اهانت به امیرالمؤمنین علیه السلام
حال و هواى مرکز حاکمیت اسلامى به شکل دیگرى درآمده و جامهى خلافت و حکومت تنپوش دیگران شده بود و خلیفهى بلافصل پیامبر نیز چارهاى جز تحمل محرومیت و مداراى با معماران شبکهى براندازى سقیفه بنىساعده نداشت. در حقیقت با یک لعاب مردمى راه و روش پیغمبر که متأثر از منطق توحید و قرآن بود، تغییر داده شد. اما هنوز تا رسیدن به اهداف نهایى کودتا مسیرهایى باید پیموده مىشد و براى طى این مسیر موانعى وجود داشت که باید بدون مسامحه از پیش روى برداشته مىشد.
دختر پیامبر که یگانه یادگار عشق و ایثار و عاطفه و نبوت و رسالت او بود، اصلیترین و مهمترین حجت و قاطعترین دلیل براى اثبات اصالت ادعاى على بن ابىطالب و نفى خواستههاى بىریشه و اساس اصحاب سقیفه بنىساعده بود. پس در باور کودتاگران چنین پایگاه خطرناکى به هیچوجه قابل چشمپوشى نبود.
این کانون مستند و محکم حمایت از حق امامت عدل، آنچنان در اوج و افراشتگى قرار داشت که براى دستگاه ویرانگر کودتا تبدیل به هدف اصلى شد. خطر بزرگ این بود که نه فاطمه (س) براى خود آسایش و آسودگى طلب مىکرد، نه برنامهریزان دستگاه براندازى مىتوانستند به سادگى از کنار وجود مؤثر او بگذرند و او را به خود واگذار کنند. از یک سو دختر رسالت در پاسدارى از حریم امامت، اهل عفو و گذشت و کوتاهى نبود، و از سوى دیگر افکار عمومى نمىتوانست در بلندمدت نسبت به مواضع و آراى فاطمه (س) بىتفاوت بماند، لذا نفس حضور زهرا (س) به عنوان یک خطر جدى بالقوه تهدیدکنندهى حاکمیتى بود که در منظر خاندان وحى و منطق توحیدى آنها داراى وجاهت الهى و مردمى نبود.
آنچه در روزهاى آغازین رحلت جانسوز رسول خدا به وقوع پیوسته بود براى ابقا و تداوم حاکمیت بزرگان کودتا کفایت نمىکرد. ایجاد محدودیت هرچه بیشتر به منظور خارج ساختن امیرالمؤمنین و خاندان رسالت از زندگى فردى و اجتماعى مردم به عنوان یک استراتژى پایدار مىبایست تعقیب مىشد تا فرصتى براى به چالش کشیده شدن آراى بزرگان کودتا و دستاورد اجتماع سقیفه بنىساعده در نتیجه درک صحیح مردم از حقایق پشت پرده به وجود نمىآمد.
خطبه حضرت زهرا براى مردمى که حق شوهرش را غصب کردند!
خطبتها علیهاالسلام لقوم غصبوا حق زوجها علیهماالسلام
روى أن بعد رحله النبى صلى اللَّه علیه و آله و غصب ولایه وصیّه، احتزم عمر بازاره و جعل یطوف بالمدینه و ینادى: ان ابابکر قد بویع له، فهلمّوا الى البیعه، فینثال الناس فیبایعون، حتى اذا مضت أیام أقبل فى جمع کثیر الى منزل على علیهالسلام فطالبه بالخروج، فأبى، فدعا عمر بحطب و نار و قال: والذی نفس عمر بیده لیخرجن أو لا حرقنه على ما فیه- الى ان قال:
– و خرجت فاطمه بنت رسولاللَّه صلى اللَّه علیه و آله الیهم، فوقفت على الباب ثم قالت: لا عَهْدَ لی بِقَوْمٍ اَسْوَءَ مَحْضَرٍ مِنْکُمْ، تَرَکْتُمْ رَسُولَالّلهِ جِنازَهً بَیْنَ اَیْدینا، وَ قَطَعْتُمْ اَمْرَکُمْ فیما بَیْنَکُمْ، فَلَمْ تُؤَمَّرُونا وَ لَمْ تَرَوْا لَنا حَقَّنا، کَأَنَّکُمْ لَمْ تَعْلَمُوا ما قالَ یَوْمَ غَدیرِ خُمٍّ.
وَاللَّهِ لَقَدْ عَقَدَ لَهُ یَوْمَئِذٍ الْوَلاءَ، لِیَقْطَعَ مِنْکُمْ بِذلِکَ مِنْهَا الَّرجاءَ، وَ لکِنَّکُمْ قَطَعْتُمُ الْاَسْبابَ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ نَبِیِّکُمْ، وَ اللَّهُ حَسیبٌ بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمْ فِى الٌدْنیا وَالْاخِرَهِ.
خطبه آن حضرت براى مردمى که حق شوهرش را غصب کردند
روایت شده: بعد از رحلت پیامبر و غصب شدن ولایت وصى آن حضرت، عمر شمشیر به کمر بسته و دور شهر مدینه مىچرخید و مىگفت: با ابوبکر بیعت شده است، بشتابید به بیعت کردن با او، مردم از هر طرف براى بیعت مىآمدند، چند روز که گذشت همراه با گروه کثیرى به در خانه حضرت على علیهالسلام آمده و خواستار خروج ایشان از منزل شد، ایشان امتناع کرد، عمر خواستار هیزم و آتش گردید و گفت: سوگند به کسى که جان عمر در اختیار اوست یا خارج مىشود یا او را با تمامى اهل خانه آتش مىزنم- تا آنجا که گوید:
– و حضرت فاطمه علیهاالسلام بسوى ایشان آمده و کنار درب خانه ایستاد و فرمود: ملتى را همانند شما نمىشناسم که اینگونه عهدشکن و بد برخورد باشند، جنازه رسول خدا را در دست ما رها کردید و عهد و پیمانهاى میان خود را بریده و فراموش نمودید، و ما را به فرمانروائى نرسانده و حقّى را براى ما قائل نیستید، گویا از حادثه روز غدیرخم آگاهى ندارید. سوگند بخدا که پیامبر در آن روز ولایت حضرت على علیهالسلام را مطرح کرد و از مردم بیعت گرفت تا امید شما فرصتطلبان را قطع نماید، ولى شما رشتههاى پیوند معنوى میان خود و پیامبر را پاره کردید، این را بدانید که خداوند در دنیا و آخرت بین ما و شما داورى خواهد کرد
نفرین حضرت زهرا بر ستمگران و منافقین!
یکى از روشهاى مبارزه با ستمگران در زندگى اولیاء خدا و حتى در فرهنگ قرآن برائتجوئى لسانى و لعن و طرد قولى و نفرین، یعنى دعاى بر علیه آنان مىباشد.
حضرت زهرا علیهاالسلام به ستمگران و منافقین دوران خود نفرین و لعن مىفرستاد.
حضرت زهرا علیهاالسلام در حالى که خشم مقدس همه و خود او را گرفته بود، به خلیفه مىفرمود:
واللَّه لادعون اللَّه علیک، واللَّه لا اکلمک بکلمه ما حییت.(۱)
(سوگند به خدا تو را نفرین مىکنم، سوگند به خدا تا زندهام کلمهاى با تو صحبت نخواهم کرد.) پس از ماجراى زشت تهاجم به خانه امام و جسارتهاى فراوان درون مسجد و غصب فدک و بىاثر ماندن شهادت شهود و مباحث استدلالى و تداوم سیاستهاى کودتایى سران سقیفه، حضرت زهرا علیهاالسلام در مبارزه منفى با آنان خطاب به ابابکر فرمود:
والله لا کلمتک ابدا واللَّه لأدعون اللَّه علیک فى کل صلوه. (۲)(سوگند به خدا از این پس هرگز با تو سخن نخواهم گفت سوگند به خدا شکایت تو را به خداوند خواهم نمود و در هر نماز تو را نفرین خواهم کرد.)
پی نوشت
۱_نهجالحیاه/ ص ۲۴۸.
۲ـ نهجالحیاه/ محمد دشتى/ ص ۲۴۸
تشکر عمر از غلامش قنفذ!؟
حضرت على (ع) به اطراف خود نگاه کرد و سپس قطرات اشک از چشمانش سرازیر شد، آنگاه در پاسخ عباس فرمود:
شَکَّرَ لَهُ ضَرْبَهً ضَرَبَها فاطِمَهَ بِالسَّوْطِ فَماتَتْ وَ فی عَضُدِها اَثَرهُ کَاَنَّهُ الدُّمْلُجْ.
: «حقوق قفنذ را کم نکرد، تا از او تشکّر نماید بخاطر ضربت تازیانهاى که او بر فاطمه (س) نواخته بود، که وقتى فاطمه (س) از دنیا رفت، اثر آن تازیانه در بازوى او وجود داشت و همانند بازوبند، نمایان بود».
هتک حضرت علی
- آبان ۱۲, ۱۳۹۳
- ۰۰:۰۰
- No Comments
- تعداد بازدید 207 نفر
- برچسب ها : امامت, اهانت, چهارده خورشید, حضرت زهرا (س), حضرت علی, هتک, یک سینه اما هزاران بغض