اتحاد پنهانی میان اسراییل و مسیحیان دست راستی آمریکا
اشاره:
این نوشته بخشی از کتاب «تدارک جنگ بزرگ» است که در سال ۱۹۸۹ توسط «گریس هال سل»، نویسنده آمریکایی، به رشته تحریر در آمده است. بخش های دیگری از این کتاب نیز در روزهای آینده بر روی سایت قرار خواهد گرفت.
————————————————
نبرد هارمجدّون(۱)از سال ۱۹۸۰، این عادت در من پیدا شده است که هر یکشنبه، برنامه «ساعت بشارت انجیل کهن» فال ول را در تلویزیون بگیرم.
برای آنکه مطالب بیشتری درباره خداشناسی هار مجدون فال ول بدانم؛ و دریابم که پیروانش تا چه اندازه مانند خودش فکر میکنند، در سال ۱۹۸۳، در گشت مسافرتی به سرپرستی او به سرزمین قدس، نام نویسی کردم.
من یکی از ۶۳۰ نفر مسیحیای بودم، که از نیویورک به تل آویو پرواز کردیم. در آنجا ما را به گروههای حدود ۵۰ نفری تقسیم کردند. به هر یک از گروهها یک اتوبوس و یک راهنمای اسراییلی اختصاص داده شده بود. ما پس از یک استراحت شبانه با اتوبوس ها یمان به راه افتادیم.
حالا در این سفر کوتاه، شما هم با من همراه شوید:
برای این که به دره مجدو برویم، از تل آویو حدود ۵۵ مایل به طرف شمال سفر میکنیم. به محلی میرسیم که در ۲۰ مایلی جنوب – جنوب شرقی حیفا، قرار دارد و فاصله آن از دریای مدیترانه، حدود ۱۵ مایل است پس از پیاده شدن از اتوبوس، با کلاید، یک مدیر اجرایی بازرگانی بازنشسته از مینیاپولیس، که سالهای آخر دهه ۶۰ سالگی خود را میگذراند، همگام میشوم. کلاید، فارغ التحصیل کالج است و در جنگ دوم جهانی، در ارتش آمریکا با درجه سروانی، در آفریقای شمالی و اروپا، خدمت کرده و به خاطر فرماندهی هوشمندانه سربازانش و شجاعت شخصی اش در زیر آتش دشمن به گرفتن نشان افتخار، مفتخر شده است. قدی دارد در حدود شش پا و هیکلی مناسب، که آن را نتیجه خدمتش در ارتش میداند.
همسر کلاید دو سال پیش درگذشته است و به همین جهت در این سفر تنهاست. سر و وضعش تمیز و مرتب است. با شلواری پشمی، پیراهنی سفید، کراوات مناسب و کت کشمیر؛ سری دارد پرمو که تنها بخشی از آن خاکستری شده است.
فاصله کوتاهی تا یک تل یا پشته کوچک، پیاده طی میکنیم. این تپهای است مصنوعی، که از لایههای مختلف یا برجا مانده از گیاهان و جانوران و یا جامعههای باستانی کهن پوشیده شده است.
کلاید توضیح میدهد: «زمانی در اینجا یک شهر قدیمی کنعانی قرار داشته است» و اضافه میکند که ما در لبه جنوبی فضای بزرگ گسترده و هموار دشت اسدرالون (۲) قرار داریم، که در کتاب مقدس «دره جزرال» هم گفته شده است.
در زمانهای قدیم مجدو شهر بسیار مهمی بود. این شهر در محل تقاطع دو جاده مهم استراتژیک نظامی و کاروان رو قرار داشت.
کلاید، این کهنه سرباز از تاریخ دان میگوید: «جاده ماریس، یعنی جاده باستانی ساحلی، که مصر را از راه مجدو، به دمشق و مشرق مربوط میساخت، از این دره میگذشت.»
میگویم: «پس با این توصیف، این محل همیشه میدان جنگ بوده است؟»
کلاید پاسخ میدهد: «بله، برخی از تاریخ نویسان اعتقاد دارند، که در اینجا بیش از هر جای دیگر در جهان، جنگ روی داده است. فاتحان کهن همیشه میگفتند، هر فرماندهی که مجدو را داشته باشد، در برابر همه مهاجمان پایداری میکند.»
«شما در صحیفه یوشع بن نون (باب ۱۲، آیه ۲۱)(۳) میخوانید که چگونه یوشع و اسراییلیان، در اینجا کنعانیان را شکست دادند. و در «کتاب داوران» باب چهارم و پنجم میخوانید که دو قرن پس از آن نیروهای اسراییلی در زیر فرماندهی دبوره و باراق، در نبردی بر سیسرا سردار کنعانیان چیره شدند.(۴)»
«و بعد چنانکه میدانیم، شاه سلیمان این شهر را مستحکم ساخت و به مرکزی برای اسبها و ارابه هایش بدل کرد.
حتی در طی سالهای عمر من هم در اینجا نبردهای مهمی داشتهایم. نزدیک به پایان نخستین جنگ جهانی، در سال ۱۹۱۸، ژنرال انگلیسی آلن بی، درست در همین جا در مجدّو، به پیروزی قاطعی بر ترکها دست یافت.»
همه عضوهای گروه ما، به پیاده روی خود تا یک نقطه مناسب ادامه میدهیم و سپس در نقطهای که بر همه دره جزدال که به سوی شمال غربی تا دوردست اشراف دارد، غرق تماشا میشویم.
کلاید با صدای هیجان زدهای میگوید: «و سرانجام، حالا دارم میدان آخرین نبرد بزرگ را تماشا میکنم!»
میپرسم: اما آخر شما از کجا میدانید که نبرد نهایی در اینجا روی خواهد داد؟
– «شما همین اسم – یعنی مجدّو – را بگیرید، کلمه عبری هار، یعنی کوه را به آن اضافه کنید. این دو کلمه به شما هارمجدّو را میدهد، که ما هارمجدّون ترجمه میکنیم.»
در حالی که او صحبت میکند، من میکوشم استدلال او را، با جستجوی هار یا کوه دنبال کنم؛ اما کوهی پیدا نمیکنم. با وجود این، چون دره روبروی خودمان را میتوانیم ببینم، پس نقطه مناسبی که روی آن ایستادهایم، بآسانی میتواند هار (کوه) تلقی بشود. اما با همه اینها، آیا هارمجدّو – که کلمه کلمه به معنی کوه مجدو است – به یک محل دلالت میکند یا یک رویداد؟
کلاید، کمی با بی حوصلگی پاسخ میدهد: «نه، نه، این میدان نبردی است که همه ملتها در آن درگیر میشوند. این آخرین نبرد میان نیروهای نیکی و نیکوکاری به رهبری مسیح و نیروهای شیطانی به رهبری دجال خواهد بود.»
من، مانند میلیونها مردم دیگر، سخن کلاید را باور میکنم. من همیشه چیزهایی درباره هارمجدّون شنیده بودم، اما با همه شنیدن های این واژه اشتقاق آن را نمیدانستم. پرسیدم که آیا درباره این واژه هارمجدّون مطالب زیادی خواندهاید؟
– «میدانید، واژه هارمجدّون تنها یک بار در انجیل آمده است؛ یعنی درست همان که در کتاب مکاشفه یوحنا باب شانزدهم، آیه ۱۶ آمده است؛ و سپس این آیه مختصر را نقل میکند:
«و ایشان را به موضعی که آن را در عبرانی هارمجدّون میخوانند، فراهم آوردند.»
از آن جا که این واژه در زندگی ما نقش چنین با اهمیتی دارد، امیدوارم بتوانم اشتقاق آن را پیدا کنم، من آنچه را که کلاید گفت تکرار میکنم: در کتاب عهد عتیق، هیچ ذکری از این واژه نشده است. در کتاب عهد جدید هم تنها یک مورد، یعنی در باب مکاشفه که گاهی مکاشفات، یا مکاشفه یوحنای قدیس هم گفته میشود، آمده است. اما من هنوز سردرگم هستم، در حالی که در مکاشفه، از «محلی» به نام هارمجدّون صحبت میکند، کلاید اصرار دارد که هارمجدّون معنی یک نبرد را میرساند.
کلاید میگوید: «یوحنای پیش گو کتاب مکاشفه را نوشته است؛ و چنانکه میدانیم ما از همین اثر یوحنا است که بیشترین اطلاعات خودمان را از آخرین روزهایی که داریم میگذرانیم، به دست میآوریم. او تصویر کاملی از آخرین نبردی که باید درست در همین محل صورت بگیرد، به دست داده است. به یاد دارید که او در پیشگویی خود از این نبرد بزرگ، مینویسد(۵):
«و بلدان امتها خراب شد… و هر جزیره گریخت و کوهها نایاب گشت.» و بعد میافزاید:
«خداوند همه چیز را درباره آینده میداند. هیچ چیز را از او گریزی نیست. خداوند از همان آغاز میداند، چه کسی به هاویه خواهد رفت و چه کسی دقیقا نخواهد رفت. هنگامی که خداوند قانون را نازل کرد، دقیقا میدانست کدام انسان قادر به رعایت آن نخواهد بود.»
من به خودم جرات داده میپرسم: «خداوند از پیش میداند؟ و از پیش مقرر کرده است؟»
– «شما باید به خاطر داشته باشید که این از پیش دانستن، تعیین کننده همه چیز نیست. اما آنچه که خداوند میداند، فراتر از هر حدس و گمانی است. آنچه خداوند میداند، با یقین کامل صددرصد میداند؛ و او همه چیز را میداند.
«در کتاب مکاشفه، خداوند با بکار گرفتن یوحنا، توصیف کاملی از آنچه که این جنگ آخرالزمان خواهد بود، به ما میدهد»
و ادامه میدهد:«یک ارتش ۲۰۰ میلیونی شرقی در طی یک سال به سمت غرب به حرکت درمی آید. این ارتش به حرکت درمی آید و در تغییر مکان خود پرجمعیتترین ناحیههای جهان را پیش از رسیدن به رودخانه فرات، ویران خواهد ساخت.»
«باب ۱۶ مکاشفه به ما میگوید که رودخانه فرات خشک خواهد شد، و این به پادشاهان مشرق زمین، مشرقیان، اجازه خواهد داد که سرزمین اسراییل را درنوردند.»(۶)
– تکرار کردم: پادشاه مشرق زمین؟ و ذهن من به سوی سرزمینهای جهان که در مشرق رود فرات قرار دارند، به پرواز درمی آید. هیچ پادشاهی که امروز در آن ناحیه حکمروایی داشته باشد به ذهنم خطور نمیکند. در زمان ما، شاه ایران آخرین پادشاه مشرق رود فرات بود. امروز دیگر هیچ شاهی در آنجا نیست، اما در زمان یوحنا چنین شاهانی وجود داشتند – پس گفتم آیا این نمایانگر آن نیست که یوحنا این سخنان را درباره زمان خودش گفته است، و نه زمان ما؟
کلاید گفت:«نه، نه، شما میتوانید پادشاهان را به معنی رهبران یا سران دولتها بگیرید.»
کلاید که در همه جا طرفدار جدی تعبیر کلمه به کلمه کتاب مقدس است، در این مورد، خود کلمه کتاب مقدس را قبول ندارد.
حرف او را قطع نمیکنم و او به نقل خود ادامه میدهد: «این پادشاهان – یا رهبران – تمامی ربع مسکون، بزرگترین ارتش تاریخ جهان را درست به اینجا، به مجدّو میآورند.» با چشمان فراخ شده سخن میگوید و چهرهاش وقتی از فرشتهای حرف میزند که پیاله خود را بر نهر عظیم فرات ریخت و آبش خشکید تا راه ارتش بزرگ پادشاهانی که از مشرق آفتاب میآیند از بستر آن باز بشود، برق و درخشندگی ناشی از پیش بینی به خود میگیرد.
اما وقتی سازمان دادن یک ارتش خوب، ارتشی بسیار کوچکتر از همه ارتش های مشرق زمین، تا این اندازه دشوار باشد، چگونه یک رهبر، یا گروهی از رهبران میتوانند موفق به بسیج کردن یک ارتش ۲۰۰ میلیون نفری بشوند؟
کلاید میگوید: «خوب، روشن است، این رهبران هدف های ژئوپلیتیک دارند، و ارواح شیطانی آنان را به پیش میرانند».
پرسیدم: ارواح شیطانی؟
– «در این مورد، اینها همان ارواح شیطانی فرشتگان به خاک افتادهای هستند، که از شیطان در عصیانش در برابر خداوند، پشتیبانی کردند. پس از اینکه این ارواح شیطانی بر ذهن رهبران جهان مسلط شدند، این رهبران و ارتش های جهان، نادانسته به پیادگان آنها تبدیل میشوند.»
به نظرم همه چیز دارد بخوبی جفت و جور میشود. برای اینکه مطمئن شوم که همه چیز را به درستی فهمیدهام، گفتم: آیا این دجال است که این ارواح شیطانی را در ذهن رهبران جهان جای میدهد؟ و کلاید تصدیق کرد.
کلاید علاوه بر ارواح شیطانی، از «وحش» مکاشفه یوحنا هم صحبت کرد و توضیح داد که: «وحش، یعنی اینکه اتحاد نیرومندی از ملت های اروپایی و گروهی از ملت ها که در آخرین روزها به پا خواهند خاست، به وجود خواهد آمد. حالا ما میدانیم که داریم در عهد آخرالزمان زندگی میکنیم. زیرا پیدایش اتحاد نیرومند ملت های اروپایی را دیدهایم – و این همان چیزی است که ما جامعه اقتصادی اروپا یا بازار مشترک مینامیم. با مطالعه این پیشگویی، ما میتوانیم به چشم ببینیم که خداوند همه این رویدادها را از پیش خبر داده است.(۷)
«همه آنچه که روی دادنش را در جهان امروز میخوانیم، به روشنی نشانگر این است که این پیشگویی به زودی روی خواهد داد.
و در این نبرد آخرالزمان – که با مطالعه زکریای نبی و همین مکاشفه از آن آگاه میشویم – نیروهای ملت های سرتاسر زمین در زیر فرمان دجال، بر ضد خداوند ما عیسی مسیح و قدیسان پرافتخارش خواهند جنگید و چنان که میدانیم، مسیح، در این خونینترین نبرد تاریخ، آن میلیون ها را از میان خواهند برد و دجال را به قتل خواهد رسانید.»
کلاید برای اینکه نکتهاش را اثبات کند، آیه هشتم از باب دوم تسالونیکیان (کتاب عهد جدید) را از بر خواند:
«آن گاه آن بی دین – که کلاید اضافه میکند، منظور از بی دین همان دجال است – ظاهر خواهد شد، که عیسی خداوند، او را به نفس دهان خود هلاک خواهد کرد و به تجلی ظهور خویش او را نابود خواهد ساخت.»
من برای کلاید تفسیر کردم که، احتمال ندارد مسیحیان، جز در مورد بهشت و جهنم، این اندازه اندیشه و کلام را به هارمجدّون اختصاص داده باشند.
هنگامی که کلاید و من، گرم گفتگو هستیم، دیگر کسان گروه ما، با نشستن بر روی سنگها یا علفها، غرق اندیشه درباره این دره دارای مزرعههای گندم و جو و باغهای میوه شدهاند. در حالی که این دره تا این اندازه ساکت و آرام تا این اندازه صلحآمیز به نظر میرسد، رفتار و گفتار کلاید نشانگر آن است که زیر و رو شدن همه جهان در یک انفجار بزرگ، ناگزیر به نظر میرسد. او از جزئیات توصیف خودش درباره این آتش سوزی بزرگ، سخت مطمئن به نظر میرسد.
با این همه، این جنگ قرار است که در همین میدان برابر ما روی دهد – درهای که چنان کوچک است، که در یک مزرعه نیراسکا جای میگیرد؛ و اگر در یک ایلخی پرورش گاو تگزاس قرار داشته باشد، در آن گم میشود. در حالی که به سوی این دره کوچک آرام پوشیده از مزرعههای با سنگچین از هم جدا شده اشاره میکردم، به کلاید گفتم که اینجا، برای یک چنین جنگ عظیمی، بیش از اندازه کوچک به نظر میرسد.
خیلی جدی گفت: «نه، تانکهای خیلی زیادی را میتوان در اینجا جای داد.»
تکرار کردم، تانکها، و همه ارتشهای روی زمین؟
– «بله، همه این ها را. اما باید به خاطر داشته باشید که این بزرگترین نبردی خواهد بود که تاکنون روی داده است. چندین میلیون نفر، همین جا خواهند مرد.»
پرسیدم: «و یک جنگ هستهای همین جا، در مجدّو شروع خواهد شد و همه دنیا را ویران خواهد کرد؟»
پاسخ داد: «بله، شما این را در باب سی و هشتم و سی و نهم صحیفه حزقیال نبی میخوانید. در این دو باب یک جنگ هستهای توصیف شده است. سپس میگوید: «باران های سیل آسا و تگرگ سخت آتش و گوگرد، تکان های سختی در زمین پدید خواهند آورد، کوه ها سرنگون خواهد شد و صخرهها خواهد افتاد و جمیع حصارهای زمین منهدم خواهد گردید، رویارو «در برابر هر گونه وحشت».(۸) امکان ندارد که حزقیال نبی، به چیز دیگری جز مبادله سلاح های تاکتیکی هستهای، اشاره کرده باشد.»
اطمینان و یقین کلاید، احساس واقع بینی مرا متزلزل میسازد. با این حال میدانم، او چیزی را میگوید، که میلیون ها آمریکایی، دقیقا به آن باور دارند.
– پرسیدم: «آیا تصور کلاید از مسیح، شبیه یک ژنرال پنج ستارهای است که ارتش ها را رهبری میکند؟ و آیا کلام کتاب مقدس را چنان تعبیر میکند که مسیح به عنوان سر فرمانده آن، نیروهایی را که بر ضد او متحد شدهاند، با به کار بردن سلاح های هسته ای، نابود خواهد کرد؟»
– پاسخ داد: «بله، در واقع میتوانیم انتظار داشته باشیم که مسیح، ضربه نخست را وارد کند. او، سلاح نوینی را برای نخستین بار، به کار خواهد برد. و این سلاح، همان اثرهایی را خواهد داشت، که بر اثر یک بمب نوترونی ایجاد میشود. شما میتوانید این مطلب را در آیه دوازدهم باب چهاردهم کتاب زکریای نبی بخوانید، که میگوید:
– «گوشت ایشان در حالتی که بر پایهای خود ایستادهاند، کاهیده خواهد شد و چشمانشان در حدقه گداخته خواهد گردید، و زبان ایشان در دهانشان کاهیده خواهد گشت.»
میپرسم، منظور حرف کلاید این ست که آیا خود مسیح ضربه نخست را خواهد زد؟ کلاید پیش از دادن پاسخ همه قد شش پایی خودش را روی پاهایش راست میکند و با صدای قوی و سخت صمیمی خود میگوید:
«بله، عیسی مسیح به این زمین باز میگردد، تا حکومت الهی را در آن برقرار سازد ؛ و این کار را از ستاد خود در اورشلیم، خواهدکرد.»
– و بر سر یهودیانی که در اسراییل زندگی میکنند، چه خواهد آمد؟
کلاید گفت: «دو سوم یهودیانی که در اینجا زندگی میکنند، کشته خواهند شد. این مطلب را میتوانید در آیههای هشتم و نهم باب سیزدهم کتاب زکریای نبی بخوانید.(۹)امروز در حدود ۱۳ میلیون و نیم یهودی در جهان هستند. به این ترتیب، خداوند به ما میگوید که ۹ میلیون یهودی در این نبرد، کشته خواهند شد – یعنی بیش از همه یهودیانی که توسط نازی ها کشته شدند. آن قدر خون جاری خواهد شد که خداوند آن را به چرخشت شرابگیری، که خون آنان را میگیرد، تشبیه میکند. تا مسافت ۲۰۰ مایل، خون تا به دهانه اسبان، بالا خواهد آمد.»
پرسیدم، چرا کلاید تصور میکند که خداوند خواستار آن باشد، که یک رشته از عقوبت ها را نازل گرداند تا بیشتر مردمان جهان را بکشد و بخش اعظم تمدن ما را نابود کند؟
کلاید گفت: «خداوند، این کار را بیشتر به خاطر امت قدیمیاش، یهودیان میکند، خداوند دوران هفت ساله آزمایش سخت را مقرر کرده است، تا یهودیان تصفیه شوند، تإ وادارشان سازد، روشنایی را ببینند و مسیح را به عنوان نجات دهنده خود بشناسند.»
اعتراف میکنم که تعبیرهای او، مرا سخت گرفتار شبهه کرده است. چرا خداوند باید یهودیان را، یعنی برگزیدهترین در میان همه امتها را برگزیده باشد، تنها برای اینکه – بنا بر واژه همراه با حسن تعبیر کلاید- «آنان را تصفیه» کند؟
– «آیا نمیبینید که خداوند میخواهد آنان در برابر تنها پسرش، خداوندگار ما عیسی مسیح به سجده درآیند؟»
سپس کلاید توضیح میدهد که خداوند پس از نابود کردن دو سوم این امت، سرزمین اسراییل را نجات خواهد داد. یعنی اینکه خود شخصا وارد نبرد هارمجدّون خواهد شد. و خداوند همه آن چیزهایی را که برای نابودی کسانی که مصمم به آزادی اسراییل هستند، نیازمند است؛ در اختیار دارد.»
در ذهن من این نکته شروع به جا افتادن میکند که کلاید اسراییل را دوست دارد، اما علاقهای به یهودیان ندارد. به نظر میرسد که هیچ احساس تاسفی برای آن یهودیان یا دیگرانی که میگوید کشته میشوند، در او نیست.
«هفت ماه طول خواهد کشید تا یهودیان زنده اسراییل بتوانند همه سربازان کشته شده را دفن کنند» و به عنوان دلیل، آیه دوازدهم باب سی و نهم کتاب حزقیال نبی را نقل میکند: «و خاندان اسراییل مدت هفت ماه ایشان را دفن خواهند کرد تا زمین از وجودشان پاک گردد.»(۱۰)
با پذیرش احتمال خطر تکرار سخنم، دوباره پرسیدم، چرا خداوند رحمان باید بخواهد که ما سلاح های هستهای به کار ببریم؟
پاسخ داد: «به خاطر داشته باشید، انسان دانش خود را و چگونگی ایجاد کردن این قدرت ویرانگر را، از خداوند کسب کرده است. انرژی هستهای، برای خداوند چیز تازهای نیست؛ و تهدید یک همه سوزی هستهای، قادر متعال را غافل گیر نخواهد کرد. خداوند در همه اوقات میداند چند ماهی در دریاها و چند ستاره در آسمانها و چند دانه شن در ساحلهای دریاها وجود دارد. او خداوند عالم و قادر متعال است. آنچه که او بخواهد، خواهد شد. هیچ انسان، یا امتی نمیتواند از تحقق اراده خداوندی جلوگیری کند.»
و کلاید با لبخندی مرموز با این سخنان، حرف خود را به پایان برد: «هنگامی که مسیح دوباره به زمین بازگردد، از آسمانها به ارض اورشلیم نزول خواهد کرد. ملاحظه کنید، همه تاریخ مربوط و متمرکز است بر امت اسرائیل که تخم چشم و برگزیده خداوند دوباره زمان تاریخ بشر را به دست خود میگیرد.»
پایان نزدیک است
در طی گشت در سرزمین مقدس، من سخنان کلاید را روی نوار ضبط صوت ضبط کردم؛ و وقتی بعدها به آن گوش دادم، آن را بسیار همانند سخنان جری فال ول و بسیاری از کشیشان معتبر انجیلی پروتستان تلویزیونی دیدم که میگویند: بی هیچ نرمشی از پیش چنین مقرر کرده است؛ و بنا به سخن کلاید، خداوند زمام تاریخ بشر را خود به دست میگیرد.
پس از بازگشتم از سفر کوتاه ۱۹۸۳، به تحقیق پرداختم، دیگر کشیشان پروتستان انجیلی بنیادگرا در موضوع هارمجدّون ، چه میگویند. در سال ۱۹۷۰، بیلی گراهام هشدار داد که: «جهان اکنون به سرعت دارد به سوی جنگ آخرالزمان هارمجدّون خود نزدیک میشود» و «نسل کنونی جوان ما، شاید آخرین نسل در تاریخ باشد».
گراهام در فرصت دیگری گفت: «اکنون بسیاری از مردم میپرسند. این آخرین جنگ آخرالزمان در کجاست؟ ما چه اندازه به آن نزدیکیم؟ خوب، محل این جنگ در غرب رودخانه اردن است، در دشت جزرال، میان جلیله و سامریه. ناپلئون وقتی این جایگاه سترگ را دید، گفت: «این میدان بزرگترین نبرد جهان است»، زیرا که انجیل به ما آموزش میدهد که جنگ بزرگ آخرالزمان، این بزرگترین جنگ تاریخ؛ در این بخش جهان روی خواهد داد: یعنی در خاورمیانه!»
س.س.کریب، رییس پیشین انجمن کشیشان پروتستان انجیلی، در سال ۱۹۷۷ نوشت: «شاه مسیح، میلیونها نظامی گرد آمده توسط دیکتاتور شیطان صفت، دجال را، به سختی تار و مار خواهد ساخت.»
هال لیندسی، نویسنده یک کتاب پرفروش، همه تاریخ را – یعنی تاریخ خاورمیانه و همه جهان را – به کمک قرائت کتاب مقدس تعبیر میکند. او در کتاب خود به نام «زمین، سیاره بزرگ مرحوم» میگوید: دولت اسراییل، خط مرزی میان رویدادهای عمده کنونی و آینده است.
لیندسی میگوید: «پیش از این که یهودیان، تشکیل یک ملت بدهند، هیچ چیز درست سر جایش نبود. تنها حالا که این اتفاق افتاده است، تحقق همه گونه علایم پیشگوییهای نبوی، دارد سر جای خودش قرار میگیرد. زیرا که برخی فضاهای قدرت سیاسی بایستی نخست پدید میآمد، و اکنون بنابر الگوی پیشگوییهای نبوی، کانون همه جهان در خاورمیانه، و بویژه، در سرزمین اسراییل امروزی متمرکز شده است. همه ملت های جهان، بر اثر آنچه که در آن جا میگذرد، به رنج و عذاب خواهند افتاد؛ و در آن درگیر خواهند شد. حالا میتوانیم ببینیم چگونه آنچه که در این زمان ها روی میدهد، مانند همین اتفاقهایی که روزنامهها مینویسند، درست، با الگوی پیشگویی های نبوی جور درمی آید.
ناخدای پیشین یک قایق رودخانهای که تولد دوباره یافته است و طلبه سمینارهای مذهبی لیندسی شده، چهار سرانجام را برای مرحوم سیاره بزرگ زمین پیشگویی کرده است، که همگی دربردارنده پیشگوییهای نبوی کتاب مقدس هستند؛ و در همه آنها اسراییل نقش اساسی را ایفا میکند.
من لیندسی را در سال ۱۹۸۵، در یک گردهمایی دعای صبحانه برای اسراییل، ملاقات کردم. او به عنوان ناظر و کارپرداز تحقق پیشگویی های نبوی، نسبت به بسیاری از پیشینیان، و حتی رقیبان خود، برتری در خور ملاحظهای دارد. او از زمره واعظان سنتی بر حذر دارنده از آتش دوزخ و لعنت ابدی نیست. لیندسی با صدای کم و آرام و قیافهای روشنفکرنما، آدمی است، تقریبا پنجاه ساله، با سری پر از موها و سبیلهای تیره. وی در شگرد جا زدن خود به عنوان کارشناس رویدادهای تاریخ عمومی جهان، به استادی رسیده است. ظاهر آدمی دل سوز و در غم دیگران و علاقمند به آنان را دارد. او، در محفل های وعظ و خطابه، و حوزههای مذهبی – که در آنها مدت هشت سال به عنوان عضو هیات علمی «جنگ صلیبی دانشجویان در راه مسیح» کار کرده است – به عنوان سخنران و مبلغ شناخته شده پیشگویی های مکاشفهیی انبیا، محبوبیت دارد.
لیندسی در برداشت خود از کتاب مکاشفات، به گفته خودش «روش استقرایی و استنباطی» دارد. او میکوشد آنچه را که خداوند، از خلال دانش فنی و مجموعه واژگان محدود یوحنای رسول میخواهد بگوید؛ استنباط و نتیجهگیری کند. به عنوان مثال، یوحنای رسول، در مکاشفه یا رویای خود، ملخ هایی را با دم عقرب دیده بود. لیندسی حدس میزند که اینها هلی کوپترهای کبرا هستند، که از دم خودشان، یک نوع گاز فلج کننده اعصاب پخش میکنند.(۱۱)
لیندسی با قطعیت اظهار میکند: نسلی که از ۱۹۴۸ به این سو به دنیا آمده است، شاهد عینی دومین ظهور مسیح خواهد بود.
اما پیش از آن رویداد، ما باید هم جنگ «یاجوج و ماجوج» را ببینیم و هم نبرد هارمجدّون را. کشتار همه سوزی بدین گونه آغاز خواهد شد: همه عرب ها به اضافه کنفدراسیون روسیه، به اسراییل هجوم خواهند برد.
او در کتاب «دنیای نوینی دارد فرا میرسد» مینویسد: «فکرش را بکنید، دست کم ۲۰۰ میلیون سرباز از مشرق زمین، با میلیون ها سرباز بیشتر از مغرب زمین، در زیر رهبری دجال امپراطوری نوزاده روم (یعنی اروپای غربی)!
«عیسی مسیح، نخست، کسانی را که شهر او، اورشلیم را غارت کردهاند، تار و مار خواهد کرد؛ سپس ارتش هایی را که در دره مجدو یا هارمجدّون جمع شدهاند، به هلاکت خواهد رسانید. تعجبی ندارد اگر تا فاصله ۲۰۰ مایلی اورشلیم، خون تا دهنه اسبان بایستد …. همه این دره با آلات و وسایل جنگی، حیوانات و جسدهای آدمیان، و با خون، پر خواهد شد!»
لیندسی مینویسد: «باور نکردنی مینماید! ذهن آدمی، حتی نمیتواند رفتار ضد بشری انسان با انسان را تصور بکند. با این حال، خداوند اجازه میدهد که انسان در آن روز، ماهیت خود را به تمامی به نمایش بگذارد.
با خواندن کتاب لیندسی، من هیچ نشانی از روح اوگوستین قدیس در کتاب «شهرخدا» را نمییابم. وقتی او اعلام میکند که همه شهرهای جهان در جنگ هستهای آخرالزمان ویران خواهند شد، کوچکترین اثری از اندوه، در او دیده نمیشود: «تصورش را بکنید، شهرهایی مانند لندن، پاریس، توکیو، نیویورک، لوس آنجلس و شیکاگو با خاک یکسان شده باشند!»
تنها نیروهای مشرق زمین یک سوم جمعیت جهان را نابود خواهند کرد. لیندسی مینویسد:«مسیح زمین را ویران خواهد کرد و مردمانش را خواهد سوزاند. هنگامی که «جنگ بزرگ آخرالزمان» به چنان نقطه اوجی رسید که تقریبا تمام آدمیان کشته شدند، «عظیمترین لحظه» فرا میرسد – و مسیح با نجات دادن مومنان باقی مانده، نوع بشر را از نابودی کامل نجات خواهد داد. در این ساعت، آن یهودیانی که کشتار نشده باشند، به دین مسیح خواهند گروید.
لیندسی میگوید، پس از نبرد هارمجدّون، تنها ۱۴۴۰۰۰ یهودی زنده خواهند ماند؛ و همه آنان چه مرد، چه زن و چه کودک، در برابر مسیح سجده خواهند کرد و به عنوان مسیحیان نوآیین، همگی خود به تبلیغ کلام مسیح خواهند پرداخت. و چنین به وجد درمی آید: «تصورش را بکنید! اینها شبیه ۱۴۴۰۰۰ بیلی گراهام یهودی خواهند شد، که همگی با هم شروع به تبلیغ کنند!»
جری فال ول، موضوع هارمجدّون را تقریبا به هر موضوع دیگر ترجیح میدهد. او در موعظه دوم دسامبر ۱۹۸۴ خود، وعظ خود را با قرائت آیه شانزدهم باب شانزدهم مکاشفات آغاز کرد – که نخستین و تنها مورد ذکر هارمجدّون را در کتاب مقدس به دست میدهد(۱۲) – پس از ذکر این آیه اعلام کرد:
«این سخن در قلب مردم ترس میپراکند! آخرین بار نبردی پیش میآید، سپس خداوند همه کیهان را در اختیار خود میگیرد. کتاب مقدس در بابهای ۲۱ و ۲۲ مکاشفات، به ما میگوید، خداوند این زمین را – یعنی آسمانها و زمین را – ویران خواهد کرد. و پطرس قدیس در نوشتههای خود میگوید که آن ویرانی، با یک حرارت بسیار سوزان، یا انفجار بس نیرومند همراه خواهد بود»
فال ول در «همه سوزی در هارمجدّون» ادامه میدهد که «دجال، وارد خاورمیانه میشود، و هیکل (تندیس) خود را در معبد یهودی، یعنی مقدسترین معبدهای مقدس، نصب میکند و تقاضا میکند که همه جهان آن را به جای خداوند بپرستند.
میلیون ها یهودی دیندار در این مرحله کشته خواهند شد (آیه هشتم از باب سیزدهم کتاب زکریای نبی (۱۳))، اما باقیماندگان نجات خواند یافت (آیه نهم از باب سیزدهم کتاب زکریای نبی)؛ و خداوند، به گونه خارق العادهای آنان را در طی مدت سه سال و نیم آخر دوران آزمایش سخت، از خود پنهان خواهد ساخت. برخی خود را در شهر پترا (واقع در کشور اردن) که دارای سنگهای سرخ است تصور خواهند کرد. من نمیدانم چگونه، اما خداوند آنان را حفظ خواهد کرد؛ زیرا که یهودیان امت برگزیده خداوند هستند.».
فال ول با نقل آیه یازدهم باب دوازدهم کتاب زکریای نبی (۱۴)، و آیه شانزدهم باب شانزدهم کتاب مکاشفه یوحنای نبی و همچنین آیههای سی و پنجم و سی و ششم باب سی و چهارم و آیه نخست همین باب سی و ششم از صحیفه اشعیای نبی (۱۵) میگوید:
«میدان نبرد هارمجدّون از مجدو در شمال تا ادوم در جنوب، فاصلهای در حدود ۲۰۰ مایل کشیده شده است. این میدان از دریای مدیترانه در غرب تا تپههای موآب در شرق، خواهد بود؛ یعنی فاصلهی حدود ۱۰۰ مایل و شامل وادی یهوشافاط هم میشود. آیه دوم و همچنین دوازدهم باب سوم صحیفه یوییل نبی (۱۶) را بخوانید. و مرکز همه این ناحیه بنابر آیههای ۱ و ۲ باب چهاردهم کتاب زکریایی نبی (۱۷) – شهر اورشلیم و وادی جزرال، خواهد بود.
«در این وادی چندین میلیون مردم به هارمجدّون درمی آیند که شمار آنان بی گمان نزدیک به ۴۰۰ میلیون نفر خواهد بود. اینان برای آخرین همه سوزی بشریت جمع خواهند شد و یوییل نبی در آیه ۱۴ باب سوم کتاب خود میگوید، شاهان با ارتش های خود، از شمال و جنوب و شرق و غرب خواهند آمد. این وادی، در برجستهترین مفهوم آن، وادی تصمیم درباره بشریت خواهد بود، که چنانکه در مکاشفه یوحنای رسول اشارت شده است (آیه ۱۵ باب نوزدهم)(۱۸)، چرخشت خمر غضب و خشم خدای قادر مطلق، در آن ریخته خواهد شد.
«چرا این ارتش ها در آنجا خواهند جنگید؟ چرا دجال ارتش های همه جهان را بر ضد خداوند عیسی مسیح رهبری خواهد کرد؟ در درجه نخست از این رو که او، از سلطنت خداوند نفرت دارد. نبرد، همیشه نبرد شیطان بر ضد مسیح بوده است. این یک دلیل. این امت ها به علت فریب شیطان خواهند آمد. سوم، به علت نفرت این امتها نسبت به خداوند عیسی مسیح. برخی معجزات در طی این نبرد ظاهر خواهد شد. نهر عظیم فرات خشک خواهد شد (مکاشفه یوحنای رسول، آیه ۱۲ باب ۱۶)(۱۹)، و ویرانی اورشلیم حادث خواهد گردید.»
فال ول باز با نقل مکاشفه یوحنای رسول، به سخن خود ادامه میدهد: «تمامی مرغانی که در آسمان پرواز میکنند، به جهت ضیافت عظیم خدا فراهم میشوند، تا بخورند گوشت پادشاهان و گوشت سپه سالاران و گوشت جباران و گوشت اسبها و سواران آنها و گوشت همگان را، چه آزاد، چه غلام، چه صغیر و چه کبیر».
فال ول ادامه میدهد: «یوحنا در مکاشفه خود وحش را دید.» و پادشاهان زمین را و لشکرهای ایشان را که جمع شده بودند، تا با خداوند عیسی مسیح و لشکر او جنگ کنند. در رویای یوحنا مردی هست که بر اسب سفیدی سوار است. هنگامی که جنگ هارمجدّون به پایان رسید و میلیون ها نفر به خاک هلاک افتادند، خداوند عیسی مسیح، وحش و نبی کاذب (دجال) را زنده به دریاچه آتش افروخته شده به کبریت خواهد انداخت» و عیسی مسیح، همه دشمنان دیگرش را که به گونهای در هارمجدّون زنده ماندهاند، هلاک خواهد کرد.
فال ول تصویر وحشتناکی از پایان جهان تصویر کرده است. اما به نظر نمیرسد که از آن هیچ غم و اندوهی و حتی نگرانی، داشته باشد. در واقع او وعظ خودش را با لبخند بزرگی به پهنای صورتش و گفتن این جمله، به پایان برد:
«هی، چه عظمتی دارد مسیحی بودن! ما آیندهای بس عالی در پیش رو داریم.»
پس از گوش دادن به این موعظه، من نوار «دکتر جری فال ول، پیشگوییهای کتاب مقدس را تعلیم میدهد» را، که توسط «ساعت جزوی از کتاب مقدس کهن» در سال ۱۹۷۹ منتشر شده بود، گذاشتم. فال ول در این نوار میگوید:
«چنانکه میبینید، هارمجدّون واقعیت است، واقعیتی وحشتناک اما شکر خدا، این پایان روزگار امت های جز یهودی و جز مسیحی است. زیرا که پس از آن، صحنه برای سلطنت پادشاه ما، خداوندگار عیسی مسیح، در نهایت قدرت و افتخار آماده میشود.
تقریبا تمام تعلیم دهندگان کتاب مقدس که من میشناسم، بازگشت بسیار نزدیک مسیح را پیش بینی میکنند. و من مشخصا ایمان دارم که ما بخشی از آن نسل آخرین هستیم. آن واپسین نسلی که تا سلطان ما مسیح نیاید، نخواهد مرد.»
«در همین آخرها، پیش آمدهایی در روسیه اتفاق افتادهاند که توسط حزقیال نبی، پیشگویی شده بود و بر ظهور مجدد نزدیک خداوندگار دلالت میکند. این کمونیست ها بی خدا هستند، آنها مسیح را انکار میکنند و هدف نهایی شان، تسخیر جهان است. حدود ۲۶ قرن پیش، حزقیال، نبی یهودی، پیشگویی کرده است که چنین امتی، درست پیش از دومین ظهور مجدد مسیح، از شمال فلسطین قیام خواهد کرد.
«در باب های ۳۸ و ۳۹ کتاب حزقیال نبی، ما میخوانیم که نام این سرزمین «روش» خواهد بود. و این در آیه ۲ باب ۳۸، ترجمه رسمی آمریکایی «روش» است: ر-و-ش. او، (یعنی حزقیال نبی) در ادامه پیش گوییهای خود، نام دو تا از شهرهای روش را میبرد. این دو ماشک و توبال هستند. همه اینها در آیه دوم آمده است. این دو نام، به نحو عجیبی شبیه مسکو و و توبولسک یعنی دو پایتخت حکومتی روسیه امروزی هستند.
«حزقیال همچنین نوشته است که آن سرزمین ضد خدا است – یعنی در آیه ۳، و بنابراین، خداوند ضد آن سرزمین است. و باز او – در آیه ۸ – میگوید: که روسیه یا «روش» در آخرین روزها، به اسراییل هجوم خواهد برد. بعد او – در آیههای ۵ و ۶ میگوید: در این هجوم، متحدان مختلفی، متفق روش خواهند بود.(۲۰)
«او، این متفقین را نام میبرد: ایران (که ما در گذشته پارس مینامیدیم) جنوب آفریقا یا اتیوپی [!] شمال افریفا یا لیبی، اروپای شرقی (که در اینجا در باب ۳۸ جومر نامیده شده است)، و قزاق های جنوب روسیه، که در این باب توجرمه نامیده شدهاند. در آیه ۱۵ باب ۳۸ کتاب حزقیال نبی، این نبی نقش عمده اسبان را در این هجوم توصیف کرده است.(۲۱)
«البته قزاقها، همیشه بیشترین و بهترین خیل اسبان را در تاریخ داشتهاند. حزقیال (در آیه ۱۲ باب ۳۸ میگوید: «هدف از این هجوم، تاراج نمودن و بردن غنیمت(۲۲) است. امإ؛ اگر کسی دو حرف نخست واژه spoil (23) را بردارد، فوری میفهمد که روسیه در حقیقت دنبال نفت (oil) است. و این درست همان جا است که ما امروز در آن قرار داریم. بنابراین، این است نبوت حزقیال درباره روسیه.»
«به رغم انتظارهای خوشبینانه و سخت دور از واقع بینی دولت ما (درباره قراردادهای کمپ دیوید در میان اسراییل و مصر)، این قرارداد، پیمان پایداری نخواهد بود. ما از صمیم قلب برای صلح در اورشلیم دعا میکنیم. ما به یقین بالاترین احترام ها را برای نخست وزیر اسراییل و ریاست جمهوری مصر قایل هستیم. این دو، مردان بزرگی هستند و در این هیچ تردیدی نیست. اینان به یقین صلح میخواهند. من به این حرف ایمان دارم. اما هم شما و هم من میدانیم، تا روزی که خداوندگار ما عیسی مسیح، بر روی تخت داوود در اورشلیم جلوس نکند، صلحی در خاورمیانه، برقرار نخواهد شد.»
«آن روز دارد فرا میرسد، و به یقین فرا خواهد رسید و شما و من هم بخشی از آن خواهیم بود. اما تا آن روز، یعنی تا روزی که شاهزاده صلح، نجات دهنده ما بازگردد، هیچ صلحی در روی زمین وجود نخواهد داشت.»
وقتی فاول با خبرنگار رابرت شیر مصاحبه میکرد – که بعد در شماره ۴ مارس ۱۹۸۱ لوس آنجلس تایمز، منتشر شد – بیشتر نبرد هارمجدّون را در ذهن خود داشت. گفتگوی آن وقت این دو از این قرار است:
شیر: «اما درباره آینده، شما در جزوه خودتان درباره هارمجدّون یک جنگ هستهای را با روسیه پیش بینی میکنید.»
فال ول:«ما باور داریم که روسیه، به علت نیازش به نفت – چون حالا نفتش دارد تمام میشود – به خاورمیانه؛ و به ویژه – به علت نفرتش از یهودیان – به اسراییل میآید؛ و درست در همان وقت است که درهای جهنم باز میشود. آن وقت به اعتقاد من چند همه سوزی هستهای در این کره زمین روی خواهد داد. زیرا [کتاب مقدس] میگوید که در جادههای دره اسدراون، تا ۲۰۰ مایل، خون، تا دهنه اسبان راه خواهد افتاد. نیز از حوادث وحشتناکی صحبت میکند که یک انسان، بنا به شرح رساله دوم پطرس رسول در باب سوم – یعنی گداخته شدن عناصر از گرما – را تنها میتواند به یک جنگ هستهای نسبت دهد. اما من فکر میکنم در پایان عصر کلیسا، یعنی وقتی کلیسا – چنانکه ما اصطلاحا میگوییم – از خود بیگانه شده یا فاسد شده، ربوده شده باشد – آن وقت جنگ و ستیزهای افسارگسیختهای، در روی زمین، روی خواهد داد.»
شیر: «و روسیه…»
فال ول: «و روسیه هجوم خواهد کرد و سرانجام به کلی نابود خواهد شد.»
شیر: «و همه جهان، جز اینست؟»
فال ول:«نه، نه همه جهان، زیرا خداوند ما به جهان باز میگردد. نخست، او میآید و کلیسا را به دست خود میگیرد. هفت سال بعد، بعد از هارمجدّون، یعنی آن همه سوزی وحشتناک؛ او، درست به همین زمان ما باز میگردد. در نتیجه زمین نابود نخواهد شد. کلیسا هم با او میآید، تا در طی هزاران سال، در زمین با مسیح حکومت و سلطنت نماید. و سپس آسمان های نوین و زمین نوین و ابدیت فرا میرسد. این است همه آنچه که در آن کتاب درباره هارمجدّون گفته شده – و این، البته فقط کلیات مطلب است.»
شیر: اما مگر ممکن است که روسیه با سلاحهای هستهای نابود شود، بی آنکه دنیا را نابود کرده باشد؟»
فال ول:«بله، البته منظورم این نیست که هر فرد روسی نابود میشود، چون در آنجا هم مسیحیان بسیار والایی هستند. کلیسای مخفی در روسیه و چین سرخ، به طرز بسیار موثری، دارد کار میکند. اینان به هنگام از خود بیخود شدگی، نجات داده خواهند شد … آن جنگ، از شمال برافروخته میشود – که باید از اتحاد شوروی باشد – و به وسط زمین میرسد – یعنی اسراییل و خاورمیانه؛ و به این علت است که ما فکر میکنیم جنگ و جدال توسط اتحاد شوروی شروع خواهد شد. به این علت است که بیشتر ما به ظهور نزدیک عیسی مسیح اعتقاد داریم. به اعتقاد ما، ما داریم درست، در روزگار پیش از ظهور مسیح به سر میبریم.»
شیر: «ظهور نزدیک؟ منظورتان یک سال است، یا چند سال؟»
فال ول: «البته، هیچ کس این را نمیخواهد – خداوند هشدار داده است که هرگز تاریخی معین نکنیم. خداوند میگوید: «هیچ انسانی، روز یا ساعت آن را را نمیداند.» من فکر می کنم هر گروه یا رهبر مذهبی که تاکنون تاریخش را معین کرده باشد، به حیثیت و آبروی خداوند، بی احترامی کرده و خودش را به زحمت انداخته است. ممکن است ۵۰ سال بشود. من این طور فکر نمیکنم، من فکر نمیکنم این همه وقت داشته باشیم. من فکر میکنم، ما داریم به یک بن بست میرسیم. همه تاریخ، دارد به نقطه اوج خود میرسد. فکر نمیکنم که بچههای من، همه عمرشان را بکنند…»
فال ول در تراکتی که با عنوان «جنگ هستهای و دومین ظهور مسیح» توسط «ساعت جزوی از کتاب مقدس کهن»، در سال ۱۹۸۳ منتشر شد، چنین نوشته بود: «بر اثر این آزمایش سخت، چنان خونریزی و ویرانی به بار خواهد آمد که همه جنگ های پیش از آن، بی اهمیت خواهند بود.»
فال ول در فصلی از کتاب خود با عنوان «جنگ آینده با روسیه»، تهاجمی را از سوی شوروی به اسراییل پیشگویی میکند، که به نابودی نیرویهای شوروی در کوه های اسراییل، انجامیده خواهد شد.
و کتاب مقدس به عنوان سرانجام این نبرد، به ما میگوید که پنج ششم (۸۳ درصد) سپاهیان روسی، هلاک خواهند شد (حزقیال، آیه ۲ از باب ۳۹) و نخستین میهمانی مهیب خداوند آغاز میشود، (حزقیال، آیههای ۴ و ۱۷ تا ۲۰ باب ۳۹)(۲۴). به نظر میرسد که میهمانی مشابهی، پس از آن، یعنی پس از نبرد هارمجدّون، پیش بیاید (مکاشفه یوحنا، آیههای ۱۷ و ۱۸ از باب نوزدهم (۲۵) و آیه ۲۸ باب ۲۴ انجیل متی(۲۶).) تهدید کمونیستی برای همیشه پایان خواهد گرفت. هفت ماه طول میکشد تا کشتگان را دفن کنند (حزقیال نبی، آیههای ۱۱ تا ۱۵ از باب سی و نهم).(۲۷)
———————————–
پی نوشت:
Armageddon .1
Esdraelon .2
۳. متن آیه:«وی یک ملک تعناک و یکی ملک مجدو».
۴. متن سفر داوران باب پنجم، آیه ۱۹: «پادشاهان آمده جنگ کردند. آنگاه پادشاهان کنعان مقابله نمودند «تعنک نزد آبهای مجدو»
۵. متن دو آیه مکاشفه یوحنای سول، باب شانزدهم، آیههای ۱۹ و ۲۰: «و شهر بزرگ، به سه قسم منقسم گشت و بلدان امتها خراب شد و بابل بزرگ در حضور خدا به یاد آمد تا پیاله خمر غضب آلود خشم خود را بدو دهد. و هر جزیره گریخت و کوهها نایاب گشت.»
۶. «و ششمین پیاله خود را بر نهر عظیم فرات ریخت و آبش خشکید تا راه پادشاهانی که از مشرق آفتاب میآیند مهیا شود.»
۷. متن باب سی و هشتم، آیه ۴ تا ۷ کتاب صحیفه حزقبال نبی: «… و تو را با تمامی لشکرت بیرون میآورم، اسبان و سواران، که جمیع ایشان با جمعیت تمام آراسته و جمعیت عظیمی با سپرها و مجنها و همگی ایشان شمشیر به دست گرفته. فارس و کوش و فوط با ایشان و جمع ایشان با سپر و خود. جومر و تمامی افواجش و خاندان توجرمه از اطراف شمال با تمامی افواجش و قومهای بسیار همراه تو.»
۸. متن آیههای ۱۸، ۱۹ و ۲۰ باب سی و هشتم کتاب حزقیال نبی:«خداوند یهوه میگوید در آن روز یعنی در روزی که جوج به زمین اسرائیل برمی آید همانا حدت خشم من به بینیم خواهد برآمدریا، زیرا غیرت و آتش خشم خود گفتهام که هر آینه در آن روز تزلزل عظیمی در زمین اسرائیل خواهد شد و ماهیان دریا و مرغان هوا و حیوانات صحرا و همه حشراتی که بر زمین میخزند و همه مردمانی که بر روی جهانند، به حضور من خواهند لرزید و کرم ها سرنگون خواهد شد و صخرهها خواهد افتاد و جمیع حصارهای زمین منهدم خواهد گردید»
۹. متن آیههای هشتم و نهم باب سیزدهم کتاب زکریای نبی: «و خداوند میگوید در تمامی زمین دو حصه منقطع شده خواهند مرد و حصه سوم در آن باقی خواهد ماند و حصه سوم را از میان آتش خواهم گذرانید و ایشان را مانند قال گذاشتن نقره، قال خواهم گذاشت و مثل مصفی ساختن طلا ایشان را مصفی خواهم نمود و اسم مرا خواهند خواند و من ایشان را اجابت نموده خواهم گفت که ایشان قوم من هستند و ایشان خواهند گفت یهوه خدای ما میباشد»
۱۰. متن آیه دوازدهم از بابت سی و نهم کتاب حزقیال نبی: «و در آن روز موضعی برای قبر در اسراییل یعنی وادی عابریم را به طرف دریا به جرج خواهم داد و راه عبورکنندگان را مسدود خواهد ساخت و در آنجا جوج و تمامی جمعیت او را دفن خواهند کرد و آنرا وادی جوج خواهند نامید»
۱۱. متن آیههای ۳ تا ۷ باب نهم مکاشفات یوحنا: «و از میان دود ملخ ها به زمین آمدند و به آنها قوتی چون عقربهای زمین داده شد و بدیشان گفته شد که ضرر نرسانند، به گیاه و نه به هیچ سبزی و نه به درختی؛ بلکه به آن مردمانی که مهر خدا را بر پیشانی خود ندارند و به آنها [امر] داده شد که ایشان را نکشند، بلکه تا مدت پنج ماه معذب بدارند و اذیت آنها مثل اذیت عقرب بود وقتی که کسی را نیش زند و در آن ایام هر دم طلب موت خواهند کرد و آن را نخواهند یافت و تمنای موت خواهند داشت اما موت از ایشان خواهد گریخت»
۱۲. متن آیه ۱۶ از باب ۱۶ مکاشفه یوحنای قدیس: «و ایشان را به موضعی که آن را عبرانی هارمجدّون میخوانند، فراهم آوردند.»
۱۳. متن آیه ۸ و ۹ از باب ۱۳ کتاب زکریای نبی: «و خداوند میگوید که در تمامی زمین دو حصه منقطع شده خواهند مرد و حصه سوم در آن باقی خواهد ماند و حصه سوم را از میان آتش خواهم گذرانید و ایشان را مثل قال گذاشتن نقره قال خواهم گذاشت و مثل مصفی ساختن طلا ایشان را مصفی خواهم نمود و اسم مرا خواهند خوانند و من ایشان را اجابت نموده خواهم گفت: ایشان قوم من هستند و ایشان خواهند گفت که یهوه خدای ما میباشد»
۱۴. متن آیه ۱۱ از باب ۱۲ کتاب زکریای نبی:«در آن روز، ماتم عظیمی مانند ماتم هددرمون در همورای مجدون در اورشلیم خواهد بود»
۱۵. در متن اصلی چنین است؛ اما باب سی و چهارم تنها ۱۷ آیه دارد و به نظر میرسد که غلط چاپی باشد و درست آن: آیههای پنجم و ششم باب سی و چهارم باشد که متن آن اینست: «زیرا که شمشیر من در آسمان سیراب شده است و اینک بر آدوم و بر قوم مغضوب من برای داوری نازل میشود شمشیر خدواند پرخون شده و از پیه فربه گردیده است یعنی از خون برهها و بزها و از پیه گرده قوچها»
۱۶. متن آیههای دوم و دوازدهم باب سوم کتاب بوییل نبی:«آن گاه جمیع امت ها را جمع کرده به وادی یهوشافاط فرود خواهم آورد و در آنجا با ایشان درباره قوم خود و میراث خویش اسراییل محاکمه خواهم نمود، زیرا که ایشان را در میان امتها پراکنده ساخته و زمین مرا تقسیم نمودهاندریا، امت ها برانگیخته شوند و به وای یهوشافاط برآیند، زیرا که من در آنجا خواهم نشست تا بر همه امتهایی که به اطراف آن هستند داوری نمایم»
۱۷. متن آیههای ۱ و ۲ باب چهاردهم کتاب زکریای نبی: «اینک روز خداوند میآید و غنیمت تو در میانت تقسیم خواهد شد و جمیع امتها را بر ضد اورشلیم برای جنگ جمع خواهم کرد و شهر را خواهند گرفت و خانهها را تاراج خواهند نمود و زنان را بی عصمت خواهند کرد و نصف اهل شهر به اسیری خواهند رفت و بقیه قوم از شهر منقطع نخواهند شد»
۱۸. متن آیه ۱۵ باب نوزدهم مکاشفه یوحنای رسول: «و از دهانش شمشیری نیز بیرون میآید تا به آن امت ها را بزند و آنها را به عصای آهنین حکمرانی خواهد نمود و او چرخشت خمر غضب و خشم خدای قادر مطلق را زیر پای خود میافشرد»
۱۹. متن آیه ۱۲ باب شانزدهم مکاشفه یوحنای رسول: «و ششمین پیاله خود را بر نهر عظیم فرات ریخت و آبش خشکید، تا راه پادشاهانی که از مشرق آفتاب میآیند مهیا شود»
۲۰. متن آیههای ۲ تا ۸ باب ۳۸ کتاب حزقیال نبی: «ای پسر انسان نظر خود را بر جوج که از زمین ماجوج و رییس روش و ماشک و توبال است، بدار و بر او نبوت نما و بگو خداوند یهوه چنین میفرماید اینکه من ای جوج رییس روش و ماشک و توبال بر ضد تو هستم و تو را برگردانیده قلاب خود را بر چانه ات میگذارم و تو را با تمامی لشکرت بیرون میآورم اسبان تو سواران که جمعی ایشان با اسلحه تمام آراسته جمعیت عظیمی با سپرها و مجنها و همگی ایشان شمشیرها به دست گرفته، فارس و کوش و فوط با ایشان و جمیع ایشان با سپر و خود جومر و تمامی افواجش و خاندان توجرمه از اطراف شمال با تمامی افواجش و قوم های بسیار همراه تو. پس مستعد شو و تو و تمامی جمعیتی که نزد تو جمع شدهاند خویشتن را مهیا سازید و تو مستحفظ ایشان باش بعد از روزهای بسیار از تو تفقد خواهد شد و در سال های آخر به زمینی که از شمشیر استرداد شده است خواهی آمد که از میان قومهای بسیار بر کوه های اسراییل که به خرابههای دایمی تسلیم شده بود، جمع شده است و آن از میان قوم ها بیرون آورده شده و تمامی اهلش به امنیت ساکن میباشند»
۲۱. متن آیه ۱۵ باب ۳۸ کتاب حزقیال نبی: «و از مکان خویش در اطراف شمال خواهی آمد و تو قوم های بسیار همراه تو که جمیع ایشان اسب سوار و جمعیتی عظیم و لشکری کثیر میباشند».
۲۲. متن آیه ۱۲ باب ۳۸ کتاب حزقیال نبی: «تا تاراج نمایی و غنیمت را ببری و دست خود را به خرابیهایی که معمور شده است و به قومی که از میان امت ها جمع شدهاند بگردانی که ایشان مواشی و اموال اندوختهاند و در وسط جهان ساکنند.»
۲۳. غنیمت معادل واژه انگلیسی spoil است. از این رو با برداشتن دو حرف نخست این واژه oil میماند که به معنی نفت است.
۲۴. متن آیههای ۲، ۴، ۱۷ تا ۲۰ باب سی و نهم کتاب حزقیال نبی: «و تو را برمی گردانم و رهبری مینمایم و ترا از اطراف شمال برآورده بر کوه های اسراییل خواهم آورد.» (آیه ۲). «و تو و همه افواجت و قومهایی که همراه تو هستند، بر کوههای اسراییل خواهید افتاد و ترا به هر جنس مرغان شکاری و حیوانات صحرا، به جهت خوراک خواهم داد» (آیه ۴). «و اما تو ای پسر انسان، خداوند یهوه چنین میفرماید که به هر جنس مرغان و به همه حیوانات صحرا بگو جمع شوید و بیایید و نزد قربانی من که آنرا برای شما ذبح مینمایم، فراهم آیید. قربانی عظیمی بر کوههای اسراییل تا گوشت بخورید و خون بنوشید. گوشت جنابران را خواهید خورد و خون روسای جهان را خواهید نوشید از قوچها و برهها و بزها و گاوها که همه آنها از پرواریهای با شان میباشند و از قربانی من که برای شما ذبح مینمایم پیه خواهید خورد تا سیر شوید و خون خواهید نوشید تا مست شوید و خداوند یهوه میفرماید که بر سفره من از اسبان و سواران و جباران و همه مردمان جنگی سیر خواهید شد» (آیههای ۱۷ تا ۲۰).
۲۵. متن آیههای ۱۷ و ۱۸ از باب نوزدهم مکاشفه یوحنا: «و دیم فرشتهای را در آفتاب ایستاده که به آواز بلند تمامی مرغانی را که در آسمان پرواز میکنند ندا کرده و میگوید بیایید و به جهت ضیافت عظیم خدا فراهم شوید تا بخورید گوشت پادشاهان و گوشت سپه سالاران و گوشت جباران و گوشت اسبان و سواران آنها و گوشت همگان را چه آزاد، چه غلام و چه صغیر و چه کبیر».
۲۶. متن آیه ۲۸ از باب بیست و چهارم انجیل متی: «و هر جا که مرداری باشد، کرکسان در آنجا جمع شوند»
۲۷. متن آیههای ۱۱ تا ۱۵ باب سی و نهم از کتاب حزقیال نبی: «و در آن روز موضعی را برای قبر در اسراییل یعنی وادی عابریم را به طرف مشرق دریا به جوج خواهم داد و راه عبورکنندگان را مسدود خواهد ساخت و در آنجا جوج و تمامی جمعیت او را دفن خواهند کرد و آن را وادی هامون جوج خواهند نامید و خاندان اسراییل مدت هفت ماه ایشان را دفن خواهند کرد تا زمین را طاهر سازند و تمامی اهل زمین ایشان را دفن خواهند کرد و خداوند یهوه میگوید روز تمجید من نیک نامی ایشان خواهد بود و کسانی را معین خواهند کرد که پیوسته در زمین گردش نمایند و همراه عبورکنندگان آنانی را که بر زمین مانده باشند دفن کرده آن را طاهر سازند، بعد از انقضای هفت ماه آنها را خواهند طلبید»
Yahood.netآرماگدون-تدارک جنگ بزرگ (۲)
ریگان: برای یک هارمجدون واقعی مسلح شویم
رستگار شدگان “ربوده” خواهند شد
در گشت سال ۱۹۸۳، که به سرپرستی فال ول تشکیل شده بود، من به کلاید که ظاهرا بخشهای زیادی از کتاب عهد عتیق و عهد جدید را از بر کرده بود، گفتم که درباره چگونگی پایان یافتن حالت جذبه و ربودگی، دچار معما شدهام. کتاب مقدس در این باره چه میگوید؟
کلاید گفت که اصطلاح فرو شدن به حالت جذبه و خلسه در کتاب مقدس یافت نمیشود؛ اما به معنای از خود بیخود شدن و ربوده شدن، هست؛ و به صحنهای که در رساله اول پولس رسول به تسالو نیکیان، باب چهارم، آیههای ۱۶ و ۱۷ آمده است، اشاره دارد: “زیرا خود خداوند با صدا و به آواز رییس فرشتگان و با صور خدا از آسمان نازل خواهد شد و مردگان در مسیح اول خواهند برخاست. آنگاه ما که زنده و باقی باشیم با ایشان در ابرها ربوده خواهیم شد تا خداوند را در ملکوت استقبال کنیم و این چنین همیشه با خداوند خواهیم بود.”
از کلاید پرسیدم: پس مسیح خواهد آمد و رستگاران را در هنگام ربودگی و از خود بیخودی، در خواهد یافت؟
– همین طور است.
و آیا او برای دومین بار ظهور خواهد کرد – یا با در نظر گرفتن ظهور او در ۲۰۰۰ سال پیش – این ظهور او برای سومین بار خواهد بود – تا با دجال، در نبرد هارمجدّون، جنگ کند؟
کلاید گفت: “بله، همین طور است.”
از آنجا که کلاید در این باره مطمئن به نظر میرسید، گفتم آیا ممکن است که نبوت یعنی پیشگوییهای انبیا هم داخل مقوله “تاریخ از پیش نوشته” باشد؟
کلاید توضیح داد: “شما باید درک کنید که نبوت، تا همین آخرها، کتاب بستهای بود. زیرا خداوند به دانیال نبی تعلیم داده بود، که آن کتاب را، تا آخرالزمان، مهر کند. و شما این نکته را در کتاب دانیال نبی، باب ۱۲، آیه ۴ میبینید.”(۱)
پرسیدم آیا کلاید باور میکند امروز هم انبیایی باشند که مکاشفههای خود را مستقیما از خداوند بگیرند؟
گفت: “نه لزوما، اما مردمانی داریم مانند هال لیندسی و جری فال ول، که در کلام نبوت، بینش خاصی پیدا کردهاند.”
برای کلاید نقل کردم که یکبار در زمان کودکی خودم، وقتی از مدرسه به خانم برگشتم و مادرم را پیدا نکردم، ترسیدم که مبادا ربوده شده باشد و من در این جهان او را برای همیشه از دست داده باشم.
کلاید گفت: “این اتفاق در هر زمانی ممکن است روی بدهد. به باور من، این رویداد بعدی است و میلیونها نفر ربوده خواهند شد. به عنوان نمونه، وقتی در فلوریدا، با همسایهای که هنوز به نجات بخش بودن عیسی مسیح اعتراف نکرده بود، گلف بازی میکردم، به او شهادت دادم که مسیح میتواند او را از لعنت ابدی نجات دهد. به او اخطار کردم که ما داریم به آخرالزمان نزدیک میشویم. ما در سرود اول کلیسا میخوانیم: “فرزندان! این ساعت آخر است و همانطور که شنیدید، دجال دارد میآید. به همین ترتیب دجالهای بسیاری آمدهاند، بنابراین ما میدانیم که این ساعت آخر است. و بعد، ما البته کلام خود مسیح را، در مکاشفه یوحنا باب ۲۲، آیه ۲۰ داریم که میگوید: “بلی، به زودی میآیم.”(۲)
پرسیدم که کلاید دقیقا انتظار دارد که ربودگی چگونه صورت بگیرد؟ یعنی مسیح در میان بازماندگان چگونه گزینش و انتخاب خواهد کرد؟
کلاید، در حالی که گویی به صحنهای در آینده خیره شده باشد، گفت: “من داشتم با دوستم که نجات پیدا نکرده بود رانندگی میکردم، یکهو ربودگی رخ داد. من به هوا بلند شدم و از ماشین بیرون افتادم، گویی ماشین دیوانه وار از کنترل خارج شده بود و دوستم در این سانحه کشته شد. سپس کلاید جملهای را گفت که همیشه دوست دارد تکرار کند: “از فکر اینکه با نجات دهنده خود روبرو گردم شاد میشوم”.
– و آن دوستی که با او گلف بازی میکردید چه شد؟ پس از اینکه ربوده شدید و در حالی که در امنیت کامل منتظر نبرد آخرالزمان بودید، آیا هنوز هم نگران او هستید؟
گفت: “نه، نیازی نیست که نگران باشم. رنج و عذاب دوستان و کسان مورد عشق و علاقهای که در جهنم به سر میبردند، کاملا از خاطره رستگارشدگان بهشتی زدوده میشود.”
کلاید، پیشتر به من گفته بود که زنش دو سال پیش مرده است. از او پرسیدم: آیا زنش و دیگر کسان خانوادهاش رستگار شدهاند؟
– نه، و این مرا عذاب میدهد. نه زنم پیش از مرگ نجات پیدا کرده بود، نه پسرم و بچههایش، هیچ کدام از آنها رستگاری پیدا نکردهاند. آنان از اعتراف به مسیح خودداری کردند. من به بهشت میروم؛ از گفتن این حرف نفرت دارم، اما آنان را در آنجا نخواهم دید. و بخوبی میدانم برای کسانی که در برابر خداوندگار ما سجده نکردهاند، چه عاقبتی ذخیره شده است. ما این را از کتاب زکریای نبی، باب چهاردهم آیه ۱۲ میدانیم که “گوشت (بدکاران) در حالتی که بر پای خود ایستادهاند، کاهیده خواهد گشت.”(۳)
کلاید، با صدای آرامی از انتقام و غضب الهی صحبت میکرد. مطمئن به نظر میرسید که خداوند به بیشتر مردگان و زندگان کنونی- یعنی همه کسانی که تجدید حیات نیافتهاند – مجازاتی را خواهد چشانید که هرگز آرامش هلاکت را در پی نخواهند داشت.
کلاید در زندگی هر روزهاش، آدمی است نرم سخن، باهوش، مهربان، در کار شغلی خودش هم بسیار موفق بوده است. اما تعهد او نسبت به جهان دیگر است. جهان ربودگی و رستگاری. به نظر او، جهان ربودگی، یک امر واقعی است، نه یک رویای مکاشفه ای. از نظر عاطفی، او در دنیای مکاشفه ای خود، وجود خارجی دارد؛ زیرا که برایش افسون کنندهتر است و انرژی لازم جهت تحمل سختیها و فرداها را، برایش تامین میکند.
من از این تعجب نمیتوانم خودداری کنم که کلاید چگونه فراموش میکند، درست همانطور که در انجیل، کسی ممکن است خداوند را، خدای انتقام و کینه ببیند، میتواند به خدای عشق و محبت هم برسد؟ مسیح در پیامهای خود ما را فرا میخواند که سلاح را از خود دور کنیم و تسلیم بشویم و مانند کودکان کوچک باشیم و نه هفت بار، بلکه هفت مرتبه هفت بار ببخشاییم.
ما همچنان قدم زنان، به بحث خود درباره یک موضوع گیج کننده دیگر، که با اینکه تا آنوقت به چندین وعظ در موضوع ربودگی گوش داده بودم، هرگز برایم روشن نشده بود، ادامه دادیم. مسیحیان تجدید حیات یافته، دقیقا تا چه مدت، با مسیح در آن ملکوت اعلا، در بهشت خواهند ماند؟
کلاید گفت: “هر وقت مسیح به زمین بازگردد، ما هم باز خواهیم گشت. در زمان جنگ بزرگ جهانی، هنگامی که او بازگردد، همه بدکاران به هلاکت خواهد رسانید؛ و درستکارانی که باقی خواهند ماند، یهودیان باقی مانده و نیکوکاران جز یهودی و جز مسیحی به درون سلطنت هزار ساله مسیح فرا خوانده خواهند شد. یعنی زمانی که مسیح به عنوان پادشاه پادشاهان به مدت هزار سال در زمین حکمرانی خواهد کرد؛ در آن وقت، ما با او خواهیم بود.
“در پایان هزار سال، زمین کنونی و آسمانی کنونی ویران میشوند و زمین و آسمان تازهای خلق خواهد شد؛ و در آن زمین تازه، شهر آسمانی اورشلیم تازهای ساخته خواهد شد، که همه نجات یافتگان همه دورآن ها در آن خواهند زیست. آن وقت ابدیت آغاز میشود و پس از آن دنباله حوادث دیگر وجود نخواهد داشت. به این ترتیب، ربودگی کلیسا، در این رشته رویدادها، نخستین رویداد خواهد بود. و این رویداد، در هر لحظه ممکن است اتفاق بیفتد.”
به کلاید گفتم، من نگران جاهای دوردست کره زمین هستم که مردمشان، حتی اسمی هم از عیسی مسیح نشنیدهاند. به همین علت، آیا آنها سزاوار فروافتادن در جهنم ابدی هستند؟
کلاید گفت: “حالا، ما دیگر رادیوی موج کوتاه داریم و در همه گوشههای دنیا میتوانیم پیامهای مسیح را بگیریم. به این ترتیب مردمان بسیار زیادی، فرصتهای فراوانی دارند که از گناهان خودشان توبه کنند و عیسی مسیح را به عنوان نجات دهنده خودشان بپذیرند.”
بعد، کلاید و من درباره تفاوت مسیح در دو دین یهودی و مسیحی به بحث پرداختیم.
و کلاید داستان “یک یهودی و یک مسیحی را نقل کرد که نشسته بودند و در این باره بحث میکردند و منتظر بودند. و هر دو در این نکته توافق داشتند که مساله عمده در ذهنشان عبارت از این است: آیا مسیح پیش از این، در جهان بوده است؟”
سپس گفت: “من میگویم که ما دارای سرنوشت مشترکی هستیم: یهودیان امروز در انتظار آمدن مسیح هستند؛ ما مسیحیان در انتظار بازگشت مسیح هستیم. به این ترتیب، وقتی مسیح واقعا ظهور کند، عنوان مسیحی که در انتظارش بودیم، باز خواهیم شناخت.”
اما من باور ندارم که هیچ روحانی یهودی، یا یهودی دینداری چنین حرفی بزند، یا چنین احساسی داشته باشد. کسانی که به دین یهود ایمان دارند، از این عقیده کلاید که همه یهودیان را در نظام اعتقادی خودش، به صورت یک گروه دارای اسم بی مسمّا به حساب میآورد؛ و در طرح خود از بهشت و دوزخ و نجات خودش، آنها را در نهایت موجوداتی بی اهمیت و هیچ کاره، در نظر میگیرد، متغیر و خشمناک میشوند.
کلاید از پیچیدگی های زندگی، تصور ساده لوحانهای دارد؛ مانند جنگ اتمی، آلوده شدن محیط زیست ما، انفجار جمعیت، گسترده شدن قحطی و گرسنگی، کسری موازنه پرداختهای جهانی، مالیات های بیشتر و امنیت کمتر و از این گونه.
برای کلاید، فال ول، لیندسی و میلیونها مردم مانند آنها، مساله تنها یک جواب دارد: “با مسیح، به راه راست برو و روح خداوند در قلب تو تجلی خواهد کرد”؛ و بعد، پیش از آن که تهدید ویران شدن جهان صورت بگیرد، تو به عنوان یک نفر رستگار شده، از زمین به ملکوت اعلا برده میشوی. به نظر کلاید، نیازی نیست که انسان برای از میان بردن آلودگی محیط زیست شهرهای خودمان و یا قحطی و گرسنگی همه گیر در هندوستان و آفریقا کاری بکند. ما نباید نگران گسترش یافتن سلاحهای اتمی در دنیا باشیم. نیازی نیست که سعی کنیم از جنگ میان عرب ها و اسراییل جلوگیری کنیم؛ بلکه به جای همه اینها، باید دعا کنیم که این جنگ دربگیرد و همه دنیا را در کام خود بکشد، زیرا که این، بخشی از طرح های آسمانی است.
من سخن فال ول را که استدلال میکرد چرا جنگ آخرالزمان هسته ای او را نگران نمیکند، شنیدهام.
او گفت: “میدونین چرا من از این بابت هیچ نگران نیستم؟ برای این که این جنگ، اینجا پیش نمیآد.”(۴) البته منظورش این بود که در خاک آمریکا پیش نمیآید!
ریگان: برای یک هارمجدون واقعی مسلح شویم
آیا رونالد ریگان با همان نظام اعتقادی کلاید، جری فال ول، جیمی سواگارت و دیگر هواخواهان مشیت الهی بزرگ شده است؟ آندرولانگ از واشنگتن دی سی، که بررسی ژرفانگری درباره ریگان و خداشناسی هارمجدون کرده است، به این پرسش پاسخ مثبت میدهد. اگر ریگان در دوران ریاست جمهوری خودش هواخواه مشیت الهی نبوده باشد، پیش از آن بوده است.
لانگ، مدیر تحقیقات انستیتو کریستیک، که یک مرکز پژوهشی خالی از تعصب مسیحیان، یهودیان و مسلمانان است، میگویند: “مطالبی که ریگان سال ۱۹۷۰ ابراز کرد و برای نخستین بار در سال ۱۹۸۵ افشا شد، ثابت میکند که او، هواخواه مشیت الهی، یعنی معتقد به ایدئولوژی هارمجدون بوده است.” این انستیتو در سال ۱۹۸۴، یک کنفرانس مطبوعاتی در موضوع ریگان و هارمجدون، ترتیب داد که عنوانهای درشت مطبوعات مهم سراسر آمریکا را به خود اختصاص داد.
لانگ، در آن کنفرانس مطبوعاتی اظهار داشت: او و دیگران در انستیتو کریستیک میخواستند درباره ریگان و موضوع خداشناسی هارمجدون به تحقیق پردازند، زیرا این امکان که یک رییس جمهور شخصا اعتقاد داشته باشد که خداوند از پیش، یک جنگ هستهای را مقرر فرموده است، یک رشته پرسشهای دلهره آوری را مطرح میسازد: در چنین صورتی، یک رییس جمهور هواخواه مشیت الهی، آیا براستی، به عملی بودن گفتگوها درباره تسلیحات، اعتقاد خواهد داشت؟ در یک بحران هستهای، آیا او از روی سنجیدگی و عاقلانه عمل خواهد کرد؟ یا اینکه در عمل یا بی صبری دگمه (آغاز جنگ هسته ای) را فشار خواهد داد؛ و در نتیجه شاید در ذهن خودش خیال میکند، که دارد به تحقق اراده خداوند که در کتاب مقدس نقشههای را برای آخرالزمان مقرر فرموده است، کمک میکند؟
لانگ که در بررسی خود درباره ریگان و هارمجدون از کمک و همکاری لاری جونز، نویسنده و پژوهشگر نیویورکی و فارغ التحصیل دانشگاه کلمبیا برخوردار بود، توضیح داد که: “یک هواخواه مشیت الهی؛ معتقد به خداشناسی هارمجدون، آدم بنیادگرایی است که کتاب مقدس را همانند یک سالنامه مطالعه و آینده را پیشگویی میکند. هواخواهان مشیت الهی مانند جری فال ول، هال لیندسی، پت رابرتسون و دیگر رهبران دست راستی مسیحی، اعتقاد دارند که کتاب مقدس، دومین ظهور نزدیک عیسی مسیح را، پس از یک جنگ هسته ای سراسری، بروز فلاکت های طبیعی، سقوط و فروپاشی اقتصادی و اغتشاش ها و بهم ریختگیهای اجتماعی، پیشگویی کرده است.
اینان اعتقاد دارند که این رویدادها، باید پیش از دومین ظهور عیسی مسیح، اتفاق بیفتند و معتقد هستند که طرح همه این ها در کتاب مقدس ریخته شده است. مسیحیان تجدید حیات یافته، پیش از آخرین دوران هفت ساله تاریخ، در وضع جسمانی خود، از صفحه زمین به ملکوت آسمان برده خواهند شد و با مسیح در آسمان محشور خواهند بود. آنان از آن بالا، و در امنیت کامل، ناظر و شاهد جنگ های هسته ای و بحران های اقتصادی و آزمایش های سخت خداوندی خواهند بود. در پایان این دوران آزمایش سخت خداوندی، این مسیحیان تجدید حیات یافته، به همراه فرمانده عالی خود عیسی مسیح، بازخواهند گشت، تا در نبرد هارمجدون شرکت کنند، دشمنان خدا را نابود کنند و سپس هزار سال بر زمین حکومت کنند.”آیا ریگان به این مطلب اعتقاد دارد؟
سه منبع این قضیه را روشن میکنند: نخست دوران کودکی او و نفوذ عمیق مادرش نل ریگان، که سخت به کتاب مقدس معتقد بود. باب سلوسر مدیر اجرایی شبکه سخن پراکنی مسیحی، در کتاب زندگی نامه ریگان به نام “شناخت درونی ریگان” (وردبوکس، ۱۹۸۴) میگوید که این مادر “به تحقق یافتن اراده خداوندی، شاید تا حد از پیش معلوم بودن سرنوشت، معتقد بود.”
سلوسر، در یک سخنرانی رادیویی زیر عنوان “رونالد ریگان و نبوت هارمجدون” که توسط خبرنگار رادیوی دبلیو.بی.ای.آی. به نام جوکواومو کارگردانی شده بود و در پاییز ۱۹۸۴، از ایستگاه های رادیویی عمومی پخش شد، چنین توضیح داد:
“نل، مادر رونالد ریگان، بر او در همه زمینهها، به ویژه در پرورش روحی ریگان جوان، نفوذ عمیقی داشت”. “این مادر، که یکی از پیروان مسیح شمرده میشد، با اخلاص و اعتقاد کامل در مراسم مذهبی شرکت میکرد. وی زن بسیار پرهیزگار و کتاب مقدس خوانی بود. در نتیجه، طبیعی که به درستی، یک زندگی مسیحی نامیده میشود، قرار داشت.”
سلوسر در برنامه کواومو گفت: “ریگان، به علت پرهیزگاری بیش از حد، بارها دچار زحمت شد. ” سلوسر گفت:”ریگان، این پرهیزگاری خودش را، به صورتی مردانه، از نوع گاری کوپر و به صورت وسترن درآورد.” او، به جای گفتن جمله: “خداوند بر من آشکار ساخت”، میگفت: “نخستین مشاورم، بر من آشکار ساخت”. البته کسانی که ریگان را میشناختند، میدانستند که منظورش از نخستین مشاور، خداوند است، سلوسر چنین نتیجهگیری کرد: “به این ترتیب، شما میدانید که او در طی همه سال های زندگی خود، همچنان زیر تاثیر آموزش و تلقینی قرار دارد، که در آغاز زندگی خود، از مادرش فرا گرفته بود.”
ریگان، به نفوذ بسیار زیاد تلقین و آموزش ابتدای زندگیش اقرار دارد. ریگان به ویلیام رز، نویسنده مقاله مجله “زندگی مسیحی” در ماه مه ۱۹۶۸ چنین گفت: “میدانید، من با انجیل بزرگ شدهام. من در جلسات درس روزهای یکشنبه مدت های دراز، درس انجیل میدادم.” ریگان در درس های یکشنبههای اولین کلیسای مسیحی شهر دیکسون، در ایالت ایلی نویز، وقتی شاگرد دبیرستان بود، درس انجیل میداد.
ریگان، در مصاحبهای که در سال ۱۹۸۰، با جیم باکر کشیش انجیلی پروتستان داشت، باز درباره این آموزش و تلقین دوران کودکی و نوجوانی خود، چنین گفت: “من خوشبخت بودم، زیرا مادری داشتم که ایمان بزرگی را در روحم کاشت. این ایمان، بسیار بزرگ تر از آن چیزی بود که در موقعی که مادرم این کار را میکرد، حتی تصورش را میتوانستم بکنم.”
ریگان، علاوه بر مادر معتقد به انجیلش، زیر تاثیر دوستان نزدیکش هم قرار داشت که بسیاری از آنان، هواخواهان پر و پا قرص مشیت الهی بودند و اعتقاد داشتند خداوند امت برگزیده خود را، هم مورد لطف خاص خود قرار میدهد و هم مجازات میکند.
ریگان، در مقالهای در مجله زندگی مسیحی، در سال ۱۹۶۸ نوشت، که در دوران کوتاهی که در همان سال در بیمارستان بستری بودم، کشیش پروتستان شهر بل ایر و بازیکن مشهور سابق فوتبال دان موماو و کشیش انجیلی بیلی گراهام به عیادتم آمدند، و سپس این داستان را نقل کرد:
“ما درباره این مطلب گفتگو میکردیم که چه مقدار از پیشگویی ها درباره دومین ظهور مسیح، در این زمان بخصوص، تحقق پیدا کردهاند. گراهام به من گفت رهبران جهان که انجیل را مطالعه میکنند، یا آن را مطالعه کردهاند، چگونه به همین نتیجه رسیدهاند که ظاهرا هرگز در تاریخ، در طی یک دوران زمانی چنین کوتاهی، این همه پیشگوییها، راست درنیامدهاند. پس از این گفتگو، من از دان خواستم که نوشتارهای بیشتری درباره این پیشگویی ها برایم بفرستد، تا خودم بتوانم آنها را با متن کتاب مقدس مقایسه بکنم.”
ریگان به عنوان فرماندار یکی از بزرگ ترین ایالت های آمریکا از جهت وسعت و جمعیت، کارهای اجرایی بسیار زیادی داشت؛ با این همه، وقت بسیار فرماندار را به این کار اختصاص داد که پیشگویی های انبیا و آخرالزمان را مطالعه کند. از قرار، تحقیق خود او در انجیل، او را دست کم تا حدودی، به این نتیجه رسانید، تا این نظر مذهبی را بپذیرد که خداوند از پیش مقرر کرده است که میلیونها نفر از مردمانی که امروز در قید حیات هستند، در نبرد آخرالزمان که هارمجدون نامیده میشود، کشته شوند.
در ۲۰ سپتامبر ۱۹۷۰، در هنگام کارزار تبلیغاتی برای دومین دوره فرمانداری ریگان، خواننده هالیوود، پت بون و همسرش شرلی و نیز دو نفر از کشیشان انجیلی بانفوذ و مردم پسند، یعنی جرج اوتیس و هاوالد بردسن، در خانه ریگان، در شهر ساکرامنتو، از او دیدن کردند. در این دیدار، گفتگوی درازی درباره پیشگویی های انبیاء و علایم و نشانههای زمان، پیش آمد. از جمله آنچه که بردسن با عنوان “ظهور روح القدس” توصیف کرده است. اوتیس، این ملاقات را در کتاب خودش به نام “حادثه بزرگ”، “دیداری با یک شاه” نام گذاری کرده است؛ و سلوسر همین دیدار را در کتاب خودش به نام “شناخت درونی ریگان” نقل کرده است.
هم سلوسر و هم اوتیس چنین نقل کردهاند: “در پایان این گفتگو، همه حاضران همراه با فرماندار ریگان، دست به دعا برداشتیم”. اوتیس زیر تاثیر این حالت روحی قرار گرفته بود، و ظاهرا ریگان هم همین وضع را داشت. اوتیس ارتقای رتبه ریگان را به ریاست جمهوری پیشگویی کرد و دستان ریگان از پیشگویی اوتیس، به لرزه درآمد.
در ۲۹ ژوئن ۱۹۷۱، فرماندار ریگان از بیلی گراهام تقاضا کرد یک سخنرانی روحانی برای دولت ایالتی و هر دو مجلس قانون گزاری ایالت کالیفرنیا، ایراد کند. گراهام در سخنرانی خود اظهار داشت که تنها راه جلوگیری از کمونیسم، “اجرا شدن طرح کتاب مقدس است. کتاب مقدس میگوید که انسان خود را از زحمت و مرارتی به زحمت و مرارت دیگر، و از قضاوتی به قضاوت دیگر میاندازد؛ و روزی فرا میرسد که خداوند در تاریخ انسان مداخله میکند و مسیح باز میگردد.”
به دنبال آن سخنرانی، ریگان ضیافت ناهاری به افتخار گراهام برپا کرد. حاضران در این ضیافت عبارت بودند از اعضاء کابینه ریگان و کارکنان آن، و همچنین رییس جنگجویان جنگ صلیبی گراهام در شهر ساکرامنتو و راوی این داستان والت هانسون.
همین هانسون برای خبرنگار رادیو دبلیو.بی.ای.آی. نیویورک، یعنی جوکواومو، نقل کرد که در طی ناهار، گراهام و ریگان سرگرم گفتگو درباره دومین ظهور خداوند ما، عیسی مسیح شدند. و ریگان از گراهان پرسید: “خوب، آیا شما معتقد هستید که عیسی مسیح بزودی میآید؟ در این صورت علامت ها و نشانهها یی که بر آمدن او دلالت میکنند، کدامند؟”
گراهام پاسخ داد: “این علامت ها و نشانهها … نشانگر آنند که عیسی مسیح، درست در آستانه در است. مسیح در هر زمانی ممکن است ظهور کند.”
و سخن پراکنی کواومو، بنا به گزارش هانسون، چنین بود: “فرماندار ریگان، سخت زیر تاثیر این نکته قرار گرفت، و با آن موافق بود.”
بنا بر اظهار نظر هرب الینگ وود، منشی قضایی فرماندار، در همان برنامه رادیویی کواومو زیر عنوان “رونالد ریگان و پیشگویی های هارمجدون” در سال ۱۹۷۱، ریگان کتاب های پرخواننده بسیاری را در موضوع هارمجدون، مطالعه کرد. از جمله این کتاب ها، کتاب لیندسی به نام “زمین، ستاره بزرگ مرحوم” بود، که در آن سال، مکرر در مکرر مورد بحث قرار گرفت. الینگ وود، که خود یکی از معتقدان پر و پا قرص پرستش اسراییل و از جمله نبرد آخرالزمان است، گفت که او و فرماندار ریگان، اغلب با هم مینشینند و درباره پیشگویی های کتاب مقدس به بحث و گفتگو میپردازند. الینگ وود، که خود مراسم دعای روزانه کارکنان اداره فرمانداری، در دوران فرمانداری ریگان را، اداره میکرد؛ که منحصرا برای ریگان دعا میکردند، گفت: ریگان همیشه متن کتاب مقدس را نقل و یا به شیوههای مختلفی به آن اشاره میکرد.
ریگان اغلب درباره پیشگوییهای انبیا صحبت میکرد. شواهد سال ۱۹۷۱ دلالت دارند بر این که، دست کم در این سال، ریگان از هواخواهان مشیت الهی یا معتقد به پرستش اسراییل و ایدئولوژی هارمجدون بوده است. جیمس میلز، رییس موقت پیشین مجلس سنای ایالت کالیفرنیا، برای مجله “سان دیه گومگزین”، این رویداد را گزارش کرده است:
“نخستین سال دوره دوم فرمانداری ریگان و همچنین نخستین سال انتخاب میلز، به عنوان رییس مجلس سنای ایالتی بود. این دو نفر در ضیافتی که به افتخار میلز و با شرکت فعالان انتخاباتی هر دو، در ساکرامنتو تشکیل شده بود، در کنار یکدیگر نشسته بودند. ریگان، با مهارت اعجابانگیز و شادی و خنده رویی مسری اش، داشت لطیفه مشغول کنندهای درباره باربی اولد فیلد، اتومبیل ران مسابقه ای، تعریف میکرد. اما وقتی سرپیشخدمت، دو کاسه بزرگ شعله ور را در برابر فرماندار ریگان و میلز، روی میز گذاشت، ریگان رویش را به سوی میلز کرد و “ناگهان” از او پرسید: “آیا تاکنون دو باب ۳۸ و ۳۹ کتاب حزقیال نبی را خواندهاید؟”
میلز، فرماندار را مطمئن ساخت که با بزرگ شدن در یک خانواده پروتستان تعمیدی (۵) معتقد به انجمیل، باب های مختلف کتاب حزقیال نبی را، که درباره یاجوج و ماجوج (که هواخواهان مشیت الهی میگویند همین روسها هستند) صحبت میکند، بارها خوانده و بحث کرده است؛ و همین طور دیگر باب های مربوط به آخرالزمان را در بابهای شانزدهم و نوزدهم مکاشفه یوحنا.
ریگان گفت: “ای نبی خشمگین عهد قدیم، حزقیال است که بهتر از هر کسی، قتل عمدی را که عصر ما را به ویرانی خواهد کشید، پیشگویی کرده.” در این لحظه، ریگان با “خشم تندی” درباره کمونیست شدن لیبی صحبت کرد و مصرانه اظهار عقیده کرد که “این، علامت آنست که زمان فرا رسیدن هارمجدون، دور نیست.”
میلز سپس به یاد ریگان آورد، که اتیوپی هم در میان نیروهای شیطانی خواهد بود؛ و اضافه کرد: “اما برای من قابل درک نیست که چطور هایله سلاسی، این شیر یهودا، رام دست یک عده کمونیست بشود و با امت برگزیده خدا به جنگ برخیزد.”
ریگان گفت: “نه، قبول دارم که هنوز، همه چیز در جای خودش قرار نگرفته است، اما تنها آن یکی مانده که باید انجام بشود. سرخ ها، باید اتیوپی را بگیرند.”
میلز گفت که احتمال نمیدهد چنین حادثهای پیش بیاید.
ریگان اصرار داشت: “اما من احتمال میدهم، این امر ناگزیر است. لازم است که پیشگویی این نبی، درباره اتیوپی تحقق پیدا کند و ملت اتیوپی هم یکی از امت های بی خدا بشود، که دست خود را بر ضد اسراییل بلند میکنند”. (سه سال پیش از این گفتگو در میان این دو نفر، میلز در مقاله خودش نوشت که کمونیستها هایله سلاسی را از سلطنت خلع کردند، و شاید ریگان از تحقق پیدا کردن آشکار پیشگویی انبیا درباره ظهور مسیح، خوشحال بشود.)
میلز درباره آن ضیافت شام سال ۱۹۷۱ نوشت، که ریگان درباره وقوع یک هارمجدون هسته ای آینده “مانند واعظی که برای یک دانشجوی شکاک، صحبت میکند” حرف زد. ریگان به میلز گفته بود: “همه پیشگویی های دیگر که باید پیش از هارمجدون تحقق پیدا کنند، عملی شدهاند. در باب ۳۸ کتاب حزقیال آمده است که خداوند فرزندان اسراییل را از بلاد کفر، که در آنها متفرق بودند، گرد آوری میکند و آنان را دوباره به ارض موعود میآورد. این رویداد، پس از تقریبا ۲۰۰۰ سال، دارد تحقق پیدا میکند. نخستین بار است که همه چیز برای تحقق هارمجدون و دومین ظهور مسیح، در جای خودش قرار گرفته است.”
وقتی میلز به ریگان یادآوری کرد که “تنها چیزی که در کتاب مقدس، درباره بازگشت مسیح، از همه چیز صریحتر و واضحتر تصریح میشود، این است که هیچ کس نمیداند که این رویداد، چه وقت روی خواهد داد”، ریگان بیشتر با بالا بردن لحن صدایش تا حجم آن، پاسخ داد:
“همه چیز دارد در جای خودش قرار میگیرد. حالا دیگر زیاد طول نمیکشد. حزقیال میگوید باران سیل آسا و تگرگ سخت آتش و گوگرد، بر فوج های دشمنان امت خداوند خواهد بارید. معنی این، حتما باید این باشد که با سلاح های هسته ای نابود میشوند. حالا این سلاح ها وجود دارند، اما در گذشته هرگز وجود نداشتند.”
ریگان ادامه داد: “حزقیال میگوید یاجوج، یعنی امتی که نیروهای تاریکی را علیه اسراییل رهبری خواهد کرد، از شمال خواهد آمد. نسل های بسیار علمای کتاب مقدس مرتب گفتهاند که یاجوج باید روس ها باشند. کدام امت قدرتمند دیگری در شمال اسراییل وجود دارد؟ هیچ. اما این پیشگویی، پیش از انقلاب روسیه، وقتی که روسیه یک کشور مسیحی بود، هیچ معنی پیدا نمیکرد. اما حالا معنی پیدا کرده است. حالا که روسیه کمونیست و بی خدا شده، حالا که روسیه، بر ضد خدا بلند شده، معنی پیدا کرده است. حالا دیگر کاملا با توصیف قوم یاجوج جور درمی آید.”
میلز نتوانست از این سخن ریگان، فکر او را به درستی بخواند. از این رو بی فاصله پس از شام، یادداشت های مفصلی از آنچه که فرماندار ریگان گفته بود، برداشت. و آن یادداشت ها که در سال ۱۹۷۱ برداشته شده بود، پایه مقاله سال ۱۹۸۵ او را تشکیل داد.
ریگان، در سال ۱۹۷۶، در طی یک مصاحبه ضبط شده با جرج اوتیس خبرنگار کالیفرنیایی که پیشتر از او یاد شد و ارتقای او را به ریاست جمهوری پیشگویی کرده بود، درباره نبرد هارمجدون، به بحث پرداخت. اوتیس در کتاب خودش به نام شبح هاجر(۶) مینویسد او (ریگان) در انتظار جنگ یاجوج و ماجوج است (که آن را به تهاجم شوروی به اسراییل “در آینده نزدیک” تعبیر میکند.) او در مصاحبه از ریگان میپرسد، آیا ریگان تصور میکند که او هم “ربوده” خواهد شد و در آن دوران “آزمایش سخت” و وحشتناک نبرد نهایی نجات خواهد یافت؟؛ نجاتی که به موجب خداشناسی هواخواهان مشیت الهی، تنها درباره کسانی که تجدید حیات یافته باشند، عملی خواهد شد.
اوتیس پرسید: آیا ریگان تجدید حیات پیدا کرده است؟
ریگان گفت: “بله، من هیچ وقتی را در زندگی ام نمیتوان به یاد بیارم که به یاد خدا نبوده باشم و با امید کامل، خدا را شکر میکنم؛ همانطور که اغلب میکنم. با این حال، بله، باید با تجربه خودم به این اعتقاد رسیده باشم که یک بار، چیزی پیش آمد که رابطه تازهای – اما نه بر اثر احتیاج – میان من و خداوند برقرار شد.” و ریگان نتیجه گرفت “باید بگویم، به معنایی که من میفهمم، باید بگویم، بله، من تجربهای داشتهام، که باید آن را به عنوان پیدا کردن یک حیات دوباره توصیف کرد.”
فرماندار ریگان، درباره هارمجدون با کشیش انجیلی کالیفرنیایی، هارلد بردسن هم صحبت کرده است. در فرصتی بردسن همراه با پت بودن و جرج اوتیس، در خانه ریگان، با او دیدار کرده بودند، که در طی آن فرماندار ریگان، با تیک زدن در کنار تک تک سطور پیشگویی های کتاب مقدس “موجب خوشنودی و حتی تا حدودی شگفتی” بردسن و دیگر دیدارکنندگان شده بود.
بردسن این گفته ریگان را نقل میکند که “ابتدا، یهودیانی که به خدا ایمان نداشته باشند، به همه کنار و گوشههای جهان پراکنده میشوند. اما وقتی این دو اتفاق افتاد، خدا آنها را به کلی فراموش نمیکند. پیش از بازگشت پسر خدا، او آنها را دوباره در اسراییل گرد هم میآورد. حتی جزئیات وسایل حمل و نقل آنها به اسراییل هم در پیشگویی انبیاء آمده است. او گفت که بعضی از یهودیان با کشتی بر می گردند و دیگران به صورت کبوتر به لانه باز میگردند. به عبارت دیگر، آنها با کشتی یا هواپیما میگردند و در طی یک روز، امتی دوباره به دنیا خواهد آمد …
او (ریگان) این واقعیت را نقل کرد، که امت های جز یهودی و جز مسیحی تا زمانی که زمان آن امت ها به سر آید در اورشلیم راه خواهند رفت و این پیشگویی در سال ۱۹۶۷ که اورشلیم دوباره به زیر پرچم اسراییل درآمد، تحقق پیدا کرد.”
بردسن ادامه میدهد “آنچه که مرا، بخصوص زیر تاثیر قرار داد، این واقعیت بود که دیدم ریگان از نظر روحی، به طور خارق العادهای رشد پیدا کرده است. مثال خوب این رشد، آگاهی کامل او – از نظر مبحث آخرت و رستاخیز – نسبت به رویدادهای در حال وقوع، و توانایی اش در گفتن این بود که این گردهمایی دوباره، در همان روز سال ۱۹۴۸ پیش آمد، که اسراییل از نو به عنوان یک ملت تشکیل شد.”
و بردسن سخن خود را این گونه به پایان میبرد: “این احساس در من ایجاد شد که ریگان کاملا از هدف خداوند در خاورمیانه آگاه است؛ و به همین دلیل، دورانی را که ما حالا در آن زندگی میکنیم، دارای اهمیت بخصوصی میداند، زیرا رویدادهایی که در کتاب مقدس پیشگویی شدهاند، همگی در این دوران دارند تحقق پیدا میکنند.”
ریگان در سال ۱۹۸۰، به عنوان یکی از نامزدهای ریاست جمهوری، باز هم درباره هارمجدون صحبت میکرد. او در مصاحبه با روحانی انجیلی جیم باکر از شبکه تلویزیونی پی. تی. ال. گفت: “ممکن است ما همان نسلی باشیم که هارمجدون را میبیند”.
نویسنده انجیلی، داگ وید، که در آن مصاحبه حضور داشته است، گزارش داد، بارها این این جمله را از ریگان شنیده است که شاید آخرالزمان نزدیک باشد. در ضیافت شامی که در خانه ریگان در پالیسید در کالیفرنیا در ساحل اقیانوس آرام، تشکیل شده بود، و خانواده وید هم در آن حضور داشتند، گفتگو به موضوع اتحاد شوروی و پیشگویی های کتاب مقدس چرخید. در میان این بحث، از قراری که وید نقل میکند، ریگان به مهمانان خود اعلام کرد: “شاید ما نسلی باشیم که هارمجدون را میبیند.”
و این نکته، یک موضوع اتفاقی نبود. وید میگوید: ریگان پیشگویی های کتاب مقدس و بحث های آن را درباره آخرت و پایان کار جهان، “از موضوع های پیش پا افتاده میداند” و اضافه میکند، در مصاحبهای که حضور داشته است، از او (یعنی ریگان) شنیده است که همین نسل، شاید نسلی باشد که هارمجدون را میبیند. کاملا امکان دارد که این همان نسل باشد.”
در همان سال ۱۹۸۰، ریگان باز به عنوان نامزد ریاست جمهوری، تفسیر مکاشفهآمیز دیگری کرد. چنان که ویلیام سافایر مقاله نویس در نیویورک تایمز گزارش میدهد، ریگان در ضمن سخنرانی برای گروهی از رهبران یهودی چنین گفت: “اسراییل تنها کشور دموکراسی پایدار است که ما میتوانیم به آن، به عنوان محلی که در آن هارمجدون، ممکن است پیش بیاید، تکیه کنیم.”
رابرت شیر خبرنگار، در مصاحبه مارس ۱۹۸۱ خود با جری فال ول فاش کرد که رییس جمهور ریگان گفته است، ویرانی دنیای ما حقیقتا ممکن است “به زودی زود” اتفاق بیفتد. فال ول به شیر این کلام ریگان را گفته بود که “تاریخ دارد به نقطه اوج خود میرسد” و اضافه کرده بود گمان نمیکند که ما حتی ۵۰ سال هم با آن فاصله داشته باشیم. و در برابر این سوال شیر از فال ول، که پرسیده بوده: آیا ریگان هم با این حرف او موافق بوده است یا نه؟ فال ول پاسخ داده بود: “بله، او هم با این حرف موافق است. من گاهی اوقات اعتقاد پیدا میکنم که ما حالا به سرعت داریم به هارمجدون میرسیم.”
دو سال بعد، ریگان ترتیبی داد تا فال ول در جلسه شورای امنیت ملی شرکت کند و با کارکنان عالی رتبه دولت آمریکا درباره نقشههای جنگ هسته ای با روسیه، به بحث بپردازد. همچنین از قراری که هال لیندسی میگوید، ریگان تصویب کرد که نویسنده هواخواه مشیت الهی کتاب “زمین، ستاره بزرگ مرحوم” درباره یک جنگ هسته ای با روسیه، برای استراتژی پردازان پنتاگون سخنرانی کند.
در یکی از روزهای اکتبر ۱۹۸۳، ریگان فاش کرد که هارمجدون همچنان ذهن او را اشغال کرده است. رییس جمهور ریگان در ضمن گفتگوی تلفنی خود با تام داین از کمیته روابط عمومی آمریکا و اسراییل، یعنی نیرومندترین گروه هواخواه اسراییل در کنگره آمریکا، این حرف را زده است. از قرار گزارش داین، رییس جمهور گفته است:
“میدانید، من به انبیای کهن شما در عهد قدیم برمی گردم، به علامت هایی که هارمجدون را پیشگویی کردهاند؛ و همیشه در این شگفتی هستم که آیا ما همان نسلی نیستیم که ناظر آن پیشامد خواهیم بود؟ من نمیدانم شما این آخرها به هیچکدام از آن پیشگویی ها توجه کردهاید یا نه؟ اما حرف مرا باور کنید؛ این پیشگویی ها به یقین زمانهایی را توصیف میکنند، که ما در آن به سر میبریم.”
ریگان در سه نوبت در سالهای ۱۹۸۲، ۱۹۸۳ و ۱۹۸۴، برای بنگاه های سخن پراکنی مذهبی ملی (N.R.B)، که اکثریت بسیار بالای آن را هواخواهان مشیت الهی تشکیل میدهند و معتقد به نزدیک شدن یک جنگ هستهای هستند، سخنرانی کرد.
ریگان در سال ۱۹۸۲، در حالی که اعضای N.R.B برایش کف میزدند، چنین گفت: شاید این حادثه، دیرتر از آنچه که ما فکر میکنیم، روی بدهد”. به نظر آنان جنگ آخرالزمان هارمجدون، خود پیش درآمد و مژده دهنده دومین ظهور مسیح خواهد بود.
ریگان در خطابه سال ۱۹۸۳ خود به N.R.B، اهمیت کتاب مقدس را در زندگی خود، چنین توصیف کرد: “در میان دو ورقه مقوایی که این کتاب منحصر به فرد را در میان گرفته اند، پاسخ همه پرسش ها و همه مساله هایی که امروز در برابر ما قرار گرفتهاند، وجود دارد.”
او در سخنرانی سال ۱۹۸۴ خود برای ۴۰۰۰ نماینده N.R.B، موافقت خود را با کسانی که میگویند “بهتر است انسان بمیرد، اما سرخ نباشد”(۷) چنین ابراز داشت. او برای آشکار ساختن احساس خود در این باره، داستانی را نقل کرد: وقتی در پیش صحنه یک گردهمایی مذهبی در لوس آنجلس حضور داشتم، که پت بون خواننده، سخنران برجسته آن بود. دو دختر بودن هم که در آن موقع دخترکان کوچکی بودند، حضور داشتند. بون گفت: “با این که دو دختر را در روی زمین بیش از هر چیز دوست میدارد، ترجیح میدهد که این دو همین حالا با اعتقاد به خداوند بمیرند، اما در یک رژیم کمونیستی بزرگ نشوند.” ریگان در همین سخنرانی سال ۱۹۸۴ خود برای نمایندگان N.R.B بون را برای گفتن چنین جمله سنگینی بر ضد شیطان کمونیستی، مورد تحسین قرار داد، و گفت “تا وقتی بون، این حرف را نزده بود، من به او کم بها میدادم.”
بسیاری از هواخواهان پر و پا قرص مشیت الهی، روسیه را شیطانی، و امپراطوری شیطان میدانند. ریگان این کلام را در ۸ مارس ۱۹۸۳ ایراد کرده است: “آنها (اتحاد شوروی) کانون شیطان در دنیای مدرن کنونی هستند”. او باز ضمن سخنرانی برای انجمن مسیحیان پروتستان چنین گفت: “اعتقاد من بر این است که کمونیسم، فصل غمانگیز و عجیب دیگری از تاریخ بشر است که، حتی حالا، آخرین صفحه هایش دارد نوشته میشود.”
جیمس میلز، در مقاله پیش گفتهاش در سان دیه گو مگزین، مینویسد: کاربرد اصطلاح “امپراطوری شیطان” در مورد شوروی توسط ریگان، تنها لفاظی و بازی با کلمات نبود، که برای خوش آیند بنیادگرایان مذهبی و سیاسی ابراز شده باشد، بلکه بیشتر اظهار عقیدهای بود که “از عقیدهای که آن شب، در سال ۱۹۷۱ ابزار کرده بود، برمی خاست.”
میلز در مقاله خود نوشت که ریگان در مقام ریاست جمهوری “همیشه تعهد خود را نسبت به انجام وظایفش در تحقق اراده خداوندی درست همانند هر متدین معتقد عالی مقام دیگری ابراز میدارد” و افزود: ریگان به ویژه انجام این تعهد را که در صدد باشد تا قدرت نظامی ایالات متحده و متفقان آن را بالا ببرد، همواره احساس میکند. میلز چنین ادامه میدهد:
“درست است که حزقیال نبی پیروزی ارتش اسراییل و متفقان آن را در جنگ وحشتناکی بر ضد نیروهای تاریکی، پیشگویی کرده است؛ اما مسیحیان محافظه کاری مانند ریس جمهور ما نباید این تفنن گرایی روحی را بر خود هموار کنند؛ و این پیروزی را مسلم فرض کنند. قدرتمندتر کردن نیروهای بر حق، برای این که در این مهمترین جنگ پیروز بشوند، در چشم این گونه آدمها، خود به تحقق رسانیدن پیشگوییهای خدایی است؛ و آن را مبتنی بر اراده خداوندی در مورد آخرت و آمدن درباره مسیح برای سلطنت هزار سالهاش میدانند.
“اگر ریگان هنوز هم به آنچه که در سال ۱۹۷۱ به من گفت، اعتقاد داشته باشد – که هنوز اعتقاد داشتن یا نداشتن او، خود موضوع بحث و گفتگوی بسیاری از مقاله نویسان مطبوعات در سالهای اخیر بوده است – من هیچ تردید ندارم که او حالا مسئولیت های خودش را، به عنوان رهبر دنیای غرب تلقی میکند. و به نظر من چنین میرسد که او در هنگام بیشتر تصمیم گیریهای سیاسی خودش، زیر نفوذ این احساس است.”
میلز باز ادامه میدهد: “طرز تلقی او، درباره هزینههای نظامی و ناشنوایی او در برابر هر گونه خلع سلاح هستهای، به یقین، در زیر نفوذ این بینش مکاشفهای قرار دارد.” زیرا که “هارمجدون، آن گونه که در کتاب های حزقیال نبی و مکاشفه یوحنا پیشگویی شده است، ممکن نیست در یک دنیای خلع سلاح شده تحقق پیدا کنند. هر کس که معتقد باشد این پیشگویی ها باید تحقق پیدا کنند، نمیتواند عملی شدن خلع سلاح را بپذیرد. چون این بر خلاف طرح خداوندی و کلام اوست.”
میلز در ادامه سخن خود میگوید: “سیاست های داخلی و پولی رییس جمهور هم با تعبیرهای مو به موی پیشگویی های کتاب مقدس همخوانی دارد.” چون، “اگر دنیا به زودی به آخر برسد، دیگر دلیلی ندارد که درباره بازپرداخت بدهیهای ملی کاری بکنیم.”
“پشتیبانی او از محافظه کاران نوینی مانند جیمس وات، در زمینه حفاظت محیط زیست هم – اگر بدین گونه به موضوع نگریسته شود – معنی پیدا میکند؛ چون اصولا چرا باید در بند حفظ محیط زیست بود؟ چرا باید وقت و پول را بیهوده صرف حفاظت این چیزها برای نسل آینده بکنیم، در حالی که همه چیز – از جمله این چیزها – سرانجام در یک آتش سوزی همه جاگیر، در آخرت خاکستر خواهد شد؟”
“تحقق پذیرفتن بازگشت مسیح به زمین”، به عنوان یک هدف سیاسی، هرگز رقابت تامین هزینههای وسایل و لوازمی مانند تراکتورهای آبی – خاکی را، برنمی تابد. بنابراین، نتیجه میگیریم که همه برنامههای داخلی، بویژه آنهایی که مستلزم سرمایه گذاری هستند، باید کنار گذاشته شوند، تا همه پولها صرف تامین مالی افزایش و تکمیل سلاحهای هستهای بشوند، تا اینکه با راندن هلاکت آتشین بر سر دشمنان شیطانی خداوند و امت او، ممکن گردد.”
یکی از برجستهترین اندیشههایی که توسط جیمس میلز در مقالهاش ابراز شده این است که “هارمجدون، در دنیایی که خلع سلاح شده باشد، نمیتواند تحقق پذیرد.” با این که همه ملت ها دارند سلاح های بیشتر و بیشتری میسازند – اما هیچ کدام بیشتر و سریعتر از ایالات متحده سلاح نمیسازند – امروز، بنا بر کتاب “میدان های نبرد هستهای” اثر ویلیام ام. آرکین و ریچارد دبلیو. فیلد هاوس، ایالات متحد دارای ۶۷۰ جنگافزار هسته ای در ۴۰ ایالت است، که جمع کلاهک های آنها، به ۱۴۵۹۹ بالغ میگردد. آلمان غربی میزبان ۳۳۹۶ جنگافزار هستهای آمریکایی است؛ انگلیس ۱۲۶۸؛ ایتالیا ۵۴۹؛ ترکیه ۴۸۹؛ یونان ۱۶۴؛ کره جنوبی ۱۵۱؛ هلند ۸۱ و بلژیک ۲۵.
چنان که وزیر سابق دفاع، کلارک کلیفرد، در ۱۴ اوت ۱۹۸۵، در باشگاه ملی مطبوعات در واشنگتن دی.سی. اظهار کرد، “امروز قدرت ویرانگری نیروهای هسته ای جهان، یک میلیون بار نیرومندتر از قدرت بمبی است که ما بر هیروشیما افکندیم؛ با این همه، ما چه میکنیم؟ باز هم داریم سلاح های بیشتری میسازیم.”
از وقتی جرج بوش رییس جمهور شده است، ما نشانهای در دست نداریم که او شخصا از خداشناسی هارمجدون پشتیانی کرده باشد. اما خبرنگارانی مانند الینور برچر از شهر لوییزویل، کنتاکی کوریر جرنل (۲۵ سپتامبر ۱۹۸۵) و لیز سمیث خبرنگار نیویورک دیلی نیوز (۳ اکتبر ۱۹۸۸) پرسشهایی را درباره اعتقادهای مذهبی دان و ماریلین کویل (معاون رییس جمهور و همسرش) مطرح ساختهاند. این خبرنگاران گزارش دادهاند که “هم والدین دان، و هم ماریلین کویل، در شمار پیروان متعصب سرهنگ رابرت بی ثایم (پسر) از شهر هوستون، یعنی هواخواهان دو آتشه مشیت الهی هستند، که گفته میشود “صدها بار دست راستیتر از جری فال ول است.”
من خودم، مصاحبه تلویزیونی ماریلین کویل را در شبکه تلویزیونی ای.بی.سی. گوش کردهام، که از اعتقادهای مذهبی خودش و همسرش دفاع میکرد. اما از آنجا که دال کویل، دسترسی نزدیکی به “دگمه” (آغازگر جنگ هسته ای) دارد، خداشناسی او در مورد هارمجدون، بیش از تنها اعتقاد شخصی او اهمیت پیدا میکند. مساله اینجاست که اعتقاد او به این که خداوند، خواستار نابودی کره ما، کره زمین است، دیگر به “مساله” همه ما آمریکاییان مبدل میشود.
———————————
پی نوشت:
۱- متن آیه ۴ باب ۱۲ کتاب دانیال نبی: “اما تو ای دانیال کلام را مخفی دار و کتاب را تا آخرالزمان مهر کن.”
۲- متن آیه ۲۰ باب ۲۲ مکاشفه یوحنا:”او که بر این امور شاهد است میگوید بلی میآیم. آمین، بیان ای خداوند عیسی*”.
۳- متن آیه ۱۲ باب ۱۴ کتاب زکریای نبی:”و این بلاای خواهد بود که خداوند بر همه قومهاای که با اورشلیم جنگ کننده، وارد خواهد آورد* گوشت ایشان در حالتی که بر پای خود ایستادهاند کاهید خواهید شد و چشمانشان در حدقه گداخته خواهد گردید و زبان ایشان در دهانشان کاهید خواهد گشت.
۴- گوینده در اینجا عامیانه سخن گفته است.
۵- تعمیدی یا Baptist نام یکی از فرقههای مذهب پروتستان است.م.
Ghost of Hagar -6
۷- این جمله کوتاه در زبان انگلیسی دارای سجع میباشد: Better dead than red
آرماگدون: تدارک جنگ بزرگ
- آبان ۱۸, ۱۳۹۳
- ۰۰:۰۰
- No Comments
- تعداد بازدید 198 نفر
- برچسب ها : انجيل كهن, دارک جنگ بزرگ, ساعت بشارت, فرقه های سری, هارمجدون, یهودیت