بدبینی یا سوءظن نوعی اختلال شخصیت است که فرد به واسطه آن به طور بیمارگونهای نسبت به اطرافیان خود خصوصا همسرش دچار کجفهمی است که این بیماری بسته به شدت اختلال کم و زیاد میشود به طوریکه فردی که به این بیماری مبتلاست، ممکن است همسرش را از ارتباط با خویشاوندان نزدیکش منع کند و در این حالت زن حق ندارد با خواهرزاده یا حتی عمو و داییهایش ارتباط داشته باشد. یک شخصیت سالم که دچار کمبینی نیست به موقع حرف میزند، به موقع درونگرا و برونگراست و به موقع بدبین و مضطرب است. او زمانی مضطرب است که بموقع سرکارش حاضر نمیشود. او زمانی بدبین است که براحتی به هر شخصی اعتماد نمیکند و زمانی درونگرا و برونگراست که در مراسم عزا و شادی شرکت میکند. به اعتقاد روانشناسان احساس ناامنی حسادت ایجاد میکند و این حسادت برای دریافت مهر و محبت بیشتر از سوی همسر به وجود میآید. فراموش نکنیم طلب عشق و محبت از سوی همسر یک خواست طبیعی است، ولی احساس مالکیت بیش از حد نسبت به همسر امری پسندیده و به صلاح نیست با این حس مطمئن باشید حتما آن کسی را که نمیخواهید از دست بدهید روزی از دست خواهید داد. هر قدر احساس مالکیت بیشتر باشد در واقع عشق بیشتری میطلبیم، اما درعوض عشق کمتری را دریافت میکنیم در صورتی که میتوانیم با دیدن آزادی و سرزندگی همسرمان لذت فراوانی کسب کنیم و همدیگر را تشویق کنیم تا دوستان بیشتری بیابیم. عشق واقعی زمانی تجلی مییابد که از همسرمان توقعی نداشته باشیم؛ چرا که او به تنهایی نمیتواند تمام نیازهای ما را برآورده سازد. او فقط میتواند بهترین دوستمان باشد نه تنها دوستمان. پس میتوانیم از او انتظار داشته باشیم تا به دنبال علایق دیگرش نیز باشد. هرگاه همسرمان از این آزادی برخوردار باشد که میتواند دوستها و سرگرمیهای جدید پیدا کند، مسلما رابطهمان را با همسرمان محکمتر کردهایم. فراموش نکنید آزادی برای همسرمان زیانآور نیست بلکه میتواند برای لذت بردن از زندگی فرصتهای بیشتری را ایجاد کند. به گفته یک روانشناس، با اعتماد میتوانیم رابطهمان را با همسرمان پایدار کنیم و از این طریق نسبت به همدیگر متعهد و وفادار باشیم، در واقع این خصلت به ما این اجازه را میدهد که برای جنس مخالفمان اهمیت قائل باشیم. خانمی تعریف میکرد در اوایل ازدواجمان از رفتار همسرم بسیار رنج میبردم، هرگاه میخواستم به تنهایی به بیرون از منزل بروم حتی برای یک خرید ساده آن هم در نزدیکی منزلمان باید به شوهرم اطلاع میدادم، رفتن به خانه مادر یا دوستان که بماند. راحت بگویم که بدون اطلاع او نمیتوانستم کاری بکنم، اگر متوجه میشد که برای خرید به بیرون رفتم و او را در جریان نگذاشتم ناراحت میشد. او میافزاید: واقعا نمیتوانستم دلیل این رفتار او را بفهمم. با خود میگفتم آیا او به من اعتماد ندارد، وقتی اولین پرسش را مطرح کردم در جواب گفت، اصلا حرف اعتماد نیست من دوست دارم از تو خبر داشته باشم، اما این نوع رفتار کمکم برای من یک نوع توهین تلقی میشد که من با این سن و سال قدرت و اجازه بیرون رفتن حتی به سوپر محلهمان را ندارم. او تمام آزادی و اختیارم را از من گرفته بود و نمیدانست که چه ضربهای را بر من وارد میکند. این خانم که شاغل هم بود ادامه میدهد: چارهای ندیدم که مشکل را با صحبت کردن با او حل کنم. سعی کردم بارها با او صحبت کنم و با دلایل منطقی او را نسبت به اشتباه خود آگاه سازم. برای او توضیح دادم که این نوع رفتار محبت و علاقه نیست، بلکه نوعی دشمنی است. همان طور که او دوست ندارد من تمام رفتارهای او را کنترل کنم و محدود سازم او هم نباید نسبت به من چنین رفتاری را در پیش گیرد؛ البته او با رفتن من به سر کار مشکلی نداشت و هیچ گاه نخواست که من دست از کارم بکشم، ولی خوشبختانه از آنجایی که او آدم منطقی بود پس از مدت کوتاهی به اشتباه رفتارخود پی برد و به مرور حساسیتهای خود را نسبت به رفت و آمدهای من کم کرد. دیگر روابطمان به جایی رسید که من مجبور نبودم برای تمام بیرون رفتنهای خود از او اجازه بگیرم. هرچند که من هم سعی نکردم به گونهای رفتار کنم که بیاعتمادی او را تحریک سازم. از آن زمان به بعد به این نتیجه رسیدم تنها راه تفاهم صحبت کردن با یکدیگر است و زن و شوهر میتوانند مشکلات رفتاری خود را با گفتگو حل کنند. بسیاری از مشکلاتی که در اوائل ازدواج پیش میآید و حتی در برخی موارد به متارکه میانجامد همین مسائلی است که به نظر پیشپاافتاده و کماهمیت جلوه میکند. این رفتارها تا مدتها ذهن همسرشان را به خود مشغول میسازد. در بسیاری از موارد همسر را دچار سوءظن و شک نسبت به رفتارها و برخوردهای همسر خود مینماید. فکر نکنید این مشکل مربوط به برخی مردان است، بلکه خصوصیت ذاتی همه مردان، عنصری است به نام غیرت که در تمام آنها وجود دارد، منتها شدت و ضعف آنها متفاوت است. مردانی هم که ناراحت میشوند ولی به احترام همسر و یا به خاطر علاقه به او دم برنمیآورند این مسائل را در خاطر خود یادداشت میکنند و این یادداشتهاست که به تدریج از شدت علاقهای که روزهای اول نسبت به همسر خود داشته است میکاهد و به ناگاه در یک موقعیت خاص کاسه صبر لبریز میشود. پس سعی کنید بعد از ازدواج همه رفتارهای به ظاهر بیاهمیت را به طور کامل ترک کنید و به اقوام نیز اجازه شوخی یا حرفهای بیجا ندهید. رفتارهای شما باید نسبت به زمان قبل از ازدواج تفاوت کند شما اینک از یک شریک زندگی برخوردار هستید. چگونه گرفتار بدبینی نشویم اغلب در یکی یا دو سال اول زندگی بدبینی وجود دارد اما مهمتر از آن این است که شخص برای ازدواج به سن پختگی رسیده باشد و اطلاعات داشته باشد. در انتخاب طرف مقابلش آزاد باشد و از اختلالهای شخصیتی نیز آگاهی داشته باشد و بتواند از روی نشانهها به تشخیص برسد و با توجه به این توانمندیها آگاهی داشته باشیم که اغلب دو سال اول زندگی، همسران به همدیگر بدبین هستند که این طبیعی است. باید با اعتمادسازی، دادن آرامش و با داشتن اطلاعات و سیاستهای ارتباط به یکدیگر القا کنند که همسرشان را دوست دارند و پایبند ازدواجشان هستند. توصیه روانشناسان این است که زوجهای جوان دو سال اول زندگی را بچهدار نشوند و تا مطمئن نشدند کسی که برای ازدواج انتخاب کردهاند همان است که پیش از ازدواج میشناختهاند به این کار اقدام نکنند و بگذارند بدبینی طبیعی اول زندگی به اعتماد بدل شود و سپس بچهدار شوند.
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.