وظایف مردان (سرپرست‏ خانواده)

وظایف مردان (سرپرست‏ خانواده)

زن و شوهر دو رکن بزرگ خانواده هستند لیکن مرد بدان جهت که‏ آفرینش ویژه‏ای دارد و از جنبه تعقلات قوی‏تر است رکن بزرگ وسرپرست‏خانواده محسوب میشود.
خداوند بزرگ نیز او را به عنوان قیم و سرپرست‏خانواده شناخته‏در قرآن کریم میفرماید:مردها سرپرست زنان میباشند،زیرا خدا بعض‏کسان را بر بعض دیگر برتری داده است (۱) .
چون بدین مقام شناخته شده طبعا وظائف سنگین‏تر و دشوارتری‏هم خواهد داشت.
اوست که میتواند با تدبیرات عاقلانه خویش خانواده را به بهترین ‏وجه اداره کند و اسباب خوشبختی و سعادت آنان را فراهم سازد و محیط خانه را همانند بهشت‏ برین مرتب و منظم گرداند،و همسرش را به صورت‏ فرشته ‏ای در آورد.
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:م رد سرپرست‏ خانواده‏است و هر سرپرستی نسبت‏ به زیر دستانش مسؤولیت دارد (۲) .
مردی که مدیر خانواده است‏باید بدین نکته توجه داشته باشد که زن نیز انسانی است مانندمرد.خواسته‏ها و آرزوها و حق حیات و آزادی‏دارد.باید بداند که زن گرفتن به معنای بردهگرفتن نیست‏بلکه به معنای‏انتخاب شریک در زندگی و یار و مونس گرفتن است.باید به خواسته‏ های‏ درونی و آرزوهای او نیز توجه داشته باشد.چنان نیست که مرد مالک ‏مطلق زن  باشد. زن نیز حقوقی بر گردن شوهر دارد.

خداوند بزرگ در قرآن مجید میفرماید: همانطور که زنها نسبت‏ به ‏شوهرانشان وظائفی دارندحقوقی هم بر گردن آنها دارند و مردان را بر آنهابرتری هست (۳) .

زن‏داری
چنانکه شوهرداری بزرگترین وظیفه یک بانوی خانه‏ دار بوده درشریعت اسلام در ردیف جهادقرار گرفته است همچنین زن‏داری بزرگترین‏و ارزنده‏ترین عمل یک مرد زندار بوده رازسعادتمندی خانواده میباشد.
اما زن‏داری کار آسانی نیست‏بلکه رموزی دارد که هر کس کاملا بدانهاآشنا باشد میتواندهمسرش را مطابق دلخواه به صورت یک بانوی ایده‏آل‏بلکه فرشته رحمت درآورد.
مردیکه بخواهد واقعا زن‏داری کند باید اخلاق و روحیات همسرش‏را کاملا بدست آورد،ازخواسته‏های درونی و تمایلات نفسانی او آگاه شودو بر طبق آنها برنامه زندگی را مرتب سازد.به وسیله اخلاق و رفتار خویش‏چنان در او نفوذ کند و دلش را بدست آورد که به خانه و زندگیدلگرم شده‏از روی عشق و علاقه خانه‏داری کند.
زن‏داری کلمه جامع و مبهمی است که احتیاج به شرح و توضیح‏دارد.در مباحث آینده موردشرح و بسط قرار خواهد گرفت.
مهرورزی کن
زن کانون محبت و یک موجود صد در صد عاطفه‏ای است.ازوجودش مهر و محبت میبارد.
حیات و زندگی او به عشق و علاقه بستگی دارد.دلش میخواهدمحبوب دیگران باشد.هر چهمحبوبتر باشد شاداب‏تر خواهد بود.برای‏بدست آوردن محبوبیت تا سر حد فداکاری کوششمیکند.اگر بداندمحبوب کسی واقع نشده خودش را شکست‏خورده و بی‏اثر پنداشتهدائماپژمرده و افسرده خواهد بود.بدین جهت میتوان به طور قطع مدعی شد که‏بزرگترینرمز زن‏داری اظهار محبت و علاقه است.
آقای محترم!همسر شما قبلا از محبتهای بی‏شائبه پدر و مادر کاملابرخوردار بود.اما ازهنگامیکه پیمان زناشویی را امضا نمود از دیگران‏برید و با تو پیوند دوستی بست.بدان امید بهخانه‏ات قدم نهاد که تو تنها به‏اندازه همه آنان بلکه بیشتر او را دوست‏بداری.انتظار دارد عشقو محبت‏تو از پدر و مادرش عمیق‏تر و پایدارتر باشد.چون به عشق و محبت تواعتماد داشتهتمام هستی و موجودیت‏خویش را در اختیارت نهاده است.
بزرگترین رمز زن‏داری و بهترین کلید حل مشکلات زناشویی‏اظهار عشق و علاقه است.اگرمیخواهی دل همسرت را به طوری‏مسخر گردانی که مطیع تو باشد،اگر میخواهی پیوندزناشویی را استوارسازی،اگر میخواهی او را به خانه و زندگی دلگرم نمایی،اگر میخواهی او رانسبت‏به خودت علاقه‏مند سازی،اگر میخواهی تا آخر عمر نسبت‏به تووفادار باشد و اگر و اگر،بهترین راهش اینست که تا میتوانی نسبت‏به‏همسرت اظهار عشق و علاقه کن.
اگر بداند محبوب تو نیست از خانه و زندگی بیزار خواهد شد،همیشه پژمرده و افسردهخواهد بود،به خانه‏داری و بچه‏داری بی‏علاقه‏میگردد،وضع منزل شما همیشه نامنظم خواهدبود.پیش خود فکر میکندچرا برای شوهری جان بکنم که دوستم ندارد.
خانه شما که از عشق و محبت‏خالی گشت‏به صورت جهنم سوزانی‏تبدیل میگردد.اگر چهاسباب و وسائلش مرتب باشد اما چون بوی عشق ومحبت نمیدهد صفا و رونق نخواهد داشت.
ممکن است همسرت به بیماریهای روانی و ضعف اعصاب مبتلاشود.
ممکن است‏برای جبران کسری محبوبیت‏خویش در صدد برآید دردل دیگران نفوذ کند.
ممکن است‏به قدری از شوهر و خانه بیزار گردد که جدایی را بر آن‏زندگی سرد و بی‏رونقترجیح داده تقاضای طلاق کند.
مسؤولیت همه این حوادث بر عهده مرد است که نتوانسته بخوبی‏زن‏داری کند.باور کنیدبخش مهمی از طلاقها در اثر همین بی‏مهریهابوجود میآید. به آمار زیر توجه فرمایید:
نیاز روانی به محبت و بی‏اعتنائیهای شوهر و اشتغال او به کارهای‏زیاد در نتیجه غفلت از حالروحی زن سبب جداییهای بسیار شده است. در سال ۱۳۴۸ از میان ۱۰۳۷۲ زن و مردیکه ازیکدیگر جدا شدند،۱۲۰۳زن علت جدایی را خستگی و دلزدگی از زندگی و احساس پوچیوبیهودگی و بی‏توجهی شوهر به مسائل عاطفی دانسته‏اند (۴) .
زنی در دادگاه اعلام کرد:حاضر است علاوه بر بخشیدن مهر خودده هزار تومان هم بهشوهرش بدهد تا با طلاق او موافقت کند.از ازدواج‏آنها چهار ماه میگذرد.زن گفت:چونشوهرم به طوطیهای خود بیشتر ازمن علاقه‏مند است نمیخواهم بیش از این با او زندگیکنم. (۵)
مهر و محبت‏خانوادگی از همه چیز ارزش‏دارتر است‏بدین جهت‏خداوند بزرگ در قرآن مجیدآنرا یکی از آثار قدرت و نعمتهای بزرگ‏شمرده بر بندگان منت نهاده میفرماید:
«یکی از آیات خدا اینست که همسرانی برایتان آفرید تا با آنان انس‏بگیرید.و در میانتانمحبت و مهربانی افکند.و در این موضوع برای اهل‏تفکر آیاتی هست (۶) ».
امام صادق علیه السلام فرمود:زن از مرد آفریده شده و تمام‏توجهش به سوی مردها معطوفمیباشد.پس همسرانتان را دوست‏بدارید (۷) .
حضرت صادق علیه السلام فرمود:هر کس از دوستان ما باشد به‏همسرش بیشتر اظهارمحبت میکند (۸) .
رسول خدا (ص) فرمود:هر چه ایمان انسان کاملتر باشد به‏همسرش بیشتر اظهار محبتمینماید (۹) .
امام صادق (ع) فرمود:یکی از اخلاق پیمبران اینست که نسبت‏به‏همسرانشان محبت دارند (۱۰) .
پیغمبر فرمود:این سخن مرد که به همسرش میگوید:واقعا ترادوست دارم،هرگز از قلبشخارج نخواهد شد (۱۱) .
گر چه محبت‏باید از صمیم قلب باشد تا در دل طرف اثر بگذارد،زیرا دلها با هم راه دارند،لیکن به محبت قلبی تنها هم نباید اکتفا کرد،بلکه‏لازم است صریحا آنرا اظهار نمود.درصورتی میتوان انتظار نتیجه داشت‏که آثار محبت در زبان و افعال و رفتار شخص نمایان باشد.
صریحا و بدون احتیاط به همسرت اظهار عشق و علاقه کن:درحضور و غیاب از وی تعریفکن،اگر به سفر رفتی برایش نامه بنویس واز درد فراق بنال.گاهی برایش تحفه‏ای خریدهتقدیمش کن.اگر دسترسی‏به تلفن داری گاه گاهی از احوالش جویا شو.
یکی از موضوعاتیکه بانوان هرگز آنرا فراموش نمینمایند همین‏عشقها و مهرورزیهای واقعیاست.برای نمونه بداستان زیر توجه‏فرمایید:
خانمی به نام…از شوق گریست و گفت:در یک شب پاییزی باجوانی ازدواج کردم.مدتها زندگیما به آرامی گذشت.خود را خوشبخت‏ترین زن روی زمین حس میکردم.شش سال در خانهکوچکی که‏برایم ترتیب داده بود بسر بردم.تا اینکه روزی خوشبختی‏ام صد برابر شد.
آن روز باردار شده بودم.هنگامیکه این خبر را به شوهرم دادم مرا درآغوش گرفت و چونکودکان گریه را سر داد.از شوق آن قدر گریست که‏بدون اغراق چندین بار نزدیک بود نقش برزمین شود.پس از آن بیرون‏رفت و با پس‏انداز خود یک گردن‏بند الماس برایم خرید.هنگامیکهآنرابه من داد گفت:این گردنبند را به بهترین زن دنیا که تا به حال دیده‏ام تقدیم‏میکنم.اماافسوس که طولی نکشید که در یک حادثه غم انگیز رانندگی‏کشته شد (۱۲) . به همسرت احترام بگذار
زن نیز مانند مرد خودش را دوست دارد و به حفظ شخصیت‏خویش علاقه‏مند است.
دوست دارد محترم و گرامی باشد.از تحقیر و توهین رنجیده خاطرمیگردد.اگر مورد احترامقرار بگیرد احساس شخصیت نموده و به کار وزندگی دلگرم میشود.از احترام و احترام کنندهخوشش میآید،از توهین وتوهین کننده متنفر میباشد.
آقای محترم!همسرت حتما از شما انتظار دارد که بیش از دیگران‏به وی احترام بگذاری.البته حق دارد چنین انتظاری را داشته باشد.زیراترا شریک زندگی و بهترین یار واقعیخویش میداند.
شبانه‏روز برای آسایش تو و فرزندانت زحمت میکشد.آیا حق ندارد انتظار داشته باشد کهوجودش را،غنیمت‏شمرده به وی احترام‏بگذاری؟
بزرگداشت او ترا کوچک نمیکند بلکه حق شناسی و صفا و مودت‏ترا باثبات میرساند.به هماناندازه بلکه بیشتر از آن مقدار که به دیگران‏احترام میگذاری به همسرت احترام بگذار.درموقع صحبت کردن ادب راکاملا رعایت کن.
با کلمه‏«تو»او را مخاطب نساز بلکه همیشه از کلمه‏«شما»که‏علامت احترام است استفاده کن.هیچگاه کلامش را قطع نکن.بر سرش‏داد نزن.با احترام و نام خوب او را صدا بزن.در موقعنشستن به او احترام‏بگذار.وقتی وارد منزل میشوی اگر از سلام کردن غفلت نمود به اوسلام‏کن.
وقتی از خانه بیرون میروی خداحافظ بگو.وقتی به سفر میروی بااو تودیع کن.برایش نامهبنویس،اگر شب تولدش معلوم است‏بعنوان‏احترام دسته گل یا تحفه دیگری تقدیمش کن،درمجالس و در حضوردیگران به وی احترام بگذار.از توهین و تحقیر جدا بپرهیز.از دشناموناسزا گفتن اجتناب کن.از مسخره کردن و دست انداختن او و لو به طورشوخی جداخودداری کن.خیال نکن چون خصوصی هستید بدش نمیآیدبلکه چنین انتظاریرا هرگز از تونداشته کاملا رنجیده خواهد شد گر چه به‏زبان نیاورد.
از باب نمونه به داستان زیر توجه فرمایید:
خانم موقر و متینی که باید ۳۶-۳۵ سال داشته باشد،با حالت‏خشم و غضب درباره تقاضایطلاق میگوید: حدود دوازده سال است‏با همسرم ازدواج کرده‏ام.مرد خوبی‏است.بسیاری ازمحسنات یک آدم کامل و دوست داشتنی را دارد.اماهرگز نخواست‏بفهمد که من زن او،همسراو،مادر دو فرزند او هستم.به‏خیال خودش مرد مجلس آرایی است.اما مجالس را با دستانداختن من‏میآراید.نمیتوانید فکر کنید چقدر زجر کشیده‏ام.بکلی اعصابم خراب شده‏دائمامجبورم دکتر بروم.هزار بار با شوهرم حرف زده‏ام.خواهش والتماس کرده‏ام که من زن توهستم،سن و سالی دارم.درست نیست که‏پیش آشنا و غریبه صد جور شوخی زننده و غیردوستانه با من میکنی.متلک‏میگویی که دیگران بخندند و مثلا خوش بگذرانند.من اغلب ازهمه‏خجالت میکشم و چون از اول شوخ طبع و بذله گو نبوده‏ام هیچوقت نمیتوانم‏با شوهرممقابله به مثل کنم.بنابراین چون خواهش و تمناهای من فائده‏نداشت‏با تمام رنجهاییکهمیدانم در انتظارم نشسته خواهم ساخت تا از مردقدر ناشناسی که هیچوقت احترام مرا نگهنداشته جدا شوم (۱۳) .
همه بانوان مانند بانوی مذکور از شوهران خویش انتظار احترام‏دارند و از توهین و تحقیرجدا ناراحت میشوند.اگر در مقابل‏بی‏احترامیهای شوهر سکوت نمودند دلیل رضایتشاننیست.بلکه یقین‏داشته باش که قلبا مکدر خواهند شد و لو اصلا به زبان نیاورند.اگربه‏همسرت احترام بگذاری او نیز به تو احترام خواهد گذاشت.و بدین وسیله‏رشته دوستی وصمیمیت‏شما روز بروز استوارتر خواهد شد.و در نزددیگران نیز محترم خواهید شد.اگر همبه او بی‏احترامی کردی و تلافی کردتقصیر خودت میباشد.
آقای محترم زن گرفتن با برده گرفتن خیلی فرق دارد.به عنوان‏برده و اسیر به خانه‏اتنیامده بلکه انسان آزادی است که به منظور تاسیس‏یک زندگی مشترک سعادتمندانه بهخانه‏ات قدم نهاده.همان انتظاراتی راکه تو از وی داری او هم عینا همان انتظارات را دارد.پسچنان با او رفتارکن که دوست داری با تو رفتار کند.
حضرت صادق (ع) از پدرش نقل کرده که فرمود:هر کس زن‏گرفت‏باید او را گرامی و محترمبشمارد (۱۴) .
رسول خدا (ص) فرمود:هر کس مسلمانی را گرامی بدارد خدا اورا گرامی خواهد داشت (۱۵) .
پیغمبر اسلام (ص) فرمود:زنان را گرامی نمیدارند مگر افرادبزرگوار.و به آنان توهیننمیکنند جز مردم پست و فرومایه.
رسول خدا (ص) فرمود:هر کس به خانواده‏اش توهین کند خوشی‏زندگی را از دست‏خواهدداد (۱۶) .
پی‏نوشتها:
۱-سوره نساء آیه ۳۴
۲-مستدرک جلد ۲ ص ۵۵۰
۳-سوره بقره آیه ۲۲۸
۴-اطلاعات ۱۵ آذر ۱۳۵۰
۵-اطلاعات ۶ بهمن ۱۳۵۰
۶سوره روم آیه ۳۱
۷-بحار جلد ۱۰۳ ص ۲۲۶
۸بحار جلد ۱۰۳ ص ۲۲۳
۹-بحار جلد ۱۰۳ ص ۲۲۸
۱۰-بحار جلد ۱۰۳ ص ۲۳۶
۱۱-شافی جلد ۲ ص ۱۳۸
۱۲-اطلاعات ۶ بهمن ۱۳۶۸
۱۳-اطلاعات ۸ اسفند ۱۳۵۰
۱۴-بحار جلد ۱۰۳ ص ۲۲۴
۱۵-بحار جلد ۷۴ ص ۳۰۳
۱۶-مواعظ العددیه ص ۱۵۱ خوش اخلاق باش
دنیا در مسیر معین و بر طبق نقشه منظمی می‏چرخد.حوادث‏روزگار با نظم و ترتیب مرموزیکی پس از دیگری خودنمایی میکند.وجودناچیز ما در این جهان پهناور به منزله ذره کوچکیاست که هر لحظه به‏سویی حرکت و با ذرات دیگر در تصادم است.اداره جهان دست ما نیستو حوادث گیتی بر طبق میل ما واقع نمی‏شوند.بامداد که از منزل خارج‏میشوید تا دوبارهبرگردید ممکن است‏با دهها ناملایم-کوچک یا بزرگ-برخورد نمایید.و در میدان زندگی وصحنه کسب و کار،که به میدان نبردبی‏شباهت نیست،با مشکلات فراوانی مواجه شوید.برایپیدا کردن تا کسی‏لنگ شده‏اید،فلان کس به شما توهین نموده،مورد عیبجویی وسرزنش‏قرار گرفته‏اید،فلان کس در کسب و کار با شما رقابت کرده،رئیس ومافوقتان ایراد وبهانه‏جویی میکند.چک فلان آدم بد حساب برگشت‏خورده.معلوم نیست‏سفته فلان شخصوصول شود یا نه.طلبکار در وصول‏مطالباتش پافشاری میکند.و دهها بلکه صدها از این قبیلحوادث کوچک‏و بزرگ که خواه ناخواه برای هر کسی اتفاق میافتد.
ممکن است از وجود ناملایمات چنان خشمگین و ناراحت‏شویدکه مانند بمب آتشزا هرلحظه در معرض انفجار باشید.به چرخ گردون ومردم متجاوز که زورتان نمی‏رسد،اما وقتی بهخانه وارد میشوید میخواهیدقدرت نمایی کنید و انتقام چرخ و فلک و مردم کج رفتار را از زنو فرزندبیگناهتان گرفته بدینوسیله دق دلی خالی کنید.
گویا عزرائیل وارد خانه شده است.بچه‏ها مانند موش فرار میکنند،خدا نکند کوچکترینبهانه‏ای بدستش بیفتند.غذا شور یا بی‏نمک باشد،چای آماده و حاضر نباشد،یکی از بچه‏هاسر و صدا کند،وضع منزل نامرتب‏باشد،حرف ناپسندی از دهان همسرش بیرون بیاید،وامصیبتا آقا همانندبمبی منفجر خواهد شد.به سر این داد میزند،به آن یکی دشنام میدهد،آن‏یکی را میزند،با این اوقات تلخی میکند.بدینوسیله محیط با صفای خانه راکه به منظوراستراحت‏بدانجا پناه آورده بود به صورت جهنم سوزانی تبدیل خواهد ساخت.در آن دوزخخود ساخته،هم خودش خواهد سوخت‏هم زن و فرزند بیگناهش.اگر بچه‏ها بتوانند از آنمحیط رعب و وحشت‏فرار نموده در کوچه و خیابان سرگردان میشوند.و الا خدا خدا میکنندکه‏مالک دوزخ زودتر از منزل خارج گردد تا از شرش خلاص شوند.
وضع رقت‏بار و سرنوشت‏شوم یک چنین خانواده‏ای بخوبی‏روشن است.همیشه دعوا و اوقاتتلخی برپاست.آب خوش از گلویشان‏پایین نخواهد رفت.وضع منزل رضایت‏بخش نخواهد بود.زن از محیطمنزل و دیدن صورت عبوس شوهر بیزار خواهد بود.زنیکه همواره بابداخلاقیهای شوهر مواجه باشد چگونه میتواند به زندگی دلگرم باشد و ازروی عشق و علاقهخانه‏داری و شوهرداری کند؟
از همه بدتر وضع دلخراش و سرنوشت‏خطرناک اطفالی است که‏در چنین محیط ناگواریپرورش می‏یابند.اوقات تلخیها و ناسازگاریهای‏دائمی پدر و مادر بدون تردید در روح حساسآنها اثر بدی خواهد گذاشت.
غالبا افرادی تندخو،عصبانی مزاج،بد بین،کینه‏توز،متعدی،پژمرده تربیت‏خواهند شد.چونبه محیط خانه و زندگی دلخوشی ندارند به ولگردی پناه‏میبرند.در نتیجه،ممکن است دردامهای گوناگون فساد که به وسیله شیادان‏اجتماع برای منحرف کردن اینگونه افراد نهادهشده گرفتار شوند و برای‏همیشه بدبخت گردند.حتی امکان دارد برای حل عقده‏های درونیخویش،دست‏به کارهای بسیار خطرناکی از قبیل قتل و جنایت و دزدی وخودکشی بزنند.
برای تایید مطلب میتوانید به پرونده‏های افراد تبه‏کار مخصوصااطفال مراجعه نمایید. آمار ونقل حوادثی که از اینگونه اطفال،هر روز در صفحات‏روزنامه‏ها و مجلات منعکس میشودبهترین گواه مطلب است.مسؤولیت‏همه این بدبختیها بر گردن سرپرست‏خانواده است کهاعصاب خویش راکنترل نکرده در منزل بد اخلاق بوده است.در این دنیا آسایش وخوشی‏ندارد در سرای دیگر نیز بی‏کیفر نخواهد بود.
آقای عزیز!اداره جهان در اختیار ما نیست.تزاحمات،ناملایمات،مصیبات از لوازم لا ینفک اینجهان هستند.هر کسی در مسیر زندگی باآنها خواه ناخواه برخورد خواهد نمود.باید برایپذیرش آنها آماده شد.
شخصیت انسان در این مواقع بظهور میرسد.باید بدون جزع و فزع با آنهامواجه شد و درصدد چاره بر آمد.انسان توانایی آنرا دارد که صدها مشکل‏بزرگ و کوچک را با آغوش بازبپذیرد و خم به ابرو نیاورد.
حوادث روزگار علت تامه ناراحتیها نیستند بلکه اعصاب ضعیف‏هستند که متاثر شده اسبابنگرانی و ناراحتی ما را فراهم میسازند.اگر برنفس خویشتن مسلط باشیم و اعصابمان راکنترل کنیم که در مقابل‏پیش آمدها متاثر نشوند ناراحتی و عصبانیت مفهومی ندارد.
