آتش همزمان
بعد از عملیات کربلای ۴ در خرمشهر، در مرز گمرک روی اسکله مستقر بودیم تعداد ما در آن محور هشت نفر بود که خط را پدافند میکردیم برای تظاهر به اینکه نیروهای زیادی در محور مستقر هستند شبها هرکدام با فاصلهی حدود ۳۰ متر از همدیگر و با چهار خشاب ژ-سه همزمان به سوی دشمن شلیک میکردیم و در عرض خط حرکت مینمودیم.
عراقیها هم که فکر میکردند ما دست به تحرک تازهای خواهیم زد و با وحشت زیاد جواب ما را با چهارلول و دوشکا میدادند.
منبع: کتاب خلاقیتها
آتشگیر
در گردان ادوات بودیم. از دهانهی اسلحه دوشکا هنگام شلیک کردن شعله سوزانی بیرون میآمد. تصمیم گرفتیم برای این اسلحه آتشگیر درست کنیم.
خوشبختانه در مدت سه هفته با امکانات کمی که داشتیم توانستیم این وسیله را که چیزی جز یک لوله با تعدادی سوراخ در سر آن نبود، درست کنیم و سر اسلحه ببندیم. با کم شدن مقدار آتش خروجی از دهانهی دوشکا، دیگر دشمن نمیتوانست مکان اسلحه را شناسائی کند.
منبع: کتاب فرهنگ جبهه
آخ
در عملیات فاو با گروهی دوازده نفره در محاصره دشمن قرار گرفتیم. سعی کردیم خود را در میان اجساد استتار کنیم. عراقیها برای زدن تیر خلاص بالای سر ما آمدند، وقتی به یکی از بچهها لگد زدند او بیاختیار گفت آخ و آنها هم تیر خلاصی به سرش زدند.
اما من سعی کردم واکنشی نشان ندهم و بعد از رفتن آنها گریختم و به نیروهای خودی ملحق شدم.
منبع: کتاب خلاقیتها
آخرین تله
بچهها هنگام عقبنشینی به اجبار قبضههای دوشکا را جا میگذاشتند، ولی به جای گوگرد مخصوص فشنگ دوشکا مثلاً خرج توپ یا آرپیجی هفت یا یازده در فشنگ میریختند و چون عراقیها به قبضهی سالم میرسیدند فوری شروع به شلیک میکردند.
اما از آنجا که بدنهی سلاح حد مجازی از انفجار را تحمل میکند، نه بیشتر، منفجر میشد و قبضه و خدمهی آن از بین میرفتند. یا نارنجک را به گهوارهی دوشکا میبستند و کسی که قصد مسلح کردن آن را داشت کشته میشد یا ضامن نارنجک را به گلنگدن متصل میکردند و وقتی کشیده میشد نارنجک منفجر میشد و قبضه از بین میرفت.
منبع: کتاب خلاقیت ها صفحه ۱۰۰
آدمک پارچهای
بچهها با لباسهای پاره آدمک درست میکردند و کنار سنگر و روی خاکریز میگذاشتند.
صبح که میشد دشمن به خیال اینکه بسیجیها را دیده است آنها را به خمپاره و کاتیوشا میبست و ما هم در سنگرهایمان میخندیدیم.
منبع: کتاب خلاقیتها