بحث از «عمل» جدا از مبحث «ایمان» نیست. در آیات قرآن نیز «ایمان و عمل صالح» به صورت گسترده با هم آمده است. با توجه به اینکه واژه عمل با همه مشتقّاتش حدود ۳۵۶ بار در قرآن به کار رفته است و از این تعداد، حدود۱۰۰ مورد، «عمل صالح» همراه با «ایمان» ذکر شده است، میسزد که درباره آن از نگاه قرآن و حدیث بیشتر بیندیشیم.عمل صالح
عمل صالح، که این همه در قرآن روی آن تأکید شده است و مکرراً همراه با ایمان آمده، عملی است که شایسته، بجا و متناسب با شرایط باشد.
ایمان، درختی است که ثمرش عمل است و عمل، ریشهای است که از ایمان تغذیه میکند و ایمان بدون عمل، دروغ است و عمل، تبلور ایمان است.
ایمان بدون عمل، ادعایی پوچ است و عمل بدون ایمان، همچون کالبدی بیروح میباشد.
چه بسا عملی نیک، خودبهخود پسندیده باشد ولی این در «صالح» بودنِ آن کافی نیست.
ایمان حقیقی، با شناخت نیازها، امکانات، وسائل کار، جهت و ارزیابی موقعیت، عمل صالحی را نتیجه میدهد که سودمند و بجا و با در نظر گرفتنِ اولویّتها باشد.
مواد زیر را از خصوصیات و ویژگیهای عمل صالح میتوان به حساب آورد:
۱. جدا نبودن از ایمان.
۲. همراه بودن با آگاهی و از روی شعور و ادراک.
۳. جهت خدایی داشتن و به قصد تقرّب انجام دادن.
۴. متناسب، بجا، به موقع بودن و در رابطه با نیازها و شرائط خاص زمانی و مکانی عمل کردن.
۵. اثر بخش بودن.
۶. در حد قدرت و امکانات عمل کننده بودن.
اگر اعمال، از ویژگیهای فوق برخوردار باشند، آنگاه «صالحات» هستند. عمل صالح، به هر کار خوبی گفته نمیشود، بلکه عملی است که از ایدئولوژی نشأت گرفته باشد و فرد و جامعه را از «هست» به آنچه باید باشد، سوق دهد و آنها را در مسیر اهداف ایدئولوژی پیش ببرد.
«عمل صالح» است که پاداش دارد و خداوند در سایه آن، مؤمن را به بهشت میبرد.[۱] و اگر پاداش «اعمال صالح»در دنیا هم داده نشود، در آخرت که روز جزا است، داده خواهد شد.
امام علی(ع) فرموده است:
«امروز، عمل است و حساب نیست و فردا (در قیامت) حساب است، نه عمل».[۲]
کیفیت یا کمیّت عمل؟
گر چه در منطق قرآنی روی عمل تأکید فراوان شده است. امّا آنچه که به کار بها و ارزش میدهد، «چگونگی» و کیفیت عمل است، نه مقدار و کمیّت آن.
آنچه در «عمل» اسلامی، ارزش آفرین است، زمینه عمل، انگیزه عمل، چارچوب و نیّت آن است، نه تنها منافع و سودهای حاصله از آن. «عمل زدگی» بدون تصفیه نیت، آفت بزرگی است که گاهی در مزرعه اعمال افتاده و خرمن عمر را به آتش میکشد.
باید دید چه عملی، چگونه انجام یافته است، نه اینکه چه مقدار انجام گرفته است. عمل، همیشه، رنگ و خاصیّتِ نیت و انگیزه را میپذیرد.
پس، مطلق عمل، ارزش آفرین نیست. آنچه که به عمل، جوهر میدهد و آن را مایهدار میکند، عبارت است از: تقوا، ایمان، نیت پاک، اخلاص، یقین و …
و … بیمایه، فطیر است، و کار بییقین، تباه است، و عمل ریائی، پوک و پوچ است و پوستهای است بیمغز.
قرآن میگوید: خدا، مرگ و حیات را آفرید تا بیازماید که چه کسی «بهتر» عمل میکند، نه بیشتر.[۳]
امام صادق(ع) فرموده است:
«عملی که «دائمی» و از روی «یقین» باشد، هر چند اندک، نزد خداوند برتر است از عمل زیادی که از روی یقین نباشد».[۴]
و نیز فرموده: «عمل کننده بدون «بصیرت»، مثل کسی است که در «بیراهه» میرود که هر چه بیشتر برود، از مقصد دورتر میشود».[۵]
آفات عمل
عمل هم مانند هر چیز دیگر، آفتهایی دارد که وقتی دچار آنها شد، از درون میپوسد و میوه نمیدهد و درخت عمل، به برگ و بار نمینشیند، و خدواند در دنیا و آخرت، پاداشی نمیدهد.
آنچه که آفات اعمال است و چون خوره، اعمال را تباه میسازد، عبارت است از:
ـ عمل کردن برای دنیا.
ـ ریا و خود نمائی (شرک خفی و پنهان).
ـ شهرت طلبی و ستایش دوستی.
ـ عجب و خودپسندی.
ـ تفاخر و بالیدن به عمل نیک.
ـ نفاق و دوروئی میان قلب و زبان و عمل.
ـ زیاد انگاری عمل صالح.
ـ کار امروز را به فردا افکندن.
ـ شک و ناباوری.
در این میان، نقش شیطان و نفس امّاره در انحراف مسیر عمل از «خدایی» به «خودی» و از «الهی» به «ابلیسی» مهم، ظریف و حساس است. با کوچکترین غفلت ،ممکن است که عمل، تغییر جهت دهد و انگیزههای هواپرستی و نیّتهای شیطانی در آن رخنه کند و به جای آنکه «عمل صالح» برای انسان، بهشت را فراهم سازد، عملِ مقرون به ریا و سُمعه و عُجب و غرور، شعله آتش شده، در جان انسان میافتد و عوض آنکه قاتق نان گردد، قاتل جان میشود و به جای آنکه بسازد، میسوزاند. و عوض بالابردن، پائین میکشد، و از «معراج اخلاص» به «هبوط ریا» ساقط میکند.
پاکسازی عمل
برای انسانهایی که در حدّ اعلای اخلاص و ایمان نباشند، گاهی اختلاط عمل صالح و عمل فاسد، پیش میآید و پرونده زندگیشان، محتوی هر دو گونه کار خوب و بد است.
همچنان که صالحات ،سیّئات را از بین میبرد، گاهی هم فساد عمل، بر صلاح آن غلبه کرده و آن را «حبط» میکند.
اینجاست که باید کنترل شدیدی روی اعمال خود داشت و نقاط قوّت و ضعف را دقیقاً شناسایی کرد و از نفوذ شیطان از طریق منافذ غیر صالح جلوگیری به عمل آورد. اعمالی که آمیخته به ریا و خودخواهی و غرور باشد، زمینه مناسبی برای رخنه شیطان است تا از این طریق، کل عمل را تباه سازد.
امام علی(ع) فرموده است:
«تصفیه عمل، بهتر از عمل است».[۶]
برای آفتزدایی و پاکسازی عمل، باید به پرونده یکایک اعمال روزمره خود رسیدگی کرد و انگیزه و نیات عمل را «محاسبه» نمود، و به خود، نمره داد.
این کار، نیاز به «خودپائی» دارد؛ یعنی هر کس مراقب و جاسوس خود، نسبت به خودش باشد و خود را «نقد» کند. آنچه که در اخلاق و عرفان، به نام «مراقبت» و «محاسبه» مطرح است، به معنای رسیدگی دقیق به اعمال روزانه، به خصوص در آخر شب و هنگام خوابیدن است.
مروری بر کارهای انجام شده از اول صبح تا پایان روز، بسیار آموزنده و سازنده است.
البته باید کوشید تا کارهای خود را «توجیه» ننمود.
وقتی نسبت به «عمل» شناخت پیدا کردیم و «صالحات» و «سیئات» را در لیست جداگانه مشخص نمودیم، نوبت آن میرسد که کارهای خوب را تقویت و تکثیر کنیم و زشتها را کم کرده و از بین ببریم.
یکی دیگر از روشهای پاکسازی عمل، پاکسازی قلب است که مرکز نیّت و تصمیمگیری ماست.
همچنان که اگر ظرفی آلوده و ناپاک باشد، پاکترین غذا و شربت را هم که در آن بریزی، آلودهاش میکند، قلبی هم که آلودگی شرک، نفاق، ریا، خودپسندی و … داشته باشد، یا عمل صالح از انسان سر نمیزند و یا اگر هم سرزد، آلوده میگردد.
در اینجا سخن زیبا و عمیق استاد شهید مطهری را میآوریم تا مرز عملهای خالص و آلوده مشخص گردد:
«کار برای خود کردن، نفس پرستی است؛ کار برای خلق کردن، بتپرستی است؛ کار برای خدا و خلق کردن، شرک و دوگانهپرستی است؛ کار خود و کار خلق را برای خدا کردن، توحید و خدا پرستی است…».[۷]
تداوم عمل
مهمتر از خود عمل، تداوم بخشیدن به آن است؛ چرا که شروع یک کار، اگر چه جرأت و شهامت و اراده میخواهد، ولی ادامه و استمرار آن ، از آنجا که با موانع و سختیها و کارشکنیها و یأس آفرینیها و وسوسههای شیطانی همراه است، اهمیّت بیشتری دارد.
هر عمل، در صورتی نتیجه مطلوب را خواهد داشت که استمرار یابد. کاری که انسان گاهی انجام دهد و گاهی ترک کند، ضعف و سستیآور است ولی عمل صالح مستمر و پیگیر، نشاط آور است.
در پاداش و اثر داشتن عمل هم، باید خط نهائی و مرحله پایانی را در نظر گرفت نه نقطه شروع را. به گفته مشهور، «حساب محصول را سرِ خرمن میرسند» و «جوجه را باید آخر پاییز شمرد».
«عمل صالح» انجام دادن، اگر مهم است، ادامه آن از اهمیّت بیشتری برخوردار است.
«انقلابی بودن» مهم نیست، انقلابی ماندن مهم است.
بیشترین بها و ارزش، برای تداوم است نه شروع.
در دعای کمیل میخوانیم: «خدایا! از تو «دوام» در خدمت تو بودن را میخواهیم».[۸]
علی(ع) فرموده است:
«کارِ کم ولی مستمر، امیدوارکننده تر است از کار زیادِ خستگیآور».[۹]
امام باقر(ع) فرموده است:
«کاری که بنده دائماً به آن بپردازد، گر چه اندک، نزد خدا از بهترین اعمال است».[۱۰]
تاریخ اسلام، شخصیتهای فراوانی را معرفی میکند که روزی و روزگاری در جبهه حقپرستان و پیشتازان اسلام بودند ولی دچار «ارتداد» و «رجعت» و «انحراف» شدند و حتی گاهی با ۱۸۰ درجه تغییر جهت، به ضد انقلاب تبدیل شدند. از نمونههای مشهورش طلحه و زبیر را میتوان نام برد که از مسلمانان باسابقه بودند ولی تا جنگ با علی(ع) هم پیش رفتند!…
وقتی ما ارزش عمر را در تداوم آن و در کیفیت آن دانستیم، دیگر با چند عمل صالح، دچار غرور و خود بزرگبینی و «تورّم شخصیت» نخواهیم شد.
اگر ادعای ایمان داریم، باید آن را با عمل مستمر و استقامت و پایداری بر سر عقیده و عمل خیر و خلوص ثابت کنیم. خداوند میفرماید:
«کسانی که گفتند: «الله»، آنگاه پایداری کردند، برای آنان ترس و اندوهی نیست».[۱۱]
قبول عمل
دنیا، تجارتخانه اولیای خداست. در بازار عمل، هر چه عرضه شود، خریدار ندارد. وقتی مشتری اعمال ما خداست، در صورتی از ما عمل میخرد و بهشت را پاداش میدهد که اعمال ما، دارای جوهر اخلاص و مایه ایمان و شرایط کمال و انگیزه و نیت سالم و خدایی باشد.
آن کس که کالا تولید میکند، باید تقاضای مردم و زمینه عرضه را هم به حساب آورد و الاّ کالاهای تولید شده، روی دستش مانده و باد میکند.
اعمال ما در چه صورت، مقبول خدا قرار میگیرد و به آن پاداش میدهد؟
این نکته ایست که عقل حسابگر انسان مؤمن باید دربارهاش بیندیشد.
امام علی(ع) میگوید:
«عنایت و توجّه شما بر پذیرفته شدن عمل، بیش از خود عمل باشد».[۱۲]
گر چه عمل، به خاطر پاداش و مزد، کار کاسبکارانه است و عبادت برای بهشت، شیوه تجّار است، نه روش عاشقان و آزادگان؛ لیکن حتی عاشق هم باید به گونهای رفتار و عمل کند که معشوق، بپسندد و بپذیرد.
زمینه اخلاقی عمل
عملی که انجام میدهیم، همراه با یک سلسله سوخت و سوزهایی در فکر و ایمان و وجود و حیات و آینده ماست. در عمل که وقت و انرژی و امکانات و عمر و ایمان میدهیم، باید به آنچه هم به دست میآوریم، بیندیشیم.
آیا در این داد و ستد، سود میبریم یا زیان میکنیم؟
آیا رنج میبریم تا به گنج برسیم، یا که لذت نقد را بر بهشت جاودان و ابدی ترجیح میدهیم و آن سوی دیواره مرگ را به حساب نمیآوریم و برای خانه آخرت، سور و سات و وسائل نمیاندوزیم؟!
امام علی(ع) میفرماید:
«در میان دو عمل، تفاوت بسیار است: یکی، عملی که لذّت آنیِ آن میرود و پیامدهای ناگوارش باقی است؛ دیگری، عملی که زحمت و رنج آن میرود ولی پاداشش جاودانه است».[۱۳]
هر کس آن گونه رفتار میکند که میاندیشد و باور دارد (به استثنای منافق) و عمل، تجسّم و تبلور ایمان است، و شکل وجودی ماهیت انسانی هر کس، ساخته عمل اوست. و انسان، جز ایمان و عملش چیزی نیست. آتش دوزخ، بازتاب زشتکاریهای انسان در دنیاست و بهشت، نتیجه عمل صالح بشر است.
به قول «آندره ژید»:
«اعمال ما به ما وابسته است، همچنان که درخشندگی به فسفر. درست است که اعمال ما، ما را میسوزانند ،ولی تابندگی ما از همین است».[۱۴]
شاید مناسبتر باشد اعمال را «سازنده» انسان بدانیم، نه سوزنده او.
خدا، حسابگری سریع است که به همه عملها آگاه است؛ چه پنهان و چه آشکار، چه کوچک و چه بزرگ. حتی به ضمائر و نیّات ما آگاه است. خداوند به کوچکترین عمل انسان، چه خوب و چه بد ،پاداش و یا کیفر میدهد.
انسان، در این جهان رها شده و یله نیست و تمام کارهایش دقیقاً ثبت و ضبط میشود و روزی پرونده انسان و نامه عملش گشوده شده و به جریان میافتد و انسان باید پای میز محاکمه الهی، حساب پس بدهد؛ که چه کرده، چرا کرده، از کجا آورده، کجا صرف کرده و … .
آیا چنین باور و اعتقادی نسبت به خدا و هستی و انسان و حیات و آخرت و حساب و اعمال و سرانجام بشر، تعهّدآور و مسئولیت بخش و جهت دهنده نیست؟!….
در اخلاق عملی، همه مسائل بر محور «عمل» دور میزند و موضوع این علم، عمل انسان است.
مسابقه در عمل
در کارهای خیر باید پیشتاز و پیشاهنگ بود و گوی سبقت را از دیگران ربود. تبلیغ عملی، مؤثرترین شیوه تبلیغات است؛ یعنی حرفهایمان را مردم باید در آیینه اعمالمان ببینند و «کار»مان باید شاهد صدقی برای «شعار»مان باشد.
از خود شروع کردن و در اعمال صالح پیشقدم شدن، آموزش اسلام و پیامبر و امامان است.
امیرمؤمنان(ع) میفرماید:
«به خدا سوگند! هرگز شما را بر طاعتی تشویق نمیکنم مگر آنکه خودم قبل از شما، به آن عمل میکنم، و از هیچ معصیتی شما را برحذر نمیدارم مگر آنکه پیش از شما، خودم آن را ترک میکنم».[۱۵]
پیامبر اسلام(ص) به علی(ع) سفارش میکند:
«ای علی! در سخن و حرف، هیچ خیری نیست مگر آنکه همراه عمل باشد».[۱۶]
امام کاظم(ص) عمل را نشانه ایمان دانسته، میفرماید:
«ای هشام! مؤمن، کم حرف و پرکار است، ولی منافق، پر حرف و کمکار».[۱۷]
ما خودمان شاهدیم که کسانی زیاد شعار میدهند و فریاد میکشند ولی پای عملشان میلنگد و هنگام ضرورت «عمل»، به کارهای فکری و ذهنی پناهنده میشوند و هنگام لزوم کار فکری، برای فرار، دم از کار و پروسه حرکت و عمل میزنند.
پس به فکر و آرمان باید در عمل خارجی تحقق بخشید، آن هم از طریق عمل مخلصانه و ایثارگرانه و مستمر و صالح، نه فقط حرف و شعار… .
دعوت را باید پشتوانهای از عمل، تقویت کند و گر نه، باد هواست.
قرآن، شدیداً کسانی را که به گفتههای خود عمل نمیکنند، نکوهش میکند. راستی که «دو صد گفته، چون نیمکردار نیست»!
بیاید هماره این سخن زیبای پیامبر را آویزه گوش قرار دهیم که فرموده است:
«… مَثَل کسی که بدون عمل، دعوت میکند، مانند کسی است که بدون کمان، تیر میاندازد».[۱۸]
و طبیعی است که تیر بدون زه و کمان، مسافتی را طی نمیکند و همانجا بر زمین میافتد و شلیک کردن با تفنگ بدون فشنگ و با خشاب خالی، اثری ندارد.
«چون سخن از دل برآید، لاجرم بر دل نشیند». مگر نه اینکه زبان عمل، گویاتر و صادقتر از زبانِ حرف است؟!
عمل، راهی برای معرفت
گز مرد رهی، میان خون باید رفت
از پای فتاده، واژگون باید رفت
تو پای به راه در نه و هیچ مپرس
خود، راه بگویدت که چون باید رفت
در راه زندگی، وقتی که با عصای عمل پیش رویم، «تجربه» کسب میکنیم و تجربه، از علم بالاتر است. در دشتی پر از تپه و ماهور، و در جادهای پر پیچ و خم، در ابتدا نمیتوان فهمید که پشت این تپه یا پیچ چیست و راه به کدام سو میباشد؛ ولی وقتی قدم جلو گذاشتیم، مرحله بعدی برایمان کشف میگردد.
همچنان که علم، انسان را به عمل رهنمون میشود، عمل هم انسان را به علم و بینش جدیدی میکشاند، دانشی که دیگر صرفاً ذهنی نیست، بلکه عینی و دستاورد عمل است و از اطمینان بیشتری برخوردار است.
در معارف قرآنی و فرهنگ اهل بیت: این نکته که قدم گذاشتن در میدان عمل، علم و معرفت و بصیرت انسان را میافزاید، مورد قبول و تأکید است با این ویژگی که خداوند، معرفت و شناخت جدید را در سایه عمل و تقوا به انسان مؤمن میبخشد.
این آیات را مورد دقت قرار دهیم:
«آنان که در راه ما جهاد و تلاش کنند، ما آنها را به راههای خویش رهنمون میشویم».[۱۹]
«تقوا داشته باشید و خدا، شما را تعلیم میدهد».[۲۰]
«خدا را عبادت کن تا آنکه یقین برای تو بیاید».[۲۱]
«ای مؤمنان! اگر تقوای الهی داشته و پروا پیشه باشید، خداوند به شما فرقان[۲۲] میدهد».[۲۳]
و به قول سعدی:
علم، هر چند بیشتر خوانی
چون عمل در تو نیست، نادانی
آیات یاد شده، میرساند که عمل و تقوا و جهاد و عبادت، دریچههایی از بصیرت و شناخت و علم و فرقان را به روی انسان باز میکند.
به دو حدیث نیز در این زمینه، توجه کنید:
امام باقر(ع) میفرماید:
«هیچ عمل جز با شناخت، پذیرفته نمیشود و شناخت و معرفتی هم نیست، مگر با عمل».[۲۴]
پیامبر اسلام(ص) میفرماید:
«هر کس به آنچه میداند عمل کند، خداوند، دانش و علم آنچه را که نمیداند، به او میدهد».
نکته پایانی
فرصتها به سرعت ابرهای آسمان میگذرند، دو موش سیاه و سفید (شب و روز) ریسمان عمرمان را میجوند و ما به پایان خط نزدیک میشویم. سن ما هر چه بالاتر میرود، عمر ما کوتاهتر میشود و نوارِ خالی زندگیمان به آخر میرسد.
این نوار را از چه پر میکنیم؟!…
عمل، ارزش دهنده انسان است، و تقوا و خلوص، ارزش دهنده عمل، و غرور و شهرتطلبی و ریا و خودخواهی، آفت عمل.
«عمل صالح»، اگر تداوم یابد، قبول گردد، خوب انجام گیرد و به عمل کننده بصیرت دهد، مایه نجات و فلاح است.
عمل را جزئی از ایمان دانستن، کار را استوار و محکم کردن، به دانستهها عمل نمودن، از کسالت و سستی و تهاون به دور بودن، کارها را جدی گرفتن و به فکر روز حساب و رسیدگی به اعمال بودن، همه و همه، رشد دهنده انسان در جهت خدایی است.
تا چشم میبیند و گوش میشنود، تا بدن سالم است و دست و پا حرکت میکند، تا جانی در تن و نفسی در سینه و خونی در رگ است، باید تلاش و عمل صالح کرد. چرا که:
در روز حساب، بدکاران حسرت میخورند که: چرا عمل صالح نکردیم؟ و نیکوکاران حسرت میخورند که: چرا بیشتر نیکی نکردیم!؟پینوشتها
[۱] . مؤمن/۴۰.
[۲] . الیوم عملٌ و لا حسابٌ و غداً حسابٌ ولا عمل. (نهج البلاغه، خطبه ۴۲).
[۳] . ملک/۲.
[۴] . انّ العمل الدائم القلیل افضل عند الله من العمل الکثیر علی غیر یقین. (اصول کافی، ج، ۲، ص۵۷، ح۳).
[۵] . العامل علی غیر بصیره کالسائر غیر الطریق و لایزیده سرعه السیر من الطریق الاّ بعداً. (قصار الجمل، ج۲، ص۷۳).
[۶] . تصفیه العمل خیرٌ من العمل. (بحارالانوار، ج۸۷، ص۹۰).
[۷] . جهانبینی توحیدی، ص۱۰۸.
[۸] . و الدّوام فی الإتصال بخدمتک… .
[۹] . قلیل تدوم علیه ارجی من کثیرٍ مملولٍ منه. (نهج البلاغه، فیض، حکمت۲۷۰).
[۱۰] . احبّ الأعمال الی الله ما داوم العبد علیه و إن قلّ. (وسائل الشیعه، ج۱، ص۷۰).
[۱۱].(إِنّ الّذینَ قالُوا رَبّنَا اللّهُ ثُمّ اسْتَقامُوا فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ(. (احقاف/۱۳).
[۱۲] . کونوا علی قبول العمل اشدّ عنایه منکم علی العمل. (قصار الجمل۲، ص۷۳).
[۱۳] . شتانَ بین عملین: عملٌ تذهب لذّته و تبقی تَبِعَتُهُ و عملٌ تذهبُ مَؤنَتُهُ و یبقی اجره. (وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۱۸۸).
[۱۴] . مائدههای زمینی، ص۲۴.
[۱۵] . نهجالبلاغه ، خطبه ۱۷۳، (آخر خطبه).
[۱۶] . یا علی! لاخیر فی قولٍ الاّ مع العمل. (مکارم الاخلاق، ص۵۱۷).
[۱۷] . یا هشام! المؤمن قلیل الکلام، کثیر العمل، و المنافق کثیر الکلام، قلیل العمل. (الحیاه، ج۱، ص۲۹۵).
[۱۸] . یا اباذر! مثل الذی یدعو بغیر عمل کمثل الذی یرمی بغیر وَتَرْ. (ره توشه، مصباح یزدی، ج۲، ص۱۲۱، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
[۱۹].(وَ اتّقُوا اللّهَ وَ یُعَلِّمُکُمُ اللّهُ). (بقره/۲۸۲).
[۲۰].(وَ الّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنّهُمْ سُبُلَنا). (عنکبوت/۲۹).
[۲۱].(وَ اعْبُدْ رَبّکَ حَتّى یَأْتِیَکَ الْیَقینُ). (حجر/۹۹). این آیه، تفسیر دیگری هم دارد.
[۲۲] . فرقان: آنچه که به انسان نیروی شناخت حق و باطل را بدهد.
[۲۳].( یا أَیّهَا الّذینَ آمَنُوا إِنْ تَتّقُوا اللّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقانًا). (انفال/۲۹).
[۲۴] . لا یُقْبَلُ عَمَلٌ الا بمعرفهٍ و لا معرفهَ الا بعملٍ. (تحف العقول، ص۲۹۴).