آیا انقلاب ایران باعث اختلاف بین ایران و عراق شد؟ و آیا شروع جنگ با انقلاب اسلامی مرتبط است؟
مهمترین عامل شروع جنگ که عراق رسماً اعلام و بر روی آن پافشاری کرد، موضوع حاکمیت و مالکیت اروندرود (شطالعرب) بود.
این موضوع ریشهی تاریخی طولانی دارد، در دورهی امپراطوری عثمانی که عراق بخشی از این امپراطوری محسوب میشد. اختلافات دو کشور همیشه بر سر اراضی سرحدی بود و عثمانی هیچگاه نسبت به حاکمیت ایران در مورد اروندرود اعتراض نداشت. چنانکه در عهدنامهی قصرشیرین در سال ۱۶۳۹ م و عهدنامهی گردان در سال ۱۷۴۷ م، هیچگاه حاکمیت و تعیین خط مرزی بین دو کشور در اروندرود تصریح نشده است.
در سال ۱۹۱۳ م به موجب پروتکل استانبول، حاکمیت بر تمام اروند به جز قسمت کوچکی در مقابل خرمشهر، به عثمانی واگذار شد. به موجب مادهی ۲ پروتکل ۱۹۱۳ استانبول، کمیسیونی مرکب از نمایندگان چهار کشور ایران، عثمانی، روسیه و انگلیس برای تعیین حدود مرزهای ایران و عثمانی و علامتگذاری آنها تشکیل شد. این کمیسیون در مدت یک سال به کار خود خاتمه داد و در نتیجه ۷۰۰ مایل از اراضی متعلق به ایران واقع در شمال و جنوب قصر شیرین را به دولت عثمانی واگذار کرد. در این اراضی که سالها بعد اراضی انتقالی نامیده شد، معادن نفت مهمی کشف شد.
پروتکل استانبول و صورت جلسات تحدید، حدود سال ۱۹۱۴ هرگز صورت قطعی و قانونی به خود نگرفت و به تصویب مجلس مقننهی دو دولت ایران و عثمانی نرسید. دولت ترکیه، جانشین دولت عثمانی نیز پروتکل استانبول را سند سیاسی معتبر ندانست. اما دولت عراق ادعا کرد که پروتکل از ضمائم عهدنامهی سال ۱۸۴۷ بوده و چون ایران در هفدهمین جلسهی کمیسیون مختلط سال ۱۹۱۲ این عهدنامه را پذیرفته، لذا پروتکل سال ۱۹۱۳ نیازی به تصویب ایران ندارد.سال ۱۹۳۷ عهدنامهی دیگری بین دو کشور به امضا رسید. به موجب این عهدنامه، مرز دو کشور در اروند به جز در مقابل بنادر آبادان و خرمشهر که براساس کاتالوگ تعیین گردید. ساحل ایرانی اروند رود معین شد. این عهدنامه در زمان جنگ جهانی دوم و با فشار دولت انگلیس در ایران امضا شد.چهار روز پس از امضای این قرارداد، پیمان سعدآباد بین کشورهای ایران، عراق ،ترکیه و افغانستان امضا شد. این عهدنامه اختلاف دو کشور را کاهش نداد، حتی پس از سقوط رژیم سلطنتی در عراق این بحران شدت پیدا کرد. تا آنجا که در سال ۱۹۶۸، همزمان با به قدرت رسیدن حزب بعث، اختلافات افزایش یافت.
در سال ۱۹۷۵ نیز عهدنامهای بین دو طرف به امضا رسید. دولت عراق در سال ۱۹۸۰ اعلام نمود، این قرارداد را قبول ندارد. اما در سال ۱۹۸۲ به طور رسمی اظهار داشت آن را پذیرفته است.
منبع: کتاب آشنایی باجنگ جلد ۲ – صفحه: ۸
ایران در خلیج فارس، به جز رویارویی با آمریکا مشکل دیگری به نام جنگ نفتکشها را نیز در مقابل داشت. چرا عراق به این اقدام دست زد؟ جنگ نفتکشها در واقع اقدامی متقابل است. در این اقدام متقابل، ایران بیشتر متضرر شد یا عراق؟ گفته میشود جنگ نفتکشها فشارهای اقتصادی زیادی بر ایران وارد کرد. چگونه؟
عراق از اوایل جنگ دریافت که نمیتواند در جنگ زمینی برتری ایران را خنثی کند، مگر اینکه عقبههای استرانژیک ایران را مورد تهدید قرار دهد. از جمله این تهدیدات: حمله به نفتکشها و مراکز اقتصادی بود.
عراق میکوشید صدور نفت را که بزرگترین درآمد ارزی ایران بود، محدود کند. این ابتکار مؤثر واقع شد، ولی با ورود سپاه در جنگ نفتکشها این معادله تا حدودی به هم خورد.
در مراحل بعدی، عراق درصدد برآمد تا با تشدید حمله به کشتیهای دیگر کشورها در خلیجفارس، علاوه بر ایجاد محدودیت در صدور نفت ایران، نظر کشورهای دیگر را در حمایت از خواستههای خود جلب کند. عراق با اتکا به فرورش نفت از طریق لولههایی که از کشورهای عربستان، اردن و ترکیه صادر میشد و همچنین کمکهای مالی کشورهای منطقه به ویژه عربستان و کویت مشکلی برای خود احساس نمیکرد ولی با توجه به محدودیتهایی که برای ایران به وجود میآمد، این اقدام به نفع عراق بود.
با حملهی عراق به نفت کشها، ایران از سه طریق تحت فشار فزاینده قرار میگرفت:الف_ کاهش درآمد نفتی از طریق محدود کردن صدور نفت.
ب_ افزایش هزینههای تولید و صدور نفت از طریق انهدام منابع نفتی، انهدام پایانههای نفتی و افزایش حق بیمهی نفتکشها.
ج_ تخلف کشورهای صادرکنندهی نفت به ویژه عربستان و کویت در افزایش صدور نفت و کاهش قیمت آن. این روند تا آنجا پیش رفت که قیمت نفت که در سال ۱۳۵۹ بشکهای ۴۱ دلار بود، در سالهای پایانی جنگ به ۱۵ دلار رسید. البته قیمت ۱۵ دلار حداقل قیمت نفت نبود بلکه در سال ۱۳۶۵ که یکی از سالهای بحرانی جنگ بود، قیمت نفت تا ۸ دلار هم کاهش یافت.
منبع: کتاب آشنایی باجنگ جلد ۲ – صفحه: ۵۹
بعد از مدتی از آغاز حملهی عراق مرحلهی آزادسازیهای پیدرپی تا فتح دوبارهی خرمشهر شدت گرفت. چه تحولاتی در داخل کشور رخ داد که منجر به قدرت گرفتن نیروهای نظامی برای بیرون راندن ارتش اشغالگر شد؟
ابتدا باید اوضاع داخلی ایران را در نیمهی دوم سال ۱۳۵۹ و نیمهی اول سال ۱۳۶۰ ترسیم کرد.
الف_ تجاوز عراق و انعکاس داخلی آنکه ناشی از این تجاوز بود.
ب_ وجود گروههای مختلف مسلح از جمله: مجاهدین خلق، پیکار، چریکهای فدایی، اقلیت، حزب دمکرات، حزب توده و در صحنهی سیاسی داخلی.
ج-وجود تشکیلاتی که تحت عنوان دفتر هماهنگیهای مردمی ریاست جمهوری فعالیت داشتند و همچون بنیصدر در آستانهی پیروزی انقلاب از خارج به ایران آمده بودند.
د_ از آبانماه سال ۱۳۵۹، وقتی عراق در اثر مقاومت رزمندگان به اهداف خود دست نیافت و زمینگیر شد، بنیصدر با استفاده از این موقعیت به منظور کسب برتری سیاسی در داخل، دو عملیات را در جبهههای جنوب رهبری کرد: عملیات نصر در ۱۵ دیماه سال ۱۳۵۹ و عملیات توکل در ۲۰ دیماه سال ۱۳۵۹.
عملیات نصر از دو محور جادهی اهواز _ خرمشهر، سوسنگرد و در سه مرحله به منظور بیرون راندن دشمن از حد فاصل سوسنگرد تا غرب اهواز خرمشهر تا رسیدن به خط مرزی و در صورت امکان تصرف تنومه، با سه تیپ و سه گردان به اجرا درآمد؛ ولی به علت عدم برآورد صحیح از توان نیروهای خودی و دشمن، این عملیات نه تنها موفقیتی در بر نداشت، بلکه موجب شد شهر هویزه نیز که قبل از عملیات در دست نیروهای خودی بود، به تصرف دشمن درآید.
در عملیات توکل نیز که در جادهی ماهشهر، آبادان و جادهی آبادان _ اهواز (سلیمانیه _ مارد) با یک تیپ تقویت شده و یک گروه رزمی تانک ودو گروهان انجام شد، موفقیتی نصیب نیروهای خودی نشد و خسارتهای زیادی نیز به آنها وارد آمد.
ه_ پس از این، بنیصدر برای کسب برتری سیاسی به طور آشکار به منازعات داخلی دامن زد و روابط سیاسی خود را با نیروهای مخالف جمهوری اسلامی به ویژه سازمان مجاهدین خلق و حزب دمکرات کردستان و سایر گروههای سیاسی و نظامی تحکیم بخشید. این مسئله از ۱۴ اسفندماه سال ۱۳۵۹ به صورت علنی شروع شد و در ۳۰ خردادماه به اوج خود رسید، که منجر به برکناری بنیصدر از فرماندهی کل قوا و رد کفایت سیاسی وی در مجلس شورای اسلامی شد. بنیصدر نه تنها در عرصهی جناحبندی داخلی ناموفق بود، بلکه در عرصهی جنگ وظایف مربوط به فرماندهی کل قوا نیز، راه به جایی نبرد.
در مجموع نقش و موضع بنیصدر در برابر تجاوزات عراق را میتوان این گونه بررسی کرد:
الف_ عدم استقبال از مقاومت و مقابلهی نیروهای مردمی و جلوگیری از شکلگیری نیروهای انقلابی همچون سپاه در روند مقاومت.
ب_ تکیه بر نیروهای کلاسیک و کسانی که ادعای تخصص نظامی داشتند و حتی استفاده از نیروهای بدنام و کودتاگر نظامی و ایجاد تأخیر در روند سازماندهی انقلابی.
ج_ بهرهبرداری از اقدامات نیروهای نظامی کلاسیک به منظور کسب پیروزیهای سیاسی در جبههبندیهای سیاسی داخلی. با فرار بنیصدر و برطرف شدن موانع پیوند نیروهای ارتش و سپاه و دلسوزی نیروهای انقلابی، شرایط داخلی برای طرح ریزی عملیاتهای آزادسازی فراهم شد و با عملیاتهای بزرگ ثامنالائمه، طریقالقدس، فتحالمبین و بیتالمقدس، مناطق اشغالی جنوب کشور از جمله خرمشهر آزاد شد. در حالیکه به دلیل سو استفادههای رژیم گذشته از ارتش و قرار دادن آن در مقابل مردم تا پیش از سال ۱۳۵۷، ارتش ایران در حد بسیار بالایی کارآیی خود را از دست داده بود.
منبع: کتاب آشنایی باجنگ جلد ۲ – صفحه: ۳۶
چرا ایران پس از آزادی خرمشهر و ایجاد شرایط مناسب برای صلح، باز هم به جنگ ادامه داد و وارد خاک عراق شد؟
اشکالی در این سؤال است و آن اینکه اگر صلح را مجموعهای از آتشبس، نحوه و شرایط آن، عقبنشینی و نحوه و شرایط آن، تعیین متجاوز، تأمین خسارتهای وارده و… بدانیم، باید گفت که در آن زمان هیچگونه پیشنهاد صلحی ارائه نشد و شورای امنیت و دیگران تنها آتشبس را توصیه کردند.در آن زمان طرحی که متضمن صلح واقعی باشد و مثلاً شناسایی متجاوز و پرداخت غرامت را نیز شامل شود وجود نداشت و پیشنهادهای ارائه شده تنها در حد آتشبس و مذاکرهی طرفین بود. که این امر با توجه به پشتیبانی بینالمللی از عراق، هیچگاه نمیتوانست شرایط ایران را برای یک صلح شرافتمندانه تحقق ببخشد. به این ترتیب ایران دلایل منطقی و عقلانی برای ادامهی جنگ داشت این دلایل عبارت بودند از:
الف) شناسایی و تنبیه متجاوز و پرداخت غرامت از سوی عراق که این شرایط مورد قبول رژیم عراق و سازمانهای بینالمللی نبود.
ب) مرزهای ایران تأمین نداشت. نقاطی در شلمچه، طلائیه و طول مرز از فکه تا قصرشیرین در اشغال دشمن بود، شهرهای سومار، نفتشهر و مهران عملاً در اشغال دشمن بود. امکان آزادسازی این نقاط از راه مذاکره غیرمعقول به نظر میرسید و راهی جز ادامهی جنگ وجود نداشت.
ج) درحالیکه نیروهای خودی روی دور پیروزی قرار داشتند، توقف در جنگ و چانهزنی در پشت میز مذاکره برای آزادی نقاط مرزی آزاده شده صحیح نبود.
د)شهرهای آزاد شده همچون خرمشهر، به علت حضور دشمن در شلمچه همچنان مورد تهدید بود.
ه) توانایی کمی ارتش عراق اگرچه در طول جنگ آسیب دیده بود، ولی نه تنها کاملاً ترمیم شده و بلکه افزایش هم یافته بود.
و) تنها چیزی که ارتش عراق از دست داده بود، روحیه بود که با توجه به روحیهی فرماندهی آن (شخص صدام) این مسئله نیز پس از مدتی قابل ترمیم بود.
ز) درحالیکه نیروهای جمهوری اسلامی در دور پیروزی بودند. آیا توقف در اوج قدرت و دادن فرصت مجدد به عراق، نمیتوانست مورد شماتت قرار گیرد؟ اگر آن روز جنگ متوقف میشد و تجربهای چون مذاکرات سوریه و اسرائیل بر سر ارتفاعات جولان فراروی ما قرار میگرفت و ما ناچار میشدیم بر سر ارتفاعات، پشت میز مذاکره با عراق چانهزنی کنیم، آیا امروز جامعه، مسئولین وقت را شماتت نمیکرد؟ با این استدلال که شما توان کافی برای رفع کامل تجاوز و بازپسگیری حقوق خود را داشتید، چرا در بهترین موقعیت نظامی از تعقیب دشمن دست کشیدید.
ح) عراق در نظر داشت با برگزاری اجلاس سران جنبش برای تحقق خواستههای خود به ایران فشار بیاورد، ولی ایران با حمله به داخل خاک عراق در عملیات رمضان، این امتیاز مهم و حیاتی را از عراق گرفت.
منبع: کتاب آشنایی باجنگ جلد ۲ – صفحه: ۴۰