش عالم‌گیر شد. (۶۷)

او در میان علمای بزرگ اسلام‌مقامی همتای برجسته‌ترین علما را پیدا کرد.

یکی از شاگردان این زن ابن تیمیه حرانی بود که ازوی سماع حدیث کرد.

او در سال ۵۷۴ درگذشت.

عروضیه

او از موالی ابوالمطرف عبدالرحمن‌بن غلیون کاتب بود.

وی در بلنسیه (والنسیا) سکونت‌داشت و از مولای خود، نحو و صرف و لغت آموخت و در این علوم بر وی برتری یافت و در علم‌عروض استاد شد.

او کامل مبرد و نوادر قالی را از حفظ داشت و شرح می‌کرد.

ابو داود سلیمان دوکتاب مذکور را نزد وی خواند و از او عروض آموخت.

عروضیه در سال ۵۴۰ ه ق در دانیه از دنیارفت(۶۸).

زینب دختر عبدالرحمن شعری

این زن عالمه در نیشابور می‌زیست و بانویی دانشمند بود که نزد فقهای برجسته و بنام آن روزدرس خوانده بود و به دریافت اجازه روایت از ایشان نائل شده بود.

زینب از ابو محمد اسماعیل بن ابی‌القاسم بن ابی بکر نیشابوری قارئی و ابوالقاسم زاهر وابوبکر وجیه ابن طاهر که هر دو شامی بودند و ابوالمظفر عبدالمنعم بن عبدالکریم‌بن هوازن‌قشیری و ابوالفتح عبدالوهاب بن شاه شادیاخی و دیگران سماع حدیث کرد.

حافظ ابوالحسن عبدالغفار بن اسماعیل بن عبدالغافر فارسی و علامه محمودبن عمرزمخشری صاحب کشاف و دیگر بزرگان از طبقه حفاظ به وی اجازه روایت دادند.

ابن خلکان می‌گوید:

در سال ۶۱۰ ه هنگامی که دو ساله بودم زینب به من اجازه کتبی داد. (۶۹)

دکتر شبلی می‌گوید:

رسمی که در آن زمان برای تشویق و دلگرمی کودکان رایج‌بود تا به کوششی‌پی‌گیر برخیزند و در آینده شایستگی خود را برای داشتن این اجازه نشان‌دهند. (۷۰)

زینب در سال ۶۱۵ در نیشابور در گذشت. (۷۱)

فاطمه فقهیه دختر علاءالدین محمدبن احمد سمرقندی

وی از زنان دانشمند در فقه و حدیث‌بود و از گروهی از فقها فقه آموخته بود وبسیاری نیز از وی کسب دانش کردند.

فاطمه خود حلقه تدریس داشت و گروهی‌از بزرگان دانش به وی اجازه روایت دادند، او آثار بسیاری در فقه و حدیث تالیف‌کرد که بین دانشمندان انتشار یافت.

وی با ملک عادل نورالدین شهید معاصر بودو مدت‌ها در پاره‌ای از امور داخلی کشور طرف شور او بود.

نورالدین برخی ازمسایل فقهی را از وی فراگرفت و همواره در حق این زن انعام و او را یاری می‌کرد.

فاطمه در شهر حلب از دنیا رفت. (۷۲)

ام‌الخیر بغدادیه

او از مشاهیر محدثین و زنان عالم قرن هفتم بغداد می‌باشد که در فقه وحدیث‌بسیار مهارت داشت و به تدریس علوم مشغول بود.

از ابن‌البطی وابوالمظفر کاغذی و بعضی از بزرگان دیگر اخذ علم حدیث کرده است.

از اساتیدو مشایخ اجازه‌اسمعیل بن عساکر و ابن شحنه و قاضی تقی‌الدین سلیمان وجمعی دیگر از فضلای آن زمان محسوب می‌شود.

از آن رو که دارای اوصاف‌حمیده و اخلاق پسندیده بود، به لقب «جمال‌النساء» شهرت داشت و در سال۶۴۰ ه. ق درگذشت. (۷۳)

فاطمه دختر شیخ امام مقری محدث (۶۲۰-۷۰۸ ه. ق)

وی زنی دانشمند، حدیث‌دان و صادق در نقل روایت‌بود از پدر خود وبزرگان معاصر اخذ حدیث کرد و کسانی چون صفدی و دیگران از وی حدیث‌آموختند.

جمعی از بزرگان علمای سده هفتم هجری در شام و عراق و حجاز وفارس و دیگر بلاد اسلامی به او اجازه روایت دادند.

این زن علاوه بر دانش،ثروت زیادی داشت که آن رادر کارهای خیر از قبیل ایجاد مدارس و بیمارستان‌هاانفاق می‌کرد. (۷۴)

ام عبدالله دختر قاضی شمس‌الدین (۶۲۴-۷۱۷ ه )

ایشان نواده علامه وجیه‌الدین حنبلی و دختر عمربن سعدابن ابی‌البرکات‌شامی حنبلی و از مشاهیر حدیث دانان قرن هشتم هجری می‌باشد.

او صحیح‌بخاری و مسند امام شافعی را در محضر ابوعبدالله زبیدی فرا گرفت.

بنا به‌روایت صلاح‌الدین صفدی محدثه زمان خود بود و چون وارد مصر شد امیرارغون و قاضی کریم‌الدین از وی اخذ حدیث کردند.

بارها صحیح‌بخاری راتدریس کرده و مرجع استفاده جمعی از افاضل وقت‌بوده است.

و بسیاری ازدانشمندان مشهور از او روایت‌حدیث کرده‌اند. (۷۵)

چهار شوهر کرده بود او را«وزیره» و «ست‌الوزرا» نیز می‌گفتند. (۷۶)

زینب دختر یحیی سلمی (۶۴۸-۷۳۵ ه )

نوه دانشمند مشهور عزالدین بن عبدالسلام سلمی سلطان‌العلما بود و سبطسلفی به او اجازه روایت داد.

زینب تنها کسی بود که کتاب «المعجم‌الصغیر»طبرانی را با سماع متصل روایت کرده است و ذهبی درباره او گفته است:

وجودش آکنده از نیکی و عبادت و عشق به روایت‌بود. (۷۷)

زینب مقدسی (۶۴۶-۷۴۰ ه )

معروف به «بنت‌الکمال» دختر احمدبن عبدالرحیم.

او را بسیاری ازدانشمندان معاصر در شام و مصر و عراق اجازه روایت دادند.

به گفته ذهبی:

او تنها کسی بود که به قدر یک‌بار شتر از اجزاه (حدیثی) اجازه روایت داشت.

زینب زن دیندار، نیکوکار و کثیرالروایه بود.

دانش پژوهان به محضر وی رفت وآمد بسیار داشتند و آثار بزرگان دانش را بر وی می‌خواندند.

بیشتر اوقات روزرا دانشجویان حدیث‌به سماع در محضر وی اشتغال داشتند.

زینب آخرین‌کسی بود که با اجازه از سبط سلفی و گروهی دیگر از محدثان روایت کرد. (۷۸)

ابن بطوطه – جهانگرد معروف- در کتاب خود از وی یاد کرده است.

زینب درسال ۷۲۶ ه. ق در شهر دمشق به ابن بطوطه اجازه‌ای عام داد و این جهانگرد او رابه «رحله‌الدنیا» ستوده است. (۷۹)

فاطمه‌ام الحسن دختر شهید اول

وی زن عالمه و فاضله و عابده و صالحه بوده و در کلمات بعضی از بزرگان به:

زبده‌الخواص و زینه اهل العلم و الاخلاص و فقیهه و شیخه الشیعه وست‌المشایخ.موصوف است.

از مشایخ بسیاری استماع کرده و از پدر بزرگوار خود و سید ابن معیه استادوالدش اجازه روایت داشته است.

پدرش او را بسیار می‌ستود و زنان را به اقتدا و مراجعه به او دراحکام امر می‌کرد.

لفظ «ست‌المشایخ» که لقب مشهور او می‌باشد، مخفف سیده‌المشایخ است.

یعنی: رئیس‌روات و نقله اخبار. (۸۰)

جویریه دختر احمدبن احمد (م ۷۸۲ ه )

وی از بسیاری از دانشمندان زمان خود چون ابن شحنه وست‌الوزرا و حسن بن عمر کردی وجلال بن طباع حدیث شنید و بارها از شنیده‌های خود روایت‌حدیث کرد.

جویریه عمری طولانی‌کرد و از او روایت‌بسیار کردند.

ابن حجر درباره او گفته است:

بسیاری از استادان و همگنان ما از وی سماع حدیث کردند. (۸۱)

زینب دختر عبدالله‌بن عبدالحلیم.

وی حنبلی مذهب و برادر زاده شیخ تقی‌الدین بود.

حافظ ابن حجر درباره او گفته بود:

از ابن حجار و دیگران سماع حدیث کرد و خود نیز به روایت‌حدیث‌پرداخت و مردم از دانش وی بهره بردند.

و من نیز از او اجازه روایت داشتم.

زینب از زنان مشهور در حدیث‌بود. (۸۲)

زینب دمشقی دختر محمدبن عثمان

وی در گفتار و فصاحت و منطق و دانش فقه و حدیث از بهترین زنان زمان خود بود و شاگردان‌زیادی داشت که‌ابن حجر عسقلانی یکی از آنان بود که از وی اجازه روایت داشت. در حلقه درس‌حدیث او کمتر از ۵۰ دانشجو نبود.

درباره او گفته‌اند:

شنیده نشده که زنی چون او حلقه درس بگشاید و تا این اندازه طلاب درجلسه درس او اجتماع کنند.

زینب با اجازه عام از فخرالدین ابن حجار و دیگران‌روایت‌حدیث می‌کرد. (۸۳) زینت دمشقی دختر عثمان بن محمد لؤلؤ (م،۸۰۰ ه ق)

او از فاضل‌ترین زنان دانشمند بود و در علوم سنت دستی قوی داشت.

از حافظ ابن حجارسماع حدیث کرد و ابن حجر عسقلانی از وی اخذ حدیث نمود.

وی درباره فقه و سنت رسایلی‌داشت که بسیاری از دانشمندان به آن‌ها استناد می‌کرده‌اند. (۸۴)

عایشه دمشقی دختر علی بن محمد

او دانشمندی پرکار و با کمال بود.

وی پس از تحصیل صرف و نحو و بیان و عروض و حدیث،حلقه تدریس دایر کرد.

وی از شوهر خود حافظ نجم‌الدین حسنی و امام ابن الخباز و مرداوی‌سماع حدیث کرد و خود به روایت‌حدیث پرداخت و مردم از معلومات و علوم وی بهره بردند.

ودر علم و ادب از معاصران خود برتری یافت (۸۵)

ام‌الخیر، خدیجه (م، ۷۳۰ ه )

از محدثین معروف بوده و در انشا و حسن خط نیز مهارت داشت، اجازه‌ها را با خط خودش‌می‌نوشته و به «ضوءالصباح» ملقب بوده است. (۸۶)

ام‌البهاء فاطمه دختر فهد

دختر حافظ تقی‌الدین محمدبن محمدبن فهد هاشمی بوده و از مشاهیر محدثین و از مشایخ‌جلال‌الدین سیوطی می‌باشد.

از بسیاری از مشایخ وقت اجازه داشته و از کثرت جلالت‌به «ست‌قریش» معروف بوده است. (۸۷)

ام سعید یا سعدونه

او دختر عصام حمیری و از ادبای زنان اندلس می‌باشد که در علم و فضل دارای مقامی عالی‌بود و قوه حافظه کامل داشت.

گویند در باب نعال حضرت رسول‌صلی الله علیه وآله سؤالی از ادیبی کردند وچون آن ادیب به زیارت آن مشرف نشده و اطلاعی در این موضوع نداشت در جواب گفت:

سالتم التمثال اذلم اجد للثم نعل المصطفی عن سبیل سعدونه نیز ابیات زیر را ضمیمه آن شعر کرد:

لعلنی احظی بتقبیله فی جنه الفردوس اسنی مقیل فی ظل طوبی ساکنا آمنا القی باکواب عن السلسبیل وامسح القلب به علمه یسکن ماجاش به من غلیل فطا لما استشفی باطلال من یهواه اهل الحب من کل جیل (۸۸)

عایشه دختر عبدالهادی مقدسی (م، ۸۱۶ ه )

منسوب به صالحیه و حنبلی مذهب و بزرگ محدثان دمشق بود.

وی صحیح بخاری را درمحضر حافظ ابن حجار شنید. حافظ ابن حجر از وی روایت‌حدیث کرد و کتاب‌های بسیار نزد وی‌خواند وی در آخر عمر خود تنها به علم حدیث پرداخت و در تعلیم علوم شیوه‌ای ساده داشت. (۸۹)

آمنه مجلسی

ایشان دختر ملامحمدتقی مجلسی اول و همسر محمد صالح مازندرانی از زنان فاضله و عالمه‌عصر خویش بود و همسر ایشان با وجود آن که خود صاحب حاشیه بر معالم و در غایت فضل وعلم بود اما در بعضی امور و قواعد الاحکام از ایشان (آمنه‌بیگم) استفسار می‌کرد. آمنه بیگم ازشعر و ادب نیز بهره داشت و شرحی نیز بر «الفیه» و «شواهد» سیوطی دارد. (۹۰)

حمیده رویدشتی

او دختر شمس‌الدین محمد رویدشتی اصفهانی و از زنان دانشمند و فاضله بود،به علم رجال‌آشنایی داشت و تعلیم تعدادی از زنان را به عهده داشت.

حواشی ایشان بر کتب حدیث مثل«استبصار» شیخ طوسی و غیره گواهی بر غایت فهم و دقت و اطلاع این بانوی دانشمند دارد ونشانه تعمق و دقت‌نظر ایشان در علم رجال است.

صاحب «ریاض‌العلما» می‌گوید:

نسخه‌ای از «استبصار» را دیدم که حواشی بانو حمیده تا آخر کتاب بر آن موجود بود و گمان‌می‌کنم که حواشی به خط خود وی باشد.

پدر من بسیاری از اوقات مطالب ایشان را در حواشی‌کتب حدیث نقل می‌کرد و آن را می‌ستود (۹۱).

صاحب «الذریعه» درباره ایشان می‌گوید:

ایشان فاضل و کامل بود و کتابی رجالی به نام «رجال حمیده» از وی به جای مانده است.

علماایشان را از جمله مصنفین کتب علم‌رجال شمرده‌اند. (۹۲)

فاطمه‌العکبری

در «ریاض‌العلما» آمده است:

شیخه فاطمه دختر شیخ محمدبن احمدبن عبدالله‌بن حازم العکبری، فاضله عالمه فقیهه بود وسید تاج‌الدین محمدبن معیه که استاد شهید اول می‌باشد از وی نقل روایت می‌کند و شهید اول‌نیز توسط سیدابن معیه از ایشان نقل حدیث می‌کند و از مشایخ اجازه فاطمه‌العکبری شیخ‌عبدالصمدبن احمدبن عبدالقادربن ابی‌الجیش بود. (۹۳)

امه‌الواحد

او دختر حسین بن اسماعیل قاضی محاملی (م، ۳۷۷ ه)، عالم فاضل و فقیه متفقه در مذهب‌شافعی و حافظ قرآن و مسلط به قراءآت سبع بود.

پدرش یک دانشمند سرشناس شافعی بود.

محاملی درس‌های رسمی را در خانه تدریس می‌کرد.

دخترش بیش از همه بخت آن را داشت که ازپدر و اساتید دیگر که در آنجا تدریس می‌کردند، علم بیاموزد.

از این رو آن دختر یکی از نامی‌ترین‌دانشمندان روزگار خود شد و در کنار ابوعلی‌بن ابی هریره، استاد نامدار شافعی، مفتی مذهب‌شافعی شد. (۹۴)

فاطمه دختر عباس بن ابی‌الفتح (م، ۷۱۴ ه )

بغدادی از بانوان عالمه و فقیه و زبده زاهدان عصر خود بود.

مدرسه رباطیه بغداد به اومنسوب است.

در تعلیم و ربیت‌بانوان بسیار جدی بود و با علمای عصر مباحثه‌ها داشت و باصدرالدین وکیل که از علمای بزرگ آن عصر بود، در مسائل حیض مباحثه کرد و بر او غالب آمد وگفت که شما آنچه در این باره می‌دانید فقط علم است ولی من علما و عملاً می‌دانم و چون معاصرابن تیمیه بود در مذهب با او مخالف بود.

ابن تیمیه خواست او را از منبر پایین بکشد.

گویا شب‌رسول خدا را در خواب دید که او را عتاب می‌کند و می‌فرماید:

ترا با فاطمه چه‌کار است که او زنی صالحه و پرهیزگار می‌باشد. (۹۵)

ام‌الکرام دختر معتصم بن حماد

از اکابر ادبای اندلس به‌شمار می‌رود و وقایعی که ما بین او و ادبای وقت‌به ظهور پیوست‌مشهور می‌باشد. در عروض و فنون شعری بسیار مهارت داشت و زنان عرب به وجود وی افتخارمی‌کردند. (۹۶)

ام عبدالوهاب، عایشه باعونی (م، ۹۳۲ ه )

وی ادیب مشهور و برخوردار از علم و عمل و در دانش و فضل و ادب و پارسایی از نوادرروزگار خود بود.

از بزرگان معاصر خویش دانش آموخت و به او اجازه افتاد و تدریس دادند.

وی‌چندین کتاب در ادب و تصوف نوشت.

از وی دیوان شعری در دارالکتب مصر باقی مانده است.

ازمشهورترین آثار او «الفتح‌المبین فی‌مدح‌الامین» می‌باشد.

قصیده‌ای زیبا که خود شرح جالبی از آن‌کرده با اصل قصیده در ضمن کتاب خزانه‌الادب حموی چاپ شده است.(۹۷)

بسیاری از اعلام‌دانشمندان از این زن فاضله کسب دانش کردند و گروه زیادی از طالبان دانش از محضر وی بهره‌عملی گرفتند.

علاوه بر آنچه آورده شد، بسیاری از زنان دانشمند بودند که شرح حال آن‌ها در منابع تاریخی وترجمه‌ها آمده است.

بعضی از آنان به قدری مهم بودند که بسیاری از دانشمندان مرد عمیقاً خودرا مرهون دانش و راهنمایی آنان می‌دانند.

به عنوان نمونه خطیب بغدادی دانشمند برجسته، شاگرد «کریمه» دختر احمد مروزی بود.

اوصحیح بخاری را برای خطیب شرح و تفسیر کرده است. (۹۸)

همچنین در بیان استادان بی‌شمار «علی‌بن عساکر» هشت زن به چشم می‌خورد(۹۹).

یکی از آن‌هاعین‌الشمس دختر ابوالفرج اصفهانی است که از زبان او به قلم خود حدیث‌ها نگاشت و در«معجم» خویش فراهم آورد (۱۰۰).

ابوحیان به هنگام شمارش استادانش به ویژه از سه بانوی دانشمندبه‌نام‌های:

«مونسه» دختر ملک کامل، «شامیه» دختر حافظ و «زینب» دختر عبداللطیف بغدادی‌یاد می‌کند.

ابوحیان در لیست اساتید خود از ۸۱ زن نام برده است.(۱۰۱)

سمعانی، که درحدیث‌شناسی و رجال، سرآمد روزگار خویش است، توانست دراصفهان از چهار زن حدیث‌شناس اصفهان اجازه وایت‌حدیث‌بگیرد. (۱۰۲)

این‌ها نمونه‌هایی است از زنان دانشمند از صدر اسلام، تا اواخر قرن دهم.

مسلم است که بررسی‌تاریخ هزار و چهارصد ساله اسلام و حتی ذکر اسامی و شرح حال زنان فقیه و حدیث‌دان ودانشمند محتاج به تألیف کتب زیادی می‌باشد و آنچه بیان شد برای نشان دادن میزان برخورداری‌و مقام والای زن مسلمان در تعلیم اسلامی است و نشانگر آن است که هیچگونه مانعی برای‌تحصیل زنان وجود نداشته است و زن مسلمان مقام و منزلتی را بدست آورده است که در قرون‌وسطی برای هیچیک از زنان یونانی و مسیحی فراهم نبوده است.

چنانکه بانو اسماء فهمی نویسنده کتاب «مبادی‌التربیه الاسلامیه» می‌گوید:

در مقایسه زندگی زن در جامعه اسلامی با نحوه زندگی زن یونانی و مسیحی‌در قرون وسطی به روشنی می‌توان در یافت که زن مسلمان در آن روزگار به‌چه پایگاه بلندی از رشد عقلی و روحی و تأثیر فعال در زندگیجامعه اسلامی‌دست‌یافته بود.

زیرا در بین دانشمندان یونانی چنانچه آرای اسپرطیین وافلاطون را کنار بگذاریم به‌رغم آن تمدن و پیشرفتی که در علوم و برنامه‌های‌اجتماعی داشتند نسبت‌به زن و حق برابری او در زندگی اجتماعی با مرد بخل‌ورزیده و این طبقه را به عنوان کالایی برای کامجویی به‌شمار آورده‌اند.

زن‌مسیحی نیز در آن جهل و بی‌خبری که بر اروپای قرون وسطایی سایه افکنده‌بود با مرد مسیحی شریک بود و اگر چند مورد زنانی را که سهم قابل ملاحظه‌ای‌در تعلیم داشتند در برخی از دانشگاه‌های جنوبی اروپا به کار تدریس‌پرداخته‌اند از بقیه جدا کنیم، در دانشگاه‌های شمالی برای پذیرش زن هیچگونه‌گذشتی روا نگردیده و محتمل است که دانشگاه‌های جنوبی اروپا تحت تأثیر آراو رسوم اسلامی قرار گرفته باشد، زیرا که پیوند فرهنگی بین دنیای شرق و غرب‌در نقاط جنوبی اروپا شدت داشته است. (۱۰۳)

زن و رشته‌های دیگر علوم درس‌های دینی اگر چه بیشتر مورد علاقه زنان بود ولی زنانی هم بودند که به رشته‌های دیگرعلوم بیشتر تمایل داشتند.

آنان در بسیاری موارد همپایه یا چه بسا فراتر و بهتر از مردان روزگارشان‌در این راه گام برداشتند.

همسر «فرزدق» به قدری ادیب و نکته سنج‌بود که شوهرش او را به داوری میان شعر خود ورقیبش «جریر» نشاند.

داوری او در بهترین تعبیرها این بود:

شعر جریر در شیرینی بر شعر تو چیره آمده است ولی در تلخیش با آن توانباز است (۱۰۴) .

«زینب» و «حمیده» دختران زیاد، شاعرانی توانا بودند و در رشته‌های گوناگون، شعرمی‌سرودند، آنان دختران زیبا و با شرم و حیا بودند، عشق به ادبیات آن دو را به همنشینی بادانشمندانی که پرهیزگار و نیک روش بودند

می‌کشانید ولی این دو هرگز جنسیت‌خود را فراموش‌نمی‌کردند (۱۰۵) .

مریم دختر ابو یعقوب انصاری شاعر و معلمی خوب در ادبیات بود و انجمن درسی ویژه‌بانوان دایر کرد که برای استفاده از دانش او گردش حلقه می‌زدند.(۱۰۶)

«بدانیه» کنیز پیش اربابش «ابومطرف عبدالرحمن» درس خواند، ولی از او برتر بود و در عروض‌استاد بود «ابو داود سلیمان نجاح» می‌گوید که من دو کتاب کامل و نوادر را پیش این زن خواندم ودانش عروض را از او آموختم (۱۰۷).

زنی بنام «حفصه رکونیه‌ای غرناطه‌ای» دختر حاج رکونی در نجابت و استعداد زبانزد مردم بود.شعرهایی که «یاقوت» و «ابن خطیب» از او باز نویس کرده بسیار لطیف‌اند او در کاخ خلیفه «منصورعبدالمؤمن ابن علی» آموزگار و مربی زنان دربار بود. (۱۰۸)

«تقیه‌ام علی» دختر ابوالفرج غیث‌بن علی سلمی ارمنازی همسر حمدون معروف به فاضل‌بابویی زنی با استعداد و شاعری برجسته بود و در علم و فضل و شعر و فصاحت‌شهرتی به سزاداشت.

وقتی در اسکندریه ملازم خدمت‌حافظ سلفی احمد بود روزی مکتوبی را دید که سلفی‌بدین مضمون نوشته است:

در حجره‌ای که سابق بودم پایم به میخی برخورد و زخم شد دخترک کوچک مقنعه خود رابپایم بست.

پس تقیه به مجرد دیدن آن مکتوب بالبداهه انشا نمود:

لو وجدت السبیل جدت بخدی عوضا عن خمار تلک الولیده کیف لی ان اقبل الیوم رجلا سلکت دهرها الطریق الحمیده قصاید و قطعات فصیح و لطیف وی بسیار است.

او در شوال ۵۷۹ هجری در ۷۴ سالگی‌درگذشت (۱۰۹) خنساء، تماضر دختر عمر (ام عمر) (م، ۲۶ ه ق) از مشاهیر شعرای زنان بود و هر دودوره جاهلیت و اسلام را درک کرده بود.

او با قبیله خود از بنی‌سلیم شرفیاب حضور مبارک رسول‌خداصلی الله علیه وآله شدند و به شرف قبول دین مقدس اسلام مفتخر شدند.

به تصدیق کسانی که در فنون‌شعری خبره هستند، زنی شاعرتر از خنساء پیش از او یا بعد از او نیامده است.

جریر شاعر گوید:

من اشعر شعرا بودم اگر این زن نبود.

بشار گوید:

«در اشعار هر زنی که شعر گفته ضعفی ظاهر است مگر خنساء» .

در جنگ قادسیه با چهار پسرش حاضر بود و آنان را با تلاوت آیات قرآن و تذکر بقای آخرت وفنای دنیا و مانند اینها تحریص به قتال می‌کرد.

تا آن‌که هر چهار نفر به شهادت رسیدند، خنساء به‌مجرد شنیدن گفت:

حمد خدای را که مرا با شهادت فرزندانم معزز گردانید و امیدوارم که مرا نیز در آخرت با آنان‌در محل رحمت‌خود، یکجا جمع نماید. (۱۱۰)

دیوان خنساء در بیروت چاپ شده است.

او را به جهت زیبایی و شهامتش خنساء گفته‌اند.

برخی از زنان مسلمان به هنر خطاطی و خوشنویسی علاقه‌مند بودند و خط کوفی را نیکومی‌نوشتند و بعضی از آنان از این راه امرار معاش می‌کردند.

چنانکه در محله الرباط الشرقی در شهرقرطبه دارالملک اندلسی، ۱۶۰ کدبانو که خط کوفی خوب می‌نوشتند به نسختگری روزگارمی‌گذراندند (۱۱۱) .

زنان و درمان بیماران

کارهای انسانی را در بیشتر جنگ‌های اسلام زنان عهده‌دار می‌شدند، چنانکه در جنگ خیبر،«امیه» دختر قیس غفاریه با گروهی از بانوان نزد پیامبر آمدند و از او درخواست کردند به آنان اجازه‌دهد که با سپاه برای درمان زخمی‌ها حرکت کنند و هر کمکی که می‌توانند انجام دهند.

پیامبرصلی الله علیه وآله‌به آنان اجازه داد و بانوان وظایف خود را انجام دادند. (۱۱۲)

گزارش‌هایی از زنان در دست هست که بعضی از آن‌ها پزشک ماهری بودند.

«زینب» دختر«بنی‌اود» چشم پزشک کاردان و ماهری و میان عرب بسیار مشهور بود.

حمادابن اسحاق از پدرش‌نقل می‌کند که می‌گفت:

پیش زنی از قبیله «بنی‌اود» رفتم تا چشم دردم را درمان کند و او درمان کردو آنگاه گفت: کمی چشمت را فرو بند تا دارو درون آن رود، چشمم را فرو بستم‌و این شعر را مثال آوردم:

امخترمی ریب المنون و لم ازر طبیب بنی اود علی النای زینبا

آن زن چشم پزشک تبسم کرد و گفت: می‌دانی این شعر درباره چه کسی سروده شده است؟ گفتم:نه!

گفت: به خدا درباره من، من همان زینبم که در شعر است و پزشک قبیله بنی اود. (۱۱۳)

«ام‌الحسن» دختر قاضی «ابوجعفر طنجانی» در همه رشته‌های علوم آن عصر به ویژه در طب نامداربود. (۱۱۴)

خواهر «حفید بن زهر وزیر» و دخترش که در زمان «منصوربن ابی عامر» می‌زیستند، در پزشکی‌ماهر و زبردست‌بودند و در بیماری‌های زنان تجربه و مهارت خاصی داشتند و این‌ها پزشکانی‌بودند که برای درمان بانوان دربار دعوت می‌شدند. (۱۱۵)

البته زنان مسلمان در دیگر زمینه‌ها هم نقش بزرگی داشتند و فرهنگشان بدان پایه رسیده بود که به‌کارهای سیاسی و اداری نیز می‌پرداختند.

بنا بر آنچه گذشت معلوم شد، آموزش در میان زنان مسلمان در طول تاریخ شیوه رایجی بوده‌است.

اشارت‌هایی هست که نشانگر برپایی کلاس‌های ویژه و جداگانه برای دانشجویان زن است،مثلااحمدبن حنبل که خانه خود را به یک نهاد آموزشی تبدیل کرده بود، در آغاز شب در خانه‌خود برای زنان کلاس جداگانه‌ای داشت.(۱۱۶)

یک بررسی گذرا از زندگی‌نامه‌های دانشمندان زن به این نتیجه می‌رسیم که بیشتر آنان ازخانواده‌های علما و دانشمندان بودند.

معمولاً همه زنان این بخت را نداشتند که در جلسات درس‌اساتید بزرگ شرکت کنند، ولی برای زنانی که از بستگان و خویشان استادان و دانشمندان بودند،این امکان فراهم‌تر بود.

بدین جهت‌بعضی‌ها معتقد شده‌اند که زن مسلمان سده میانه، خصوصی درس می‌خوانده است.در دیباچه ادب المعلمین ابن سحنون می‌خوانیم:

بارها پدر به دختران خود در خانه درس می‌دهد، چنانکه «ابن مسکین» (م،۲۷۸ ه) عادت درنشستن به تدریس شاگردان تا نماز عصر داشت و آنگاه دو دختر برادر و نوه‌هایش را فرامی‌خواند و به آنان قرآن و دانش دیگر می‌آموخت».(۱۱۷)

«اعشی» شاعر نامی به دخترش درس می‌داد تا اینکه زنی دانشمند شد و چنان ذوقی یافت که‌شعرهای تازه سروده پدر را به نقد می‌کشید. (۱۱۸)

گاهی مربیان و آموزگاران خصوصی برای آموزش وابستگان و خویشاوندان همسر امیران وثروتمندان گمارده می‌شدند. (۱۱۹)

گرچه زنان اجازه شرکت در کلاس‌های عمومی و خصوصی را داشتند، ولی شمار کسانی که از آن‌بهره می‌گرفتند، در مقایسه با مردها بسیار کم بود.

شمار کسانی که در میان آنان به عنوان دانشمندشهرت و آوازه به‌دست آوردند چه بسا کمتر بوده است.

دکتر منیرالدین احمد در این باره می‌گوید:

در برابر ۷۷۹۹ مرد دانشمندی که نامشان به وسیله تاریخ بغداد در کتابش‌آمده است.

تنها نام ۳۲ زن دانشمند گنجانده شده است.

دیگر دانشمندان،تاریخ زندگی زنان دانشمند بسیاری ثبت کرده‌اند. (۱۲۰)

در کنار اینها باید توجه داشته باشیم که با توجه به شرایط خاص زنان و مسؤولیت‌های آنان درخانواده فرصت آموختن برای آنان، بسیار کوتاه بود.

زن ناچار بود حجاب داشته باشد. و از اختلاطنیز باید پرهیز می‌کرد.

علاوه بر این سفرهای دور و دراز بر آن‌ها مقدور نبود و سفرهایی که انجام‌شده، معمولاً به شهرهای مقدس اسلام بود.

و همچنین حضور محارمی از مردان برای همراهی‌ضرورت داشت.

و علاوه بر این کار عمده زنان آن روزها خانه‌داری و بچه‌داری بود و با آن همه‌مشکلاتی که آن روزها وجود داشت، فرصت درس و بحث و مطالعه را از زن می‌گرفت، علاوه برهمه این‌ها بعضی از مورخان نیز از آوردن نام و زندگی‌نامه بانوان دانشمند خودداری کرده‌اند.

برای‌همین است که تعداد دانشمندان زن در مقایسه با مردها کم بوده است.

در عین حال امروزه از برکت انقلاب و نظام اسلامی بستر مناسبی برای آموزش زنان چه درزمینه علوم اسلامی و علوم دیگر فراهم آمده است و تعداد محصلان و تحصیل کردگان زنان‌افزایش بسیاری یافته است.

پی نوشت:

۱۸) وفی‌ات الاعیان، ابن خلکان، ج ۱، ص ۱۶۰.

۱۹) میزان الاعتدال ذهبی، ج۳، ص ۳۹۵.

۲۰) تاریخ دانشگاه‌های اسلامی; ترجمه: کسائی ص ۳۶۹.

۲۱) الاصابه فی‌تمییزالصحابه ابن حجر عسقلانی، ج۵، صص ۲۱۹-۴۸۳ .

۲۲) اسدالغابه ابن اثیر، ج۵، ص ۳۸۹ تا آخر.

۲۳) ام سلمه، زکی بیضون، ص ۱۳۲.

۲۴) مرآه‌الجنان ذهبی، ج۱، ص ۳۷.

۲۵) ام سلمه، دخیل، ج ، ص ۲۸.

۲۶) الاعلام، زرکلی، ج۹، ص ۱۰۴.

۲۷) المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص ۱۳۰ .

۲۸) المناقب، ج۳، ص ۱۳۰ .

۲۹) مدینه‌المعاجز بحرانی.

۳۰) اعیان‌الشیعه، ج۱۳، ص ۴۶۴ .

۳۱) الدرالمنثور، ص ۳۶۶، به نقل از ریحانه‌الادب، ج۸، ص ۲۹۵.

۳۲) اسدالغابه، ج۵، ص ۵۸۴.

۳۳) ریحانه‌الادب، ج۸، ص ۳۰۵.

۳۴) اسدالغابه، ج۵، ص ۵۵۴; اعلام النساء، ج۵، ص ۱۷۱.

۳۵) اسدالغابه، ج۵: ص۵۴۷ و ابن‌حجرالاصابه، ج۸، ص۱۸۳ و

الریاض‌النضره، ج۲، ص۱۶۱ و اعلام‌النساء، ج۵، ص۶۱.

۳۶) تذکره‌الخواتین، ص ۳۶ و الدرالمنثور، ص ۵۵.

۳۷) تذکره‌الخواتین، ص ۴۰ و الدرالمنثور، ص ۵۳۹، و ریحانه‌الادب، ج۸، ۳۰۴.

۳۸) همان مدارک.

۳۹) معجم رجال الحدیث، آیه‌الله خویی، ج ۱۴، ص ۲۳۰ .

۴۰) شرح نهج‌البلاغه، ابن ابی‌الحدید، ج۱۹، ص ۲.

۴۱) المعجم الکبیر، طبرانی، ج۲۴، ص ۱۴۹، طبع قاهره.

۴۲) تهذیب التهذیب ابن حجر عسقلانی ج۱۲، ص ۳۸۹. – الطبقات الکبری ص ۲۸۰.

۴۳) العقدالفرید، ج۱، ص ۵۸ – ۳۵۷ و الدرالمنثور فی طبقات ربات الخدور،

زینب فواز العاملی ص ۲۵ و بلاغات النساء، ابن طیفور، ص۴۳.

۴۴) اعیان‌الشیعه، ج۱۳، ص ۴۹۱ و الدرالمنثور، ص ۶۰ و ریحانه‌الادب، ج۸، ص ۳۰۸.

۴۵) به نقل از کتاب نهاد آموزش اسلامی، ص ۴۷.

۴۶) برای آگاهی بیشتردر زمینه آموزش زنان در اسلام مراجعه شود به کتاب

تاریخ آموزش در اسلام ترجمه محمدحسین ساکت،صص ۲۷۷-۲۶۰.

۴۷) نهج‌البلاغه، خطبه ۱۴۷.

۴۸) شرح نهج‌البلاغه ابن ابی‌الحدید، ج۲، ص ۴۷۵، چاپ دوم بیروت و ارشاد شیخ‌مفید، ص ۱۸۶، بیروت الاعلمی.

۴۹) الاستیعاب، ص ۱۹۵۴ و اسدالغابه، ج۵، ص ۶۱۴ و الاصابه، ج۴، ص ۴۶۸.

۵۰) الطبقات الکبری، ص ۴۶۳.

۵۱) تنقیح‌المقال، ص ۷۳.

۵۲) ریاحین‌الشریعه، ج۳، صص۱۳۴-۱۳۳.

۵۳) محدثات شیعه، ص ۱۸۹.

۵۴) خصایص زینبیه، فاضل جزایری، به نقل مرحوم عمادزاده، و

فاطمه‌الزهراعلیها السلام، ص ۵۳۰.

۵۵) ارشاد، ص ۱۸۶ و الطبقات الکبری، ص ۴۶۵ و اعلام‌النساء، ج۴، ص ۸۱ و تهذیب‌التهذیب، ج۱۲، ص ۴۴۳.

۵۶) الطبقات الکبری، ص ۴۶۶.

۵۷) بنا به نقل مقاله «زن، روایت و فقاهت» از خانم سبحانی.

۵۸) وفیات‌الاعیان ابن خلکان، ج۲ ص ۱۳۱، شماره ۲۵۴.

۵۹) ریاحین‌الشریعه، ج۳، ص ۲۵۸ .

۶۰) رجال الطوسی، ص ۱۴۲، چاپ قم.

۶۱) همان، ص ۳۴۱ .

۶۲) سفینه‌البحار، ج۲، ص ۳۷۶; تاریخ قم; ص ۷ و بحارالانوار، ج۶۰، ص ۲۱۶; عیون‌اخبارالرضا، ج۲، ص ۲۶۷.

۶۳) رجال نجاشی، جامع‌الرواه اردبیلی، ج۱، ص ۶۱۱.

۶۴) ریاحین‌الشریعه، ج۴، ص ۲۵۶.

۶۵) ابن خلکان، ج۵، ص ۵۶.

۶۶) همان ج۵، ص ۵۷.

۶۷) ابن خلکان، ج۲، ص ۱۷۲، شماره ۲۷۶.

۶۸) الدرالمنثور فی طبقات ربات الخدور، زینب بنت علی العاملی، ص ۳۳۱.

۶۹) ابن خلکان، ج۲، ص ۹۲، ش ۲۳۷.

۷۰) تاریخ آموزش در اسلام، دکتر شبلی ترجمه: محمدحسین ساکت، ص ۲۶۷.

۷۱) ابن خلکان همانجا.

۷۲) الدرالمنثور فی‌طبقات ربات الخدور، ص ۳۶۷.

۷۳) تذکره‌الخواتین، صص ۳۸-۸۰ و ریحانه‌الادب، ج۸، ص ۳۰۲.

۷۴) الدرالمنثور فی‌طبقات ربات‌الخدور، ص ۳۶۶.

۷۵) الدرالمنثور ص ۲۳۹، الدرالکامنه، ج۲، ص ۱۲۹، البدایه والنهایه، ج۱۴، ص ۷۹.

۷۶) ریحانه‌الادب، ج۸، ص۳۱۱.

۷۷) ابن حجر عسقلانی، الدرالکامنه، ج۲، ص ۱۲۲.

۷۸) همان کتاب، ج۲، صص۱۱۷-۱۱۸.

۷۹) رحله ابن بطوطه، ج۱، ص ۶۷.

۸۰) ریاض‌العلما و امل الامل به نقل ریحانه‌الادب، ج۸، ص ۲۹۷.

۸۱) الدرالکامنه، ج۱، ص ۵۴۴.

۸۲) الدرالمنثور، ص ۲۲۷.

۸۳) الدرالمنثور، ص ۲۲۸ .

۸۴) الدرالمنثور، ص ۲۲۸.

۸۵) همان، ص ۲۹۲ .

۸۶) خیرات حسان، ج۱، ص ۴۵ و ج۲، ص ۱۳۹ .

۸۷) خیرات حسان، ج۲، ص ۵۴.

۸۸) خیرات حسان، ج۲، ص۶۵; الدرالمنثور، ص ۵۳۷; تذکره‌الخواتین، ص ۴۱.

۸۹) الدرالمنثور، ص ۲۹۳.

۹۰) ریاض‌العلما، ج۵، ص۴۰۷، اعیان‌الشیعه، ج۳، ص ۶۰۷، الکنی والالقاب،

ج۲، ص ۱۷ و ۶۲.

۹۱) همان مدرک.

۹۲) الذریعه، ج۱، ص۱۱۴، و ج ۲، ص۱۵ و ج۶، ص ۱۸.

۹۳) اعیان‌الشیعه، ج۸، ص ۳۹۱ و ریاحین‌الشریعه، ج۵، ص ۲۳.

۹۴) تاریخ بغداد، ج۱۴، ص ۴۴۳ و اعلام‌النساء، ج۱، ص ۹۰.

۹۵) خیرات حسان، به نقل از ریاحین الشریعه، ج۵، ص ۴.

۹۶) الدرالمنثور، ص ۵۴ و ریحانه‌الادب، ج۸، صص۳۲۲-۳۲۱.

۹۷) الدرالمنثور، صص ۲۹۳-۳۰۳ .

۹۸) یاقوت، معجم‌الادبا، ص ۲۴۷.

۹۹) همان کتاب ج۵، ص ۱۴۰.

۱۰۰) اعلام‌النساء، ج۳، ص ۳۸۲.

۱۰۱) مقری، نفح‌الطیب، ج۱، ص ۶۰۷.

۱۰۲) التحبیر، ج۲، ص۴۲۰ ; اعلام‌النساء، ج۳، ص ۳۸۲ .

۱۰۳) مبادی‌التربیه الاسلامیه، اسماء فهمی، ص ۱۵۲، به نقل استاد غنیمه،

تاریخ دانشگاه‌های بزرگ اسلامی، ترجمه: دکتر نورالله کسایی،ص ۳۷۶.

۱۰۴) البیان و التبیین، حاحظ، ج۲، ص ۹۳.

۱۰۵) نفح‌الطیب، مقری، ص ۱۱۴۲ ; یاقوت، ج۴، ص ۱۴۴.

۱۰۶) نفح‌الطیب، ص ۱۱۴۳.

۱۰۷) همان کتاب، ص ۱۰۷۸.

۱۰۸) ارشاد، یاقوت، ج۴، صص ۱۲۰-۱۱۹; الاحاطه ج۱، صص ۳۱۸-۳۱۶.

۱۰۹) ابن خلکان، ج۱، ص ۲۶۶; خیرات حسان، ج۱، ص ۸۴; ریحانه‌الادب، ج۸، ص ۳۱۵.

۱۱۰) معجم‌المطبوعات، ص ۸۳۷; خیرات حسان، ج۱، ص ۱۱۷; الدرالمنثور، ص ۱۰۹.

۱۱۱) زندگی مسلمانان، در قرون وسطا، نوشته: مظاهری، ترجمه: مرتضی راوندی، ص ۲۲۱.

۱۱۲) المراه‌العربیه، عبدالله عفیفی، ج۲، صص ۴۶-۴۴.

۱۱۳) عیون‌الانباء فی‌طبقات الاطباء، ص ۱۸۱، چاپ بیروت یک جلدی.

۱۱۴) ابن خطیب، الاحاطه فی‌اخبار، غرناطه، ج۱، صص ۲۶۶-۲۶۵.

۱۱۵) ابن ابی اصیبمه، طبقات الاطباء، ص ۵۲۴.

۱۱۶) تاریخ بغداد، ج۱۴، ص ۴۳۵.

۱۱۷) التعلیم عندالقابسی، دکتر اهوائی، ص ۲۲.

۱۱۸) الاغانی، ۱۵، ص ۱۰۶.

۱۱۹) ادب المعلمین، ص ۲۳.

۱۲۰) نهاد آموزش، ص ۱۷۱. ترجمه محمدحسین ساکت.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا