اسرائیلیات و زمینه‏ های نفوذ آن به فرهنگ اسلامی(۱)

اسرائيليات و زمينه‏ هاي نفوذ آن به فرهنگ اسلامي(1)

مقدمه
از آن هنگام که آفتاب عالمتاب اسلام از پگاه جزیره‏العرب طلوع کرد و با شعاع حیاتبخش خود کالبد مرده بشریت را جانی دوباره بخشید و باتلاق عفونت‏بار عادات زشت جاهلی را به بوستان گل‌های دل‌نواز فضایل اخلاقی و انسانی مبدل ساخت، معاندان و بدخواهان این آیین الهی که بسان خفاشانی شب‏پرست تاب نظاره این نور الهی را نداشتند تمام توان خود را به کار گرفتند تا مانع این خورشید جهان افروز شوند. لیکن به فرموده خدای متعال: یریدون لیطفؤا نورالله بافواههم و الله متم نوره و لوکره الکافرون (۱)؛ آنان می‏خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش سازند ولی خدا نور را کامل می‌کند هر چند کافران خوش نداشته باشند. هر که بر شمع خدا آرد تفو                        شمع کی سوزد بسوزد پوز او
کی شود دریا ز پوز سگ نجس                  کی شود خورشید از پف منطمس(۲)
دشمنان اسلام که از راه مقابله نظامی و توسل به زور طرفی نبسته بودند، شیوه‏ای جدید برگزیدند. با هدف مشوه و مشوش جلوه دادن چهره تابناک اسلام به روش تحریف و قلب حقایق روی آوردند و بر آن شدند تا با خرافی نشان دادن آیین پاک محمدی پیروانش را از گرد این شمع فروزان پراکنده سازند و اسلام را در منظر همگان، دینی مغایر با مبانی عقلی و علمی ترسیم نمایند.
در این میان یهودیان که از دشمنان زخم‏خورده اسلام بودند و ظهور و گسترش اسلام هیمنه و ابهت آنها را در هم شکسته بود و بساط امتیازهای ساختگی آنها را در هم پیچیده بود حقد و کینه اسلام را در دل می‏پروراندند و از هیچ فرصتی برای توطئه‏گری و دسیسه‌چینی علیه اسلام فروگذار نمی‏کردند، یکی از شگردهای شوم آنان، آلوده ساختن زلال جاری معارف دینی با اباطیل و افسانه‏های خرافی و پیرایه‏هایی بود که یا زاییده ذهن بیمار آنان بود و یا ریشه در کتاب‌های تحریف شده آنان داشت. اینان برای مسخ مفاهیم دینی و تحریف تعالیم و احکام اسلامی به القای انواع شبه‏ها و دروغ پراکنی در میان مسلمانان پرداختند و بخش قابل توجهی از مفاهیم دینی را مشوب(آمیخته) به خرافات و مجعولات خود نمودند، که این قبیل مجعولات و افسانه‏های خرافی و قصه‏های ساختگی را – خواه از ناحیه یهودیان باشد و یا دیگران – در اصطلاح «اسرائیلیات‏» می‏نامیم.
عالم‏نمایان یهود با درآمدن کسوت اسلام و جا زدن خود به عنوان مسلمانانی مقدس‌مآب به نشر خرافات و ترهات(سخنان باطل و لهو) در میان مسلمانان پرداختند و با سوء استفاده از ظن پاره‏ای از خلفا و حکام جور نسبت ‏به خود، بازار دروغ پردازی‌های خویش را رونق بخشیدند، و داستان‌های ساختگی خود را به نام تفسیر قرآن میان مسلمانان پراکندند.
گفتنی است‏ یهودیان بسیار زیرک‌تر از آن بودند که بخواهند در هیبت ‏یهودی‏گری نقشه‏های شوم خود را اجرا کنند، از این‏رو، عالم‏نمایان یهود با درآمدن کسوت اسلام و جا زدن خود به عنوان مسلمانانی مقدس‌مآب به نشر خرافات و ترهات(سخنان باطل و لهو) در میان مسلمانان پرداختند و با سوء استفاده از ظن پاره‏ای از خلفا و حکام جور نسبت ‏به خود، بازار دروغ پردازی‌های خویش را رونق بخشیدند، و داستان‌های ساختگی خود را به نام تفسیر قرآن میان مسلمانان پراکندند.
به هر جهت ‏بحث اسرائیلیات و تاثیرات آن بر حوزه‏های مختلف فرهنگ اسلامی، تاریخی طولانی و غم‌انگیز دارد که هر انسان دردمند و دلسوزی را دچار تاسف شدید می‏کند و در اندوهی ژرف فرو می‏برد. متاسفانه اسرائیلیاتی که در آثار مختلف تفسیری، روایی، تاریخی و کلامی راه یافته سبب گردیده است تا دشمنان شناخته شده و یا ناشناخته اسلام با دستاویز قرار دادن این مجعولات و گاه با بزرگ‌نمایی و شاخ و برگ دادن به آنها، به درونی‏ترین نقاط حرم اسلام پای تجاوز گذارند و حریم مقدس آن را مورد هجوم و تبلیغات مسموم خود قرار دهند.
در این مقال تلاش شده، تا ضمن تعریف اسرائیلیات و آشنایی به مصادر آن، عوامل و زمینه‏های نفوذ اسرائیلیات به فرهنگ اسلام را بررسی کنیم.
 معنای اسرائیلیات
«فان فلوتن‏» در تعریف اسرائیلیات می‏گوید: «علمای اسلام واژه “اسرائیلیات” را بر تمامی عقاید غیر اسلامی به ویژه آن دسته از عقاید و افسانه‏ها و خرافاتی که یهود و نصاری از قرن اول هجری در دین اسلام وارد نموده‏اند اطلاق می‏نمایند.» (۳)
دکتر آل جعفر می‏گوید: «در اصطلاح مفسران و محدثان، «اسرائیلیات‏» شامل داستان‌های خرافی و اساطیری می‏گردد که وارد احادیث و تفاسیر اسلام گردیده‏اند گرچه منشا آنها یهود یا مسیحیت نباشد.»(۴)
یکی دیگر از محققان می‏نویسد: «اسرائیلیات‏» اصطلاحی است که متفکران مسلمان آن را بر مجموعه اخبار و قصه‏های یهودی و نصرانی اطلاق می‏نمایند که بعد از ورود جمعی از یهودیان و مسیحیان به دین اسلام و یا تظاهر آنها به مسلمانی وارد جامعه اسلامی گردیده است. (۵)
دکتر محمدحسین ذهبی در معنای اسرائیلیات تعریف جامعی ارائه می‏دهد و می‏گوید: «واژه اسرائیلیات گرچه ظاهرا نشانگر نفوذ فرهنگ یهود در تفاسیر می‏باشد لیکن مقصود ما از اسرائیلیات مفهومی گسترده‏تر و فراگیرتر از این است و آن عبارتست از تاثیرپذیری تفاسیر از فرهنگ یهودی و مسیحی و غلبه رنگ این دو فرهنگ – و مانند آنها – بر تفاسیر. اما از آنجا که از صدر اسلام تا زمان عالمگیر شدن آن همواره یهودیان بیش از سایرین با مسلمانان معاشرت داشته و از نظر تعداد هم بیش از هم‌قطاران خود بوده‏اند بدین جهت – در مقایسه با مسیحیت و سایر فرقه‏ها – بیشترین تاثیر را در تفاسیر (و سایر منابع اسلامی) بر جای گذارده‏اند.» (۶)
 مصادر اسرائیلیات
شاید بتوان گفت که اسرائیلیات از دو منبع و مصدر اصلی سرچشمه گرفته‏اند:
۱- کتب تحریف شده یهود و نصاری
بسیاری از روایات اسرائیلی ریشه در منابع تحریف شده یهود و نصاری دارد که با امعان نظر می‏توان دریافت ‏برخی داستان‌های خرافی و اساطیر و اباطیل مندرج در کتاب‌های آنها با رنگ و لعابی جدید و با پردازشی اسلامی وارد تفاسیر و سایر منابع مسلمین گردیده‏اند.
۲- خیال پردازی و افسانه سرایی‏های مسلمان نمایان اهل کتاب
یکی از سرچشمه‏های مهم اسرائیلیات، ذهنیت‌پردازی و افسانه‏سرایی یهودیان و مسیحیان تازه مسلمانی چون کعب الاحبار، وهب بن منبه، تمیم داری، عبدالله بن سلام و هم‌کیشان آنها بوده است.
آنها چون برخی مسلمانان ساده لوح را آماده شنیدن خرافات می‏یافتند، با بهره‏گیری از قوه خلاقه خود، داستان‌ها و افسانه‏های خرافی را که حتی سابقه‏ای از آنها در منابع اهل کتاب به چشم نمی‏خورد خلق می‏نمودند،(۷) و با شاخ و برگ دادن به آنها از کاه، کوه می‏ساختند.   بسیار می‏شد که آنها قصص قرآن و داستان‌های انبیا را که به اجمال و اختصار در قرآن طرح شده بود دستمایه کار خود قرار می‏دادند و شرح و تفصیل‏هایی همچون طول و عرض حضرت آدم، طول و عرض و ارتفاع کشتی نوح و ماجرای حیوانات موجود در آن، نام عصای موسی و جنس و مشخصات آن، نوع درختی که خدا به وسیله آن با موسی سخن گفت، ویژگی‌های اژدهایی که از عصای موسی پدید آمد، ویژگی‌های تابوت عهد و طول و عرض و جنس آن، نام سگ اصحاب کهف و رنگش و موضوعاتی از این قبیل را که غالبا زاییده فکر و خیال آنان بود با تمام ریزه‏کاری‏ها نقل می‏کردند. بسیاری از این افسانه‏ها را می‏توان در لابلای کتاب‌های تاریخ و تفسیر سراغ گرفت که اگر به جمع آوری آنها در مجموعه‏ای اهتمام ورزیده شود به ده‌ها مجلد بالغ می‏شود.  
                                                                             
                                                                                                             
                                                                                                                                      ادامه دارد …
پی‌نوشت‌ها:
۱- صف، ۸
۲- مثنوی معنوی، دفتر ششم.
۳- السیاده‏العربیه و الشیعه والاسرائیلیات فی عهد بنی امیه، ص ۱۰۹.
۴- اثر التطور الفکری فی التفسیر فی العصر العباسی آل جعفر، ص ۱۲۱.
۵- الآلوسی مفسرا، محسن عبدالحمید ص ۳۱۹ به نقل از: الاسرائیلیات و اثرها فی کتب التفسیر، ص ۷۳.
۶- التفسیر و المفسرون، محمد حسین الذهبی، ج ۱، ص ۱۶۵.
۷- محمد رشیدرضا در تفسیر المنار، ج ۴، ص ۲۶۸ می‏نویسد: یهودیان گاه خرافات و یا ساخته‏های ذهن خود را به مسلمین القا می‏کردند تا آنان، این مطالب را وارد کتاب‌های خود کنند و با دین خویش در آمیزند. به همین دلیل در کتاب‌های مسلمین به نوعی از اسرائیلیات خرافی برمی‏خوریم که در عهد قدیم (تورات) اصلا اشاره بدان‌ها نشده است.
۸- اهل کتاب در اصطلاح قرآن کریم بر یهود و نصاری اطلاق می‏شود، هر چند عده‏ای از علمای اسلامی فرقه‏هایی چون مجوس و صائبین را نیز جزو اهل کتاب به شمار آورده‏اند. 
 
اسرائیلیات و زمینه‏های نفوذ آن به فرهنگ اسلامی(۲)
عوامل و زمینه‏های نفوذ اسرائیلیات به فرهنگ اسلامی
بدون تردید شناخت عوامل و زمینه‏های ظهور و بروز اسرائیلیات و میدان یافتن مروجان این اساطیر و افسانه‏های خرافی در میان مسلمین اهمیت ‏خاص دارد و نادیده انگاشتن جریان‌هایی که سبب گردیدند تا پای این مجعولات و خرافات اسرائیلی به حوزه فرهنگ اسلامی باز شود و تا اعماق جامعه اسلامی رسوخ کند همانا چشم فرو بستن از حقایقی است که تاریخ اسلام شاهد و ناظر عینی آن واقعیات دردناک بوده است.
عوامل عمده نفوذ اسرائیلیات در فرهنگ اسلامی را می‏توان بدین گونه خلاصه کرد:
 ۱- حضور اهل کتاب (۸) در جزیره‏العرب پیش از اسلام
گرچه آیین بت‌پرستی بر بیشتر اعراب غلبه داشت و تا اعماق جزیره‏العرب شیوع پیدا کرده بود، اما دو آیین یهودیت و مسیحیت – در مقایسه با سایر ادیان – در جزیره‏العرب اهمیتی درخور توجه داشتند و آشنایی و امتزاج و معاشرت اعراب با پیروان این ادیان نقش بسزایی در انتقال فرهنگ اهل کتاب به اعراب؛ چه قبل و چه بعد از اسلام ایفا می‏نمود.
دکتر طه حسین به دنبال بحث در زمینه‏های آشنایی اعراب با آیین یهود و مسیحیت می‏نویسد: «بنابراین اعتقاد به این مطلب که ملت‏ یهود در آن عصر دور و بر کنار – از سایر ملل و ادیان – زندگی می‏کرد و از وضع ملت‌های همسایه خود بی‌خبر بود درست نیست زیرا دو کیش یهودی و مسیحی بر مردم جنوب و شمال – جزیره‏العرب – از آسمان فرود نیامده بلکه از راه ارتباط با ملت‌های متمدن همسایه به دست آنان و اینان رسیده بود و تردیدی نیست که برخی از مردم که با دولت ایران همسایه و تا حدی زیر نفوذ و سیطره ایرانیان قرار داشتند کیش زردشتی را شناخته و پذیرفته بودند.» (۹)
آری، همین معاشرت‌ها و تعامل‌ها بود که بستر مناسبی برای شیوع فرهنگ اهل کتاب در جامعه عرب پیش از اسلام مهیا می‏نمود و به دلیل ضعف فرهنگی که بر عرب جاهلی آن دوره حاکم بود – و در عامل بعدی بدان می‏پردازیم – آنها بیشترین تاثیر را از عقاید و آداب و سنن اهل کتاب – و به ویژه اساطیر و داستان‌های خرافی که در میان آنها رواج داشت – پذیرفتند.
شواهد و روایات تاریخی فراوانی دلالت‏ بر سلطه فرهنگی اهل کتاب بر اعراب جاهلی داشته و این مدعای برخی محققان را اثبات می‏کند: «عرب در برابر اهل کتاب همچون شاگرد نسبت ‏به استاد عمل می‏نمود و آنان را سرچشمه فرهنگ و معرفت‏ خویش می‏دانستند.»
 
دکتر ذهبی در این‏باره می‏نویسد: «در زمان جاهلیت، اعراب بارها به شرق و غرب جزیره‏العرب کوچ کردند و همان گونه که قرآن کریم اشاره می‏کند قریش در کوچ زمستانی خود به یمن و در کوچ تابستانی به شام می‏رفت و در این دو شهر بسیاری از اهل کتاب که بیشتر آنها یهودی بودند سکونت داشتند. بدیهی است ‏بین اعراب جاهلی و یهودیان ساکن در این شهرها ملاقات‌هایی صورت می‏پذیرفت و این ملاقات‌ها – خواه در داخل جزیره‏العرب یا خارج آن – نقش مهمی در نفوذ فرهنگ یهودی به عرب جاهلی که در آن زمان به دلیل بادیه‌نشینی از نظر فرهنگی بسیار ضعیف بود، ایفا می‏نمود. البته بدون تردید عرب جاهلی به دلیل محدودیت فرهنگی که پیش از اسلام دچار آن بود از فرهنگ یهودی بهره اندکی برد و زمینه برای گسترش ارتباط فرهنگی میان آن دو بسیار محدود و اندک بود.» (۱۰) ۲- ضعف فرهنگی عرب
مردم جزیره‏العرب که بیشتر بادیه‌نشین بودند عمدتا از معارف عقلی بی‌بهره بودند و مسائلی چون منازعات قبیله‏ای و انتقام‌جویی مهم‌ترین مشغله ذهنی آنها بود. درگیری و جنگ و جدال دایم، فرصتی برای تامل در اعتقادات دینی برای آنها باقی نمی‏گذاشت. (۱۱)
مظهر عقل عرب جاهلی شعر و لغت و امثال و حکایات بود … آنها از علم و فلسفه بهره نداشتند زیرا زندگی اجتماعی آنها درخور علم و فلسفه نبود. دانش آنها منحصر به علم انساب یا شناختن اوضاع جوی بود.(۱۲)
نگاهی اجمالی به خرافاتی که در میان عرب جاهلی رواج داشت نشانگر آن است که چون از ریشه‏یابی حوادث و کشف علت‌ها عاجز بود به علومی چون کهانت، قیافه‏شناسی، عیافه (پیش‏گویی‏های مستند به پرواز و آواز خاص پرندگان) و مانند اینها روی آورد و طبیعی بود که در شناخت علل و اسباب علم بسیار سطحی‌نگر بود. (۱۳)
تعبیرات موجود در پاره‏ای از آیات قرآن کریم(۱۴) و روایات اسلامی(۱۵) درباره جامعه عربی عصر جاهلی، گویای سطح نازل فرهنگی آنها و غوطه‏ور بودنشان در گرداب نادانی و سرگردانی در بیابان اوهام و خرافات است.
عدم برخورداری عرب جاهلی از پشتوانه فرهنگی، تاثیری مهم در انفعال آنها نسبت ‏به اهل کتاب که از وجاهت و منزلت علمی خاصی در نزد اعراب برخوردار بودند بر جای می‏گذاشت. اهل کتاب به خاطر برخورداری از میراث دینی و فرهنگی و آگاهی از داستان‌های انبیاء و سرگذشت پادشاهان و داستان‌های شگفت‏انگیز درباره آفرینش عالم و مانند آن، و به دلیل برخورداری از یک شریعت دینی و کتاب‌هایی چند – که آن را به خدا و پیامبران نسبت می‏دادند – همواره بر مشرکان عرب جاهلی مباهات می‏نمودند. از جمله عواملی که به ویژه به قبول وجاهت فرهنگی مورد ادعای یهود کمک می‏نمود و به آنان نوعی تشخص می‏بخشید نوید آنان به ظهور پیامبری جدید بود که آنان صفاتش را در کتبی که بدان‌ها دسترسی داشتند یافته بودند و آن را برای اعراب حکایت می‏کردند. (۱۶) از سوی دیگر آنها خود را از اولیاء و دوستان خدا و از برگزیدگان الهی معرفی می‏کردند و بدین سبب برای خود جایگاهی ویژه قایل بودند.
شواهد و روایات تاریخی فراوانی دلالت‏ بر سلطه فرهنگی اهل کتاب بر اعراب جاهلی داشته و این مدعای برخی محققان را اثبات می‏کند: «عرب در برابر اهل کتاب همچون شاگرد نسبت ‏به استاد عمل می‏نمود و آنان را سرچشمه فرهنگ و معرفت‏ خویش می‏دانستند». (۱۷)
به عنوان مثال در روایاتی نقل شده از پاره‏ای صحابه آمده است: ما یهودیان را در زمان جاهلیت، ‏بزرگ می‏داشتیم زیرا که ما اهل شرک و آنها از اهل کتاب به شمار می‏رفتند و آنان به ما می‏گفتند ما منتظر بعثت پیامبری هستیم که زمان ظهورش به طول انجامیده و شما را همچون قوم عاد و ارم از بین خواهیم برد. (۱۸)
و از ابن عباس نقل شده است: این گروه از انصار که بت پرست ‏بودند با گروه دیگری از یهود که اهل کتاب بودند – در کنار هم می‏زیستند – و آنها برای یهود از نظر علمی شانی والا قایل بودند و در بسیاری از کارهای خود از آنها تبعیت می‏کردند. (۱۹)
عده‏ای از مسلمین بعضی از شنیده‏های خود از یهودیان را می‏نوشتند. آن گاه پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمود: «ضلالت‏ برای امتی بس که از آنچه پیامبرشان آورده دوری گزیند و روی به سوی مطالب دیگران آورد.» آن گاه این آیه نازل شد: «اولم یکفهم انا انزلنا علیک الکتاب یتلی علیهم‏.»
سهیلی صاحب کتاب «روض الانف‏» می‏نویسد: در میان اوس و خزرج کسانی یافت می‏شدند که دین یهود را اختیار کرده بودند و پاره‏ای از زنان آنها بودند که نذر کرده بودند اگر صاحب فرزندی شدند یا اگر نوزادشان زنده ماند او را به کیش یهود درآورند چرا که یهود در نزد آنها اهل علم و کتاب بشمار می‏آمدند. (۲۰) در متون تاریخی آمده است که یهودیان مکان‌های به خصوصی در جزیره‏العرب داشتند که علما و احبار یهود در آنها احکام شریعت ‏یهود و تاریخ گذشتگان و سرگذشت پیامبران پیشین و تعالیم تورات را تعلیم می‏دادند که این مکان‌ها در نزد اعراب به «مدارس‏» یا «بیت المدارس‏» یا «مدارش‏» معروف بود. شواهد و قراینی که از کتب روایی و تاریخی به دست می‏آید نشانگر آن است که برخی از بزرگان مکه و یثرب به این مکان‌ها رفت و آمد می‏کردند و سؤال‌هایی در باب داستان‌های انبیاء و گذشتگان و موضوعات دیگر با علمای یهود مطرح می‏کردند و آنها – بر طبق آنچه با ذهن آنان مانوس بود – پاسخ می‏دادند و از همین رهگذر داستان‌های اسرائیلی و اساطیر بسیاری در میان اعراب – چه قبل از اسلام و چه بعد از ظهور اسلام – رواج یافت. (۲۱)
ابن کثیر در تفسیر خود به نقل از ابن عباس می‏گوید: قریش دو نفر از میان خود به نام‌های «نضر بن حارث‏» و «عقبه بن ابی معیط‏» را نزد علمای یهود در مدینه فرستادند تا از آنها درباره محمد صلی الله علیه و آله و اوصاف وی سؤال کنند – و چنین توجیه می‏کردند – که آنها نخسیتن اهل کتاب به شمار می‏آیند و آنها چیزهایی از علوم انبیاء می‏دانند که ما از آن بی خبریم. (۲۲)
در خبر دیگری آمده: وقتی کفار قریش برای چاره‏جویی نزد یهودیان می‏روند آنان سه سؤال مطرح می‏کنند تا از پیامبر سؤال شود از جمله: مساله روح، ذوالقرنین و اصحاب کهف. (۲۳)
این نمونه‏ها به خوبی نشانگر آن است که قریش، به عنوان بزرگترین قبیله عرب از حیث تقدس که خود را اهل حمس (تشدد در دین) می‏خوانده، در مقابل یهود بسیار خاضع بوده است و این تسلط فرهنگی بعدها و پس از ظهور اسلام نیز ادامه یافت و مسلمین از اهل کتاب همچنان با نقل قصه‏های تورات و انجیل و کلمات قصار آنها، این تسلط را حفظ کردند.
ابن جریر و ابن ابی حاتم و دارمی در مسند خود از طریق عمرو بن دینار از یحیی‏بن جعده نقل کرده‏اند: (۲۴)
عده‏ای از مسلمین بعضی از شنیده‏های خود از یهودیان را می‏نوشتند. آن گاه پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمود: «ضلالت‏ برای امتی بس که از آنچه پیامبرشان آورده دوری گزیند و روی به سوی مطالب دیگران آورد.» آن گاه این آیه نازل شد: «اولم یکفهم انا انزلنا علیک الکتاب یتلی علیهم‏». (۲۵)
«آیا برای آنان کافی نیست که این کتاب را بر تو نازل کردیم که پیوسته بر آنها تلاوت می‏شود؟!»
نصوصی در دست است که نشان می‏دهد اهل کتاب با بهره‏گیری از آگاهی‌های پیشین و نفوذ فرهنگی خود به عنوان میراث دوره جاهلیت ‏برای به دست آوردن موقعیتی در جامعه جدید بسیار کوشیدند. متون دینی آنان مشترکات فراوانی با دین اسلام داشت و آنان توانستند با بهره‏گیری از همین زمینه مدعی داشتن آگاهی‌هایی در زمینه تفسیر قرآنی شوند. افزون بر این آنان با استفاده از این امر که در متون گذشته آنان آگاهی از بعثت رسول خدا صلی الله علیه و آله آمده، زمینه آن را تا به آن جا گسترش دادند که گویی در کتب مقدس آگاهی‌های فراوانی درباره سیر تحولات جامعه اسلامی، سرگذشت‏ خلفا و رخدادها و جنگ‌ها آمده است. باور داشتن مسلمان به این امور کار اهل کتاب را آسان کرد. (۲۶)
یکی از نویسندگان مصری در خصوص اثرات نامطلوب داستان‌های خرافی اهل کتاب پس از ظهور اسلام می‏نویسد:
«بسیاری از داستان‌های تورات و خرافات و اساطیر گوناگون – پیش از اسلام – از ناحیه یهود و نصاری در میان مشرکان ساده‌اندیش و دیگران شیوع یافته بود؛ اسلام، به هنگام ظهور با خرافات و اساطیری مواجه گردید که در گذشته میان اعراب رسوخ یافته بود و حقایقی مسلم به شمار می‏رفت، چنان که کسی را یارای نقد و نظر آنها نبود و به همین جهت نقش اسلام در تصحیح این عقاید خرافی و یا طرد پاره‏ای از آنها با دشواری بسیار مواجه بود.» (۲۷)
هر چند باید گفت در این اظهار نظر از جنبه نادیده انگاشتن نقش مبارزاتی پیامبر گرامی اسلام ‏صلی الله علیه و آله و ائمه اطهار علیهم‏السلام و شیعیان آنها در مقابله با اباطیل اسرائیلی و مروجان آن، حق مطلب ادا نگردیده است، لیکن نباید غلفت ورزید که اثرهای ناگواری که جامعه اسلامی از رهگذر داستان‌های خرافی و اساطیر اهل کتاب در صدر اسلام و پس از آن متحمل گردیده – و این نویسنده بدان اشاره نموده – به هیچ روی قابل انکار نیست و شواهد و قرائن بسیاری گواه این مدعاست.
اما آنچه به گسترش اسرائیلیات و داستان‌های خرافی و مجعول اهل کتاب کمک می‏نمود؛ اسلام آوردن ظاهری و سطحی تنی چند از علما و دانشمندان یهود و نصاری بود که با پوشیدن کسوت اسلام و حتی در آمدن به کسوت صحابه پیامبر صلی الله علیه و آله توانستند به راحتی بسیاری از عقاید خرافی و رسوبات فکری خود را در قالب روایات و احادیث ‏به خورد مسلمانان بدهند و زلال جاری فرهنگ اسلامی را با مجعولات و موهومات خود آلوده سازند. یکی از عواملی که سبب می‏گردید تا اسرائیلیات و مجعولات این گروه از مسلمان نماهای اهل کتاب به دیده قبول نگریسته شود آن بود که اغلب مسلمانان اینان را هم‏رتبه و هم شان اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله دانسته و ارج و قرب شایانی برای آنان قایل بودند و این در حالی بود که از منویات شوم آنان بی خبر بودند.
امیرمؤمنان علی‏ علیه السلام در خلال یکی از فرمایشات خود با اشاره به موضوع جعل حدیث این دسته از مسلمان نماها می‏فرماید:
«یکی از گروه‌هایی که از پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله نقل حدیث می‏کنند منافقانی هستند که ظاهری آراسته به اسلام دارند ولی عمدا بر پیغمبر اکرم ‏صلی الله علیه و آله دروغ می‏بندند و اگر مردم می‏دانستند آنان دروغ می‏گویند حدیثشان را نمی‏پذیرفتند، اما مردم می‏گویند، اینان اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله هستند، آن حضرت را دیده و از وی حدیث‏ شنیده‏اند و از این رو حدیث آنها را قبول می‏کنند در حالی که خدا در قرآن وصف صحابه منافق را آورده و دروغگویی آنان را بازگو کرده است … این منافقان دروغگو بعد از پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله نیز زنده ماندند و با دروغ و بهتان نزد سران ضلالت مقرب شدند و این سران آنان را به مقامات دولتی نصب کردند و بر مردم مسلط ساختند و به وسیله ایشان دنیای خود را آباد کردند و مردم همواره با حاکمان فرمانروا و با دنیا هستند مگر آنان که خدا آنان را مصون بدارد.» (۲۸)
 
پی‌نوشت‌ها:  
۸- اهل کتاب در اصطلاح قرآن کریم بر یهود و نصاری اطلاق می‏شود، هر چند عده‏ای از علمای اسلامی فرقه‏هایی چون مجوس و صائبین را نیز جزو اهل کتاب به شمار آورده‏اند.
۹- آیینه اسلام، طه حسین، ص ۹.
۱۰- الاسرائیلیات فی التفسیر و الحدیث، ذهبی، ص ۲۲ و ۲۳.
۱۱- تاریخ سیاسی اسلام، ج ۱، ص ۱۲۵.
۱۲- فجر الاسلام، احمد امین، ص ۴۸.
۱۳- سیکولوجیه القصه فی القرآن، ص ۳۱۷ و ۱۳۸، در همین کتاب به نمونه‏هایی از عقاید خرافی رایج در میان اعراب جاهلی اشاره شده است.
۱۴- قرآن کریم در سوره جمعه آیه ۲ از اعراب جاهلی با تعابیری همچون «امیین‏» و بی‌سوادان و یا کسانی که در گمراهی آشکاری به سر می‏بردند یاد نموده است.
۱۵- در برخی احادیث از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود: «بعثت الی امه امیه‏» و یا فرمود: نحن امه امیه لا نحسب ولا نکتب (صحیح بخاری – کتاب الصوم. و جامع ترمذی کتاب ابواب القراءات) در نهج البلاغه نیز در خطبه‏های ۲۵ و ۹۴ و ۱۸۷ توصیفاتی چند از اوضاع و احوال عرب جاهلی بیان شده است.
۱۶- الاسرائیلیات فی التراث الاسلامی، ص ۸۷.
۱۷- همان، ص ۹۰، الصحیح من سیره النبی الاعظم، ج ۱، ص ۹۵.
۱۸- سیره‏ ابن هشام، ج ۲، ص ۱۶۶/ تفسیر طبری، ج ۱، ص ۳۲۴.
۱۹- تفسیر ابن کثیر، ج ۱، ص ۲۶۱.
۲۰- به نقل از: فی الفکر الدینی الجاهلی قبل الاسلام، ص ۶۲.
۲۱- المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج ۶، ص ۵۵۰ و ۵۵۷.
۲۲- تفسیر ابن کثیر، ج ۳، ص ۷۱ و ۷۲.
۲۳- همان ماخذ و صفحه .
۲۴- لباب النقول، ص ۱۶۷، به نقل از: تاریخ سیاسی اسلام، ج ۱، ص ۱۵۱.
۲۵- عنکبوت، ۵۱.
۲۶- تاریخ سیاسی اسلام، ج ۲، ص ۸۷ و ۸۸.
۲۷- البدایات الاولی للاسرائیلیات فی الاسلام، اثر حسنی یوسف الاطیر، ص ۶.
۲۸- نهج البلاغه، خطبه ۲۰۱/ اصول کافی، ج ۱، ص ۶۲.
منبع:
فصلنامه مشکوه، شماره  ۶۲- ۶۵ ، حمید محمد قاسمی .
Tebyan.netTebyan.net

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا