این روزها که بازارعید دیدنیهاوسرزدن به بزرگ ترها ی فامیل داغ داغ است،به اشاره ی کوچک این مقاله هم توجه کنید!!
سالمندان نقاط پرنور زندگی ما هستند اما ناگفته پیداست که رسیدن به سن میان سالی و پیری معضلاتی را نیز با خود همراه دارد که باعث ایجاد مشکل در برقرای ارتباط با این عزیزان می شود ، در این مقاله سعی کرده ایم هرچند کوتاه به یکی از این اختلالات ارتباطی بپردازیم .
پیرمرد تکیه اش را از سنگ سرد گرفت و عصا را دست به دست کرد . بهار این پارک را بیشتر از فصل های دیگر دوست داشت . گلی از لای برگ های سبز داشت قد می کشید تکیه اش را داد به دسته ی عصا و خود را رساند به گل تازه سر زده ، از پشت عینک ته استکانی اش چشم ریز کرد ، چند پسر جوان داشتند نزدیک می شدند . خم شد تا گل را لمس کند . پسرها داشتند حرف می زدند . ریز و آرام . به او که رسیدند، زدند زیر خنده . پیرمرد با اخم نگاهشان کرد ، گوشه چشمش یخ کرد ، نم کنار چشم را با سر آستین رنگ و رو رفته اش پاک کرد . چشم گرداندو سر تا پا ی خودش را برانداز کرد ، نمی دانست چرا پسرها مسخره اش کرده بودند …
***
پیرزن کتاب دعایش را گذاشت کنار پشتی و با دست دنبال قاب عینک مطالعه اش گشت ، قاب را که پیدا کرد عینک دور بینی اش را برداشت و عینک روی چشمش را گذاشت توی قاب ، عروس و نوه اش جلوی چشمش رو به تلویزیون جان گرفتند ، کمی تار و دور ؛ زن آرام به دختر چیزی گفت ، صدایش مثل پچ پچ بود ، دختر خندید و بلند شد ، پیشانی زن را بوسید و رفت ، نمی دانست چرا عروسش چند ماهی است سر ناسازگاری گذاشته و با هر کس می نشیند او را مسخره می کند و می خندد ، آه بلندی کشید ، عروسش داشت نگاه می کرد ، با دست روی زمین دنبال چیزی می گشت که خودش را سرگرم نشان بدهد ، دلش می خواست پسرش زودتر بیاید تا شاید کمی از غربت خانه کم شود ، دنبال بهانه ایی برای گریه کردن می گشت که نوه اش با یک لیوان دسته دار ایستاد رو به رویش ، چای را گذاشت رو به روی پیرزن . گونه اش را بوسید و سرش را برد نزدیک گوش مادربزرگ و گفت : مامان گفته عادت دارید بعد از زیارت عاشورا چای داغ بخورید ….
***
سالمند کلمه ی آشنایی است که همه ی آدم ها به نوعی با آن درگیر هستند، یا در خانه سالمندی دارند یا خود به سن سالمندی رسیده اند ، عکس العمل افراد نسبت به این قشر متفاوت است بعضی ها سعی می کنند با یادآوری روزهای گذشته که همین سالمندان برایشان زحمت کشیده اند با کمی صبر و مهربانی آنها را خرسند نگه دارند و برخی با بی توجهی سعی می کنند وجدانشان را از معذب بودن نجات دهند و خیلی های دیگر هم سعی می کنند با کمی پول خرج کردن سالمندشان را به خانه ی سالمندان بفرستند و با سر زدن های دیر و زود ، سر وجدانشان را کلاه بگذارند، تا شب به راحتی سر به بالشت بگذارند و خواب روزهای کودکی را که پدر و مادر پیر امروز پای بسترشان بی خواب و خسته می نشسته اند را نبینند .
اما چه خوب بود با کمی فکر کردن و مطالعه می فهمیدیم که سالمند امروز خانه ی ما فرق زیادی با گذشته نکرده جز اینکه بدنش مقاومت سابق را ندارد .یکی از مشکلاتی که سالمندان با آن درگیر هستند کم بینایی و کم شنوایی است ، می دانیم که به مرور زمان چشم دچار ضعف می شود بر حسب میزان کاری که در طول عمر از آنها کشیده اند ممکن است چشم کم سو شود یا آب مروارید و آب سیاه بیاورد که هر کدام علایمی دارند که با پرس و جوی مرتب از سالمندانمان می توانیم به موقع برای درمان آن اقدام کنیم .یا بحث شنوایی … اگر یادمان بیاید که شنوایی سالمند خانه ی ما به مرور کم شده و حالا به خوبی روزهای جوانی ما نمی شنود، وقتی می خواهیم با او صحبت کنیم سرمان را به گوشش نزدیک تر کرده و صدایمان را بلندتر می کنیم .
فکر کنید که با اعضای خانواده تان دور هم نشسته اید ، شما ،پدر ، مادر ، خواهر و برادر همراه با پدر یا مادر بزرگ . وقتی شما با هم حرف می زنید و می خندید یا درباره ی موضوعی که برای همه تان مهم است بحث می کنید در این میان سالمند خانه تان ممکن است از موضوع مورد بحث تان بی اطلاع باشد و این بی اطلاعی همراه کم شنوایی باعث می شود او اصولا خود را موضوع خنده یا بحث شما بداند و از اینکه باعث درگیری در بین شما شده یا شما او را مورد تمسخر قرار داده اید، برنجد. پس سعی می کند از جمع کناره گیری کند تا هم کمتر باعث اختلاف نظر شود و هم بهانه ی خنده دیگران را فراهم نکند. چون این ضعف بینای یا شنوایی ، او را حتی نسبت به اعمال خودش نیز حساس کرده است . این کم شدن سطح شنوایی ،همان ” نویزی” است که درباره ی آن صحبت کردیم . مشکلی که باعث کناره گیری سالمند از جمع های خانوادگی می شود ، بیماری را در او تشدید می کند و او را به مرور به فردی منزوی تبدیل می کند ، این انزوا باعث می شود بیشتر در خود فرو رفته و به سرزنش خود ودیگران بپردازد . در حالیکه با رعایت حال او و فراهم نکردن شرایطی که او خود را در جمع زیادی بینگارد، می شود به راحتی جلوی این مشکل را گرفت ، فقط می بایست از ایجاد اختلال در ارتباط جلوگیری کرد .
فکر کنید که سالمند شما که تا دیروز مرکز توجه و در راس خانواده بوده یکباره از جمع کنار گذاشته می شود. دیگر نمی تواند در مباحث خانوادگی شرکت کند یا در جمع، مانند دیگران حاضر شود و همراه آنها بخندد،یا ابراز ناراحتی کند در نتیجه به خود خوری می پردازد و همه چیز و همه کس را صف کشیده در مقابل خود می بیند .
در ارتباطات فردی عموما می شود با کمی دقت مشکلات موجود در راه ارتباط را کمتر یا حتی در گاهی موارد حذف کرد . در این مورد که سالمند خانه ی ما دچار ضعف شنوایی یا بینایی است، می شود از راه های مختلف برای از بین بردن این مشکل کمک گرفت. مثلا اگر سعی کنیم با سمعک ، عینک ، بلند حرف زدن ، نزدیک تر نشستن ، گرفتن دستان او در دستانمان و حتی بوسیدنش احساس امنیت را در او تقویت کنیم و او را در هر حالی که هست، داخل جمع خود نگه داشته و تلاش کنیم موضوعات جذاب برایش داشته باشیم .مطمئنا می توانیم به راحتی از گوشه گیری و بد گمانی او جلوگیری کنیم و با داشتن یک ارتباط موفق هم از برکت وجود سالمندمان در خانه استفاده کنیم، هم از تجربیات و داستان های قشنگ و پر درس او بهره ببریم .
برای همین تلاش اندک، کافی است یادمان بیاوریم که داشتن نور برای طی هر مسیری لازم است که بعد از هر روزی شبی هست و هر شبی نیاز به فانوس دارد. و چه خوب می شود که ما فانوسهای پر نورمان را از خانه مان دور نکنیم .چرا که شب نزدیک است .
نویسنده:سمیه مهاجر