امر ناگواریکه برایت اتفاق افتاده یا از امور ضروری این جهان واز لوازم لا ینفک ماده و مادیاتاست که سعی و تدبیر ما در وجود و عدم‏آنها تاثیری ندارد یا از اموریست که سعی و تدبیر ماهم میتواند در آنها اثرداشته باشد.اگر از قسم اول باشد جزع و فزع و عصبانیت وتندخویی‏بدون شک سودی ندارد بلکه یک امر صد در صد غیر عقلائی است.زیرا دراینگونهموارد کاری از ما ساخته نیست.بخواهیم یا نخواهیم جهان ماده‏اینگونه لوازم را دارد.باید برایوقوع آنها آماده بود و با لب خندان استقبال نمود.و اگر از قسم دوم باشد باید با سعی و تدبیردر صدد چاره‏بر آمد.
اگر در مقابل مشکلات خودمان را نبازیم و بتوانیم اعصابمان راکنترل کنیم و با فکر و تدبیروارد کار شویم اکثر مشکلات قابل حل هستند.
در اینصورت هم عصبانیت و بد اخلاقی نه تنها در حل مشکلات بما کمک‏نخواهد کرد بلکهممکن است مشکلی به مشکلات بیفزاید.بنابراین،انسان‏عاقل و هوشیار باید همیشه براعصاب خویشتن مسلط باشد و نگذارد ازحوادث و ناملایمات روزگار متاثر گردند.
انسان موجود نیرومند و توانایی است که با بردباری و کوشش وتدبیر میتواند بر مشکلاتبزرگ پیروز گردد.آیا حیف نیست که در مقابل‏حوادث کوچک خودش را باخته داد و فریاد واوقات تلخی راه بیندازد؟!
از همه اینها گذشته،حوادث و ناملایمات روزگار و رفتار ناپسندمردم اسباب ناراحتی ترافراهم ساخته‏اند زن و فرزندت چه تقصیری‏دارند؟
همسرت از صبح تا حال در خانه زحمت کشیده،غذا پخته،لباس‏شسته،خانه را تمیز و مرتبنموده،با بچه‏ها سر و کله زده،با بدن و اعصاب‏خسته در انتظار تو بوده که وقتی به منزلآمدی با اخلاق خوش و مهربانی‏دلش را گرم نموده خستگی اعصابش را برطرف سازی.
فرزندانت نیز از بامداد تا حال در مدرسه مشغول بوده با اعصاب ومغز خویش کار کرده‏اند.یادر مغازه یا در کارگاه به کار اشتغال داشته‏اند.
اکنون خسته و ناتوان به منزل بازگشته در انتظار پدرشان هستند که باسخنان شیرین واخلاق خوش و اظهار محبت‏خستگی اعصابشان را برطرف سازد و برای کار و کوششتقویتشان کند.
آری زن و فرزندانت‏با صدها امید و آرزو در انتظار تو بوده‏اند آیاسزاوار است‏با چهره عبوس واخلاق تند و صورت در هم کشیده تو مواجه‏گردند؟!
انتظار داشتند تو فرشته رحمت‏باشی و با اخلاق خوش و چهره‏شکفته محیط خانه را نورباران کنی و با سخنان گرم و دلپذیرت اعصاب‏خسته آنان را آرامش دهی.نه اینکه با اخلاقتند و صورت در هم کشیده‏محیط خانه را تاریک گردانی و با عصبانیت و اوقات تلخی اعصابخسته‏آنها را خسته‏تر سازی.آیا میدانی که تندیها و بد اخلاقیهای تو چه آثار بدی‏در روح وجسم آنها خواهد گذاشت که نتیجه‏اش دامنگیر تو خواهد شد؟به‏آنها رحم نمیکنی اقلا بهخودت رحم کن.با این بد اخلاقیهای دائم،جسم واعصاب سالم برایت‏باقی میماند؟
با این وضع چگونه میتوانی به کسب و کار ادامه دهی و بر مشکلات‏زندگی و مصائب روزگارپیروز گردی؟چرا محل استراحت‏خودت و زن وفرزندت را به صورت زندان اختیاری تبدیلمیسازی که نتیجه‏اش عائدخودت شود؟
آیا بهتر نیست که همیشه خوش و خندان باشی و اگر مشکلی برایت‏اتفاق افتاد بدونعصبانیت و جزع و فزع،با عقل و تدبیر در صدد چاره‏برآیی؟
آیا بهتر نیست وقتی میخواهی برای استراحت و تجدید نیرو به‏آسایشگاه خانه قدم بگذاریپیش خودت بیندیشی که تندخویی و بداخلاقی‏مشکل مرا حل نمیکند بلکه اعصابم راخسته‏تر خواهد نمود و چه بسا مشکلات تازه‏ای بوجود خواهد آورد.فعلا باید استراحت وتجدید نیرو کنم‏تا بتوانم با اعصاب راحت و فکر آزاد در صدد چاره بر آیم.آنگاه حوادثوگرفتاریهای زندگی را موقتا بدست فراموشی بسپاری و با چهره باز و لب‏خندان وارد منزلشوی.با سخنان گرم و محبتهای بی‏شائبه دل اهل خانه راشادمان گردانی.بگویید و بخندید.وتفریح و استراحت کنید.با خوشی ولذت غذا بخورید.و با اعصاب آسوده خواب و استراحتکنید.بدین‏وسیله هم زن و فرزندت به خانه و زندگی دلگرم شده برای کار و کوشش‏آمادهمیگردند هم خودت میتوانی با اعصاب سالم به کسب و کار ادامه دهی‏و بر مشکلات زندگیپیروز گردی.
بدین جهت،دین مقدس اسلام اخلاق خوب را جزء دیانت و ازعلائم کمال ایمان میشمارد.
رسول خدا (ص) فرمود:کاملترین مردم از جهت ایمان،خوش اخلاق‏ترین آنها میباشد.بهترین شما کسی است که نسبت‏به‏خانواده‏اش احسان کند. (۱۷)
پیغمبر اسلام (ص) فرمود:هیچ عملی بهتر از اخلاق خوب نیست. (۱۸)
امام صادق علیه السلام فرمود:نیکوکاری و حسن خلق خانه‏ها راآباد و عمرها را زیاد میکند. (۱۹)
امام صادق (ع) فرمود:شخص بد اخلاق خودش را در عذاب‏میدارد. (۲۰)
لقمان حکیم فرمود:مرد خردمند باید در بین خانواده‏اش مانندکودک باشد و رفتار مردانه رابرای خارج منزل بگذارد. (۲۱)
رسول خدا (ص) فرمود:عیشی بهتر از خوش اخلاقی نیست. (۲۲)
پیغمبر اسلام (ص) فرمود:اخلاق خوب نصف دین میباشد. (۲۳)
وقتی سعد بن معاذ که یکی از اصحاب بزرگ رسول خدا و مورداحترام آنجناب بود درگذشترسول اکرم مانند صاحبان عزا با پای برهنه‏در تشییع جنازه‏اش شرکت نمود.بدست مبارکخویش جنازه را در قبرنهاده روی آنرا پوشاند.در آنهنگام مادر سعد که آن همه احترام را ازرسول‏خدا مشاهده نمود فرزندش سعد را مخاطب قرار داده گفت:ای سعدبهشت گوارایت‏باد.

پیغمبر اکرم فرمود:ای مادر سعد!این چنین مگو.زیرا سعد را درقبر فشار سختی وارد شد.بعدا علت فشار قبر سعد را از آنحضرت‏پرسیدند.فرمود:علتش آن بود که با خانواده‏اش بداخلاقی میکرد (۲۴) .

۱۷-بحار ج ۱۰۳ ص ۲۲۶
۱۸ و ۱۹-شافی ج ۱ ص ۱۶۶
۲۰-شافی ج ۱ ص ۱۷۶
۲۱-محجه البیضاء ج ۲ ص ۵۴
۲۲-بحار ج ۷۱ ص ۳۸۹
۲۳-بحار ج ۷۱ ص ۳۸۵
۲۴-بحار ج ۷۳ ص ۲۹۸

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا