آسیب شناسی خانواده (۱)

آسيب شناسي خانواده (1)

نگاهی به آسیب‌های خانواده امروز و علل ضعف در کارکردها
بی شک خانواده امروز ‌ایرانی با خانواده متعادلی که باید سنگ بنای یک جامعه سالم باشد، فاصله زیادی دارد. در گذشته بعضی سنت‌های غلط مانند بی‌عدالتی و ستم در حق زنان به خانواده‌ایرانی آسیب می‌رساند و امروزه، آموزه‌های مدرن مانند انکار تفاوت‌های جنسیتی، درهم آمیختگی نقش‌ها، فردگرایی و اصالت لذت‌های دنیایی، سلامت و ثبات و حتی کیان خانواده ‌ایرانی را به خطر انداخته و آسیب‌های جدی اجتماعی به بار آورده است.
این موضوع هنوز چنان که بایسته است، دغدغه اصلی اندیشمندان و مسئولان جامعه نشده است و بیشتر طرح‌ها و بودجه‌هایی که به نام خانواده تصویب می‌شود، در عمل در حوزه مسائل زنان اجرا و هزینه می‌شود. در حالی که شرط لازم برای آسایش و سلامت زنان سلامت خانواده است و با تمرکز بر روی خانواده و تقویت آن کل جامعه پیشرفت خواهد کرد.
از‌این رو، به آسیب شناسی‌این نهاد باید به طور جدی توجه کرد. برای‌این منظور لازم است ابتدا از خانواده متعادل و هماهنگ با آرمان‌ها و آموزه‌های اسلامی تعریفی عرضه کرد تا بر اساس آن، میزان و جهت انحراف نهاد خانواده امروز‌ایرانی مشخص شود و برنامه ریزی‌های مناسب برای آسیب زدایی از آن صورت گیرد. برای تعریف خانواده متعادل، دو جنبه کارکرد و ساختار خانواده باید بررسی شود.
جامعه شناسان کارکردهای گسترده‌ای برای نهاد خانواده برمی‌شمارند: تنظیم رفتار‌های جنسی، تولید مثل، حمایت و مراقبت از اعضای خانواده، جامعه پذیری، پرورش عاطفه، تأمین پایگاه اجتماعی افراد خانواده، کنترل اجتماعی همسران و فرزندان، کارکردهای اقتصادی و تداوم نابرابری‌های جنسی از جمله‌این کارکردهاست. دین اسلام نیز برخی از‌این کارکردها را تأیید و در مواردی تکمیل کرده است.
از دیدگاه جامعه شناسی، تغییر شرایط اجتماعی و اقتصادی، سبب تغییر کارکردهای خانواده خواهد شد، مانند پذیرش ارضای نیازهای جنسی در خارج از چارچوب خانواده، کم رنگ شدن وظیفه مرد در حمایت از همسر، ضعف کنترل و نظارت خانواده بر فرزندان و نادیده گرفتن تفاوت‌های جنسیتی در پذیرش نقش‌ها. در مقابل‌این دیدگاه، از نگاه دینی کارکردهای خانواده متعادل، ارزش‌های ثابتی است که چون در طبیعت انسان و هدف آفرینش وی ریشه دارد، نباید تحت تأثیر شرایط اجتماعی تعریف شود.
خانواده برای رسیدن به کارکردهایی که شمرده شد، مانند هر نهاد دیگری نیازمند ساختار است. از نظر جامعه شناسان غربی ساختار خانواده، مدل ثابت و برتری ندارد، بلکه به طور طبیعی متناسب با تغییرات اجتماعی تغییر می‌کند و کارکردها را نیز دگرگون می‌سازد. از‌این رو، برای مثال از نگاه‌ایشان تغییر ساختار مدیریت در خانواده از نظام طولی به نظام عرضی و آزادی که زن و مرد و فرزندان را از نظر قدرت تصمیم گیری در یک سطح قرار می‌دهد، به نوعی تأییدکننده انعطاف‌این نظام در مقابل تغییر ساختارهای اجتماعی است و پذیرفته شده است.
ولی در رویکرد دینی، دست یابی به کارکرد خانواده متعادل، مستلزم وجود ساختار‌های ویژه‌ای در خانواده است:‌این ساختارها را خداوند متناسب با نیازها و استعدادهای افراد خانواده و به منظور به سعادت حقیقی رساندن انسان طراحی کرده است. از این رو برای شکل گیری یک خانواده سالم، به جای پیروی از تغییرات اجتماعی، باید شرایط اجتماعی و دیگر نظام‌های اجتماعی را با‌این ساختار‌ها هماهنگ ساخت.
بررسی ها نشان می‌دهند در خانواده‌هایی که از‌آیات و احادیث درباره خانواده بیشتر پیروی می‌شود، میزان رضایت مندی افراد به ویژه زنان بالاتر است. در‌این خانواده‌ها بر خلاف نظام مبتنی بر دموکراسی به نظر می‌رسد، مرد اقتدار زیادی دارد، ولی مسائل اخلاقی را درباره برخورد خوب با همسر رعایت می‌کند.‌این شیوه زندگی حتی برای زنانی که در نظام پیشرفته دانشگاهی به مرتبه‌های بالای علمی رسیده اند، رضایت مندی به ارمغان آورده است. بجاست که ساختار چنین خانواده‌هایی از نظر جامعه-شناسی و روان شناسی به دقت و بدون نگرانی از بر چسب عقب ماندگی و ضدیت با حقوق زنان بررسی شود.
ساختار خانواده‌ها را از جنبه‌های دیگر نیز باید بررسی کرد. خانواده در جایگاه یک واحد اجتماعی، در تعامل و کنش متقابل با دیگر خرده نظام‌های اجتماعی است. از آنها اثر می‌پذیرد و بر آنها اثر می‌گذارد. بنابر‌این، در نگاهی کلی، دیگر خرده نظام‌های جامعه باید با ساختار خانواده اسلامی هماهنگ باشند. برای مثال، اگر خانواده دینی بر تفاوت نقش‌ها تأکید کرده باشد، رسانه ملی، نظام آموزش و پرورش و نظام اقتصادی کشور باید بر اساس تفاوت نقش‌ها و حفظ دوام‌این اصل برنامه ریزی کنند.
انسان‌ها بر اساس نیاز طبیعی خود ازدواج می‌کنند، ولی خانواده پس از شکل گیری، به شدت از ساختارهای اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی اثرپذیر است. کشور ما به همان نسبت که بنا به اجبار یا بر اساس سیاست گذاری‌های کلان، از جریان مدرنیته اثر پذیرفته، در ساختارهای اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و پیرو آن در ساختار خانواده نیز دگرگون شده است.
پدیده‌هایی همچون افزایش آمار طلاق، آمار بالای زنان خواهان طلاق، فراگیر شدن طلاق عاطفی میان زوجین، آمیختگی نقش‌ها در خانواده، گسست نسل‌ها و… که آسیب‌های کارکردی خانواده اند، پی‌آمد همین دگرگونی‌های گسترده است.
سه دسته عوامل آسیب زا در خانواده وجود دارد که بر یکدیگر اثر گذارند. دسته نخست، افراد تشکیل-دهنده خانواده‌اند که در صورت ضعف در مهارت‌ها و انحراف در نگرش‌ها به خانواده آسیب می‌رسانند. دسته دوم، انحراف در ساختار‌های مدیریتی، حقوقی و اخلاقی خانواده است که برای نمونه به رواج ساختار اقتدار عرضی با دمکراسی در خانواده می‌توان اشاره کرد. دسته سوم انحراف در دیگر نظام‌های اجتماعی اثرگذار بر خانواده است.
برخی از‌این خرده نظام‌های آسیب زا عبارتند از: الف) رسانه‌های جمعی به عنوان یکی از اجزای نظام فرهنگی و آموزشی کشور، امروزه رقیب کارکرد تربیتی خانواده و یکی از بزرگ‌ترین منابع اطلاع¬رسانی و آموزشی به شمار می‌روند. تحلیل محتوای‌این رسانه‌ها نشان می‌دهد که متأسفانه خواسته یا ناخواسته افزون بر رواج آموزه‌های فمینیستی، الگوهای ناسالم از خانواده را ارائه می‌دهند.
ب) نظام آموزش و پرورش و آموزش عالی کشور که هماهنگ با آموزه‌های فمینیستی و بر خلاف رویکرد دینی، تفاوت‌های جنسیتی را در برنامه‌های آموزش به کلی نادیده می‌گیرد.
ج) نظام اقتصادی، در بحث سیاست، گذاری و برنامه، ریزی و قانون گذاری آن چنان که باید جهت حمایت از خانواده عمل نمی‌کند. در خانواده متعادل اسلامی، اشتغال زنان در برابر وظایف اصلی آنها به عنوان مادر و همسر و محور عاطفی خانواده، نقشی فرعی به شمار می‌رود و نظام اقتصادی باید متناسب با شرایط آنها فرصت‌شغلی ویژه فراهم کند.[۱]
پی نوشت:
[۱]. سایت مرکز امور زنان نهاد ریاست جمهوری: www. Women. org

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا