آداب جبهه ۶

آداب جبهه 6

عزاداری
ایام محرم و روزهای عزاداری سرور عاشقان آقا اباعبدالله الحسین (ع)، رزمندگان در جبهه اگر به حسینیه نزدیک بودند به آن‌جا می‌رفتند و گرنه در گوشه‌ی سنگرها عزاداری می‌کردند.
منبع :کتاب فرهنگ جبهه (آداب ورسوم) –  صفحه: ۱۷۷ عطر و آرایش و مسواک
آرایش سر و صورت و تمیز کردن بدن و لباس و سایر وسایل انفرادی، کار معمول بچه‌ها در شب عملیات بود، خصوصاً عطر زدن به همدیگر. بچه‌هایی که عطر داشتند، کناری می‌ایستادند و بچه‌ها را که به ستون یک می‌آمدند با عطر خوشبو می‌کردند.
خوشبو کردن دهان و دندان، با مسواک کردن و نخوردن خوراکی‌های بدبو و نکشیدن سیگار در شب عملیات بیشتر مورد تأکید بود، حتی بچه‌هایی که برای شناسایی می‌رفتند، برای مأموریت‌هایشان همه‌ی این کارها را می‌کردند.
منبع :کتاب فرهنگ جبهه (آداب ورسوم) –  صفحه: ۸۳
عقد اخوت
بچه‌ها برای جاری ساختن عقد اخوت، یا به صورت دوتایی به گوشه‌ای خلوت می‌رفتند تا به جز خدا، کسی از عهد میان آنان مطلع نشود، یا از روحانی گردان می‌خواستند تا صیغه را بینشان جاری سازد.
داداش‌های صیغه‌ای محرم اسرار هم بودند و با هم شرط می‌کردند هر کدام را که خدا طلبید، بگوید برادری دارم که همیشه با هم هستیم و تنها جایی نمی‌رویم و حتماً شفاعت او را هم نزد خدا بکند. آنان در هنگام خواندن صیغه‌ی برادری با هم قرار می‌گذاشتند که از همه‌ی حقوق برادری صرف‌نظر کنند و ببخشند، مگر حق شفاعت، دعا و زیارت.
منبع :کتاب فرهنگ جبهه (آداب ورسوم) –  صفحه: ۱۶۹ عهد صلوات
رزمندگان برای این‌که خودشان را به ذکر دائم مقید کنند، رسم بود که یک نفر تسبیح خود را به دیگری می‌داد و با او عهد می‌بست تا روزی صد صلوات بفرستد یا در هر نماز او را دعا کند. آن‌ها با این عمل توان خودشان در کسب توفیق بیشتر را محاسبه می‌کردند و برخی افراد چادرها در مدت یک هفته، هفتاد تا هشتاد هزار صلوات می‌فرستادند.
منبع :کتاب فرهنگ جبهه (آداب ورسوم) –  صفحه: ۱۷۱
عهد بر ادامه ی راه شهید
بعد از عملیات، رزمنده‌ها به یاد شهیدان دور هم جمع شده، عهدنامه‌ای می‌نوشتند. قسمت عمده‌ی آن به صورت متنی بود که در رثای شهید یا شهدا نوشته می‌شد و بیشتر به سوگ‌نامه‌ای به بیان عواطف قلبی و تعابیری در منقبت و فضایل شهیدان شبیه بود و به طور ضمنی، یادآوری و تأکید بر ادامه‌ی راه شهدا و انتقام خونشان داشت.
منبع :کتاب فرهنگ جبهه (آداب ورسوم) –  صفحه: ۱۸۹ عیادت و پرستاری
عیادت از بیمار در جبهه محدود به حدودی نبود. کافی بود بفهمند دوستی، برادری، بچه محلی حالش خوش نیست و مدتی است که بیمار است. بلند می‌شدند چند نفری از یگان خود راه می‌افتادند و می‌آمدند سراغش. طول راه و زمان رفت و برگشت هم در شرایط عادی مسئله‌ای نبود. پیش می‌آمد که بچه‌ها از اندیمشک به اهواز می‌آمدند و تا محل و مقر مریض را پیدا کنند دو روز این طرف آن طرف می‌زدند. بچه‌هایی که گاهی نمی‌توانستند برای برادر بیمارشان چیزی هدیه بیاورند، جز سهمیه‌ی خود که جلو‌جلو از تدارکات می‌گرفتند، اگر دستشان خالی بود دلشان لبریز از عشق و ارادت بود.
منبع :کتاب فرهنگ جبهه (آداب ورسوم) –  صفحه: ۶۵ عید قربان
عید قربان که می‌شد، بچه‌های حاجی هر گردان گوسفندانشان را در گردان خودشان قربانی می‌کردند و بساط چلوکباب و حلیم صبحانه در حسینیه برقرار می‌شد. سایرین هم به دیدن حاجی‌های جبهه، در محدوده‌ی قرارگاه خودشان می‌رفتند و عید را به آن‌ها تبریک می‌گفتند.
منبع :کتاب فرهنگ جبهه (آداب ورسوم) –  صفحه: ۱۷۶
عید نوروز
آغاز سال نو و جشن عید نوروز به همراه دید و بازدیدها، تبریک و تهنیت و عیدی دادن و عیدی گرفتن‌ها کم و بیش در منطقه مثل شهر جریان داشت؛ سنت‌ها با همان رنگ و روی منطقه‌ای. موقع تحویل سال، چنان‌چه قبل از عملیات، بعضی سفره‌ی هفت‌سین می‌انداختند، که سین‌های آن بسته به نوع رسته‌ای که بچه‌ها داشتند توفیر می‌کرد. در تخریب که بیشتر با مین سر و کار داشتند، به نحوی بود و در زرهی به نحو دیگر، و به همین ترتیب در سایر رسته‌ها. سلاح‌هایشان را به هم تکیه می‌دادند از قبیل سیمینوف و سام هفت (نوعی موشک)، و وسایلش نظیر سمبه و سرنیزه و بقیه‌ی آن‌چه از لوازم جنگی بود و حرف اول اسم آن‌ها سین (س).
منبع :کتاب فرهنگ جبهه (آداب ورسوم) –  صفحه: ۱۰۵
غذای عملیاتی
وقتی وضع پذیرایی و غذای بچه‌ها در جبهه تغییر می‌کرد، خبردار می‌شدند که خبری هست. آن‌قدر این روش معمول بود که چنان‌چه به دلایلی در یک عملیات مسئولان کمی کوتاه می‌آمدند، صدای همه در می‌آمد که: مگر به ما مرغ داده‌اید که برویم عملیات! مثلاً دو سه روز قبل از عملیات بیت‌المقدس_ آزادسازی خرمشهر_ صبح‌ها به بچه‌ها تخم مرغ می‌دادند و این امر تا آن زمان بی‌سابقه بود.
منبع :کتاب فرهنگ جبهه (آداب ورسوم) غذای وحدت
انزوا و گریز از جمع، جز برای راز و نیاز و خلوت کردن با خدا چنان از ساحت مقدس جبهه دور بود که حتی اگر بعضی اراده‌ی آن را هم می‌کردند، نمی‌توانستد. غذای وحدت (طعام دسته‌جمعی خوردن) یکی از نشانه‌های این همبستگی بود.
این سفره‌ها بیشتر شب‌های جمعه و در مسجد مقر گسترده می‌شد، بدین صورت که بلافاصله بعد از نماز و تعقیبات آن، بچه‌های خدمات با سفره‌های سفید و درازشان پیدا می‌شدند. بعد از پهن کردن سفره‌ها، نخست نمک و آبلیمو زینت‌بخش آن‌ها می‌شد. هر بار بچه‌های یک دسته «خادم الحسین» می‌شد و حتی فرماندهان هم از این قاعده مستثنی نبودند.
در سفره‌های وحدت، موقع صبحانه، یکی نان پخش می‌کرد، دیگری پنیر جلوی بچه‌ها می‌گذاشت، یک نفر هم مسئول چای بود. موقع شام و ناهار هم تعدادی وسط سفره می‌ایستادند و ظروف غذا را دست به دست بین برادران تقسیم می‌کردند.
منبع :کتاب فرهنگ جبهه (آداب ورسوم) –  صفحه: ۳۲ فداکاری
از «انالله» و عزیمت به سوی جبهه‌ی حق تا «و انا الیه راجعون» و شهادت،‌ شعار جمله‌ی جنود خدا به رنج افکندن خود برای راحت و رفاه سایرین بود. یک‌بار با دادن اورکت به برادر سرمایی هم‌پست موقع نگهبانی و یک‌بار انداختن تنها پتوی خویش در شب‌های سرد زمستان کردستان به روی عزیز همرزم که از سرما به خود می‌لرزید.
منبع :کتاب فرهنگ جبهه (آداب ورسوم) –  صفحه: ۹۷
 قرآن خواندن
قراعت سوره‌های مستحبی قرآن بعد از هر نماز، خواندن سوره‌ی «الرحمن» در روز جمعه و سوره‌ی «واقعه» هر شب قبل از خواب، به صورت گروهی و یا تک‌تک از سنت‌های جاری در جبهه‌ها و در میان بچه‌های رزمنده بود.
منبع :کتاب فرهنگ جبهه (آداب ورسوم) –  صفحه: ۱۹۰
قرآن ملجأ همه بی پناهان
سامان همه نابسامانی‌ها و ملجأ همه‌ی بی پناهان و ریسمان محکم همه‌ی افتادگان، قرآن بود.
قرآن، همان مونس شهدا و مجروحان در آخرین لحظات زندگی .
بسیاری از اوقات دیده می‌شد بچه‌هایی که خود را مقید کرده بودند حتماً هر روز یک جز قرآن بخوانند. اگر روزی این ارتباط قطع می‌شد، در اولین فرصت و فراغت در پی جبران بر می‌آمدند و تا پایان ماه کل قرآن را ختم می‌نمودند.
منبع :کتاب فرهنگ جبهه (آداب ورسوم)
قرائت قرآن
در جلسان قرآنی که معمولاً بعد از نماز مغرب و عشا تشکیل می‌شد، هر کدام از برادران آیاتی را تلاوت می‌کردند. روحانی گردان و اگر ایشان نبود یکی که وضعش از بقیه بهتر بود ایراد برادران را می‌گرفت و در نهایت، توضیحاتی پیرامون آیات خوانده شده می‌داد. بعد حاضران موظف بودند که هر کدام حدیثی از معصوم (ع) را با معنی‌اش بگویند. در آخر هم با عزاداری جلسه به اتمام می‌رسید.
هر وقت گردان به عقب برمی‌گشت و بچه‌ها بیشتر می‌توانستند دور هم جمع بشوند، بلافاصله این جلسه را راه می‌انداختند. اکثراً هم سعی می‌کردند در این جلسان قرآن را با قرائت بخوانند، بدون این‌که رو دربایستی بکنند و امتناعی داشته باشند.
در کمال اخلاص آن‌چه در توانشان بود بی‌پروا ارایه می‌کردند. علاوه بر جلسات مذکور، کلاس‌هایی به عنوان آموزش قرآن وجود داشت که برادرانی هم به این منظور اعزام می‌شدند. در غیاب ایشان از افرادی که در بین خود دوستان بودند، استفاده می‌شد. بچه‌هایی که اصلاً نمی‌توانستند بخوانند، ظرف یک ماه در این کلاس‌ها مخصوصاً قبل از عملیات، همه چیز را فرا می‌گرفتند. بعد که اسم بعضی از آن‌ها را جزو شهدا می‌دیدی، توی دلت می‌گفتی: حالا می‌فهمم چرا دیر آمده زود می‌خواستند بروند.
منبع :کتاب فرهنگ جبهه (آداب ورسوم) –  صفحه: ۱۷۲
کاشت ، داشت ، برداشت
هر گردانی بر حسب مدتی که در منطقه‌ای از جبهه حضور داشت، سعی می‌کرد تعدادی بره، گوسفند و مرغ و خروس نگهداری کند. البته بعضی از این‌ها نذر بچه‌ها و فرماندهانی بود که برای سلامتی برادران در عملیات و خط مقدم تهیه کرده بودند.
هر چند وقت یک‌بار به مناسبت توفیقات و پیروزی‌های به دست آمده یکی دو تا از آن‌ها را قربانی کرده، شب با گوشتش در حسینیه کباب می‌دادند و مابقی آن را حلیم درست می‌کردند و صبح از بچه‌های گردان پذیرایی می‌نمودند.
از دیگر سنت‌های خوب بچه‌ها، دایر کردن صیفی و کاشتن سبزیجات در زمین‌های مساعد جبهه بود که بخشی از مایحتاج مقر خودشان در طول اقامت در یک محل را تأمین می‌کردند.
منبع :کتاب فرهنگ جبهه (آداب ورسوم) –  صفحه: ۱۱۸
 
کراهت تنها خوردن
بعد از پخش دست به دست غذا، رسم بر این بود، تا همه‌ی برادران و عزیزان نمی‌آمدند و نمی‌نشستند، کسی دست به غذا نمی‌برد. از اولین نفر که غذا می‌گرفت، تا آن کسی که غذا را می‌کشید، همه با هم غذا می‌خوردند و تنها خوردن را بد می‌دانستند، چون کراهت دارد.
منبع :کتاب فرهنگ جبهه (آداب ورسوم) –  صفحه: ۱۱۳ کمبود پتو
بسیار اتفاق می‌افتاد که بچه‌ها، خصوصاً در فصل سرما که با کمبود پتو مواجه بودیم، با دیرتر آمدن به سنگر یا چادر، به دیگران این فرصت را می‌دادند که از آن‌چه وجود داشت استفاده کنند، در نتیجه خودشان تا صبح از سرما بیدار می‌ماندند، با این ملاحظه که قبل از بیدار شدن بقیه بیرون می‌آمدند تا معلوم نشود روانداز نداشته‌اند و نخوابیده‌اند. آفتاب که بالا می‌آمد و هوا گرم‌تر می‌شد، در صورت امکان چند ساعتی می‌خوابیدند.
منبع :کتاب فرهنگ جبهه (آداب ورسوم) –  صفحه: ۱۰۲
کمبودها
وضع تدارکات و خورد و خوراک نیروها همیشه به یک منوال نبود و به اصطلاح در بر روی یک پاشنه نمی‌چرخید. نبود یا کمبود آذوقه یک طرف، رساندن آن به نقاط صعب‌العبور یا زیر آتش و احیاناً در محاصره هم به قول بعضی‌ها همان طرف! می‌ماند. نحوه‌ی برخورد بچه‌ها با این وضع، وضعی که در واقع خودشان با طیب خاطر و عاشقانه با حضور در منطقه برای خودشان به وجود آورده بودند. برادرانی که در حجب و حیا کار را به جایی رسانده بودند که سر سفره‌های شلوغ گروهان، اگر از چشم توزیع‌کنندگان پنهان می‌ماندند سرشان را بلند نمی‌کردند تا آن‌که بغل‌دستی‌شان متوجه شده و خدمتگزاران را صدا می‌کردند که مثلاً به فلانی غذا نداده‌اید چه رسد به این‌که اهل تقاضا باشند و بهانه‌ی آن‌چه نیست، بگیرند. مواقعی که برای بیست نفر به اندازه‌ی سه نفر غذا می‌آمد، گاهی چراغ را خاموش می‌کردند که: «ابوالفضلی هر کس گرسنه‌تر است بیاید جلو و غذا بخورد» و بعد که چراغ روشن می‌شد، سفره و غذای دست نخورده اشک همه را در می‌آورد.
منبع :کتاب فرهنگ جبهه (آداب ورسوم) –  صفحه: ۳۳
گفت و شنود
سادگی و صداقت و صمیمیت که در رگ حیات و زندگی در جبهه و جنگ جریان داشت، بیش از هر چیزی موجب پاکیزگی زبان و صفای سخن بود و آن همه حکمت و رحمتی که جایی برای غلو و از آن جمله حرف ناراست و ناصواب باقی نمی‌گذاشت مزید بر حدی از هوشیاری که هر قول راستی را نیز نقل نکنند، از حیث اخلاقی، اطلاعاتی و موقع‌شناسی. چنان که به اخلاص و اندکی مزاح در پاسخ سؤال از جراحتشان می‌گفتند: «ضرب خورده» یا «به آهن خورده» به جای توضیح تیر و ترکش و نوع آسیب‌دیدگی و جزئیات حادثه، و نوعی رد گم کردن و در عین حال متوسل به دروغ نشدن، چون تکه کلام «گفتند نگویید» که درست‌تر و راست‌تر آن «نگفتند بگویید»، کنایه از این‌که گوینده‌ی خبر نگفته که مطلب را برای شما بازگو کنم و به ‌این ترتیب طفره رفتن از بیان آن‌چه نباید به زبان می‌آمد و صداقت که غایت راستی و درستی بود.
منبع :کتاب فرهنگ جبهه (آداب ورسوم) –  صفحه: ۸۳
لباس با اتو پوشیدن
بعد از نظافت و پاکی، توجه به ظاهر و زیبایی لباس و آراستگی آن موجب می‌شد بچه‌ها برای لباس‌های شسته و چین و چروک برداشته‌ی خود فکری بکنند. حداقل کاری که در آن شرایط و با آن امکانات می‌شد کرد و معمول بود، صاف کردن لباس‌های رو بود، بعد از خشک شدن، لای پتویی که موقع خواب زیر سر و یا زیر بدن خود می‌انداختند.
بعضی پا را از این فراتر می‌گذاشتند و برای حفظ همیشگی اتوی لباس، یقه و لبه‌ی جیب پیراهن خود را می‌خواباندند و به لباس می‌دوختند و البته از داشتن جیب صرف‌نظر می‌کردند. بعضی هم با درآوردن و بریدن یقه، یعنی آخوندی کردن یقه‌ی لباس، کاری می‌کردند که دیگر پیچ و تاب داشتن و کج و معوج شدن یادش برود.
منبع :کتاب فرهنگ جبهه (آداب ورسوم) –  صفحه: ۱۹۴
 لباس سپاه
در سال‌های نخست جنگ که هیچ منع و ملاحظه‌ای در پوشیدن لباس فرم سپاه برای نیروهای مردمی بسیج نبود، گرچه بعدها از پوشیدن آن خودداری می‌کردند و به طریق اولی خود برادران سپاهی نیز همین‌طور.
از آداب پوشیدن آن یکی این بود که وقتی وضو می‌ساختند، هنگام استفاده از دستشویی به حرمت آرم و آیه‌ی ویژه‌ی سپاه، پیراهن را از تن بیرون می‌آوردند و حتی‌الامکان با آن استراحت نمی‌کردند و نمی‌خوابیدند.
در پاکیزگی و معطر ساختن آن کوشا بودند و برای مس نشدن عبارات و آیه و دور داشتن از انظار برای پرهیز از ریا،‌ حفاظی مثل پرس شمعی رویش می‌کشیدند یا تصویر امام را زینت بخش روی آن می‌کردند. اما در شب عملیات با تمام حساسیتی که عراقی‌ها روی افراد سپاه داشتند، پوشیدن آن مورد تأکید جمع بود و دیگران را نیز به وجد می‌آورد.
منبع :کتاب فرهنگ جبهه (آداب ورسوم) –  صفحه: ۴۳ لباس شب عملیات
شب عملیات آن‌ها که پاسدار نظامی بودند لباس فرم و آن‌ها که نیمه کادر بودند لباس کره‌ای می‌پوشیدند. برادرانی بودند که قبل از عملیات پیراهن مخصوصی را به امضای حاضران می‌رساندند تا در آن دنیا از شفاعتشان بهره‌مند باشند. نظیر شهید عملیات کربلای ۸ تقی جان‌نثاری و عادت بقیه‌ی رزمندگان چنان بود که یک دست لباس خاکی شسته شده را برمی‌داشتند با کتری آب جوش اتو می‌کردند، عطر و گلاب می‌زدند و به همراه پیشانی‌بندی سرخ با عبارت نوشته‌هایی چون: «یا زهرا (ص)، یا حسین (ع)، یا زیارت یا شهادت، لبیک یا خمینی، سپاه محمد (ص) مسافر کربلا»، شال سبز یا سیاه ذکردوزی شده‌ای برمی‌داشتند و روز موعود استفاده می‌کردند و آن جزو زینت و زیبایی و حاکی از آمادگی عاشقانه‌ی آنان بود.
منبع :کتاب فرهنگ جبهه (آداب ورسوم) –  صفحه: ۴۵
لباس شهادت
دوستان شهدا، لحظه و آنی بی‌یاد آن‌ها به سر نمی‌بردند. همه‌ی هوش و حواسشان به آن‌ها بود. یکی از راه‌های حفظ این ارتباط و مؤانست، پوشیدن لباس شهدا و بستن سربند آن‌ها به سرشان بود. گاهی می‌شد یک لباس یا سربند را چندین شهید پشت در پشت پوشیده یا بر سر بسته بودند و به نفر دیگر رسیده بود.
منبع :کتاب فرهنگ جبهه (آداب ورسوم) –  صفحه: ۱۹۹
راوی : مهدی فهیمی‌
 
 
لباس کهنه و وصله ‌دار
بعد از پاکی و تمیزی لباس، ساده‌پوشی و استفاده از لباس‌های وصله‌دار برای بسیاری از بچه‌ها امری عادی بود. این وضع را گاهی خودشان به وجود می‌آوردند؛ با هدیه‌ی لباس‌های نو و سهمیه‌ی خود به برادران پاسدار وظیفه، در شرایطی که خودشان به آن‌ها نیازمند بودند. نتیجه‌اش این می‌شد که لباس‌های پاره شده‌ی خود را وصله کنند و بدوزند و استفاده کنند.
گاهی هم وصله داشتن لباس‌ها ناشی از فقر تدارکات و به موقع نرسیدن کمک‌های مردمی بود. آن‌چه بیش از همه این ساده‌پوشی را دامن می‌زد، توجه به وضع بیت‌المال بود و اجتناب از اسراف و قناعت کردن به حداقل امکانات.
فرماندهان، در رده‌های مختلف، مثل سایر زمینه‌ها از این حیث زبانزد هم بودند و پیش‌کسوت.
    منبع :کتاب فرهنگ جبهه (آداب ورسوم) –  صفحه: ۱۹۶
محاسبه ی اعمال
علم و ایمان به‌ آیات و روایات و توجه به عقل و نقل، مرجع همه‌ی ضمایری است که در جمله فرهنگ جبهه به جای اشخاص و اسم و رسم آن‌ها نسشته است. چنان‌که از ثامن‌الائمه (ع) روایت «لیس منا من لم یحاسب نفسه فی کل یوم» نقل می‌شود که خودشان را به طور خاص مخاطب آن می‌یابند نه غیر را و در نتیجه لحظه‌ای از محاسبه‌ی خویش غفلت نمی‌کنند. از جمله: ۱_ تهیه‌ی دفترچه‌های خاص با ورقه‌هایی جدول‌بندی شده برای ثبت معاصی و مکروهات چون غیبت، دروغ، حرف بیهوده و نظیر آن برای همان منظور جلوی عنوان‌های جدول به نحوی که خود بدانند و بخوانند، علامت می‌زدند و شب هنگام به محاسبه و مطالعه می‌نشستند. ۲_ بودند کسانی که بعد از شهادت دوستانشان با تأملی جانکاه وانمود می‌کردند که «آن‌ها رفتند و ما به ‌ایشان ملحق نشدیم» اصل حسابرسی و محاسبه در این منطقه بود. مرور همه‌ی فعل و انفعالات و بعد در اندوهی عمیق فرو رفتن و تا عملیات دیگر جست‌وجو کردن سر عدم پذیرش با شرایط بر حسب ظاهر برابر! سپس خلوت کردن و به دعا و تلا وت قرآن و خواندن زمزمه‌های عاشقانه. ۳_ زهر چشم گرفتن از نفس در حساب‌رسی‌ها در حد صغیره و کبیره و نسبت به خود عفو و چشم‌پوشی و اغماض روا نداشتن و چهار چشمی‌ مواظب اوضاع و احوال بودن.
منبع :کتاب فرهنگ جبهه (آداب ورسوم) –  صفحه: ۱۹۹

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا