اسلام دین صلح ورحمت

اسلام دين صلح ورحمت

مقدمه
دین اسلام دین رحمت وپیام آور صلح وصفا است و این قاعده یکی از اصول اولیه اسلام است و برای تحقق صلح و عدالت درجامعه و ازبین بردن ریشه های ظلم ، تبعیض و بی عدالتی تلاش کرده ومی کند.آیات و روایات فراوانی درمدح وستایش عدالت و مذمت و ستم وارد شده که به برخی از آنها در مقدمه متذکرمی شویم:اسلام برای اتحاد ، صلح و صفا و اینکه فطرت انسانها ر ا بیدار کند تا همه به ریسمان توحید که نتیجه آن صلح وصفا است متمسک شوند و از اختلاف وتفرقه دوری کنند می فرماید: پیامبران وپیروان آنها امت واحده هستند إِنَّ هَذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّتَه وَاحِدَه وَ أَنَارَبُّکُم فَاعبُدُونِ(۱) یعنی این پیامبران بزرگی که به آنها اشاره کردیم و پیروان آنها) همه امت واحدی بودند (وپیرویک هدف و من پروردگار شما هستم مرا پرستش کنید.از دیدگاه قرآن کریم برای رسیدن انسانها به کمالات معنوی ، عدالت اجتماعی از مقدمات لازم به حساب می آید لذا برقراری قسط وعدالت از اهداف بعثت انبیاء شمرده شده است :لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالبَیِّنَاتِ وَأَنْزَلنَا مَعَهُم الکِتَابَ وَ المِیزَانَ لِیَقُومَ لِلنَّاسُ بِالقِسطِ(۲). همانا ماپیمبران خود را با ادله و معجزه ات (به سوی خلق) فرستادیم وکتاب و میزان به ایشان دادیم تا مردم به راستی وعدل گرایش پیدا کنند.و برای تحقق این هدف مؤمنین را به عدالت و قسط فرمان دهند: یَاایُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ بِالقِسطِ(۳) ای اهل ایمان برپاکننده عدالت باشید.شهید مطهری می نویسد: ( اسلام طرز تفکرها را عوض کرد به این معنا است که ارزش ها را بالا و پایین آورد ، ارزش هایی که درحدّ صفر بود)مانند تقوا( در درجه اعلی قرارداد…و ارزش های خیلی بالا را از قبیل خون ونژاد وغیر آن را پایین آورد…عدالت یکی از مسائلی است که به وسیله آن اسلام حیات و زندگی را از سر گرفت و ارزش فوق العاده یافت)(۴)ضروت تأ لیف این مقاله
در برابر این خیزش بزرگ اسلام پذیری در شعاع وسیع که بر اساس معارف ناب اسلام و پیامبر(ص ( جانهای تشنه انسانهای خداجو و اصلاح طلب و عدالت خواه را سیراب و اغنامی سازد ریشه های ظلم و تجاوزگری و زیاد خواهی های را که قدرت مداران رو ا میدارد نمایانمی کند و راها ی چاره ارائه می دهد و ملّت ها را به هویت انسانی و آزادگی باز می گرداند، تا ازسر گردانی ها انحطاط ها فریب کاری ها و آلودگی های فکری و اخلاقی رهایی بخشد جهان خواران به خصوص محافل غارتگر صهیونیستی و جیره خواران آنان تاب تحمّل آموزه هایانسان ساز و جامعه عدالت پیشه و شرافت و کرامت انسانی را ندارد. سال ها توطئه های مستقیم و غیر مستقیمی را برای مهار روح اسلام خواهی انسانهای دردمند کردند تا شاید با هجوم به اسلام وقرآن و شخصیت آسمانی پیامبر(ص) از منزلت جذّاب اسلام بکاهد و از رشد وتعالی آن جلوگیری کنند که خوشبختانه این توطئه ها تاکنون برای آنها نتیجه معکوس داده است .
بدین لحاظ به منظور یاد آوری این توطئه های کینه توزانه در اینجا به چند نمونه اشاره می شود:کتاب آیات شیطانی
این کتاب وحی و نبوّت و شخصیت والامقام پیامبر(ص) را مورد اهانت قرار می دهد که پس از انتشار آن در بریتانیا ، هلند ، فراسه ، سوئد ، نروژ ، پاکستان ، شمال آفریقا ، ایران و سایر کشورهای اسلامی و حتّی کشورهای اروپا ی موج تظاهرات و اعتراض ها و مخالفت ها و درگیری ها صورت می گیرد سرانجام با فتوای امام خمینی( رحمته الله) مبنی بر( ارتداد ) نویسند محتوای کتاب ازسوی دانشمندان مختلف موهن و بی اساس اعلام می گردد و بالاخره با اعتراض های گسترده مسلمانان ، نویسنده به ممنوعیت انتشار کتاب محکوم می شود واین کتاب که در پشت آن نقشه های شومی نهفته بود در عین حال که زیان هایی به بار آورد ولی نتوانست به هدف نهایی اش برای ضربه زدن به پیامبراسلام(ص) دست یابد؛ چه اینکه عموم اتهامات آن طیّ کتاب ها و مقالات متعددی جواب داده شد.و مردود اعلام گردید(۵)کاریکاتورها
چاپ) کاریکاتورهای) موهن به ساحت مقدس نبی اکرم(ص) در رورنامه های دانمارکی،نروژی و تعداد دیگری از روزنامه های اروپای توطئه مرموز سیاسی عداوت منشانه تحت عنوان آزادی مطبوعات نقشه دیگری برای ضربه زدن به اسلام و پیشوای محبوب ، پیام آور صلح و دوستی به منظور کاهش جاذبه اسلام و مهار گسترش روز افزون این آئین نورانی بود؛ ولی اعتراض های خشم آلود علما و مقامات عراق ، فلسطین، لبنان، سودان ، عربستان سعودی ، سوریه ، مصر ، ایران و حتّی اظهار تأسف( بیل کلینتون) رییس جمهور سابق آمریکا که حتّی تحریم محصولات (دانمارک) را در برخی کشورها تدارک می دید ، موجب عذرخواهی و عقب نشینی دنمارک در برابر خروش مسلمانان شد و این حربه هم از کارایی و تخریب مؤثر باز ماند(۶)پول و کتاب رایگاناقدامات دیگری که نشانه اسلام هراسی و نیز جلوگیری از نفوذ و گسترش این آئین آسمانی از سوی آمریکا و منابع کلیسایی است سرازیر کردن دلار و کتابهای رایگان به برخی از کشورهای اسلامی است .به گزارش سرویس بین المللی(بازتاب) علی باپیر رئییس حزب وجماعت اسلامی کردستان عراق از پرداخت حقوق هزار دلاری به کردهای عراق برای مسیحی کردن آن ها خبر می دهد .روزنامه (المدینه) چا پ عربستان سعودی از قول دکتر محمد هدایت نور رییس مجلس شورای اندونزی می نویسد: پس از حادثه ( سونامی) و زلزله در این کشور فعالان مسیحی در مناطق مختلف زلزله زده اندونزی فعال شده و همراه با غذا و دارو ، کتابهای ( انجیل) در میان مسلمانان تقسیم می کنند وی در پی سفر عمره مفرده خود به عربستان سعودی تقاضای ۵۰ میلیون نسخه از قرآن کرده است تا جلوی اقدامات مسیحیان را بگیرند! در حالی که به گزارش(انجمن های جهانی اسلامی) کلیساهای جهان اقدام به ترجمه و انتشار انجیل به ۶۵۰ لهجه محلّی کرده اند. (۷)۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱
درفا جعه هولناک ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ میلادی در توطعه مرتبط با گروه القاعده دو هواپیمای مسافربری به ساختمان دو قلو ی مرکزی تجارت جهانی نیویورک و یک هواپیما به ساختمان پنتاگون وزارت دفاع آمریکا در واشنگتن حمله کردند که خسارات مالی وجانی فراوانی گذاشت .هرچند تحلیل کردن راجع به این فاجعه نظرات مختلف داشتند و دارند، و بسیاری آن را یک توطئه از سوی خود آمریکا برای سر پوش گذاشتن روی مشکلات داخلی میدانند امّا مهمترین استفاده که از این واقعه نمودند.اینست که این کشتار و تخریب با تبلیغات گسترده ای همراه بود و توانست به وسیله (این تروریست های مسلمان ) تا حدّ زیادی چهره خشن و ناسالمی از اسلام برا ی باز دارندگی و نفوذ اسلام و به اصطلاح یک (هجوم تخریبی) را ارایه دهد!اتّهام پاپ
پاپ بندیکت شانزدهم ، رهبرکاتولیکهای جهان در سخنرانی که در سپتامبر۲۰۰۶ میلادی در دانشگا هی در شهر رگنزبرگ آلمان ایراد کرد ، دربحثی ، رابطه بین خردورزی و ایمان ، مسأله جهاد را به میان کشید ، و آئین اسلام را متّهم به خشونت و تقابل با علم و دانای کرد !با توجه به موارد نامبرده که گوشه از اتّهامات ناجوانمردانه ای دشمنان لجوج و کینه توز اسلامعزیز است که به هر بهانه سعی می کنند بگویند – اسلام با روح بشر سازگار نیست – اسلام حقوق بشر را نادیده می انگارد! و این تهمت های ناروا را در سراسر جهان بر ضد اسلام ترویج می کنند.ازسوی دیگر خشونت بی حدّ حصر گروه ضاله وهّابیت است که بیش از دو قرن است که به کشتار مؤمنین از مرد و زن ، پیر وجوان حتّی طفل شیر خوار در دامن مادرشان ادامه می دهند و گویا تشنه خون انسانها هستند و در این آواخر در عراق ، افغانستان ، پاکستان ، …شدیدتر شده است این جنایت وبی رحمی و ظلم وستم که در عراق هر روز اتّفاق می افتد در تاریخ بشر کمتر سابقه داشته است.نمونه هایی ازرفتارمدعیان صلح
بعداز ملاحظه این موارد در تاریخ اسلام اکنون به چند مورد رفتار غیر اسلامی توجه کنید تا دریابید که چه تفاوت بسیاری میان این دو سیاست است ودریابید که خشونت واقعی را چه کسانی اعمال کرده و می کند البته به اشاره اجمالی بسنده می شود.
۱.در ماجرای جنگ تریاک ، انگلیسیها حدود بیست میلیون انسان را در هند کشتند(۸)
۲ – وباز در همین هند ، در دوران جنبش آزادی خواهی و استقلال طلبی مردم ، انگلیسیها با به راه انداختن قحطی ساختگی هشتصد هزار انسان را از بین بردند(۹)
۳.کمونیست به چند مورد از جنایات بزرگی که فقط لنین (رهبر انقلاب کمونستی روسیه وبنیانگذار حزب کمونست در روسیه) مرتکب شد اشاره می شود:
الف) این رهبر سیاسی کمو نیسم در صدد بر آمد نظام مزارع اشتراکی را پیاده کند ، اما کشاورزان و کارگران زیر بار نرفتند. لذا دست به رعب آفرینی عمومی در کشور و ایجاد قحطی ساختگی عجیبی زد که پیش از پانزده میلیون انسان قربانی آن شدند(۱۰)
ب) وی بار دیگر یورش به کارگران و کشاورزان را برای واداشتن آنان به پذیرش نظام کمو نیستی آغاز کرد و با ملت جنگید و سازمان ترورستی – کمونیستی – لنینیستی ( گیبو) دست به ضرب وقتل و تبعید مردم زد و زندانها پر شد ، آن سان که به اعتراف گزارشهای رسمی حزب کمونیست ، شمار قربانیان به یکصد هزار رسید .
ج) دو سال بعد ، یعنی درسال ۱۹۳۲ – ۱۹۳۳ م ، مجدداً لنین ، برای اجرای قانون زراعی فوق به هر قیمتی ، ملّت بیچاره را تحت فشار قرار داد که در نتیجه ، به اعتراف مقامات رسمی کمونیسم پنچ میلیون انسان قربانی آن شد(۱۱).
۴ – در جنگ آ زادیبخش الجزایر بیش از یک میلیون انسان توسط استعمار گران فرانسوی به قتل رسیدند.(۱۲)
۵ – در جنگ ویتنام ، آمریکا ییها فقط در طی یک عملیات (جیاب ) نزدیک به نیم میلیون انسان را به قتل رساندند.خسارات جنگ جهانی دوم
اولاً: خسارات واقعی و ارائه آ مار دقیق این خونریزی غیر ممکن است اما می توان رقم آن را به ۵۰ میلیون نفر تخمین زد که نیمی از آن را غیر نظامیان تشکیل می دهد در اتحاد شوروی ۲۰ میلیون نفر کشته یعنی ۱۰ درصد جمعیت شمارش شده است .در لهستان این نسبت به ۱۵ درصد بالغ می شود. آلما نیها پنج میلیون نفر از دست داده اند. در چین بین سه تا هشت میلیون نفر تخمین زده شده. قتل عام یهودیان به شش میلیون نفر بالغ می شود .فقط درچند ثانیه درحمله اتمی آمریکا به ژاپن(هیرو شیما و ناکازاکی) دویست هزار نفرکشته شدند (۰۰/ ۲۰۰)خود آمریکا فقط در جبهه جنگ۳ ۰۰/ ۰۰ سیصد هزار سرباز از دست داد .تنها ۳۰ میلیون نفر جابه جا شدند . درلهستان ۸۰ درصد وسایل حمل و نقل آن کشور از بین رفتند. چهارپایان و کشاورزی ۵۰ درصد نابود شدند .آلمان و ژاپن اکثر شهرها جز ویرانی و خاکستر چیزی باقی نماندند.ایتالیا از جنوب تا شمال کشور به ویرانی کشیده شدند (۱۳) ویا خشونت مسیحیان با مسلمانان اندلس(اسپانیا) پس از هجوم و تسلط آنان بر مسلمانان را ملاحظه کنید:مسلمانان را مجبور می کردند دین مسیحی را اختیار کنند در همین ایام ۳ هزارنفر را سوزاندند و ۱۳ هزار نفررا به مجازاتهای دیگر محکوم کردندو چون سوزاندن همه دشوار بود حکم اخراج بقیه را از اندلس صادر کردن. اسقف اعظم طُلیطُلیه رأی داد که همه اعراب غیر مسیحی را با زن و فرزند از دم شمشیر بگذرانند. هشتاد هزار کتاب مسلمین را آتش زدند .راهبی بلدا نام می گوید: سه قسمت جمعیت مسلمین که حدود صدو چهل هزار نفر بودند به طرف آفریقا می رفتند که صد هزار نفر از آنان کشته شدند وطبق تخمین ، در مجموع این مصا ئب ۳ میلیون نفررا کشتند.(۱۴) همچنین کُشت وکشتار آمریکا در افقانستان و عراق و سایر نقاط جهان و حمایت دیگر مدعیان صلح ودوستی از این فجایع را همه شاهد هستیم که فقط در عراق تا کنون صدها هزار انسان کشته شدند. و خدا می داند که چقدربی خانمان ، معلول ، یتیم و بی سرپرست شدند. خشونت ، و جنایت که امروز آ مریکا و هم پیمانهایش در زیر سایه سکوت سازمان ملل و شورای امنیت در زندان گوانتانامو و ابوغریب عراق مرتکب می شوند قلم از نوشتن آن شرم دارد .باوجود این ، بی شرمانه اسلام را متهم به خشونت می کند چگونه صاحب اصلی فلسطین را می کشند ، خانه ها را ویران می کنند، مزارع را تخریب می کنند ، حتّی به کودکان و زنان هم رحم نمی کنند یا یهودیان اسرائل را می بینید که اصلاً آرمانشان اینست که جان و مال و…غیر یهودان احترام ندارند.تفاوت از زمین تا آسمان
ملاحضه خواهید کرد که چه تفاوت بسیاری است میان اسلام وغیر اسلام و دیدید که چگونه اسلام عملاً حتّی وحشت زدگی یک زن ، بلند کردن صدا برخصم و … را از نظر دور نمی دارد وشخص اول اسلام پیش از آنکه قاتلش دست به کاری زند متعر ض او نمی شود این است اسلام وصلح و صفا و محبت آن. اما سیاست و خشونت غیر اسلامی ، انسان و کرامت انسانی ومیلیونها بشر را به هیچ می گیرد و کمترین ارزشی برایشان قایل نمی شود.
اما خشونت گروه ضاله وهابیت وضربه شدید برپایه های اسلام
درطول تاریخ کمتر کسی به اندازه وهابی های متعصّب به اسلام ضربه زده است ،اسلامی که دین رأفت و رحمت بود و توصیه می کرد هر کاری را با نام(رحمان) و (رحیم) که بیانگر رحمت عام وخاص خداست شروع شود.اسلامی که می گوید: حتی مشرکان اگر برای تحقیق نزد شما آمدند آنها را پناه دهید تا آیات قرآن را بشنوند، سپس آنها را سالم به وطن خودشان برسانید )خواه اسلام رابپذیرند یانه ( اسلامی که میگوید: در برابر بدیها نیکی کنید تا دشمنان سرسخت شما از این همه محبّت (شرمنده شوندو) دوست شما گردند .اسلام و قرآنی که میگوید: وَ لَا تَقُولُوا لِمَن القی الیکُم السَّلام لَستَ مُؤمِنًا (۱۵)یعنی به کسی که نزد شما (باکلامی یا عملی یا سلامی یاپیشنهادی ) اظهار اسلام میکند نگوید تو مؤمن نیستی. این آیه می فر ماید: درمیدان جنگ هم اگر کسی اظهاراسلام کرد جان ومالش محترم است. کسی حق ندارد به بهانه های واهی به کسی ضرر بزند اما مسلمان نماها مسلمین ومؤمنین را که تمام عمرشان را صرف اسلام و قرآن نمودند، و می کنند، و به تمام اصول و فروع اسلام اعتقاد دارند ، و مو به مو عمل میکنند واجب القتل میدانند. و میکشند مگر صُمٌّ بُکمٌ عُمیٌ لَا یَفقَهون هستند یا اینکه برقلوبشان مهرخورده است.اسلامی که میگوید: هَل الدِین إِلَّاالمَحّبَه؛ آیا دین چیزی غیر از محبت است(۱۶) یا اینکه حضرت علی (ع) می فرماید: لَا تُقطِع صَدِیقًا وَ إِنَّ کُفرَ(۱۷) از هیج دوستی ارتباط ودوستی ات را قطع مکن اگرچه کافر باشد.آری چنین اسلام لطیف، زیبا و پر از محبت را آن چنان خشن نشان دادند. که دوست ودشمن را از آن بیزار ساختند.جا ذبه اسلام در عصر ما آماده است، که کار خودش را انجام دهد. و به ( مصداق یَدخُلُونَ فِی دِینَ اللهُ افوَا جاً). گروه گروه مسلمان شوند، ولی اعمال خشن ومتعصب این گروه متأسفانه سدّراه گسترش اسلام شد وضربه دردناکی به اسلام ومسلمین زد.به هر حال این محصول نا مطلوب سبب شد که متأسفانه نام اسلام دراذهان بسیاری ازمردم جهان ، باخشونت توأم گردد و بهانه و دستاویز بدی به دست مخالفان اسلام دهد تا آنجا که دربسیاری ازکشور ها، مسلمانان را ( جماعتی آدمکش) معرفّی می کنند البته تبلیغات سوء آمریکایی ها و به خصوصا صهیو نیست ها نیزبه این امر بسیار کمک می کند. درحالی که اسلام پیام آورصلح ، عدالت ومحبت بوده وهست. قرآن با صراحت به پیامبراسلام(ص) میگوید: ماتوراخشن وسنگ دل قرار ندادیم که اگرچنین بود مردم ازگرد تو پراکنده میشدند ( وَ لَو کُنتَ فَظّاً غَلِیظٌ القَلب لَانَفضُوا مِن حَو لکَ) در روایات اسلامی هما نطور که گذشت می خوانیم ( هل الدّینُ إلاّ الحبّ) ، آیا دین چیزی جزمحبّت است ) ،محبت به خدا ، پیامبر ، صالحان ، وهم? خلق خدا، این آیینی که برپای? محّبت بنا شده براثر اعما ل گروه های زایید? وهّابیّت ، چنان نشان داده می شود که بدترین دستاویز را برای تخر یب چهر? اسلام بدست دشمنان اسلام می دهد.خشونت فوق العاده
خشونت فوق العاده وهّابی هایی افراطی ، چیزی نیست که برکسی پوشیده و پنهان باشد کشتاری که وهّابیّت در طول عمر خود ازمسلمانان – نه کفّار حربی !- کرده، بسیار وحشتناک است.سیل خونی که درشهرکربلا از شیعیان به راه انداختن ، وغارت اموال، و ویرانگری شهر کربلا، فجایع وّهابیت و قتل عام مردم طائف ، جنایات وهابیت در کربلا و سایر بلاد عراق از گذشته تا امروز، جنایات وهابیت در سوریه در سال ۱۲۲۵ ، جنایات وهابیت در یمن در سال ۱۳۴۱ ، کشتار بیت الله الحرام در حرم امن الهی در سال ۱۴۰۷ ، کشتار وهابیت در افغانستان در سال ۱۳۷۲ ، جنایات وهابیت در پاکستان، و تخریب آثار تاریخی و باستانی اسلام بدست وهابیت در مکه و مدینه (۱۸) این ها نشان می دهد که خشونت درجوهر تعلیمات وهّابیّت است هیچ بوی هم از اسلام ناب نبرد. اینک بطورخلا صه آما ر این جنایات را از سه منبع فوق الذکر می آوریم تاخواننده گرامی بیشتر با این گروه ضاله آشنا گردد.وهّابیت وقتل عام مردم طائف
وهّابیان در سال ۱۲۱۷ به سرکردگی عثمان مضایفی از سرداران نامی خود ، به دستور امیرعبدالعزیز به شهر طائف واقع در دوازده فرسخی مکه حمله بردند، و به قتل عام مردم پرداختند. آنها حتی کودکان شیر خوار را در آغوش مادرانشان سر بریدند ، و گروهی را که از شهر خارج شده بودند دنبال نمودند و بسیاری از آنهارا کشتند. سپس شهررا غارت کردندو خانه ها را ویران نمودند وخبر فطح خود را به سعود پسر عبدالعزیز دادند.وهّابیها جمعی از مردان و زنان مسلمان را لخت و عریان در بیابانهای طائف رها ساختند، و پس از سیزده روز که به صورت گدا در آمده بودند ، وبه هرکدام مشتی ذُرّت می دادند. به شرطی اینکه وهابی شوند از کشتن آنها درگذشتند.جمیل صدقی زهاوی، در خصوص فتح طائف می نویسد:( از زشت ترین کارهای وهّابیان، قتل عام مردم است که بر صغیر و کبیر ابقا نکردند. طفل شیرخواره را بر روی سینه مادرش سر بریدند جمعی را که مشغول فرا گرفتن قرآن بودند کشتند چون در خانه ها کسی باقی نماند، به دکانها و مساجد رفتند و هر کس بود حتّی گروهی را در حال رکوع و سجود بودندکشتند کتابها راکه درمیان آنها تعدادی مصحف شریف و نسخه هایی از صحیح بخاری و مسلم و دیگر کتب فقه و حدیث بود، در کوچه و بازار افکندند وآنها را پایمال کردند.این واقعه در سال ۱۲۱۷ ه اتفاق افتاد)جنایت وهابیت درکربلا و سایربلاد عراق
در روز عید غدیر در هیجدهم ذیحجه سال ۱۲۱۶ ه . ق امیرسعود بن عبد العزیز وهابی با سپاهی متشکل از بیست هزار مرد جنگی به شهر کربلا حمله ور شد.سعود پس از محاصره وارد شهر گردید و کشتار سختی از مدافعین و ساکنین و زنان و کودکان آن نمود و برخی عدد کشته شدگان را یکصد و پنجاه هزار تن نوشته اند و می گویند جوی خون درکوچه های کربلا به راه افتاد و جالب این که اسم این کار را(جهاد فی سبیل الله) و مبارزه با نشر توحید می گذارند!پس وهّابی ها حرم مطهر حسین بن علی(ع) فرزند زهرا دختر پیامبر(ص) را ویران نمودند د و ضریح مبارک آن حضرت را از جای خود کندندو ضریح حبیب بن مظاهررا سوزاندند و تمام ذخائرو نفائس حرم حسینی را چپاول کرده و اسبانشان را در صحن حرم مطهربستند ودرحرم شریف قهوه دم کردند و آن چنان درحرم مطهر ، فساد و ویرانی به بار آوردند که فاجعه کربلا وحادثه روز حره و کردارهای بنی امیه و متوکل عباسی تکرار شد.در روز عاشورای ۱۴۲۵ ه ق وهابیان با نام گروه القاعده با انفجارهای متعدد در کربلا ما بین صفوف عزاداران در روز ۲۵ رجب ۱۴۲۶ ه ق مصادف با شهادت امام موسی کاظم(ع) وهابیان با نام گروه القاعده با پخش غذاهای مسموم و ایجاد ترس، رعب و انفجار متعدد در کاظمین ما بین صفوف عزاداران امام موسی کاظم(ع) جنایت دیگری را مرتکب شدند که باعث به شهادت رسیدن حدود ۱۵۰۰ نفر اعم از مرد و زن و بچه شد.پس از اشغال عراق توسط آمریکا و متحدانش ، وهابیان از این فرصت ایجاد شده توسط اربابانشان استفاده کردند و برای اقامه اعتقادات شومشان و ضربه زدن به اسلام و ایجاد تفرقه بین مسلمین بارها و بارها مردم مظلوم عراق اعم از شیعه وسنی ، عرب و کرد ، زن و مرد ، بزرگ و کوچک ، پیر و جوان را هدف اقدام تروریستی خود قرار داده اند و آنها را به خاک و خون کشیده اند به حدی که قلم از ذکر آن نا توان و شرمسار است.جنایت وهّابیت درسوریه
درسال ۱۲۲۵ ه ق وهّابیان به شام (سوریه فعلی) یورش بردند و دارائی همه مردم را تاراج کردند و غلات را سوزاندند و مردمان بی گناه را کشتند وزنان را اسیر کردند و کودکان را به قتل رساندند و خانه ها را ویران ساختند و فساد و آشوب به راه انداختند.جنایت وهّابیت در یمن
در سال ۱۳۴۱ وهابیان با حجاج یمنی که خلع صلاح بودند و هیچ گونه وسیله دفاعی با خود نداشتند رو به رو شدند. آنان ابتدا با حجاج همراه شدند و به ایشان امان دادند ولی بعداً نیرنگ به کار بردند وقتی که به دامنه کوه رسیدند، وهّابیان در قسمت بالا و پهنای کوه قرار گرفتند، و حجاج یمنی در پایین کوه قرار گرفتند سپس وهّابیان دهانه توپ ها را به سوی حجاج یمنی گرفته و همه را به گلوله بستند و تمامی حجاج یمنی را وهابیان که هزار نفر بودند، کشتند به جز دو مرد که فرار کردند، وجریان کشتاروحشیانه حجاج یمنی را به دست وهّابیان به اطلاعه مردم رساندند.
کشتا ر حجاج بیت الله الحرام درحرم امن الهیدرسا ل۱۴۰۷ وهّا بیا ن به حجا ج ایرانی وسوریه ای ولبنا نی، درایا م حج ودرمکه حرم ا من الهی به جرم سردادن فریاد برائت از مشرکین وکفار حمله کردن وکشار فجیعی ازحاجیا ن در حا ل احرام و درحرم امن الهی کردند ومکه این حرم ا من را به د ستور ار بابا ن انگلیسی و آمرکایی خود نا ا من نمودند و ایرانیانرا عزادار وقلب مسلمانان آزاده جهان را جریحه دار نمودند و ایرانیا ن را به مدت ۳ سا ل از به جا آوردن اعما ل حج محروم نمودند. وهّا بیا ن را در تعطیلی حج وکشتا ر حجاج نباید سرزنش کرد چرا که آنا ن فقط به قولی که محمد بن عبدالو هّاب به…وانگلیسی ها در ما نع شدن مردم ازحج داده است عمل میکنند .جنایت وهّابیت در افغا نستان
در اواخر سال ۱۳۷۲ شمسی شخص وهابی به نام ملاعمر در افغانستان وارد صحنه نبرد شد و از سوی کشور عربستان و پاکستان و آمریکای ام الفساد تقویت گردید و در شهریور ۱۳۷۵ شمسی کابل پایتخت افغانستان را تصرف کرد و سپس به کشتار مسلمانان و مجاهدان شیعی مذهب رو آورد و صد ها هزار مسلمان را به خاک و خون کشیدند و باعث عقب ماندگی افغانستان شد جهت اطلاع خوانندگان . چند نمونه از کشتار بی رحمانه و جنایات ضد اسلامی و انسانی طالبان ذکر می گردد. در سال ۱۳۷۷ شمسی اجلاسیه ای در پیشاور تشکیل دادند و ۱۶۰ نفر از مفتی های درباری مزدور اهل سنت و وهابی جمع شده و به رایزنی پرداخته و سرانجام فتوائی را صادر کردند که همه مردان شیعه و پسر بچه های شیعه بالای هفت سال به قتل برسند و زنان و دختران و پسران کمتر از هفت سال شیعه به عنوان برده و کنیز به اسارت درآیند، پس از صدور فتوای ملاهای مزدور و از خدا بی خبر کشتار و قتل و غارت شیعیان توسط حکومت ملاعمر(طالبان) آغاز گردید در روز شنبه ۱۷ / ۵ / ۱۳۷۷ شمسی زنان و مردان و کودکان شهر مزارشریف از روی بامها به رگبار بسته شدند و اهالی شهر را قتل عام کردند و پس از آن به بیمارستانها رفته و بیمارهای شیعه مذهب را روی تخت خواب بیمارستان به شهادت رساندند و در روز دوشنبه ۱۹ / ۵ / ۱۳۷۷ شمسی اجساد هزاران شیعه روی زمین انباشته شده و طعمه درندگان شده بود. ملا منّان نیازی در سخنرانی خود رسماً اعلام کرد که هر کس یکی از اهالی هزاره یا یک شیعه را در خانه خود پنهان کند ما آن خانه با اهلش به آتش می کشیم سپس گفت: امیرالمؤمنین ما (یعنی ملاعمر) برای مردم مزار شریف عفو عمومی داده اما این عفو شامل شیعه ها وهزاره ای ها نمی شود. جنایت وهّابیّت در پاکستان
در سال ۱۹۷۹ میلادی با تأسیس سپاه صحابه( یک ار تش نظا می وتروریستی). در کشور پاکستان تا به امروز هزاران نفر از شیعیا ن مظلوم و بی گناه پاکستان اعم از مرد و زن و پیر و جوان به جرم دا شتن مذهب حقه تشیع ودفاع وحمایت از ولایت اهل بیت رسالت(ع) به دست صحابه و (لشکر جنگ لی) که از عمال وهابیت می باشند در نقاط مختلف پاکستان غالباً مغز های متفکر را نشانه می روند. تعداد جوانان و فرهیختگان شیعه، که با ترور سپاه صحابه، شربت شهادت را نوشیده و به پیشوای محبوب خود حضرت ابا عبدالله الحسین(ع) پیوسته از شمار بیرون است. حما یت از ولایت اهل بیت رسا لت(ع) به دست سپاه صحابه و ) لشکر چنگ لی)تعجوانان تخریب آثار تاریخی وباستانی اسلام
اینک به اختصار توجه شما را به فهرستی برخی از آثار و اماکن تاریخی اسلام که بیانگر فرهنگ وتمدن اسلامی بوده و به واسطه تحجر و کوته فکری فرقه ضاله وهابیت ویران شده جلب می کنیم:بارگاه و مسجد حضرت حمزه سید الشهداءعموی مکرم پیامبراکرم(ص) ، بارگاه ام المؤمنین حضرت خدیجه کبری بنت خولید(ع) ، بارگاه آمنه بنت وهب مادر پیامبر(ص) ، بارگاه حضرت ابوطالب پدر گرامی امیر المؤمنین(ع) ، بارگاه حضرت عبدالمطلب جدپیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) ، بار گاه حضرت حوّا در جده ، بارگاه حضرت عبدالله پدرپیامبر(ص) در مدینه ، بیت الاحزان ، خانه ای که حضرت زهرا(س) در آنجا در سوگ پدرش می گریست . ، مسجد سلمان در مدینه منوره ، خانه حضرت زهرا(س) در کوچه حجر در مکه مکرمه ، جایگاه نفس زکیه در مدینه منوره ، خانه رسول خدا در مدینه ، خانه ای که حضرت هنگام هجرت به مدینه در آنجا مستقر شد.، خندقی که مسلمانان در جنگ خندق حفر نمودند. ، مسجد جوانان دراحساء ، دومین مسجد که پس از مسجد رسول الله(ص) در آن نماز جمعه بر گزار شد. ، مسجد عباس بن علی در روستای مطیر در احساء ، زادگاه پیامبر اسلام(ص) ، در شعب هواشم در مکه مکرمه متولد شد. ، خانه ام المؤمنین حضرت خدیجه بنت خویلد در مکه مکرمه ، مسجد الشمس در مدینه منوره محل یکی از معجزات بزرگ رسول خدا( ص) ، خانه حمزه بن عبدالمطلب عموی گرامی پیامبر(ص) ، خانه ارقم ، که پیامبر( ص) و یارانش در آغاز بعثت در آن گرد می آمدند. ، بارگاه شهدای بدر و جایگاهی که برای پیامبر(ص) در غزوه بدر نصب نمودند. ، خانه حضرت علی(ع) که امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در آن متولد شدند. دیوار اطراف شهر مدینه منوره ، خانه حضرت امام جعفرصادق(ع) در مدینه منوره ، محله بنی هاشم در مدینه منوره ، مسجد تنبه الوداع ، مسجد البغله ویسیاری دیگر از بقاع متبرکه و اماکن مقدسه ، قبرستان المعلی در مکّه مکرمه که بارگاه و مقبره برخی از اهل بیت(ع) و یاران پیامبر(ص) در آن قرار دارد. نشانه ورود وخروج فاطمه بنت اسد مادر امیر المؤمنین پس از تولد آن حضرت از کعبه ، بارگاهای متعدد در قبرستان بقیع بارگاه ملکوتی ائمه بقیع(ع) . نکته قابل توجه اینکه این ویرانگری های آثار تاریخی اسلام در حالی صورت می گیرد که رژیم سعودی و وهّابیان از آثار یهودیان در مدینه منوره حفاظت و نگهداری می کنند؛ و با نصب تابلوهای هشدار دهنده مردم را از نزدیک شدن به آنها باز می دارد.پس ای مسلمانان و ای جهانیان هشیار باشید که این قوم دست از جنایت هایشان بر نمی دارد و ربطی به اسلام و قرآن ندارد و کاملاً بیگانه از اسلام است با توجّه به این مطلب ضرورت این بحث روشن می گردد. مخصو صاً اینکه به نظر می رسد کتابی راجع به این موضوع که صلح وخشونت را بطور مستقل شیوا وجامع از نظر قرآن واحادیث مورد بررسی قرار بدهد. وجود ندارد یا اینکه اینجانب به چنین تألیفی برخورد نکرده ام، وبنده که نتوانستم کتاب در این موضوع در کتاب خانه ها و کتاب فروشی ها پیدا کنم، بی تردید. جای این تحقیق که برای پایان نامه کارشناسی آغاز شده است خالی است که انشاءالله با یاری خداوند متعال و توجهات بقیه الله الاعظم(عج) امید است فراتر وگسترده تر از پایان نامه تأ لیف شود و انشاءالله پاسخی باشد برای شبهات و اتّها مات که دشمنان اسلام وگروه های ضاله به نام اسلام در اذهان بوجود آرده ، و لازم است این بحث به طور جدّی پی گیری شود که آیا اسلام واقعاً آئین خشونت است ، یا دین رحمت و رأفت و صلح و محبّت؟ که مسلماً اسلام ناب محمدی دین رحمت است، نه خشونت. برای پاسخ به این سؤال باید هم به سراغ قران مجید برویم ، وسیری در آیات نورانی این کتاب آسمان و محفوظ از تحریف داشته باشیم ، و هم پای سخنان رهبران پاک و معصوم دینی بنشینیم ، و هم نمونه های از بر خورد اجتماعی و عملی آن بزرگواران را مطا لعه نموده تا با رفتاری مدّعیان تمدّن در جهان غرب مقایسه نماییم ، تا آفتاب حقیقت از پشت ابرهای تاریک پدیدار گردد.معنای صلحصلح درلغت به معنای محبّت و دوستی می باشد. نزد ارباب سیا ست بنا برشروطی پایان دادن به جنگ است یا به معنای سازش ،موافقت ،امنیت وآسودگی معنا شده است یا اینکه صلح ضد فساد معنا شده است.(۱۹) اسلام دینی است که حقیقتاً به آشتی وصلح فرا می خواند؛ چرا که می فرماید: یأَیُّهَا الَّذینَ ءَامَنُوا ادْخُلُوا فِی السِّلمِ کَافَّه و لَا تَتَّّبِعُوا خُطُوَتِ الشَّیطنِ إِنَّهُ لَکُم عدوٌّ مُّبِینٌ(۲۰). ای کسانی که ایمان آورده اید ، همگی به صلح درآیید و از گامهای شیطان پیروی مکنید که او دشمن آشکار شماست.و یا می فرماید: وَإِن جنحُوا للسلمِ فاجنَحْ لها اگر مخالفان تمایل به صلح نشان دادند تو نیز تمایل نشان بده .اسلام هیچ گاه مانند این کشورهای نبوده است که به دروغ دم از صلح می زنند و فقط شعار آن را سر می دهند. و وقتی که جنگ به راه می افتد بمب هایشان دها میلیون انسان را نابود می کند، وافتخار می کنند که می توانند دنیا را در چند دقیقه نابودکنند. آیا ویرانگری و خونریزی افتخار دارد ؟!اما اسلام ، وقتی قرآنش دعوت به صلح می کند ، براستی در مسیر صلح حرکت می کند و ریز و درشت قدم هایش را در این راه بر می دارد.یکی از سیا ست های انسان دوستانه اسلام در جنگ ها این است که اسلام هرگز آغازگر جنگ نمی شود . جنگ ها و غزواتی که در زمان رسول اکرم(ص) رخ دادبه برخی داشمندان همگی دفاعی بودند. هیچ وقت نشد که اسلام ، ابتداءً و بی جهت ، به کفّار حمله کنند و علیه آنان جنگ به راه اندازند.اسلامی که می گوید حتّی مشرکان اگر برای تحقیق نزد شما آمدند آنها را پناه دهید تا آیات قرآن را بشنوند، سپس آنها را سالم به وطن خودشان برسانید) خواه اسلام را بپذیرند یا نه. (۲۱)( اسلامی که می گوید در برابر بدیها نیکی کنید تا دشمنان سر سخت شما از این همه محبت شرمنده شوند و ) دوست شما گردند. (۲۲)( اسلامی که می گوید :هلِ الدَّینُ إِلَّا المحبَّهُ(۲۳) آیا چنینی دین چیزی جز محبت است؟جاذبه اسلام در عصر ما که به مصداق یَدخُلُونَ فی دینِ اللهِ أَفواَجاً (۲۴). گروه گروه مسلمان شوند ولی اعمال این گروه خشن ومتعصِّب متأسّفانه سدّ راه گسترش اسلام شده و ضربه درناکی به اسلام و مسلمین زده ومی زند.بخش اول:صلح ازدیدگاه قرآن وسنت
الف) صلح درقرآن
با مطالعه اجما لی وتفکر در آیا ت قران مجید به نمونه های فراوان از رأ فت ا سلامی در این کتا ب آسمانی دست پیدا می کنیم که بعنوان اصل اسا سی معرفی شده است که به آن اشاره می شود:
نسبت رحمت وخشونت در قرآن
درقرآن یکصد و چهارده سوره وجود دارد که صد وسبزده سور? آن با ( بِسمِ الله الرَّحمنِ الرَّحِیم ) است که پیام آور رأفت و رحمت و محبّت اسلامی است شروع شده و در این کتاب آسمانی تنها یک سوره بدون ( بسمِ الله الرَّحمنِ الرَّحِیم) است که آن هم دلیل روشن دارد.چون برائت اعلان جنگ و نبرد و بیزاری از دشمنان لجوج و عنود اسلام است که امیدی به هدایت و اصلاح آنها نیست و روشن است که به هنگام جنگ با دشمن کینه توز از رحمت و محبّت گفته نمی شود بنابراین اصل بررحمت و رأفت است وخشونت یک استثنا می باشد.
بدی را با خوبی پا سخ دهید
قرآن می فرماید: ادفَع بِا لَّتِی هِیَ أَحسَنُ السَّیِئَه نَحنُ أَعلَمُ بِمَا یَصِفُونَ.(۲۵) بدی را به بهترین راه وروش دفع کن ( وپا سخ بدی را به نیکی بده ( ما به آنچه توصیف می کنند آگاهتریم. یا اینکه می فرماید هَلْ جَزَاءُ الإِحسَانِ إِلَّا الإِحسَانُ.(۲۶) آیا جزای نیکی جز نیکی است؟ است این آیات نشان دهنده این مطلب است که دین اسلام سرشار از محبّت و رحمت و دوستی است.
رحمت اسلامی فراتراز مسلمانان
و قرآن می فرماید: قُل لِّلَّذِین ءَامَنُوا یَغْفِرُوا لِلَّذِینَ لَایَرجُونَ أَیَّامَ اللهِ لِیَجْزِیَ قَوما بِمَا کَانُوا یَکسِبُونَ.(۲۷) ای پیا مبر ما به مؤمنان بگو کسانی را که امید به رستا خیز ندارند مورد عفو قرار دهند تا خداوند هر قومی را به اعما لی که انجام می دهند جزا دهد.طبق این آیه شریفه رحمت و عطو فت اسلامی اختصا ص به مسلما نان و مؤمنان ندارد بلکه خداوند به مسلمانان دستور می دهد که با غیر مسلمانان هم مهربان باشند.
صلح وآشتی برنامه اصلی اسلام
قرآن می فرماید: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا ادخُلُوا فِی السِّلمِ کَا فَّه لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیطَانِ إِنَّهُ لَکُم عَدُوٌ مُّبِینٌ.(۲۸) ای کسانی که ایمان آورده اید همگی درصلح وآشتی درآیید و ازگامهای شیطان پیروی نکنید که او دشمن اشکار شما ست.طبق این آیه شریفه ، صلح و آشتی برنامه اصلی اسلام است و جا لب اینکه قرآ ن کریم کسانی را که ازصلح وآشتی دوری می کنند و آتش افروزی می نمایند وطا لب درگیری وجنگ می باشندتیر شیطا ن معرفی می کند ، یعنی صلح وآشتی کار الهی ورحما نی و اما جنگ وآتش افروزی و خشونت کار شیطا نی و اهریمنی است.و همه نداهای تفرقه انگیز بلند گوهای شیطا نی هستند و شیطان دشمن صلح وآشتی می باشد(۲۹).
مودت ورحمت پروردگار
وَ مِن ءَایَاتِهِ أَن خَلَقَ لَکُم مِن أَنفُسِکُم أَزوَاجًا لِّتَسْکُنُوا إِلَیهَا وَجَعَلَ بَینَکُم مَّوَدَّه وَ رَحمَه إِنَّ فِی ذلِکَ لَأَیَاتِ لِقَومٍ یَتَفَکَّرُونَ.(۳۰) از نشانهای او اینکه همسرانی از جنس خودتان آفرید تا درکنار آنان آرامش یا بید و در بین تان مودت ورحمت قرار داد دراین نشا نهای است برای گروهی که تفکر می کنند.مفسرین میگویند درضمیر(بینکم)دو احتمال وجود دارد،(ممکن است منظور از )بینکم) ارتبا ط بین زن و شوهر با شد یعنی خداوند بین زن وشوهر مودت و رحمت قرار داد ممکن است منظور از آن ارتبا ط بین تما م انسا نها با شد که دراین صورت طبق این آیه که یکی از نشانه های خداوند است بین تما م انسا نها محبّت ومودت ورحمت ایجاد کرده است.)(۳۱)
رحمت الهی و مهربانی پیامبر
قرآن می فرماید: فَبِمَا رَحْمَه مِّنَ اللهِ لِنتَ لَهُم وَ لَو کُنتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَا نْفَضُّوا مِن حَولِکَ(۳۲) این که در برابر آنان(مردم) نرم و مهربان شدی و اگر خشن وسنگدل بودی از اطراف تو پراکنده می شدند.طبق این آیه عطوفت و مهربانی پیامبر رحمت تأ لیف قلب وجمع بین جمعیتی خشن و پرکینه وایجاد محبّت و صفا و صمیمت بین آنها نمود که آن هم از رحمت الهی سرچشمه گرفته است.
مبارزه با تبعیض
یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتََّقُو رَبَّکُم الَّذِی خَلَقَکُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَه وَخَلَقَ مِنهَا زَوجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً کَثِیراً وَ نِسَاءً وَا تَّقُوا اللهَ اَّلذِی تَسَا ئَلُونَ بِهِ وَالأَرحَامَ إِنَّ الله َ کَانَ عَلِیکُم رَقِیبًا.(۳۳) ای مردم از مخا لفت پروردگارتان بپرهیزید همان کسی که همه شما را از یک انسان آفرید وهمسر او را(نیز) از جنس اوخلق کرد واز آن دو مردان و زنان فراوانی(در روی زمین) منتشرسا خت و از خدا بپرهیزید. که (همگی به عظمت او معترفید) و هنگامی که چیزی از یکد یگر می خواهید نا م او را می برید و نیز ازقطع رابطه با خویشا وندان خود پرهیز کنید زیرا خداوند مراقب شما ست.بنابراین امتیازات و افتخارات موهومی که هر دسته ای برای خود درست کرده اند از قبیل امتیازات نژادی، زبانی ، منطقه ای ، قبیله ای ومانند آن که امروز منشاء هزاران گرفتاری درجوامع شده است که این تبعیض متأسفانه حتّی در بین جامعه اسلامی وجود دارد، که نباید وجود داشته باشد چه اینکه همه از یک اصل سر چشمه گرفته است وفرزندان یک پدرو مادرند.
بنی آدم اعضا ء یک پیکرند
که در آفرینش زیک گوهرند
چوعضو بدرد آورد روزگار
دیگرعضوها را نماند قرار
احترام به ادیان دیگر
قُولُوا ءَامَنَّا بِا لله ِوَ مَا أُنزِلَ إِلینَا وَ مَا أُنزِلَ إِلَی إِبرَا هِیمَ وَ إِسمَعِیلَ وَ إِسحَقَ وَ یَعقُوبَ وَ الأَسبَاطَ وَ مَا أُوتِیَ مُوسَی وَ عِیسَی وَ مَا أُوتِیَ النَّبِیُونَ مِن رَّبِّهِم لَا ُنفَرِقُ بَینَ أَحَدٍ مِنهُم وَ نَحنُ لَهُ مُسلِمُونَ.(۳۴) بگوئید: ما به خدا ایمان آورده ایم و به آنچه بر ما نازل شده وآنچه بر ابراهیم و اسماعیلو اسحاق و یعقوب و پیامبران اسباط نازل گردیده و همچنین آنچه به موسی و عیسی و پیامبراندیگرازطرف پروردگار داده شده است و ما جدای درمیان آنها قا یل نمی شویم و در برابر فرمان خدا تسلیم هستم.خود محوریها و تعصبهای نژادی هرگز سبب نمی شود که ما بعضی را بپذیریم و بعضی را نفی کنیم آنها همه معلمان الهی بودند که در دوره های مختلف تربیتی به راهنما یی انسانها پرداختند و هدف آنها یک چیز بیشتر نبود و آن هدایت بشر درپرتو توحید خالص و عدالت بود هر یک از آنها در مقطع های خا ص زمانی خود وظایف و ویژگی هایی داشتند.
رد?امتیازات قومی
قرآن کریم ضمن توجه دادن به اینکه همه از زن و مرد مثل هم هستند و از یک مرد و زن زاده شده به آنها هشدار می دهد که اگرقبیله قبیله اند به این علت است که همدیگر را بشنا سند وگرنه این امر مایه برتری گروهی بر گروهی دیگر نیست. یَاأَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقنَاکُم مِّن ذَکَرٍ وَ أُنثَی وَ جَعَلنَا کُم شُعُوبًا وَ قَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکرَمَکُم عِندَ اللهَ أَتقَکُم؛(۳۵) ای مردم ما شما را از یک مرد و زن آفریده ایم و شما را قبیله قبیله و طایفه طا یفه قرار دادیم تا یکد یگر را بشنا سید همانا گرامی ترین شما نزد خداوند با تقوا ترین شما ست در توضیح این آیه قرائتی در تفسیر نور می گوید:(در این آیه به سه اصل مهم اشاره شده ا ست، اصل مساوات در آفرینش زن و مرد، اصل تفاوت در ویژگی های بشر ، و اصل اینکه ملاک برتری تقواست. مرد یا زن بودن یا از فلان قبیله و قوم بودن ملاک افتخار نیست زیرا که اینها کار خداوند است و تفا وتهای که در شکل و قیا فه و نژاد انسانها دیده می شود حکیمانه و برای شناسا ی یکد یگر است نه برای تفاخر، قرآن تمام تبعیض های نژادی ، حزبی ، قوم ، قبیله ای ، اقلیمی ، اقتصادی ، فکری ، فرهنگی ، اجتماعی و نظا می را مردود می شمارد و ملاک فضیلت را تقوا می داند)(۳۶).
صلح وپرهیزازتعصب با مخا لفان بنای اولیه در اسلام بر صلح و پرهیز از جنگ و پرهیز ازتعصب جا هلی در برخورد با مخا لفان استوار است این امردر آیه ذیل تا کید شده ا ست.قُل یَاأَهلَ الکِتَا بِ تَعَا لُو إِلَی کَلِمَه سَوَاءٍ بَینَنَا وَ بَینَکُم أَلَّا نَعبُد إِلَّا اللهَ وَلَا نُشرِکَ بِهِ شَیئًا وَ لَا یَتَّخِذَ بَعضُنَا بَعضًا أَربَا بًا مِّن دُونِ اللهِ فَإن تَوَ لَّوا فَقُو لُو اشهَدُوا بِأَ نَّا مُسلِمُونَ؛(۳۷) بگو ای اهل کتاب بیا ئید به سوی سخنی که میان ما و شما یکسا ن است که جز خدای یگانه را نمی پرستیم و چیزی را شریک او قرار ند هیم و بعضی از ما بعضی دیگر را اربا بی به جای خدا نگیرند.
عدم اجبار وخشونت
چنانچه قرآن می فرماید: لَا إِکرَاهَ فِی الدِّینِ قد تَّبَیَّنَ الرُّشدُ مِنَ الغَیِّ؛(۳۸) اجباری در امر دین نیست. برای اینکه حقیقت دین روشن است راه هدایت و سعادت نیز روشن می با شد و راه ضلا لت و بد بختی هم روشن است هر کس می خواهد آنرا انتخاب کند و یا اینکه این راه را اختیار با خودش است یا اینکه قرآن خطاب به پیامبر می فرماید: فَذَکِّر إِنَّمَا أَنتَ مُذَکِّرٌ لَّستَ عَلَیهِم بِمُصَیطِرٍ.(۳۹) ای پیا مبر به مردم تذکر بده مردم را از خواب غفلت بیدار کن به مردم بیداری و اگا هی بده و به سوی دین بخوان زیرا تو وظیفه ای جز تذکر دادن نداری. یعنی خدا تو را اینطور قرار نداده که مردم را با زور مسلمان بکنی. یا اینکه قرآن می فرماید: ادعُ إِلَی سَبِیلِ رَبِّکَ بِلحِکمَه وَالمَو عِظَه الحَسَنَه وَجَادلهم بِا لَّتِی هِیَ أَحسَنُ؛(۴۰) ای پیا مبر مردم را با حکمت و دلیل، موعظه، محبّت و دلسوزی و جدل احسن بسوی خدایت و اسلام دعوت بکن. از این دو سه آیه وآیا ت دیگر قرآن به خوبی به دست می آید که اسلام دین محبّت و رحمت و صلح و صمیمت است نه دین شمشیر و خشونت البته اگر شمشیرهم بکار می برد که به جای خودش اشاره خواهد شد آن هم یک نوع رحمت و نشانه کما ل اسلام است امروز اگردشمنان لجوج و از همه جا بی خبر اگر حقیقت اسلام و قرآن را درک می کردند ودست ازتعصب ودشمنی بیجا برمی داشتنداینگونه بی شرمانه به اسلام عزیز و قرآن کریم و پیا مبر رحمت نسبت های ناروا نمی دادند واسلام را متهم به خشونت نمی کردند. و همچنین مسلمان نما های که به نام اسلام و قرآن و پیامبر اکرم(ص) این همه وحشی گری وجنایت می کنند و بی رحمانه حتی مسلما نان واقعی را در طول تا ریخ کشتند و می کشند علتش آن است که از حقیقت قرآن و اسلام بسیار دور می با شند و فقط نام اسلام را یدک می کشند و بزگترین جنایت را مرتکب می شوند و شدید ترین ضربه را به اسلام می زنند و خودشان را مسلمان می دانند اسلام و قرآنی که می گوید: لَا تَقُو لُوا لِمَن أَلقَی إِلَیکُمُ السَّلَامَ لَستَ مُؤمِنًا.(۴۱) به کسی که نزد شما (با کلامی یا عملی یا سلامی یا پیشنهادی) اظهار اسلام می کند نگویید تو مؤمن نیستی. این آیه می فرماید: درمیدان جنگ هم اگرکسی اظهار اسلام کرد جان وما لش محترم است کسی حق ندارد به بهانه های واهی به او ضرر بزند امّا مسلمان نما ها مسلمین و مؤمنین را که تمام عمرشان را صرف اسلام و قرآن نمودند و می کنند و به تمام اصول و فروع اسلام اعتقاد دارند و مو به مو عمل می کنند واجب القتل می دانند و می کشند آیاآنها صُمٌ بُکمٌ عُمیٌ لَا یَفقَهُونَ هستند؟ یا اینکه بر قلوبشان مهر خورده است؟. آیا ایمان ندارند و درک نمی کنند که قرآن می فرماید: مَن قَتَلَ نَفسًا بِغَیرِ نَفسٍ أَوفَسَادٍ فِی الأَ رضِ فَکَأَ نَّمَا قَتَلَ النَّا سَ جَمِیعًا.(۴۲) اگرکسی یک انسان رابه نا حق بکشد مانند اینست همه انسانهارا کشته است یا اینکه در جای دیگر قرآن می فرماید: مَن یَقتُلُ مُؤمِنًا مُّتَعَمِّدًا فَجَزاءُه جَهَنمَ خَالِدًا فِیهاَ وَ غَضِبَ اللهُ عَلَیهِ وَ لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ عَذَابًا عَظِیمًا.(۴۳) اگر کسی یک انسان مؤمن راعمداً بکشد جزایش جهنم است و همیشه در جهنم خواهد بود و مورد خشم و غضب خداوند قرار می گیرد و خداوند او را لعنت می کند و برای او عذاب بزرگ آماده کرده است.اسلام و قرآن که با این شدت خشونت را محکوم می کند آیا منصفا نه است که به اسلام نسبت خشونت زد یا به نام اسلام این همه خشو نت روا داشت و جنا یت نمود بدون شک نسبت دادن خشونت به اسلام از روی دشمنی و عناد است وجانیان به نام اسلام ، از اسلام جز نام چیزی نمی دانند و این جا نیان هم ضلا لت شان اگربیشتر ازگروه اول نباشد کمتر نیست.
ادامه دارد …..
پی نوشت ها :
 
۱. انبیاء / ۹۲
۲. حدید / ۲۵
۳. نساء / ۱۳۵
۴.مرتضی مطهری ،سیری در نهج البلاغه،تهران : انتشارات صدرا، اردیبهشت ۱۳۷۹ ،ص ۱۲۵
۵. احمد صادقی اردستانی، پیام های پیامبر (ص) ، تهران: نشر هستی نما، سال ۱۳۸۵ ، ص ۲۸.
۶.همان ص ۳۰
۷.همان ص۳۳-۳۴
۸.جواهر، لعل نهرو، نگا هی به تا ریخ جهان،تهران: چاپ چاپخانه سپهر.
۹.گا ندی ، زندگی من
۱۰.محمود طلوعی ،ازلنین تاگورباچف فصل سوم (حکومت لنین) ببعد والحزب الشیوعی فی المیزان ص ۴_۹۱
۱۱.ب وج همان
۱۲.عمار اوزگان، فاجعه الجزایر، افضل الجهاد: مترجم دکتر حسن حبیبی، ناشر نشر جهاد.
۱۳.میشل هانری، جنگ جهانی دوم : مترجم دکتر عباس آگاهی، مشهد: انتشارات قدس رضوی ،چاپ دوم ۱۳۷۴ ، ص ۱۱۹_۱۲۰.
۱۴.اسدلله محمدی نیا ، حکومت مسلمین دراروپا واند لس سزمین خاطره ها به نقل از آنچه یک زن ومرد باید بدا نند ،ناشر نصایح ،چاپ ۱۳۷۸،ص ۴۹۶.
۱۵. نساء / ۹۶
۱۶.شیخ عبا س قمی، سفینه البحار ، مؤسس? الطبع و النشر فی الآستانه الرضویه المقدسه ، ج۱، ص۴۹۰ .
۱۷.محمد ری شهری ومحمد تقدیری، دوستی درقرآن وحدیث ، مرکز تحقیقات دار الحدیث، چاپ اول ۱۳۷۹، ص۶۲.
۱۸.ناصر مکارم شیرا زی ، وهّا بیّت بر سر دوراهی ناشر مدرسه الامام علی بن ابی طالب، ۱۳۸۴ و علامه سید محمد حسن قزوینی ،فرقه وهّا بی و پاسخ به شبهات آنها، نگارش وتر جمه علی دوانی، ناشر انتشارات رهنمون، چاپ اول ۱۳۸۲ و ویژه نامه مذ هبی فرهنگی هیأت محبین کریم اهل بیت (ع) اصفهان ۱۳۸۶ بنا براین تا آخر بحث مربوط به وهّا بیّت پا ورقی دیگر داده نمی شود
۱۹.خلیل جرّ، فرهنگ لاروسی عربی به فارسی، چاپ خانه سپهر ، چاپ پانزدهم، ج۲، ص۱۳۲۷وابن منظور، لسان العرب، انتشارات بیروت لبنان ، ج،۸ ، ص ۲۶۷ و مصطفی رحیمی نیا اردستانی ، المنجد ، تهران : انتشارات صبا ، چاپ دوم : پاییز ۱۳۸۰،
ج ۱ ، ص۶۰۱.
۲۰. بقره / ۲۰۸ .
۲۱.توبه / ۶ .
۲۲. فصّلت / ۳۴ .
۲۳.خصال صدوق، ص ۲۱ .
۲۴. نصر / ۲ .
۲۵. مؤمنون / ۹۶ .
۲۶. الرّحمن / ۶۰ .
۲۷. جاثیه / ۱۴ .
۲۸. بقره / ۲۰۸ .
۲۹.محسن قرائتی ، تفسیر نور، مرکز فرهنگی درسهای از قرآن ، ج۱ ، ص۳۲۸ .
۳۰. روم / ۲۱ .
۳۱.ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیرنمونه، تهران : دارالکتب الاسلامیه ، ۱۳۷۸ ، ج۱۶ ، ص۳۹۳ .
۳۲. آل عمران / ۱۵۹ .
۳۳. نساء /۱ .
۳۴. بقره / ۱۳۶
۳۵.حجرات / ۱۳ .
۳۶.قرائتی ، تفسیرنور، ج۱۱ ، ص۱۹۳ .
۳۷. آل عمران / ۶۴ .
۳۸. بقره،/ ۲۵۶ .
۳۹. غاشیه / ۲۱- ۲۲ .
۴۰. نحل / ۱۲۵ .
۴۱. نساء / ۹۴ .
۴۲. مائده/ ۳۲ .
۴۳. نساء/ ۹۳ .
ادامه دارد
منبع: راسخون
اسلام دین صلح ورحمت (۲)
نویسنده: ج،احمدیپیامبر اسلام رحمت است برای همه جهانیان
قرآان می فرماید: وَ مَا أَرسَلنَا کَ إِلَّا رَحمَتً لِّلعَا لَمِینَ(۴۴)؛ ما تو را جز برای رحمت جها نیان نفرستا دیم.تعبیر به عا لمین یعنی (جها نیان) آن چنان گسترده است و مفهومی وسیعی دارد که تمام انسانها را در تمام اعصار و قرون شامل می شود و لذا این آیه را اشاره به خا تمیت پیا مبر اسلام می دانند چرا که وجودش برای همه انسا نها ی آینده تا پایان جهان رحمت است و رهبر وپیشوا و مقتد است حتّی این رحمت از یک نظر شامل فرشتگان هم می شود.(۴۵) عموم مردم دنیا اعم از مؤمن و کافر همه مرهون رحمت پیا مبر اسلام هستند چراکه نشر آئینی نجات بخش را به عهده گرفته است که سبب نجات همگان است حا ل اگر گروهی از آن استفاده نمایند وگروهی نکنند مربوط به خودشان است تا ثیری بر عمومی بودن رحمت ندارد.مخصو صا امروز که فساد و تباهی و ظلم و بی دادگری از در و دیوار آن می بارد آتش جنگهای خانمان برانداز در هر سوشعله ور است مستضعفین عا لم در چنگال مستکبران به خاک و خون کشیده می شوند در دنیای که جهل و فساد اخلاقی و انحطاط فکری و خیانت و ظلم و استبدادو تبعیض هزاران گرفتاری و بدبختی آفریده و همچنین فا صله گرفتن خود مسلمین از آئین نجا ت بخش و قرآن آن حضرت همان بد بختی وگرفتاری ، ذلت وخواری وازدست دادن شکوه و عظمت وافتخارات اولیه شان همان اینجا ست که معنا و مفهوم (رحمت للعا لمین) روشن می شود چه رحمتی با لاتر ازاین که آن حضرت قرآنی آورده که دوای همه دردها و درمان همه گرفتاریها است و اگر بشربخواهد از این همه بد بختی وگرفتاری نجا ت یابد چاره جز این ندارد که درمقا بل قرآن ودستورات اسلام سرتسلیم فرود آورد دربرابرآن خضوع نماید لذاست که قرآن می فرماید: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا استَجِبُوا لله وَلِلرَسُولَ اذا دُعَا کُم لمَا یُحِیکُمَ.آیا چنین اسلامی خشونت است؟عدا لت خواهی نسبت به انسانها
وَا ستَقِم کَمَا أُمِرتُ وَ لَاَ تَتَّبِع أَهواءَ هُم وقُل ءَامَنتُ بِمَا أَنزَلَ الله من کِتَا بٍ وأُمِرتُ لِأَ عدِلَ بَینَکُمُ اللهُ رَبُّنَا ورَبُّکُم لَنَا أَعمَا لُنَا وَلَکُم أَعمَا لُکُم لَا حُجَتَ بَینَنَا وَبَینَکُم اللهُ یَجمَعُ بینَنَا والیه المصیر(۴۶). هما ن گونه که مأمور شده ای استقا مت بورز و درپی هواهای آنان نرو وبگو من خود به آنچه خداوند ازکتا ب نازل کرده است ایمان دارم و مأمور شده ام بین شما عدا لت برقرار کنم. پروردگار ما و شما همان الله است و نتیجه اعما ل ما عاید خودمان می شود. و از شما هم عاید خودتان هیچ حجّتی بین ما وشما نیست خدا بین ما را جمع می کند وباز گشت به سوی او ست به همین جهت است که پیا مبر اسلام و جا نشین معصوم آن حضرت , و حضرت علی(ع) اجرای عدا لت را درحق همه انسا نها یک تکلیف الهی میدا نستند و با ظلم وبی عدا لتی به شدّ ت برخورد. می کردند که نمونه های فراوان تاریخی شا هد این مطلب است.یا اینکه قرآن خطاب به همه مؤمنین می فرما ید: یَاأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا کُونُوقَوَّامِینَ بِا لقِسطِ(۴۷) ای کسانی که ایما ن آوده اید به عدا لت قیا م کنید یعنی اینکه نه تنها پیا مبراسلام بلکه هر مؤمنی به او، وظیفه دارند برای اجرای عدالت بکوشند .اما آ نچه مسلم است این است که این عدالت خواهی اسلام وقرآن روزی جا مه عمل خوا هد پوشید و جها نی خوا هد شد و با ظهور قطب عا لم امکا ن منجی عالم بشریت خلیفه خدا در روی زمین وبقیه الله الاعظم(عج) این خواست قرآن واسلام توسطه آن عدا لت گستر جهان محقق خواهد شد که دیگرنامی از این همه ظلم و بی عدا لتی و فسا د و تبعض باقی نماند انشاءالله.قرآن ورعایت عهدو پیمان
قرآن می فرما ید: وَأَوفُوا بِا لعَهدِ إِنَّ العَهدَ کَانَ مَسئُولاً. (۴۸)وبه پیمان وفا کنید ، چرا که از پیمان پرسیده می شود.یا این که می فرما ید: فَمَا استَقَا مُوا لَکُم فَا ستَقِیمُوا لَهُم.(۴۹) تا زمانی که در برابر شما وفا دارند شما نیز وفا دار با شید.به همین جهت است که می بینیم از پیامبر وجا نشینان معصوم آن حضرت راجع به وفای به عهد تأکیدات زیاد ی شده است تا آنجا که فرمو دند: کسی که به عهد وپیمان خویش پایبند نیست دین ندارد وَلا دِینَ لِمَن لَا عَهد لَهُ(۵۰). به همین علت است که پیامبر اسلام به تما م عهد وپیما نها ی که با مشرکین ویهود ونصارا منعقد می نمودند کا ملاً پا یبند بودند حتّی اگر به ضررشان تمام می شد،مگراینکه ازطرف دشمن نقض می شد.تکذیب کنندگان مأیوس نباشند
قرآن می فرماید: فَإن کَذَّ بُوکَ فَقُل رَّبُّکُم ذُورَحمَه وَاسِعَه وَلَا یُرَدُّ بَأسُهُ عَنِ القَومِ المُجرِمِینَ.(۵۱) اگر تراتکذ یب کنند به آنها بگو پروردگار شما رحمت وسیعی دارد امّا درعین حا ل مجا زات او از مجرمان دفع شدنی نیست (راه بازگشت به سوی شما بازاست وفوراً شما را مجازات نمی کند ولی اگربه کارهای خلاف ادامه دادید کیفرشما حتمی است) ۰این آیه به خوبی عظمت تعلیمات قرآن را روشن می سازد که بعد از شرح این همه خلا فکا ریهای یهود ومشرکان بازآنها رافوراً تهدید به عذاب نمی کند بلکه نخست با تعبیرهای اکنده از محبّت ما نند ربّکم (پروردگار) ذورحمه (صا حب رحمت است) واسعه (رحمتش پهناور می با شد) راه باز گشت را به سوی آنها گشوده تا اگرکمترین آمادگی برای این موضوع درآنها وجود داشته باشد تشویق شوند و به سوی حق باز گردند و از اشتباهات شان برگردند و ازکرده خود پشیمان شوند.با کافران مدارا وازآنها بخوبی بگذر
فَمَهِّّلِ الکَا فِرِینَ أمهِلهُم رُوَیدا(۵۲). حال که چنین است کافران را اندکی مهلت بده درتوضیح این آیه مفسرین می گویند:( خداوند دراین جمله کوتاه سه بار به پیامبرش دستور می دهد به کافران مهلت دهد وبا آنها در راه تبلیغ آئین حق همواره باید ازعجله پرهیز کرد تا تمام کسانیکه احتما ل هدایت شان می رود که ایمان بیاورد ونسبت به همه اتمام حجت شود)(۵۳). قرآن می فرما ید: وَمَا خَلَقنَا السَُمَواتِ وَالأَرضَ وَ مَا بَینَهُمَا إِلَّا بِا لحَق وإِنَّ السَّا عَه لَأَتِیَه فَاصفَحِ الصَّفحَ الجَمِیلَ(۵۴)؛ ما آسما ن و زمین و آنچه میا ن آن دو است جزبه حق نیافریدیم وسا عت موعود (قیا مت) قطعاً خوا هد رسید ازآنها (د شمنا ن) به خوبی صرفنظرکن.دراین آیه به پیا مبراکرم دستور می دهد که دربرابرلجا جت ، نا دانیها ، تعصبها ، کا رشکنی ها و مخا لفتهای سر سختا نه آنان ملا یمت و محبّت نشان بده از گنا ها ن آنها صرفنظرکن وآنها را ببخش بخششی زیبا که حتی تو أم با ملا مت هم نبا شد. یااینکه خطاب به مؤمنین می فرماید:قُل لِّلَّذِین ءَامَنُوا یَغفِرُوا لِلَّذِینَ لَا یَرجُونَ أَیَّا مَ اللهِ لِیَجزِیَ قَومَا بِمَا کَا نُوا یَکسِبُونَ.(۵۵) به مؤمنا ن بگوکسا نی را که امید به ایا م الله (روزرستا خیز) ندارند مورد عفوقرار دهند ونسبت به آنها سخت نگیرند تا خداوند درآن روزهرقومی را به اعما لی که انجا م داده اند جزا دهد. توضیح اینکه ممکن است آنها براثردور بودن از مبا نی ایمان ، وتربیت الهی برخورد های ،خشن و نا مطلوب و تعبیرا ت زشت و زننده ای داشته با شند شما با ید با بزرگواری وسعه صدر با اینگونه اشخا ص برخورد کنید که مبا دا برلجا جت خود بیفزا ید و فا صله آنها ازحق بیشتر شود. ونیزمی فرماید:خُذِالعَفوَ وَأمُربِا لعُرفِ وَ أَعرِض عَنِ الجَا هِلِینَ(۵۶). با آنها مدارا کن واز خطا ها یشان بگذر وبه نیکی ها دعوت کن واز جا هلان روی گردان.ونیزمی فرما ید: فَا عفُ عَنهُم وَاصفَح إِنَّ اللهَ یُحِبُّ المُحسِنِینَ(۵۷). پس از آ نان درگذرو ازلغزش هایشان چشم پوشی کن هما نا خداوند نیکوکاران را دوست می دارد.ازاین آیه بدست می آید که عفو وگذشت از کافر نیز ازدیدگاه قرآن مورد تأ یید است از موارد احسان ونیکی شمرده می شو راستی اگردلی مؤمن ومتوجه گوشی شنوا وچشمی بینا باشد هریک ازاین آیات به تنهای عطو فت ورأفت اسلامی را که هدف این تحقیق می باشد اثبات می کند.ولی ما دراین تحقیق آیاتی بیشتری را دراختیار جویندگان حقیقت می گذاریم،تاهیچ گونه شبه باقی نماند.کانونی ازصفا وانسانیت
إِنَّمَا الصَّدَ قَاتُ لِلفُقَرَاءِ وَالمَسَا کِینِ وَالعَا مِلِینَ عَلِیهَا وَ المُؤَ َّلفَه قُلُوبُهُم وَ فِی الرِّقَا بِ وَالغَارِمِینَ وَفَی سَبِیل اللهِ وَابنَ السَّبیِلِ فَرِیضَه مِّنَ الله ِ وَاللهُ عَلیِکُم حَکِیمٌ.(۵۸) دراین آیه، قرآن کریم یکی ازمهمترین منبع درآمد اسلام را ویکی ازفرایضی مهم الهی را به چند مورد اختصا ص داده است که اگر د قت شود صلح وصمیمت وصفا ی این دین عزیز روشن می گردد. نخست می فرماید:
۱- زکات برای فقراء است) انما الصدقات للفقراء) .
۲ – زکات برای مسا کین است(والمساکین)
۳- برای عاملان و کارمندان وکارکنانی هستند که برای جمع آوری زکات واداره بیت الما ل تلا ش و کوشش می کنند. ( والعا ملین علیها)
۴- مؤلفـه قلوب که یکی ازمصا رف زکا ت است کسا نی هستند که به خا طر ایجا د محبّت والفت ودرواقع دستگیری شان برای رسید ن به سعا دت وخوشبختی دردنیا وآخرت به آنها زکات داده می شود (والمولفه قلوبهم) .اسلام برخلاف مستکبران واستعمارگران دروغ گو اگرمی خواهد مکتب اسلام را توسعه دهد با برهان ودلیل توسعه می دهد با موعظه ومحبّت توسعه می دهد با حل مشکلات مادی واقتصا ی توسعه می دهد نه با خشونت و شمشیر.
۵ – دیگرازموارد مصرف زکات آزاد سا ختن برد گا ن است (وفی الرقا ب) دراین مورد هم صلح وصفا ومحبت اسلام جلوه می کند اسلام می خواهد با این کاربه این موضوع ضد انسا نی پا یان دهد.
۶ – دیگرازموارد مصرف زکات ادای دین بدهکاران است (والغا رمین)دو مورد دیگرش فِی سَبِیل الله و ابن سبیل یعنی در راه خدا و واماندگان در راه کسیکه در مسا فرت جا نش در خطر است مصرف شود از همه این موارد غیر از رحمت و محبّت چیزی مشا هده نمی شود اینست دین صلح ومحبّت.وآیه ذیل نیزتکمیل کنند?این جلو? انسانیت ورحمت است:انَّ الله َیَا مُرُ بِا لعَد لِ وَ الإِ حسَانَ وَ‌ إِیتَاءَ ذِی القُربَی وَیَنهَی عَن الفَحشَاءِ وَ المُنکَرِ وَ البَغیِ یَعِظُکُم لَعَلَّکُم تَذَکَّرُونَ؛(۵۹) خداوند فرمان به عدل و احسان وبخشش به نزدیکان می دهد .وازفحشا و منکر وظلم وستم نهی می کند خداوند به شما اندرز می دهد شا ید متذ کر شوید.مفسرین می گویند:(دراین آیه سه اصل مهم بیان شده است که سه اصل آن جنبه مثبت و مأمور به است وسه اصل منفی و منهی عنه، احیای اصول سه گا نه عَدلِ وَ إِحسَانَ إِیتَاءَ ذِی القُربَی وهمچنین مبارزه با انحرافات سه گانه فحشا و منکر و بغی وستم در سطح جهانی کافی است که دنیای آباد و آرام و خالی از هرگونه بدبختی و فساد و ظلم و تجاوز بسازد صلح و صفا و امنیت و محبّت را درجهان حا کم نما ید).(۶۰) قرآن به عدالت که جامع ترین، وسیعترین وگیراترین قانون است دستورمی دهد عدالت قانونی است که تمام نظا م هستی برمحورآن می گردد آسمان وزمین وهمه موجودات با عدا لت برپا هستند ?با لعَدلِ قَامَت السَّمَا وَات والأَرض? جامعه انسا نی که گوشه کوچکی ازاین عا لم پهناوراست نیز نمی تواند ازاین قا نون عا لم شمول برکنار باشد وبدون عدل به حیا ت سا لم خود ادامه دهد .امّا ازآنجا که عدالت با همه قدرت و شکوه وتأ ثیرعمیقش در مواقع بحرانی واستثنای به تنهای کار سازنیست بلا فا صله دستوربه احسان را پشت سرآن می آورد به تعبیر روشنتردر طول زندگی انسا نها مواقع حسا سی پیش می آید که حل مشکلات به کمک اصل عدالت امکان پذ یرنیست بلکه نیازبه ایثارو گذشت و فداکاری دارد که با استفاده از اصل(احسان) باید تحقق یابد(۶۱) . شهید مطهری می فرما ید :(احسا ن ازنظراخلاقی با لاترازعدل است خداوند فرمان می دهد که نه تنها پا به حقوق مردم نگذارید وتجاوزبه حقوق مردم نکنی بلکه ازحقوق مشروع خود به مردم نیکی کنید .ایثاریک اصل قرآنی است ایثار یعنی گذشت یعنی مقد م داشتن دیکران برخود درآنچه ما ل خود انسان است وبه آن کما ل احتیا ج را دارد ودرعین احتیاج دیگری را برخود مقدم می دارد ایثار یکی ازبا شکوه ترین مظا هرانسا نیت است وقرآن عجیب ایثار را ستوده است دربا ره اصحاب پیامبر اسلام یعنی انصار که مها جرین را برخود مقدم داشتند می فرماید: وَیُؤثَرُونَ عَلَی أَنفُسَهُم وَ لَوکَانَ بِهِم خَصَا صَه.)(۶۲) یا چرا سوره(هل اتی) نازل می شود که در آن می فرماید: وَ یُطعِمُون الطَعامُ عَلَی حَبَّه مِسکِینًا وَ یَتِیمًا وَ أُسراءَ إِنَّمَا نُطعِمُکُم لوجَه الله لَا نُرِ ید مِنکُم جزاءً وَ لَا شَکُورًا. برای اینکه به این ایثار ارج نهد. راستی یکی ازبا شکوه ترین مظا هرانسا نیت دراینآیه نهفته است،ومطلب دیگر که باید توجه شوداینکه در این آیه به صورت مطلق امربه عدل واحسا ن شده که نشا د هنده عمومیت حکم احسان است و منحصر به مسلمین نیست ودراین باره دا ستا ن و روایا ت فراوانی است که در قسمت احا دیث اشاره خواد شد.هدف قرآن وادیان پایان دادن اختلافات بشر
کَانَ النَّاسُ أَمَّه وَاحِدَه فَبَعَثَ اللهُ النَّبِیِّنَ مُبَشرِینَ مُنذِرِینَ وَ أَنزَلَ مَعَهُم الکِتَابَ بِا لحَقِِّ لِیَحکُمَ بَینَ النَّاسِ فِیمَا اختَلَفُوا فِیهِ وَ مَا اختَلَافَ فِیهِ إِلَّا الَّذِینَ أُوتُوهُ مِن بَعدِ مَا جَاءَ تهُمُ البَیِّنَاتِ بَغیَا بَینَهُم.(۶۳) مردم درآغازیک دسته بودند ?وتضادی درمیان آنها وجود نداشت به تدریج جوامع و طبقات پدید آمد و اختلافات وتضادهای درمیان آنها پیدا شد دراین حال ? خداوند پیامبران را برانگیخت تا مردم را بشارت وبیم دهند، وکتاب آسما نی که به سوی حق دعوت می کرد با آنها نا زل کرد تا در میان مردم درآنچه اختلاف داشتند داوری کند ?افراد با ایما ن درآن اختلاف نکردند? تنها ?گروهی از? از آنها که کتا ب آسما نی را دریا فت داشته بودند وبیّنات ونشا نه های روشن به آنها رسیده بود آنها به خاطر انحراف از حق و ستمگری درآن اختلاف کردند.ازاین آیه استفاده می شود که یکی ازمهمترین اهداف ادیان الهی مخصوصا دین اسلام که خاتم ادیان وجامع ترین آئین الهی است رفع اختلاف وایجاد صلح وصفا درجهان می باشد.زیرا همیشه نژادها ، قومیتها ، زبا ن و مناطق جغرافیایی عامل جدای جوامع انسانی بوده چیزی که می تواند به عنوان یک حلقه اتصا ل همه فرزندان آدم را از هر نژاد و زبان و قومیت و منطقه جغرافیا یی به هم پیوند دهد ادیان الهی است که تمام این مرزها را درهم می شکند و همه انسا نها را زیر یک پرچم جمع می کند.براین اسا س دین اسلام و قرآن کریم از جا نب خداوند متعا ل نا زل شده است که تااختلافات بشررا برطرف نماید وامت واحده تشکیل دهد وپیامبراکرم وائمه معصومین ?علیهم السّلام? دراین راستا زحما ت فراوانی متحمل شدند هرچند هنوزنتیجه مطلوب حا صل نشده است ولی انشاءالله درحکومت حضرت مهدی( عج) امت واحدی تشکیل خواهد شد،چون هدف اسلام وقرآن وحدت ویک پارچگی ،صفا وصمیمیت است نه خشونت،تبعیض وبی عدا لتی که امروز به اسلام عزیز نسبت می دهند یا بنام اسلام انجام می شود درآیات دیگر قریب به همین مظمون میفرماید:إِنَّ هَذِهِ أُمَتُکُم أُمَه وَاحِدَه وَانا رَبُّکُم فَا عبُدُونِ.(۶۴) این پیامران بزرگی که به آنها اشاره کردیم وپیروان آنها همه امت واحدی بودند (وپیرویک هدف ) ومن پروردگار شما هستم مرا پرستش کنید.این آیه به همه کسا نیکه ادعای دین ومذهب وپیامبرالهی دارند (چه مسیحی چه یهودی و ۰۰۰) گوشزد می کند وهمه راتشویق می نماید که همه انبیا ء یک هدف ویک مقصد داشتند هرچندبا اختلاف زمان ومحیط دارای ویژگی ها و روشهای متفا وت بودند. امّا همه درنهایت امردریک خط حرکت می کردند و همه آنها درخط توحید ومبارزه با شرک و دعوت مردم جهان به یگانگی وحق وعدالت گام برمی داشتند وهمه امت واحد بودند.و شما نیز اگرواقعاً درایمان تان صداقت دارید با ید امت واحده با شید وبه همه انبیاء ایما ن بیاورید و با شرمی ، بی عدالتی واختلاف مبارزه کنید.وهمه انبیا ءو شما ازیک مبدأ سرچشمه گرفته اید وآن اراده خدا وند یکتا است (وَ أَنَا رَبَّکُم فَا عبُدُون).َ إِنَّ هَذِهِ أُمَّتُکُم أُمَّه وَاحِدَه وَ أَنَا رَبُّکُم فَا تَّقُونَ.(۶۵) همه شما امت واحد هستید و من پروردگار شما یم پس بپرهیزید.(به این ترتیب آیات فوق به وحد ت ویگا نگی جامعه انسا نی وحذف هرگونه تبعیض وجدایی دعوت می کند هما ن گونه که اوپروردگار واحد است انسا نها نیز امت وا حد هستند.به همین دلیل با ید ازیک برنا مه پیروی کنند هما نگونه که پیامبرانشا ن نیز به آئین واحدی دعوت می کردند که اصول و اسا س آن همه جا یکی بود توحید وشنا سا ی حق توجه به معاد وزندگی تکاملی بشرو استفاده از طیبا ت وانجام اعما ل صالح حما یت ازعدالت واصول انسانی).(۶۶)اگردشمن تقا ضای صلح کرد بپذیر
وَ إِن جَنَحُوا لِلسَّلمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَ تَوَکَّل عَلَی اللهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعٌ العَلِیمٌ.(۶۷) اگرتما یل به صلح نشان دهند تونیزاز درصلح وارد شو وبرخدا تکیه کن که اوشنوا ودانا است.با توجه به آیه قبلش که اشاره به افزایش قدرت وآمادگی دفا عی دارد درعین حال به صلح وآشتی که برنا مه اصلی اسلام است اشا ره می کند و این حقیقت صلح طلبی را روشن می کند و می فرما ید: اگر آنها تما یل به صلح دارند اسلام نیزدست رد به تقا ضا ی شان نزند و تما یل نشا ن بدهد.حتی اگراسلام در موقعیت قدرت باشد می تواندبا دشمن خشونت برخوردنماید درعین حال اسلام اجازه ظلم وخشونت را نمی دهد وآیات ذیل حاکی ازاین مطلب است: لَّایُحِبُّ اللهُ الجَهرَ بِا لسُّوءِ مِنَ القَولِ إِلَّا مَن ظُلِمَ وَکَانَ الله سَمِیعاً عَلِیما.ً(۶۸) خدا افشای بدی های دیگران را دوست ندارد جزبرای کسی که مورد ستم قرارگرفته است ( که بر ستمدیده برای د فع ستم وافشای بدیهای ستمکا رجایزاست( وخدا شنوا ودانا ست.خداوند دوست ندارد کسی بدی فرد یا افراد دیگررا افشا نماید مگردرصورتی که بخوا هد با این افشاگری با ظلم مبارره نما ید و دفع ظلم کند.یا اینکه می فرماید: الَّذِینَ ءَامَنُوا وَلَم یَلبِسُوا إِیمَانَهُم بِظُلمٍ أُولَئِکَ لَهُمُ الأَمَنُ وَهُم مُهتَدُونَ.(۶۹) کسانی که ایمان آوردند و ایمانشان را با ظلم و ستم آلوده نکرده اند برایشا ن امنیت و ایمنی است وآنان از راه یافتکان هستند.ازاین آیه روشن می شود که اگربشربخواهد درامنیت باشد و جامعه و جهان درصلح وصفا بسرببرد باید انسانها برهمدیگرظلم نکنند و آیاتی که ازظلم نکوهش کرده فراوان است که به همیندو آیه اکتفا می شود.تا کنون آیات که مورد بررسی قرار گرفت تقریبا همه آیات برای همه انسانها ازمسلمان وغیرمسلما ن بود خلاصه اینکه: قرآن مجیدی که صد و سیزده سوره از یکصد و چهارده سور? آن با (بسم الله الرحمن الرحیم) که پیام آور رأفت و رحمت و محبت اسلامی است شروع شده. و دستور می دهد بدی را به خوبی پاسخ دهید،قرآنی که می گوید: مؤمنین کفار را مورد عفو قرار دهند،قرآنی که امتیازات قومی را رد می کند،قرآنی که صلح و آشتی را برنامه اصلی اسلام می داند، قرآنی که عدالت را اساس برنامه اسلام میداند، قرآنی که مودت و رحمت را نشانه پروردگار معرفی می کند،قرآنی که دستور مدارا و پرهیز از تعصب با مخالفان را می دهد،قرآنی که همه بشریت را امت واحده معرفی می کند،قرآنی که مهمترین هدف خودش را پایان دادن اختلافات بشر می داند، قرآنی که کشتن یک انسان بی گناه را برابر با قتل همه انسانها می داند و… آیا چنین دین و قرآنی آئین خشونت است؟ آیا بر چسب خشونت بر چنین آئین سراسر رحمت و مهربانی و عطوفت می چسبد؟ هرگز آیا به نام چنین دینی کشتن انسانهای بی گناه از زن و مرد، کوچک و بزرگ، مسلمان و غیر مسلمان، اسلامی است؟ هرگز! باتوجه به اینکه هدفم دراین تحقیق فرا تر ازپایان نامه است و هدف این است که در این موضوع تمام موضوعاتی مربوط به آن را در حدّ توان اشاراتی کرده باشم باید دید که قرآن راجع به مسلمانان عنا یت ویژه دارد یا خیر؟ وتا چه اندازه به صلح وصفا و محبت در میان مسلمین تأکید نمودا ست به صورت مختصراشاره می شود.تا جای این بحث در این موضوع خالی نباشد.مؤمنین برادر همدیگرند
إِنَّمَا المُؤمِنُون إِخوَ?ٌ؛(۷۰) همانا مؤمنان با یکدیگر برادر هستند.قرآ ن برای اینکه رابطه میا ن دو مسلمان را بیان کند از عمیق ترین واژه استفاده نموده است زیرا دوستی دو برادر براساس فطرت و طبیعت است نه جاذبه های مادی و دنیوی، اصل و ریشه دو برادریکی است، در میان دو برادر اغماض و گذشت و چشم پوشی است، درشادی او شاد و در غم او غمگین است مؤمنین واقعی باید چنین باشد.
اختلاف چرا ؟
فَأَ صلِحُوا بَینَ أَخَوِیکُم؛(۷۱) پس میان برادران خود(درصورت اختلاف ونزاع ) صلح و آشتیبرقرار کنید.دراین آیه ابتدا می فرما ید: همه مؤمنان با یکدیگر برادر هستند بعد می فرماید: اکنون کهاینطوراست قهر و نزاع و اختلاف چرا ؟ همه با هم در صلح وصفا و محبت کنار هم باشید. واقعاً اگر این حق برادری که قرآن به آن دستور داده در میان مؤمنین رعایت شود و درحقیقت بهقرآن عمل شود کسی بی جهت خودش را ازدیگران ممتاز نکند و به همد یگر با دید برادرانه بنگرند
در جامعه عشق و محبّت، صلح و صفا و صمیمت بجای این همه نزاع اختلاف کینه توزی دو رنگی حسد و… حاکم خواهد شد.به همین جهت است که در بهشت که این اختلافات نیست صلح و صفا است ( نَزَعنَا مَا فِی صُدُورِهِم مِّن غِلٍّ وَ اد خُلُوهَا بِسَلَام ٍءَامِنیِنَ)(۷۲) است. برادرانه در کنار هم انس دارند با صفا و صمیمت زندگی می کنند (اخواناً علی سررمتقا بلین هستند).هر چیزی که برادری و صمیمت شما را خدشه دار می کند ممنوع ا ست.
الف : لَا یسخر قومٌ من قو م. گروهی از شما گروهی دیگررا مسخره نکند.
ب : ولَا تلمزوا انفسکم. یعنی خودتان را (شما به منزله یک نفس واحده هستید اگرکسی برادردینی اش را عیب جوی کند گویا خودش را عیب جوی کرده ) عیب جوی نکنید.
ج : وَلَا تَنَا بِزُوا بِا لأَ لقَابِ.(۷۳) یعنی یکدیگررا با لقب های بد مورد خطاب قرارندهید.
د : اجتَنِبُوا کَثیراً مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعضَ الظَّنِّ إِثمٌ. از بسیاری ازگمانها دوری کنید زیرا بعضی ازگمانها گناه است .
ھ : ولَا تَجَسَّسُوا. درکاریکدیگرتجسس نکنید.
و : وَلَا یَغتَب بَّعضُکُم بَعضًا؛(۷۴) بعضی ازشما دیگری را غیبت نکند.
ز : وَ لَا تَنَازَعُوا فَتَفشَلُوا وَتَذهَب رِیحُکُم؛(۷۵) باهم دیگرنزاع نکنید.
ازمجموع این آیات اگرکمی دقت شود متوجه می شویم که تا چه اندازه قرآن راجع به صلح وصمیمت درمیان مؤمنان ارزش قایل است وهم تأکید می کند که شما برادر هستید وهم ازموانع که باعث می شود این برادری ومحبّت ازهم گسیخته شود برحذرمی دارد زیرا مسخره ? عیب جوی ، غیبت ? سوءظن وهمه موارد مذکورکلید جدایی ? نفاق ? فتنه ودشمنی است.الفت میان مسلمانان
وَاذکُرُوا نِعمَت اللهِ عَلِیکُم إِذکُنتُم أَعدَاءً فَأَلَّفَ بَینَ قُلُوبِکُم؛(۷۶) یاد آورید که شما قبل ازاسلام بایکدیگردشمن بودید ( مانند دشنی یکصد بیست ساله میان قبیله اوس و خزرج) پس خداوند میان دلهای شما الفت ومحبت برقرار کرد.مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَاءُ عَلَی الکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَینَهُم.(۷۷) محمد رسول خدا ست وکسانیکه با اوهستند ?مؤمنین واقعی ? برکافران سختگیر وبا خودشان مهربان هستند.دراین آیه یکی ازنشانهای مؤمنین واقعی را این می داند که باهمدیگر در صلح وصفا وعشق و محبت رفتارمی کنند .
نسبت به مؤمنین متواضع باش
وَاخفِضْ جَنَاحَکَ لِلمُؤمِنیِنَ.(۷۸) با ل ?عطوفت? خود را برای مؤمنان بگستروفرود آر . وَاخفِض جَنَا حَکَ لِمَنِ َّتبَعَکَ مِنَ المُومِنِینَ.(۷۹) وبا ل خود را برمؤمنانی که ازتوپیروی می کنند بگستر.(این تعبیر(پهن کردن با ل وپر ) کنایه ازتواضع محبّت ونرمی وملاطفت است همانگونه که پرندگان به هنگامی که می خواهند نسبت به جوجه های خود اظهارمحبت کنند آنها را زیربا ل و پرخود می گیرند و وهیجان انگیزترین صحنه عاطفی را مجسم می سازند وآنها را درمقا بل حواد ث ودشمنان حفظ می کنند وازپراکندگی نگه می دارند).(۸۰)
پیامبر علاقمند ،دلسوزومهربان
لَقَد جَاءَکُم رَسُولٌ مِّن أَنفُسِکُم عَزِیزٌعَلَیهِ مَا عَنِتُم حَرِیصٌ عَلَیکُم بِا لمُؤمِنِینَ رَئُوفٌ رَّحِیمٌ.(۸۱) پیامبری ازخودتان بسوی شما آمد هرگونه ناراحتی وضرری که به شما برسد برای او سخت نارا حت کننده است اوسخت به شما علاقمند است وعشق می ورزد ونسبت به مؤمنان رئوف و مهربان است.(حرص درلغت به معنای شدت علاقه به چیزی است وجا لب اینکه درآیه مورد بحث به طورمطلق می گوید: (حریص برشما است) نه سختی از هدایت به میان می آورد نه به چیزی دیگری، اشاره دارد به اینکه به هرگونه خیروسعادت شما ویا به هرگونه پیشرفت وترقی وخوشبختی تان عشق می ورزد)(۸۲). با توجه به این آیا ت و رفتار کریمانه، متواضعانه و مواساتانه که پیامبراکرم(ص) با مؤمنین داشتند نه تنها خودشان با مسلمین اینگونه برخورد نمودند بلکه به مؤمنان نیز همواره سفارش نمودند که واقعاً جالب وشنیدنی است برای نمونه به حدیثی ازآن حضرت اکتفا می شود.و می فرماید: هرکس مؤمنی را بیازارد مرا آزرده و هرکس مرا بیازارد خدا را آزرده و هرکس خدا را بیازارد در تورات و انجیل و زبور و قرآن ملعون است یا می فرماید: هرکه مؤمنی را به نا حق اذیت کند مثل اینست که ده مرتبه مکّه معظمه وبیست مرتبه بیت المعمور را خراب کرده و هزارملک مقرب راکشته باشد.(۸۳) راستی وقتی بزرگترین و اوّلین رهبراسلام با مردم اینگونه رفتارمی کند معنای صلح و صفا مودت ورحمت ودوری ازهرگونه خشونت اسلام بر طالبان حقیقت روشن است و این موضوع در قسمت بعدی که قسمت صلح دراحادیث است بیشتربررسی خواهد شد.نمونه هایی ازصلح وصفا دراحادیث
اسلام براساس عفو وگذشت ، کرامت انسانی و عدالت کامل درکنار صلابت وقدرت استوار گشته است. رأفت ورحمت اسلامی در روایاتی متعدد منعکس شده است به نمونه های ازآن اشاره می کنیم اساس دین محبّت است امام صادق(ع) می فرماید: هل الدین الّا الحبٌّ ! إنَّ اللهَ عزَّوَجلَّ یقول:ُ قل اِن کنتم تُحِبُّونَ اللهَ فاتَّبعونی یحبِبکُمُ الله.(۸۴) (آیا دین جز محبّت ورحمت چیزی دیگری است)؟ ! سپس دلیل کلامشان را اینگونه بیان می کند: زیرا (خداوند متعال) می فرماید: اگر خدارا دوست دارید از دستورات من پیامبر(ص) اطاعت کنید تا محبوب خداوند شوید.یعنی انگیزه عمل به دستورات الهی ، عشق ومحبت به خداوند است .در روایات دیگری از امام باقر(ع) چنین می فرمایبد: الدّین هوالحبُّ والحبُّ هوَ الدّینُ(۸۵). دین محبّت است و محبّت دین است. بُرَد عِجلی می گوید: در محضر امام باقر (ع) بودم. مسافری از خراسان که راه زیادی را پیاده طی کرده بود به حضور امام شرفیاب شد. پاهایش را از کفش درآورد شکافته شده و ترک برداشت بود. گفت: به خدا سوگند من را نیاورد از آنجا که آمدم مگر دوستی شما اهل البیت. امام فرمود: به خدا قسم اگر سنگی ما را دوست بدارد، خداوند آن را با ما محشور می کند و قرین گرداند وَهَلِ الدّینُ اِلَّا الحُبُّ(۸۶) آیا دین چیزی غیر ازدوستی است؟ مردی به امام صادق(ع) گفت: ما فرزندانمان را به نام شما و پدرانتان اسم می گذاریم آیا این کار، ما را سودی دارد؟ حضرت فرمودند : آری به خدا قسم وَ هَلِ الدّینُ اِلَّا الحُبُّ مگر دین چیزی غیر از دوستی است ؟ سپس به آیه شریفه اِن کُنتُم تُحِبّونَ اللهَ فا تَّبعونی یُحبِبْکُمُ اللهُ(۸۷) استشهاد فرمود اساساً علاقه ومحبت است که اطاعت آور است . عاشق را آن یا را نباشد که از دستوراتی معشوق سر بپیچد ما این را خود به چشم می بینیم که جوانک عاشق در مقابل معشوقه و دلباخته اش از همه چیز می گذرد و همه چیز را فدای او می سازد . در قرآن کریم نیز آیاتی که ازمحبت خداوند متعال نسبت به مؤمنین مطرح شده است جای تأمل داردوحاکی ازرأفت ومحبت این دین رؤف ومهربان است. إنَّ اللهَ یُحبُّ التَّوابینَ وَ یُحِبُّ الْمُتَطَهِِّرین؛(۸۸) خدا دوست دارد توبه کنندگان و پاکیزگان را .وَ اللهُ یُحِبُّ المُحسنینَ؛ (۸۹) خدا دوست دارد نیکوکاران را .اِنَّ اللهَ یُحِبُّ المُتَّقینَ؛(۹۰) خدا دوست دارد خود نگه داران را .وَ اللهَ یُحِبُّ المُطَّهِّرینَ؛(۹۱) خدا دوست دارد پاکیزگان را .اِنَّ اللهَ یُحِبُّ الْمُقْسطینَ؛(۹۲) خدا دوست دارد عدالت کنندگان را .وَ اللهَ یُحِبُّ الصابرینَ؛(۹۳) خدا دوست دارد صا برین را . انَّ اللهَ یُحِبُّ المُتُوّکلینَ؛(۹۴) خدا دوست دارد متوکلین را .عدم تعرض حاکم به قاتل آینده اش
امیر مؤمنان علی بن ابی طالب (ع) بر ارکه ریاست عالیه دولت بزرگ اسلامی تکیه دارد ، دولتی که دامنه آن بیشترین بخش از جهان مسکون گسترده شده و همه کشورهای آن روز دنیا از آن چشم می زند و می هراسیدند. چنین شخصی با آنکه قاتل خویش را می شناسد و به او می گوید: که وی او را خواهد کشت ، امّا هرگز دست تعرّض وخشونت به سوی او دراز نمی کند ، چرا که عدالت اقتضا می کند تا زمانی که آن شخص دست به جنایت نزده مستحق مجازات نیست .به متن زیر توجه کنید :حضرت علی علیه السلام به عبد الرحمن بن ملجم می فرماید: تو مرا خواهی کشت ، و این بیت را بار ها برایش می خواند که :
أرید حیاته و یرید قتلی
عذیرک من خلیلک من مراد
یعنی: من زندگی او را می خواهم و او در پی کشتن من است .
از دوستان قبیله مراد خود کسی را بیاور که این کارت را معذور بدار ابن ملجم به ایشان می گوید: ای امیر مؤمنان ، اگر براستی چنین است پس مرا بکش حضرت می فرماید: این روانیست که من مردی را پیش از آنکه با من کاری بکند ، بکشم .شیعیان این سخن را شنیدند. مالک اشتر وحارث بن اعور وعدّه دیگر از جا جستند وشمشیرهایشان را از نیام کشیدند وگفتند: ای امیرمؤمنان ، این شخص کیست که شما بارها این سخن را با وی می گویید: شما امام ومولای ما وپسر عموی پیامبرما هستید. امر بفرماید: تا اورا بکشیم .حضرت به آنان فرمود: خدایتان خیروبرکت دهد ، شمشیرهایتان راغلاف کنید وحدت این ا مت را از هم پراکنده نکنید…فکر می کنید من مردی را که هنوز به من صدمه ای نزده است می کشم.(۹۵) اینست عدالت ، معنای صلح وصفا یعنی دردین اسلام وسیاست اسلامی که همان اطاعت از خدای متعال است نباید از راههای معصیت خدا و ریختن خون بیگناهان و پایمال کردن کرامت انسان تحقق بخشد. از این حدیث علم غیبی والهی و ماورایی امام نیز بدست می آید که خودش یک بحث دامنه دار است.
عدم تعرض حاکم اسلامی به تهدید کننده اش
یکی از خوارج ، امیرمؤمنان علی(ع) را تهدید به قتل کرد اما حضرت او را به حال خودش واگذاشت وابداً متعرض نشد. شنیدند که مردی امیرمؤمنان(ع) را تهدید به قتل می کند. او را نزد حضرت آوردند. امام فرمود :رهایش کنید. هروقت مرا کشت آن گاه حکم او با ولیّ دم خواهد بود.(۹۶) عجبا ازاین عدالت و انسانیت !رئیس کل کشور اسلامی با آن همه قدرت اقتدار یک فرد عادی که حتی شا یستگی آن را ندارد که نامش در تاریخ ثبت شود ، تهدید به قتل می کند اما متعرض نمی شود! او را نزد حضرت می آورند وسرنوشتش در گرو امرو نهی اوست اما می فرماید: رهایش کنید.
خودداری پیامبر(ص)ازکشتن پیشاپیش سران کفروعناد
پیامبرخدا گاه خبردار می شد که فلان شخص درصدد فتنه انگیزی میان مسلمانان یا بدعت نهادن آیین با طلی است ، اما حضرت آهنگ قتل او نمی کرد وبه مسلمانان نیز اجازه نمی داد او را بکشد.این بخشی ازسیا ست شکوهمند عفو وگذشت رسول خدا ( ص) و دور اندیشی آن حضرت بود وهمین سیا ست به او امکان داد تا حکومت اسلامی را درمحیطی آکنده از عواطف مردم تأسیس کند.به این چند روایت توجه کنید:پس از آن که رسول خدا(ص) غنایم جنگ حنین را تقسیم کرد مرد قد بلند وگندمگون که سجده درپیشانی اش بود آمد و سلام کرد ، ولی نه به پیامبر(ص) و گفت: من دیدم که تو با این غنایم چه کردی .پیامبر(ص) فرمودند : چه دیدی؟مرد گفت : عدا لت را اجرا نکردی !رسول خدا(ص)ناراحت شدو فرمودند : وای برتو ! اگر عدالت نزد من نباشد پس نزد کیست ؟مسلمانان عرض کردند : او را بکشیم ؟فرمودند : رهایش کنید ، بزودی او را پیروانی خواهد بود که از دین بیرون می روند چنان که تیر از بدن صید می گذرد. خداوند آنان را به دست کسی که پس ازمن محبوب ترین خلق اوست از بین می برد.واین شخص در جنگ نهروان به همراه دیگر خوارج به دست امیرمؤمنان علی بن ابی طالب(ع ) کشته شد.(۹۷)عفو فراریان ازمیدان جهاد
فرار از میدان جهاد ازگناهان کبیره است وخدای متعال برای این کار وعده آتش داده وفرمود است:وَمَن یُولِِّهِمْ یَومَئِذٍ دُوبُرَهُ إِلَّا مُتَحَرِّفاً لِقِتَالٍ أَو مُتَحَیِّزاً إِلَی فِِئَه فَقَد بآءَ بِغَضَبٍ مِّن اللهِ وَ مَأوَاهُ جَهَنّمُ وَبِئسَ المَصِیرُ. (۹۸)وهر که در آن هنگام به آنان پشت کند- مگر آنکه هدفش کنارگیری برای نبردی (مجدّد یا پیوستن به جمعی دیگر از هم رزمانش باشد) قطعاً به خشم خدا گرفتار خواهد شد وجایگاهش دوزخ است، وچه بد سرانجا می است.هرکس مرتکب این گناه کبیره شود شرعاً سزاوار تعریز است ، چرا که تعریز برای هر گناهی در نظرگرفته شده است . با این حال رسول خدا(ص) مسلمانانی را که در روز اُحد از میدان جنگ گریختند و پیامبرخد(ص)را با گروه اندکی از یاران مخلص و وفادارش تنها گذاشتن ، مورد عفو قرارداد. واین یک اصل بزرگ از اصول عفو و گذشت دراسلام است که هم مسلمانان را در اسلامشان نگه می دارد و هم دیگران را به اسلام جذب می کند. این جرم وگناه بزرگ باعث شد پیشانی و لب مبارک حضرت شکاف بردارد وحمزه سید الشهداء ، عموی پیامبرخدا ، و حنظله غسیل الملائکه ودهها مؤمن مجاهد به شها دت رسند.برکنارکردن به سبب بلند کردن صدا
حضرت علی(ع) ابوالاسود دؤلی را به منصب قضا گماشت وبعد برکنارش نمود ، أبولأسود به حضرت گفت : چرا مرا عزل کردی در حالی که نه خیانت کرده ام نه جنایت .فرمود : دیدم صدایت را از صدای خصمت بالاتر می بری.(۹۹) طرفین دعوا هردو انسانندودرمنطق اسلام محترم می باشند ، وقاضی حق ندارد کوچکترین اهانتی به آنها روا دارد. وبلندکردن صدا روی آنها ، خود نوعی اهانت است و از آداب قضایی اسلام به دور می باشد. بنابراین ، قاضیی که این کار را می کند باید معزول شود ، حتی اگر در علم و فضیلت واخلاق و نزدیکی به امیرمؤمنین (ع شخصی همچون أبولأسود دؤلی باشد؛ چراکه در منطق علی بن ابی طالب(ع) حق جای سازش ندارد. محدث قمی درباره ابولأسود دؤلی می نویسد : أبوالأسود دؤلی مردی فاضل وفصیح از طبقه نخست شعرای اسلام است. او شیعه امیرمؤمنان و از بزرگان و از سرشناسان تابعین بود. اهل بصره بود وازشهسواران وخردمندان به شمار می آید.(۱۰۰) أبوالأسود همان کسی است که به دستور امیرمؤمنان(ع) و راهنمای آن حضرت علم نحو را پایه ریزی کرد.رحمت اسلامی درمیدان نبرد!
رحمت ورأفت اسلامی بقدری وسیع و فراگیر است که در میدان جنگ نیز بروز و ظهور دارد ؛ به تعبیر دیگر ، اسلام آن قدر به محبّت و عطوفت و رحمت اهمّیّت می دهد که حتّی در کانون خشونت وتندی ، پیروانش را نسبت به آن سفارش می کند! بدین جهت در روایات مربوط به آداب جنگ ، نکات جالبی در این زمینه به چشم می خورد ، که به یک نمونه آن اشاره می کنیم:امام صادق(ع)می فرماید: هنگامی که رسول مکّرم اسلام(ص) تصمیم می گرفت سربازان اسلام را به سوی میدان جنگ روانه کند ، آنهارا فرا می خواند و این نکات(۱۰۱) ( را به آنها گوشزد می کرد (به گونه ای که اگر سربازی از این آداب تخلّف می کرد مورد مؤاخذه قرار می گرفت. سیروا بسم الله وفی سبیل الله و علی ملّهِ رسولِ الله ؛ یعنی: به سوی میدان جنگ حرکت کنیید، امّا نه از سر هوی و هوس ، بلکه با نام ویاد خدا وبرای رضای او ، و با نیت پاک وخالی از هر گونه انگیزه غیر خدای ، وبر طبق برنامه های اسلامی عمل کنید.امان دادن کمترین فرد مسلمان
از رسول اکرم(ص): المؤمنون تنکا فأُ دمائهم ویدٌ علی من سواهم یسعی بذمّتهم ادناهم.(۱۰۲) مؤمنان خونهایشان برابر است، در برابر دیگران یکدست هستند و اگر کمترین آنها ( به دشمن ) امان دهد دیگران به آن احترام گذارد…آری ، کمترین فرد مسلمان ، در نظام اسلامی ، چندان ارزش دارد که می تواند در جنگ، به یک مشرک پناه دهد، و عموم مسلمانان ، حتی فرمانده کل نیروهای مسلّح ، موظفند این پناه دهی او را محترم شمارد ، این همه ارزش قائل شدن برای انسان در هیچ حکومتی یا سیستم نظامی ای یافت نمی شود، بجز در اسلام ، این دین انسانیّت.کشتن زنان ممنوع
روایت شده است که از امام صادق(ع) سؤال شد: چرا جزیه از زنان برداشته شده است؟ فرمود: چون پیامبر خدا(ص) از کشتن زنان و کودکان در دارالحرب نهی فرمود ، مگر آن که جنگ کنند ،و حتّی در صورتی که بجنگند ، تا جای که امکان دارد و بیم و خطری نمی رود باید از کشتن آنان خودداری ورزد. حال ، وقتی رسول خدا(ص) از کشتن زنان در دارالحرب نهی می کند به طریق اولی در دارالاسلام نباید کشته شوند ، واگر از پرداخت جزیه خودداری کنند نمی توان آن ها را کشت وچون کشتن آن ها مجاز نیست جزیه از آن ها برداشته شده است …مشرکان و ذمّیان زمین گیر ، و کور و پیری سالخورده و زن و کودکان دارالحرب نیز همین حکم (عدم جوازکشتنشان) را دارند.و به همین دلیل جزیه از ایشان برداشته شده است(۱۰۳). آری ، مدافع حقیقی حقوق زن در همه زمینه ها ( اسلام ( است .اما مخالفان ودشمنان اسلام زن را تبدیل به کالای ارزانی ، همچون شراب و هروئین و…کرده است ای جهانیان ! آیا- با توجه به این روایت که هزاران مورد مثل آن در اسلام وجود دارد اسلام از زن حمایت می کند یا او را به انحطاط کشانده است ؟
تصفیه حسابها در جنگ ممنوع
ازحفص بن غیاث روایت شده است که گفت: از حضرت امام صادق(ع) پرسیدم: مردی از اهل حرب در دارالحر اسلام می آورد، و بعداً مسلمانان بر آنها پیروز می شوند ، حکم آن مرد چیست ؟فرمود: اسلام او درباره خودش و فرزندان خوردسالش مؤثر است وهمه آنها آزادند ، و فرزندان و متاعش و بردگانش متعلق به او می با شند، اّمّا فرزندان بزرگ غنیمت مسلمانان می با شند مگر آن که قبلاً ( پیش از غلبه مسلمانان) اسلام آورده باشند .(۱۰۴)اسلام دین حق و عدالت است ، نه دین تصفیه حسابهای شخصی و انتقامگیری . پس هر گاه مشرکی در دارالحرب اسلام آورد اسلامش پذیرفته است ، و فرزندان خوردسال و نابالغ او تابع وی می باشند.قرآن کریم دباره این رفتار شکوهمند و منحصر به فرد انسانی صراحتاً می فرماید:
وَلَا تَقُولُوا لِمَن أَلقی إلِیکُم السَّلم لستَ مُؤمِنًا؛ به کسی که نزد شما( اظهار) اسلام کند ، نگویید: تو مؤمن نیستی .
چرا این پیرمرد مسیحی در کشور اسلامی فقیر باشد!
به داستان زیر توجه کنید و در ابعاد گوناگون آن تأمّل نماید: شیخ حرّ عاملی در کتاب ( وسائل الشیعه ) آورده است که : امیرمؤمنان علی بن ابی طالب(ع) در کوچه های کوفه راه می رفت که دید مردی از مردم تکّدی می کند . امام از مردمی که پیرامون او بودند پرسید: این کیست؟عرض کردند: پیرمرد نصرانی و از کار افتاده است و پولی ندارد که با آن زندگی کند، لذا
) برای امرار معاش به ( مردم پناه آورده و…امام(ع با عصبانیّت فرمود: تا جوان بود از او کار کشیدید ، وحالا که پیر شده رهایش کرده اید ؟سپس ، برای آن مرد نصرانی مبلغی از بیت المال به صورت مادام العمر مقرّری تعیین کرد.(۱۰۵) اینست مواسات و برابری ، اینست صلح و محبّت ، اینست انسانیت ، اینست حقوق بشر ، اینست کرامت انسانی ، و بالاخره اینست اسلام واقعی آیا سزاوار است به چنین دینی بر چسب خشونت زد؟!.
عفو کسی که سوء قصد به جان او داشت
در(مناقب آل ابی طالب) به نقل از اصبغ بن نباته ، آمده است که گفت:نماز ظهر را با امیرمؤمنان(ع) خواندیم که نا گاه مردی در هیأت مسافران وارد شد. علی(ع) فرمود: از کجا می آیی ؟ گفت :از شام.فرمود برای چه آمده ای؟گفت: کاری دارم.فرمود: به من بگو وگرنه خودم می گویم که چرا آمدهای.مرد گفت: بگو چرا آمده ام ، ای امیرمؤمنان.فرمود: فلان روز از فلان ماه از فلان سال ، معاویه جار زد که: هرکس علی را بکشد ده هزار دینار جایزه دارد. وفلان کس برخاست و گفت: من می کشم.معاویه به او گفت :تو ؟وچون به منزلش رفت ، پشیمان شد و گفت: بروم و پسر عموی پیامبر خدا(ص) و پدر دو پسر او را بکشم؟روز دوم ، جارچی معاویه جار زد که هرکس علی را بکشد بیست هزار دینار جایزه دارد یک نفر دیگر بر خاست وگفت: من می کشم.معاویه گفت تو ؟او هم بعداً پشیمان شد و از معاویه پوزش خواست و معاویه او را معاف داشت.روز سوم جارچی اش جار زد: هرکس علی را بکشد سی هزار دینار جایزه دارد.و تو بر خاستی ، و تو حِمیَری هستی.مرد گفت: درست است.حضرت علی(ع) فرمود: حالا نظرت چیست؟ می خواهی مأموریّتت را انجام دهی یا کار دیگری بکنی؟مرد گفت: نه؛ بر می گردم.حضرت علی(ع) فرمود: ای قنبر ، شترش را آماده کن و توشه ای برایش فراهم آور خرجی اش را به او بده.(۱۰۶) این یکی دیگر از نمونه های مثال زدنی عفو و گذشت شگفت انگیزی است که حضرت علی(ع) در زندگی درخشانش به کار بست. می داند که آن مرد قصد کشتن او را داشته است و با این حال رهایش می کند که هر جا می خواهد برود ، و از آن بالاتر به قنبر دستور می دهد شتر او را آماده کند و زاد و توشه برایش فراهم آورد و خرجی او را بدهد. نظیر این رفتار را جز در اسلام ناب نمی توان یافت؟
ابن کوّاء
ابن کواء ، مردی منافق و خارجی مذهب و ملعون و از مخالفان علی بن ابی طالب(ع)بود ، آن هم در زمانی که حکومت حضرت علی(ع) در اوج خود به سر می برد و در آن روزگار ، بزرگترین و پهناورترین حکومت در روی زمین بود ، و حضرت علی(ع)- علاوه بر این که امام منصوب از جانب خداوند و پیامبر(ص) بود- بزرکترین حکمران بر کره خاکی نیز بود این شخص در محافل عمومیو به گونه ای ددمنشانه به امیرمؤمنان( ع) اعتراض می کرد. روزی حضرت علی(ع) در حال خواندن نماز صبح بود که ابن کواء از پشت سر حضرت ، شروع به خواندن این آیه کرد:وَلَقَد أُحِیَ إِلَیکَ وَ إِلَی الَّذِینَ مِن قَبلِکَ لَئِنْ أَشْرَکتَ لَیَحبَطَنَّ عَمَلُکَ وَ لَتَکونَنَّ مِن َالْخَسِرِین.َ(۱۰۷) و ( خدا) به تو و به کسانی که پیش از تو بودند وحی کرد که اگر مشرک شوی حتماً کردارت تباه و مسلماً از زیانکاران خواهی شد. حضرت به احترام قر آن سکوت کرد تا آن ملعون آیه را به پایان برد، امام قرائتش را ادامه داد دوباره ابن کواء همان آیه را خواند باز حضرت علی(ع) به احترام قرآن ، خاموش ماند و پس از تمام شدن آیه مجدداً نمازش را ادامه داد ابن کواء برای بار سوم آیه را خواند : (به تو و کسانی که پیش از تو بودند وحی کرد که اگر مشرک شوی حتماً کردارت تباه و مسلماً از زیانکاران خواهی شد) و حضرت علی(ع) برای سومین بار به احترام قرآن سکوت کرد ، و چون ابن کواء آیه را به پایان برد حضرت این آیه را قرائت کرد: ( فَاصبِر إِنَّ وَعْدَ اللهِ حقُّ وَ لا یَسْتَحِفَّنَّکَ الَّذِینَ لا یوقِنونَ.)(۱۰۸) پسصبور باش که وعده خدا راست است ، و مبادا کسانی که یقین ندارند تو را به سبکسری وادارند.( آن گاه سوره را تمام کرد و به رکوع رفت . (۱۰۹)(این چه رأفتی است که به مردی منافق اجازه می دهد به شخص اول جهان اسلام ، آن هم شخصی چون امیرمؤمنان علی بن ابی طالب(ع) در حال نماز حمله برد و اورا به مشرک و بر باد رفتن اعمالش متهم کند ، ولی او به احترام قرآن کریم سکوت می کند ، و این حمله و سکوت سه بار تکرار می شود و در نهایت امام نمازش را به پایان می برد بدون آن که به ابن کواء کاری داشته باشد ،وابن کواء هم در پی کار خود می رود به طوری که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده است.این رحمت کجا ورفتار کشورهای جهان امروز کجا؟آیا هرگز یک فرد معمولی جرأت می کند با یک رئیس یا رهبر چنین رفتاری بکند؟ و به فرض که چنین اتفاقی بیفتد ، آیا به خیر و خوشی پایان پذیرد؟این است رأفت وعطوفت اسلام واقعی پس بشنوند کسانی که می گویند: اسلام دینی خشونت است !
ابو هریره
ابو هریره که در برهه ای از دوران قبل از حضرت علی(ع) ، در ناز و نعمت بار آمده بود ، با عصر علی بن ابی طالب(ع) ، با حقّ ناب و اسلام دقیق و رعایت همه جانبه عدالت ، رو به رو شد ، از این رو ، این حکومت، خوشایند او قرار نگرفت و در برابر حضرت علی(ع) ایستاد و به مخالفت با او پرداخت و می خواست سیاست اسلام و اجرای احکام قرآن را به علی بن ابی طالب(ع) بیاموزد !تو گویی از رسولخدا(ص) نشنیده بود که بارها و بارها از فضایل وخوبیهای حضرت علی(ع) گفته بود.
گفته های چون :علی مع الحق و الحق مع علی یدور معه حیثما دار ؛ علی با حقّ است و حقّ با علی و بر یک محور می چرخند ( علی وارث علمی و حکمتی ؛ علی وارث دانش و حکمت من است) أنا مدینه العلم و علی بابها فمن أراد المدینه فلیأتها من بابها ؛ من شهر علم هستم و علی دروازه آن ، پس هر کس خواهد به شهر در آید باید از دروازه آن وارد شود. و صدها و هزارها سخن دیگر از این قبیل.این از طرف ابو هریره ، اما هیچ یک از این رفتارها و برخوردها ی او در حضرت علی(ع) کمترین تأثیری نگذاشت و باعث نشد که آن حضرت مو ضع خود را در برابر ابو هریره تغییر دهد ؛ بلکه بر عکس ، نیازها و گرفتاریهای او را بر طرف می کرد . به این قطعه تاریخی توجه کنید: ابو هریره – که روز گذشته از حضرت علی(ع ) بد گفته بود- نزد آن حضرت آمد و خواهشهای خود را مطرح کرد و حضرت آنهارا بر آورده ساخت یاران حضرت علی(ع) بر او خورده گرفتند ، اما حضرت فرمود :من شرم می کنم که جهالت او بر علم و معرفت من ، و جُرمش بر عفو و گذشت من ، و در خواستش بر سخاوت و بخشش من چیره آید(۱۱۰)
اسلام واقعی را با…مقایسه کنید:
و اما در مقابل می بینیم که ابوذر (رحمه الله علیه) ، این صحابی بزرگ و جلیل القدر ، در مجلس عثمان ، از حکم شرعی سخن می گوید اما سزایی جز ضرب و حبس و تبعید و گرسنگی و خواری و مرگ نمی بیند! ولی ابو هریره – که به سبب احادیث ساختگی اش از پیامبر(ص ) شهرت دارد
– اولاً : جرأت می کند که روبه روی علی بن ابی طالب(ع) از او بد گوی کند!
ثانیاً : از رأفت اسلامی که امیرمؤمنان(ع) آن را به اجرا در آورده است آگاه است و لذا بیم آن که مورد خشم و کیفر قرار گیرد ، ندارد.
ثالثاً : علی بن ابی طالب(ع) ، با آن که می داند ابو هریره در این رفتارش گنهکار و عصیانگر است وحق را زیر پا نهاده و در پی باطل و ستم است ، او را مجازات نمی کند.
رابعاً : ابوهریره فردای آن روز ، جرأت می کند که نزد حضرت علی(ع) بیاید.
خامساً : حضرت علی(ع) هم واقعاً حوایج او را بر آورده می سازد.به طوری که انگار اصلاً چیزی اتفاق نیفتاده است.وبعد به یارانش که بر او خورده می گیرند ، با منطق علم و گذشت و بخشندگی جواب می دهد. آری ، رأفت اسلامی در یک چنین سطح بالایی است
نامه امیرالمؤمنین امام المتقین حضرت علی(ع ) به مالک اشتر
در این قسمت به بخشهای از نامه حضرت امیرالمؤمنین علی علیه الصلاه و السلام که در سال۳۸ هجری به مالک اشترکه فرماندار آن حضرت در مصر بود نگاشته شده است ، توجه شمارا جلب می کنیم:این نامه طولانی ترین نامه آن حضرت و جانشین بلافصل پیامبرمعظم اسلام است جامع جمیع محا سن می باشد.در این نامه که ما قسمتهای از آن را می آوریم اگر دقت شود ، صلح و صفا ، مودّت و رحمت ،کرامت انسانی ، حقوق بشر آن طور که باید رعایت شود ، عدالت و انسان دوستی ، مبارزه ، با هر نوع تبعیض نژادی و… در آن موج می زند، و اگر امروز فقط به همین نامه سیا سی ، اخلاقی ، اقتصادی ، نظامی ، و عبادی آن حجّت خدا عمل بشود نامی از ظلم وبی عدالتی و تبعیض نژادی و فساد اخلاقی و انحطاط فکری و این همه آشفتگی و گرفتاری باقی نخواهد ماند.ما به جز قسمت آغازین نامه به ترجمه آن اکتفا می کنیم.
بسم الله الرحمن الرحیم
(هذَا ما أَمَرَبِهِ عَبْدُالله ِ عَلِیٌّ أَمیرُ الْمُؤْمِنینَ ، مَالِکَ بنِ الحارثِ الاشترَ فی عَهدِهِ إِلیهِ، حینَ ولاهُ مصرَ حِبایَهَ خَراَجها ، و جهادَ عدُوَّها ، واستصلاَ حَ أَهلِها ، وَعِمارهَ بلادها(۱۱۱)) .به نام خداوند بخشنده و مهربان ، این ، فرمان بنده خدا ، علی امیرمؤمنان ، به مالک اشتر پسر حارث است ،در عهدی که با او دارد ، هنگامی که او را به فرمانداری مصر بر می گزیند تا خراج آن دیاررا جمع آورد. و با دشمنانش نبرد کند، کار مردم را اصلاح ، و شهرهای مصر را آباد سازد.
پی نوشت ها :
 
۴۴. انبیاء /۱۰۷ .
۴۵.مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه ، ج ۱۳ ، ص ۵۲۶ .
۴۶. شوری / ۱۵ .
۴۷. نساء/ ۱۳۵ .
۴۸. اسراء / ۳۴ .
۴۹. توبه / ۷ .
۵۰.صادقی اردستانی ، پیامهای پیامبر، ص ۲۱۰ .
۵۱. انعام /۱۴۷ .
۵۲. طارق / ۱۷ .
۵۳. مکارم شیرازی و دیگران ، تفسیر نمونه ، ج ۲۶ ، ص ۳۷۸ .
۵۴. حجر/ ۸۵ .
۵۵. جاثیه / ۱۴ .
۵۶. اعراف / ۱۹۹ .
۵۷. مائده / ۱۳ .
۵۸. توبه/۶۰ .
۵۹. نحل /۹۰ .
۶۰.مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج ۱۱ ، ص۳۷۲ با کمی توضیح .
۶۱.مکارم شیرازی و دیگران، تفسرنمونه، ج ۱۱ ، ص ۳۶۶ با کمی تصرف .
۶۲. مرتضی مطهری ، کتاب انسان کامل ،تهران ، قم : انتشارات صدرا ، چاپ بیست و هفتم ، ص۲۹ و سوره حشر، /۹ .
۶۳. بقره /۲۱۳ .
۶۴. انبیاء /۹۲ .
۶۵. مؤمنون /۵۲ .
۶۶.مکارم شیرازی ، تفسیر نمونه، ج۱۴ ، ص ۲۵۷ .
۶۷. انفال /۶۱ .
۶۸. نساء/۱۴۸ .
۶۹. انعام /۸۲ .
۷۰. حجرات /۱۰ .
۷۱.همان
۷۲ حجر/۴۷ .
۷۳. حجرات /۱۱ .
۷۴. حجرات /۱۲ .
۷۵. انفال /۴۶ .
۷۶. آل عمران /۱۰۳ .
۷۷. فتح /۲۹ .
۷۸. حجر /۸۸ .
۷۹. شعراء /۲۱۵ .
۸۰.مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج ۱۱ ، ص۱۳۲ .
۸۱. توبه /۱۲۸ .
۸۲.مکارم شیرازی ، تفسیر نمونه، ج۸ ، ص۲۰۷ .
۸۳.شهید سید عبدلحسین دست غیب، گناهان کبیره، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ۱۳۷۹ ، ج۲ ، ص۳۰۴ .
۸۴.محمد ری شهری ، منتخب میزان الحکمه، مرکز تحقیقات دار الحدیث ، باب ۶۵۸ ، حدیث ۳۰۹۷ ، جلد دوم ، ص ۲۱۵ .
۸۵.نور الثقلین، ج ۵ ، ص ۲۷۵ ، حدیث ۴۹ .
۸۶.شیخ عباس قمی ، سفینه البحار، ج۱ ، ص۲۰۱
۸۷.شیخ عباس قمی ، سفینه البحار، ص۶۶۲
۸۸. بقره /۲۲۲ .
۸۹. آل عمران /۱۴۸ .
۹۰. توبه /۷ .
۹۱. توبه /۱۰۸ .
۹۲. حجرات /۹ و ممتحنه، /۸ .
۹۳.آل عمران/۱۴۶ .
۹۴.آل عمران /۱۵۹ .
۹۵.ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه ، انتشارات دار احیاء التراث العربی بیروت لبنان ،ج ۹، ص ۱۱۸
۹۶.میرزا حسین ، نوری طبرسی، مستد رک الوسا ئل ، نشر مؤسس? آل البیت ، ج۱۸ص ۲۵۹
۹۷.شیخ مفید، الا رشاد ، انتشارات علمیه اسلامیه، ج۱، ص ۱۴۸_۱۴۹
۹۸. انفال/ ۱۶
۹۹.میرزا حسین، نوری طبرسی مستدرک الوسا ئل ، نشر مؤسس? آل البیت ،ج۱۷، ص۳۵۹.
۱۰۰.شیخ عباس ، قمی ، سفینهالبحار، چاپ مؤسس? الطبع و نشر فی الآستانه الرضویه ، ج ۱ ، ص ۶۶۹.
۱۰۱.محمد بن الحسن الحر عاملی ، وسائل الشیعه، انتشارات بیروت لبنان ، جلد ۱۱ ، ص۴۳ .
۱۰۲.محمد ری شهری ، منتخب میزان الحکمه، ص ۶۰ ، ح ۶۴۲ .
۱۰۳.شیخ صدوق ، من لا یحضر الفقیه ، انتشارات جامعه المدرسین فی الحوزه العلمیه فی قم المقدسه ، ج۲ ، ص۵۲ و الحر عاملی ، وسائل الشیعه ، کتاب جهاد ج۱۱ .
۱۰۴.شیخ طوسی ، تهذیب الاحکام ، ناشر دار الکتاب الاسلامیه ، چاپ چهارم ۱۳۶۵ ، ج۶ ، ص۱۱۵ ، ب ،۶۷ ، ح ۱
۱۰۵.الحر عاملی ، وسائل الشیعه، ج۱۵ ، ص۶۶ ، ب۱۹
۱۰۶.محمد بن علی بن شهر آشوب ابی جعفر رشید الدین ، المنا قب آل ابی طالب ، قم : مؤسسه انتشارات علامه ، فصل فی اخباره بالغیب ، ج ۲ ، ص۲۶۰- ۲۶۱.
۱۰۷.زمر/۶۵ .
۱۰۸. روم /۶۰ .
۱۰۹.محمد باقر مجلسی ، بحار الانوار، مؤسسه الوفا ، بیروت لبنان ، ج۴۱ ، ص ۴۸ . ب ۱۰۴ .
۱۱۰.محمد باقر مجلسی ، بحار الانوار، ج ۴۱ ، ص ۴۹ ، ب ۱۰۴ .
۱۱۱.نهچ ا لبلاغه ، نامه حضرت علی(ع) به ما لک اشترپسر حارث .
ادامه داردگروهای مردم
و مهربانی و محبّت و ملاطفت با مردم را در دل خویش جای ده ، و هرگز به سان جانور درنده مباش که خوردن آنان را غنیمت شماری ؛ زیرا که مردم دو دسته اند ، یا برادر دینی تو هستند ، و یا هم نوع تو (منظور غیر مسلمانان است ) ، که (در هر صورت (از آنان لغزشی سر می زند ، و دستخوش آفتها می شوند ، و عمداً یا سهواً خلاف می کنند، بنابراین آنان را مورد عفو و گذشت قرار ده همچنان که تو خود دوست داری و می پسندی که خداوند تو را مورد عفو و گذشت قرار دهد ؛ زیرا که تو مافوق آنها هستی ، و کسی که تو را فرمانروایی داده مافوق توست ، و خدا مافوق کسی است که تو را به فرمانروای گماشته است ، و از تو خواسته است که کارشان راانجام دهی وآنان را سبب آزمایش تو قرار داده است.رازداری
و باید دورترین رعیت از تو و منفورترین آنان به نزد تو کسانی باشند که از مردم عیب جو ترند زیرا ، (طبیعی است) در مردم عیبهایی وجود دارد و والی به پوشاندن آنها سزاوارتر است پس ، در بر ملا شدن عیبهایی که از تو پنهان است کنجکاوی مکن ، بلکه بر توست که آنچه برایت آشکار شود پاک گردانی و ( عیبهای مردم را توجیه و پرده پوشی کنی ) ، و درباره آنچه از تو پنهان است خداوند ، خود ، داوری خواهد کرد.بنابراین ، تا می توانی عیب پوشی کن تا خداوند هم عیبهای تو را که دوست داری از مردم پنهان بماند ، پوشیده بدارد گره هر کینه را از مردم بگشای(با خوشرفتاری با مردم کینه هارا از دلهای مردم بزدای ) و سبب هر دشمنی و کینه خواهی را از خود بر کَن ، و از آنچه برایت روشن نیست چشم پوشی نما ، و سخن سخن چین را زود باور مکن، زیرا که سخن چین صداقت و راستی ندارد ، هر چند خود را از خیرخواهان وانمود کند .
نیکی کردن به ملّتبدان که هیچ چیز بیشتر مایه خوشبینی والی به رعیتش از این نیست که به آنها احسان کند ، و زحمت و هزینه های آنها را بکاهد ، و آنها را مجبور به کاری که موظف به آن نیستند نکند. پس باید در این باب کاری کنی که تو را به رعیّتت خوشبین گرداند ؛ زیرا که خوشبینی رنج بسیاری را از تو دور می کند، و سزاوارترین کسی که بدو بدبین باشی آن کسی است که با او بد رفتاری کرده ای.
رسیدگی به رفتار و عملکرد کارمندان نیز به کارهای آنان رسیدگی کن ، و بازرسهای راستگوی و وفادار بر آنها بگمار ،زیرا ، رسیدگی و بازرسی نهانی به کارهای ایشان آنان را به امانتداری و مدارا با مردم وا می دارد. دستیاران را نیز زیر نظر بگیر ، و اگر یکی از آنان دست به خیانت گشود و گزارشهای جاسوسان و بازرسانت آن را تأیید کرد به گواهی همان گزارشها اکتفا کن و او را کیفر بدنی ده ، وهر چه از کار خود به دست آورده از او باز ستان ، و خوار و بی مقدارش گردان ، و داغ خیانت بر او زن ، و طوق ننگ بدنامی را بر گردنش آویز.توجه به مستضعفان
دیگر آن که خدا را خدا را ، درباره طبقه پایین و بیچاره یعنی مستضعفان و نیاز مندان و بینوایان و زمینگیران و دردمندان ؛ همانا در این طبقه محروم گروهی خویشتن داری کرده ، و گروهی به گدای دست نیاز برمی دارند پس به خاطر خدا حقّی را که خداوند برای این طبقه قرار داده است ، پاس بدار. و بخشی از بیت المال و سهمی از غلاّت زمین های غنیمتی اسلام در هر شهری را به این طبقه اختصاص بده ؛ زیرا برای دورترین مسلمانان همانند نزدیکترین آنان سهمی مساوی است و تو مسؤول رعایت آن می باشی پس مبادا سر مستی حکومت تو را از رسیدگی به آنان باز دارد ؛ زیرا هرگز داشتن کارهای فراوان و مهم توعذری برای ترک مسؤولیتهای خُرد وکوچک نخواهد بود.پس توجه خود را از آنان بر مگیر ، و متکبرانه از آنان روی مگردان ، و به امور آنان که به تو دسترسی ندارند و چشمها به آنان با حقارت می نگرند و دیگران ایشان را کوچک می شمارند ، رسیدگی کن و برای این اقشار ، از افراد مورد اطمینان خود که خدا ترس و فرو تنند فردی را انتخاب کن تا مشکلات آنان را به تو گزا رش کنند سپس در رفع مشکلاتشان به گونه ای عمل کن که نزد خداوند ، آن گاه که دیدارش می کنی ، معذور باشی ؛ چراکه این گروه از مردم بیش از دیگران نیازمند دادگری هستند ، پس با اداکردن حق همه اینان نزد خداوند عذر و حجّت داشته باش.یتیمان و کودکان
وبه یتیمان و سالخوردگان نیز که چاره ای ندارند و دست نیاز خواهی بر نمی دارندرسیدگی کن و این وظیفه ای سنگین بردوش زمامداران است ، هر چند حق ، تمامش سنگین است ، اما خدا آن را بر مردمی که عاقبت طلبند سبک می گرداند پس در این راه شکیبایی ورزیدند و به درستی و راستی وعده ای که خدا به ایشان داده است اطمینان کردند.نیازمندان
پاره ای از وقت خود را به نیازمندان اختصاص بده تا در آن وقت شخصاً به کار آنان بپردازی ، و همگان را به حضور پذیر ، و در آن مجلس به خاطر خدایی که تو را آفریده است فروتن باش سربازان و نگهبانان و افراد پلیس خود را از تعرّض به آنها باز دار تا گوینده شان بدون ترس و لرز با تو سخن به گوید، چرا که خود بارها از رسول خدا(ص) شنیدم که می فرمود: لن تقدس أمه لایؤخذللضعیف فیها حقه من القوی غیر متتعتع ؛ ملّتی که ضعیف آن حق خود را بی ترس و لرز از قوی نستاند هرگز روی سعادت را نمی بیند. آن گاه ، خشونت و درشتگری های آنان و نا توانی شان در سخن گفتن را تحمل کن ، تند خویی و تکّبرت را از آنان دور ساز تا بدین وسیله خداوند سایه های رحمتش را بر تو بگستراند و پاداش طاعتش را بر تو واجب گرداند ، آنچه به مردم می بخشی گوارا داشته باش ، و اگر چیزی را از کسی باز می داری با مهربانی و پوزش خواهی همراه باشد.در میان مردم باش
هرگز خود را از مردم به مدت طولانی پنهان مدار ؛ زیرا ، پنهان شدن حکمرانان ازمردم شاخه ای از تنگ خویی کم اطلاعی در امور است ، و نهان شدن از مردم زمامداران را از دانستن آن چه بر آنان پوشیده است باز می دارد و در نتیجه کار بزرگ در نظرشان کوچک می نماید و کار کوچک ، بزرگ ، زیبا زشت و زشت، زیبا ، وحق با باطل آمیخته می شود.حکمران هم بشر است و آن چه را که مردم از او پنهان بدارند نمی داند ، و حق را نیز نشانه هایی نباشد که با آنها انواع راست از دروغ شناخته شود ، و تو از دو حال خارج نیستی یا انسانی هستی که در راه حق گذشت و بخشش داری ، پس سبب پنهان شدنت از حق واجبی که عطاکنی یا کار نیکویی که انجام دهی چیست؟ یا انسانی مبتلا به بخل هستی ، که در این صورت بزودی مردم ، وقتی از بذل و بخشش تو نو مید گردند ، از درخواست کردن از تو باز ایستند از این گذشته ، بیشتر کارها و نیازهای مردم به تو از مواردی است که برای تو رنج و هزینه ای ندارد، مانند شکایت کردن از ستمی یا درخواست انصاف و دادرسی در معامله ای.همیشه با حق باش
وحق را درباره کسی که سزاوار آن است ، از خویش و بیگانه ، اجرا کن ، و در این کار شکیبا باش و پاداش از خدا خواه ، در اجرای حق و) عدالت ( به خویشاوندان و نزدیکانت زیان رسد ، و سختی و گرانی این کار را به خاطر عاقبتش تحمل کن که عاقبت آن خوش و پسندیده است. اگر رعیت بر تو گمان ستمگری برد ، دلایل کار خویش را برای ایشان توضیح بده و با این روشنگری ات بدگمانیهای آنان را از خود دور گردان ، که با این رفتار نفس خویش را ریاضت دهی (وبه عدالت عادتش دهی) ، با رعیت خویش مهربان شوی ، و با این روشنگری به مقصود خود که همانا قرار دادن آنان در مسیر حق است ، نایل آیی.هرگز صلحی را که دشمنت تو را بدان فرا می خواند و رضای خدا نیز در آن است ، ردّ مکن ؛ چرا که صلح مایه آسایش سپاهیانت و آسوده گشتن تو از دغدغه هایت ، و امنیت سر زمینت می باشد ، اما پس از صلح با دشمنت از او کاملاً بر حذر و محتاط باش ؛ زیرا دشمن گاه برای غافلگیر کردن تو نزدیک می شودپس همواره هشیار باش و از خوش گمانی بپرهیز.وفاداری و امانتداری
اگر با دشمن خود پیمان بستی یا به او امان دادی به پیمان خویش وفادار بمان وبه عهدی که داده ای پایبند باش و از عهد و زنهاری که داده ای با جان خویش دفاع کن ؛ زیراکه مردم با وجود عقاید گوناگون و اندیشه های متفاوت بر هیچ یک از واجبات خداوند به اندازه وفای به عهد و احترام به آن همداستان نیستند.حتی پیش از اسلام ، مشرکان نیز وفای به عهد را در میان خود لازم می شمردند چون عواقب ناگوار پیمان شکنی را دریافته بودند پس در آن چه به عهده گرفته ای خیانت مکن و پیمانت را مشکن ، و دشمنت را مفریب ؛ چرا که تنها نادان شور بخت است که بر خدا دلیری و گستاخی می کند، خداوند پیمان خویش را ، از سر مهر و رحمتش ، مایه امان در میان بندگانش قرار داده است ، و حریمی که در استواری آن بیارَمند و در پناه آن جای گیرند پس نه پیمان شکنی رواست و نه خیانت و فریبکاری و پیمانی مبند که بهانه و علت تراشی در آن راه داشته باشد ، و پیمان محکم و استوار ببند و به سخنان نا به جا و چند پهلو مانند) توریه و تعریض( تکیه مکن.از خونریزی بپرهیز
از بنا حق ریختن خونها بپرهیز، زیرا که هیچ چیز بسان خونریزی بناحق ( کیفر) خداوند را نزدیک و رنج را بزرگ نکند و نعمت را از کف نبرد و عمر را کوتا نسازد ودر روز رستاخیز خدای سبحان ابتدا به داوری میان بندگانی که خونریزی کرده اند می پردازد.پس مبا دا که پایه قدرت خود را با بناحق ریختن خونها تقویت کنی ؛ چراکه خونریزی نه تنها قدرت را به سستی و ناتوانی می کشاند بلکه آن را از میان بر می دارد و به دیگران منتقل می سازد. اگرمرتکب قتل عمد شدی نه در برابر خدا معذوری نه در برابر من ؛ زیرا قتل عمد موجب قصاص می شود و اگر دچار خطایی شوی و تازیانه یا شمشیر ریاست تو در کیفر دادن از حدّ بیرون رفت( چه آن که در مشت زدن و بالاتر از آن بیم قتل است) مبادا نخوت حکومت تو را از پرداخت خونبها به اولیای مقتول مانع گردد .انحصار طلبی ممنوع
زنهار از به انحصار درآوردن چیزی که مردم در آن سهم یکسان دارند ، و یا تغافل از کاری که به تو مربوط می شود و همه از آن اگاهند ؛ زیرا آنچه را که به ناروا گرفته باشی از چنگ تو در آورند ، و پرده از کارهایت کنار رود و داد مظلوم از تو گرفته شود.مهار خشمت را در اختیار گیر و بر تندی عصبانیت و ضرب دستت وتیزی زبانت مسلّط باش ، و با خود داری از هیجان و به تأخیر افکندن خشم و تندی خویشتن را از این صفات ( مذموم ) نگهدار تا آن که خشمت فرو نشیند و بر خود مسلّط شوی ، و تو هرگز بر خود مسلّط نشوی مگر آن که بیشتر فکر و ذکرت یاد معاد و بازگشت به سوی پروردگارت باشد.بر توست که همواره حکومتهای دادگر یا راه و رسمهای نیکویی که در گذشته بوده یا حدیثی که از پیامبر(ص) بر جای مانده یا واجبی را که در قرآن آمده است به یاد آوری و به آن چه ما به دان عمل می کرده ایم و تو شاهد آن بوده ای اقتداکنی و بکوشی تا آن چه را من در این عهدنامه به تو سفارش کردم و بدین وسیله حجت خویش را بر تو تمام ساختم تا آن گاه که نفست به هوی و هوس شتابد ، بهانه ای نداشته باشی ، پیروی کنی.(۱۱۲) رحمت اسلامی و سایر جانداران!رأفت و رحمت اسلامی نه تنها تمام انسانها را(با قطع نظر از کیش و آیین آنها ) شامل می شود، بلکه سایر موجودات و جانداران را نیز در بر می گیرد!بر همین اساس در تعالیم اسلامی ، روایاتی وجود دارد که پیرامون حقوق حیوانات سخن می گوید، به نمونه آن اشاره می کنیم، تا هرچه بیشتر با گستره رحمت و محبّت اسلامی آشنا شویم:پیامبر گرامی اسلام(ص) برای چهارپایان شش حق بیان فرموده ، که صاحبان این حیوانات باید این حقوق را محترم بشمارند، و آن را رعایت کنند. )یَبْدَءُ بِعَلَفِها اِذا نَزَلَ) هنگامی که به منزل می رسد، اوّل به سراغ آب و غذای حیوانات برود؛ آن را سیراب کند و غذایش دهد ؛ سپس به فکر غذای خویش باشد.( وَیَعرِضُ عَلَیْها الماءَ اِذا مرَّبِه) ؛به هنگام سفرو در بین راه، هرجا به نهر آبی رسید، حیوان را به کنار آب ببرتا اگر تشنه بود آب بخورد.( وَلا یضرِبُ وَجْهَها فَاِنَّها تُسَبِّحُ بحَمْدِ رَبَّها) ؛اگر می خواهید حیوان با سرعت بیشتر حرکت کند، با تا زیانه بر سر و صورتش نزند؛ زیرا حیوانات نیز به ذکرو تسبیح خداوند مشغول هستند، و سزاوار نیست بر سر و روی حیوانی که تسبیح خدا می گوید تازیانه زده شود.( وَ لا یَقِفُ علی ظَهرِها اِلا فی سَبیلِ اللهِ) بر پشت حیوانِ متوقّف ، سوار نگردد،) مگر در راه خدا(مثلاً در میدان جنگ، که در آن جا سوار بودن بر حیوان در حال توقّف هم اشکالی ندارد، چون اگر به خاطر رعایت حال حیوان پیاده شود، احتمال غافلگیری توسّط دشمن می رود .) وَ لا یَحمِلُها فَوْقَ طاقَتِها( حیوانات هم قدرت و تحمل محدودی دارند، باید توانایی حیوان را درنظر بگیرد، وبیش از توانش بر او حمل نکند.وَ لا یُکَلَّفُها مِنَ الْمَشْیِ اِلا ما تُطیقُ( نه تنها در مورد بارکشی ، بلکه در طیّ مسافتها و سفرها نیز باید مراعات حیوانات را نمود، و به اندازه طاقت و تحمّلشان از آنها سواری گرفت.(۱۱۳)
مهربانی با حیوانات در فرمایشات حضرت علی(ع)
پس آنچه نزد تو گرد آید سریعاً نزد ما بفرست تا آن را در جای که خداوند فرمان داده است صرف کنیم و چون آنها را به امین خود سپردی به او سفارش نما که میان ماده شتر و بچه شیرخواره اش جدای نیندازد ، و هرچه شیر دارد ندوشد که این به بچه اش لطمه زَنَد ، و یا سواری آن را خسته و وامانده نسازد ، و در دوشیدن و سواری میان آن و شترهای دیگر عادلانه عمل کند و باید حیوانی را که خسته شده است استراحت دهد ، و آن را که سُمش ساییده و از رفتن ناتوان گردیده است آرام و آهسته براند .و از هر برکه و آب گاهی که می گذرند آنها را بر سرآب برد ، وآنها را از زمین های گیاهدار به راهها و جادها ی بی گیاه نَبَرد ، و هر از چند ساعتی استراحتشان دهد ، و در جاهایی که اندک آب و گیاهی وجود دارد مهلت شان دهد.(۱۱۴)
نتیجه این قسمت:
این امور ، دستورات ظریفی است که در دنیای امروز نه تنها به آن عمل نمی شود و کسی به آن توجّهی ندارد، بلکه بسیاری قدرت درک و تحلیل آن را هم ندارند؛ راستی! آیینی که به تمامی این ریزه کاریها توجّه دارد و پیراوانش را به آن دستور می هد، آیینی که سر و پا رحمت و محبت،صفا وصمیمیت،مواسات و برابری است، دینی که قانون اساسی آن محبت است ، دینی که در میدان جنگ دم از رحمت می زند، دینی که رحمتش نه تنها شامل همه انسانها( ازمسلمان وغیرمسلمان) بلکه شامل حیوانات نیز می شود، آیا به چنین دینی بر چسب خشونت می چسپد ؟ آیاسزاواراست به چنین دینی نسبت خشونت زد؟ آیا جنایت که امروز وهّابیّت والقاعده مرتکب می شود ازاین تعالیم(رحمت للعالمین)مایه گرفته است؟ هرگز!
ج) سیر? عملی اسلام با مخالفانش
پیامهای صلح پیامبر اسلام با مخالفان حاکی از این است که سیا ست اسلام بر انکار استقلال داخلی مخالفانش استوار نیست با وجود جهانی بودن دین اسلام ، موجودیت و استقلال ملّت و ادیان دیگر در قلمروحکومت اسلامی موجود و محفوظ بوده دلیل این مطلب نامه های است که رسول اکرم برای گروهی از سران و حاکمان نوشتند و از این طریق موجودیت آنان را به رسمیت شناختند. دلیل دیگر پیمان نامه های است که در دوران حکومت پیامبر اسلام با ملّت های گوناگون امضاء شده است.در تمام موارد تا هنگام که ملّت های غیر مسلمان به پیمان خودوفادار بودند اسلام پیمان صلح را نقص نمی کردند زیرا نقض پیمان از نظر اسلام گناهی نا بخشودنی است.در سیره ی پیامبر(ص) پیمانهای صلح و همکاری فراوانی دیده می شود که بررسی کامل آن ، به تدوین چندین جلد کتاب نیاز دارد.(جهت اطلاع بیشتر به کتاب مکتب الرسول)مراجعه شود امّا ما در این قسمت به صورت خلا صه در سه فصل که هر فصل آن حاکی از رفتار مسا لمت آمیز اسلام وپیامبر مکرم(ص) آن با مخالفانش است که در هر فصل آن به دونمونه اشاره می کنیم وآن سه فصل پیمان نامه های صلح اسلام با مخالفان ،رفتار مسالمت آمیزاسلام درمقابل دشمنانی کینه توز وخشونت طلب ونامه های پیا مبر اکرم(ص)به زمام داران جهان است.
فصل اول
الف) پیمان یا منشور مدینه
این پیمان ، نخستین قرارداد بین المللی در اسلام و مهم ترین و جامع ترین پیمانی است که توسط پیامبر(ص) بین مسلمانان ، مشرکان و یهود منعقد شد. در این پیمان ، رابطه ی بین مسلمان(اعم از مهاجر و انصار ) و رابطه میان مسلمانان و یهود و هم چنین رابطه میان مسلمانان و مشرکان و وظایف هر دسته مشخص شده هدف اساسی این پیمان ، حفظ امنیت و هم زیستی مسالمت آمیز جوامع گوناگونی بود که در مدینه می زیستند.
به قسمتهای از آن پیمان توجه شما را جلب می کنیم:
بزرگ ترین قرار داد و سند تاریخی
بسم الله الرحمن الرحیم
پیمانی است که ( محمد) رسول خدا ، میان مسلمانان قریش ، یثرب وکسانی که از آنان پیروی کرده و با آن ها به جهاد برخاستند منعقد ساخته است.
بند اوّل
۱. امضا کنندگان پیمان، ملت واحدی را تشکیل میدهند .مهاجران وقریش،به رسم سابق خویش قبل از اسلام درپرداختن خون بها باقی هستند. اگر فردی از آنها کسی را کشت ، یا فردی از آنان اسیر گردید؛ باید به کمکِ هم خون بهایش را بپردازد و اسیر خود را بخرند…
۲ مسلمانان باید افراد از پای درآمده را کمک کنند و در مخارج سنگینی که بر اثر دادن خون بها، آزاد کردن اسیر دامن گیر مؤمنی می گردد، باید او را یاری کنند.
۳ .مؤمنان پرهیزکار باید بر ضد هر فردی که از آنان سر کشی کند، یا در صدد بیداد و ستم درآید ، متحد شوند؛ اگرچه مجرم فرزند یکی از آنها باشد…
۴ . پیمان و عهد خدا با تمام مسلمانان یکی است از این رو ، پست ترین آن ها می تواند تعهداتی در برابر کفّار به ذمه بگیرد( اگر مسلمانی به کافری پناه داد تمام مسلمانان باید امان او را محترم شمارند) .
.۵ مسلمانان دوست و پشتیبان یکدیگرند.
۶. هر فردی از یهودیان از ما پیروی کند و اسلام بیاورد ، از کمک و یاری ما بر خوردار خواهد بود، و تفاوتی میان او و مسلمانان دیگر نخواهد بود و کسی حق ندارد او را ستم کند و یا دیگری را بر ضد وی تحریک کرده و دشمن او را یاری کند.
۷. در عقد پیمان صلح باید مسلمانان متحد شوند، و هیچ مسلمانی بدون جلب نظر مسلمانان دیگر جز عدالت و مساوات نمی تواند صلح برقرار کند.
۸ . گروه های مسلمانان به تناوب به جهاد می روند، تا خونی که از آن ها در راه خدا ریخته می شود مساوی باشد.
۹. مسلمانان بهترین مسلک و محکم ترین آیین را دارند…
۱۰. هرگاه مسلمانی بی جهت مسلمانی را بکشد و جنایت از طریق دلایل شرعی ثابت گردد، شخص قاتل اعدام می گردد مگر این که اولیای مقتول از او درگذرند و در هر صورت وظیفه مسلمانان اتحاد و یگانگی برضد قاتل است.
.۱۱هر فردی که به مندرجات این پیمان اعتراف کند و به خدا و رسولش ایمان بیاورد، حق ندارد بدعت گذار و یا جنایت کاری را یاری کند، یا به او پناه دهد و هر کس او را یاری کند، یا پناه دهد خشم خداوند بر او باد و هرگز غرامت و خسارتی از او پذیرفته نیست.
.۱۲ مرجع حل اختلاف همیشه خدا و محمد(ص) است.
بند دوم
۱۴ .تا آن جا که مسلمانان برای حفظ مدینه می جنگند ، یهودیان باید به سهم خود هزینه جنگی بپردازند. (چون یهودیان نیز در مدینه ساکن هستند و مدینه متعلق به آنها هم است)
۱۵. یهودیان بنی عوف (بنی عوف تیره ای از انصارند) ، با مسلمانان متحد و در حکم یک ملتند و مسلمانان و یهودیان در آیین و دین خود آزادند ، بندگان آن ها از این بند مستثنی نیستند ، یعنی آنان هم در آیین خود آزادند، مگر گناه کار و بیدادگران که آنان فقط خود و اهل بیت خود را هلاک می کنند. (زیرا معمولاً اهل بیت ظالم از خود وی پیروی می کنند) منظور از استثنا این است که روابط و اتحاد در میان آن دسته از یهود و مسلمان بر قرار است که ظالم و بی دادگر نباشد…
۱۶ .باید خوبی و نیکی امضا کنندگانِ این پیمان بر گناهانشان پیروز گردد.
۱۷ .هم پیمانان تیره بنی ثعلبه حکم آنان را دارند.
۱۸ .کسانی که با یهود هم رازند، حکم خود آنان را دارند.
۱۹ .هیچ کس حق ندارد بدون اجازه) محمد) از این اتحادیه بیرون برود.
۲۰ .خون هر مجروحی(تا چه رسد به مقتول)از این افراد محترم است و هر کس خون کسی را بریزد قصاص دامن گیر او شده و سر انجام خود و اهل بیت خود را هلاک کرده است ؛ مگر این که قاتل ستم دیده باشد.
۲۱ .در جنگ هایی که یهودیان و مسلمانان دوشا دوش هم می جنگند، هزینه هرکدام بر عهده خود آن هاست و هر کس که با متحدان این پیمان به جنگند باید متحداً با او جنگید.
۲۲ .مناسبات هم پیمانان بر اساس خوبی و نیکی است و باید از بدی دور باشند.
۲۳ .هیچ کس نباید در حق هم پیمان خود ستم کند؛ در چنین صورتی باید ستم دیده را یاری کرد.
۲۴ .داخل (یثرب) برای امضا کنندگان این پیمان منطقه حرم اعلام می گردد. (همه در امن و امان هستند)
۲۵ .جان همسایگان ، کسانی که پناه داده شده اند، بسان جان ما است نباید به او ضرر رسانید.
۲۶ .هیچ زنی جز با اجازه کسانش پناه داده نمی شود.
۲۷ .مرجع اختلاف برای امضاکنندگان این پیمان اعم از مؤمن و غیره (محمد) است. خداوند با کسی است که این پیمان را بیشتر محترم شمارد.
بند سوم
۲۸ .امضا کنندگان این پیمان، دفاع مشترک( یثرب) را بر عهده دارند.
۲۹. هرگاه مسلمانان ، یهود را برای صلح با دشمن دعوت کردند باید بپذیرند و هرگاه چنین دعوتی از طرف یهود انجام گیرد، مسلمانان باید قبول کنند، مگر این که دشمن با آیین اسلام و نشر آن مخالف باشد.
۳۰ .یهودیان اوس، اعم از غلام و آقا مشمول این قرار داد می باشند.
بند چهارم
۳۱ .این قرار داد از ظالم و مجرم حمایت نمی کند.
۳۲ .هرکس در مدینه بماند، در امان است و هر کس از آن جا بیرون برود ، در امان است مگر ستم کار و گناه کار.این پیمان را با این جمله ختم کرده است:و إن الله جار لمن برّ واتّقی و محمد رسول الله ؛خدا پناه دهنده نیکوکاران و پرهیزکاران است و محمد پیامبر خداست.این قرار داد سیاسی- که ما به قسمت های از آن اشاره کردیم – نمونه کاملی از روح آزادی عقیده ، رفاه اجتماعی ، لزوم همکاری در امور همگانی در اسلام است بالاتر از همه، این پیمان اختیارات رهبرو مسؤلیت عموم امضاء کنندگان را روشن کرده است(۱۱۵).
ب) صلح حدیبیّه(پیمنان صلح پیامبر بامشرکان مکه)
پیامبراسلا(ص) به مسافرتی صلح جویانه و مسالمت آمیز دست زد بدین قرار که کاروانی حدود هزارچهارصد تا ششصد نفر را برای حج آماده و از قبایل عرب، هرچند مشرک بودند، به همراهی دعوت کردند؛ تا بدین وسیله، هم تبلیغی برای اسلام شده باشد و هم چهره ی واقعی قریش که خود را پرده دار کعبه و منادیان امنیت و صلح می دانستند، آشکار شود، کاروان در منطقه ی( حدیبیه) با لشکر مسلح دشمن مواجه شد کاروان پیامبر(ص) به طور رسمی تصمیم خود را بر حج خانه ی خدا میان مسلمانان اعلام کردند، و به وسیله پیک هایی، به مشرکان قریش نیز ابلاغ کرد از آن جا که نبرد با حاجیان ، عملی بسیار زشت و بر خلاف سنت های دیرین عرب بود، به ویژه از جانب مکیان که همیشه به میزبانی حجاج از هرطایفه و قشری افتخار می کردند،در تصمیم به جنگ با مسلمانان مردد شدند و سرانجام پیمان نامه ی (صلح حدیبیه) میان قریش و رسولخدا(ص) منعقد شد بر اساس این پیمان، مقرر شد روابط حسنه بین قریش و مسلمانان بر قرار شود.(۱۱۶)
متن پیمان حدیبیه
سرانجام پس از توافق در عناوین پیمان، قراردادی میان پیامبر و قریش ، تحت شرایطی بسته شد که موادی آن را یاد آور می شویم:
۱. قریش و مسلمانان متعهد می شوند که مدت ده سال جنگ و تجاوز را بر ضد یکدیگر ترک کنند تا امنیت اجتماعی و صلح عمومی در نقاط عربستان مستقر گردد.
۲ .اگر یکی از افراد قریش بدون اذن بزرگتر خود از مکه فرار کند و اسلام آورد، و به مسلمانان به پیوندد؛ محمد(ص) باید او را به سوی قریش باز گرداند، ولی اگر فردی از مسلمانان به سوی قریش بگریزد؛ قریش موظف نیست آن را به مسلمانان تحویل دهد.
۳ . مسلمانان و قریش می توانند با هر قبیله ای که خواستند پیمان برقرار کنند.
۴. محمد(ص) و یاران او امسال از همین نقطه به مدینه باز می گردند، ولی در سالهای آینده می توانند آزادانه ، آهنگ مکه نموده و خانه خدا را زیارت کنند؛ مشروط بر اینکه سه روز بیشتر در مکه توقف ننمایند، و سلاحی جز سلاح مسافر ، که همان شمشیر است همراه نداشته باشد.
۵ .مسلمانان مقیم مکه ، به موجب این پیمان می توانند آزادانه شعائر مذهبی خود را انجام دهند، و قریش حق ندارد آنهارا آزار دهد ، و یا مجبور کند که از آیین خود بر گردند و یا آئین آنها را مسخره نماید.
۶ .امضاءکنندگان متعهد می شوند که اموال یکدیگر را محترم بشمارند ، و حیله و خدعه را ترک کرده و قلوب آنها نسبت به یکدیگر خالی از هر گونه کینه باشد.
۷ .مسلمانانی که از مدینه وارد مکه می شوند، مال و جان آنها محترم است. (۱۱۷)
سروش آزادی
سروش آزادی از لا به لای این پیمان به گوش هر خردمند بی غرضی می رسد. با این که هر یک از مواد این پیمان قابل تقدیر است، ولی نقطه حساس و شایان توجه آن، همان ( ماده دوم) است که آن روزخشم گروهی را برانگیخت. یاران پیامبر از این تبعیض، فوق العاده ناراحت شدند و حرف های را زدند که نباید درباره تصمیم رهبری مانند پیامبراسلام بزنند؛ این ماده مانند مشعل فروزان هنوز می درخشد طرز تفکر پیامبر را در نحوه تبلیغ و اشاعه اسلام معرفی می کند و از ظاهر آن، احترام وصف ناپذیری که آن رهبر عالی قدر به اصول آزادی قایل بود، کاملاً هویداست. پیامبر گرامی در برابر اعتراض دسته ای از یاران خود، که چرا ما پناهندگان قریش را تحویل دهیم، ولی آنان موظف به تحویل فراری ما نباشند، چنین فرمود: مسلمانی که اززیر پرچم اسلام به جانب شرک فرار کند و محیط بت پرستی و آیین ضد انسانی را بر محیط اسلام و آیین خدا پرستی ترجیح دهد حاکی از این است که اسلام را از جان و دل نپذیرفته و ایمان او بر پایه صحیح استوار نبوده است و چنین مسلمانی به درد ما نمی خورد. اگر ما پناهندگان قریش را تحویل می دهیم، از این نظر است که اطمینان داریم خداوند وسیله نجات آن ها را فراهم می آورد. نظر اسلام با اصول و موازین عقل و منطق همراه بود و این مطلب با گذشت زمان، به خوبی آشکار شد، زیرا چیزی نگذشت که بر اثر حوادث ناگواری که از این ماده متوجه قریش می شد، خود آنان، خواستار لغو این ماده شدند. این ماده، پاسخ کوبنده به غرض ورزی بسیاری از خاور شناسانی است که اصرار می ورزند علت پیشرفت اسلام را، همان زور شمشیر قلمدادکنند. آنان نمی توانند این افتخار را برای اسلام ببینندکه در مدتی کوتاهی چگونه بسیاری از کرانه های زمین را فراگرفت، لذا به ناچار برای مشوب ساختن اذهان،غرض ورزی کرده ، علت پیشرفت آن را قدرت و زور بازوی مسلمانان معرفی می کنند؛ در صورتی که این پیمان در شبه جزیره در حضور رهبر و در برابر دیدگان هزاران نفر بسته شد، کاملاً می تواند روح اسلام و تعالیم عالی آن را، منعکس سازد.با این همه،بسیار دور از واقع بینی است که بگوییم: زور شمشیر باعث پیشرفت اسلام و مسلمانان شده است(۱۱۸). شایان ذکر است همچنان که در توضیع برخی از آیات گذشت، پیمانهایی که با کفار بسته شده تا زمانی که آنان بر عهد خود پایبند باشند لازم است رعایت شود یرای مثال عمل به قرار داد امان که در جنگ توسط آحاد مسلمین یا فرمانده آنان با آحاد کفار حربی یا گروه های از آنان بسته می شود لازم و ضروری است و حتی حاکم مسلمین حق نقض آن را ندارد.در تاریخ اسلام مشاهده می کنیم تا زمانی که مشرکان مکه بر قرار داد صلح حدیبیه پایبند بودند، پیامبراکرم (ص) با وجود قدرت به آنان تعرض نکرد وفتح مکه پس از نقض های مکرر قرار داد مزبور صورت گرفت و یا حضرت بر پیمان خود با یهودیان اطراف مدینه تا قبل از شرکت آنان در جنگ علیه مسلمانان استوار بودند، به طور کلی باید گفت که از دیدگاه اسلام ، فسخ یک طرفه قرارداد هایی که با غیر مسلمانان به طور صحیح منعقد شده از طرف حکومت و مسلمانان مجاز نیست. آیا دینی که تا این اندازه بادشمنان خودش سعه صدر نشان می دهد وموارد فوق را اصول غیر قابل تغییر خود می داند دین خشونت است؟ چنانچه آقای شریعتی در رابطه باحقوق اقلیت ها دراسلام می نویسد: کرامت انسانی، عدالت ، هم گرایی و وفا به عقود از مبانی حقوق اقلیت ها به شمار می رود،..(۱۱۹).
فصل دوم
الف) رفتار مسالمت آمیز بامشرکان ستیزه جو
سرزمین مکه، پایگاه شرک ومشرکان بود و اهل کتاب به دلیل کمی افراد، در این شهرها جایگاه نداشتند.اسلام در این پایگاه ظهور کرد؛ بنابراین، بر محور (وحی) و( معاد) بود پیامبراسلام با ادله ی منطقی و با تلاوت آیات قرآن، روح و جان مشرکان را مخاطب قرار می دادند و از آنان می خواستند که تعقل و تفکر کنند و خود را از زنجیرهای اوهام و عقاید جاهلی برهانند.در مقابل، مشرکان به انکار و سخنان نا شایست زبان گشودند و انواع آزارها را ضدّ پیامبر(ص) و پیروان اندک او اعمال کردند .به تدریج ، اسلام به قلب ها جای گرفت و گروندگان به این آئین توحیدی روبه فزونی گذاشت. تلاش سران کافر قریش برای جلوگیری از ایمان آوردن مردم به جایی نرسید و روش ملایم و منطقی پیغمبر اکرم(ص) نیز آنان را بیش از پیش خشمگین ساخت و بر بدرفتاری و آزار آنان افزود.هر قبیله به آزار افراد مسلمان پرداختند و آنان را به حبس، زدن ، گرسنگی، تشنگی و غیره شکنجه می دادند. ازجمله کارهای کافران قریش ، قتل پدر و مادر (عمار ) است ( سمیه) مادر عمار، نخستین کسی است که در راه اسلام به شهادت رسید. (یاسر) پدر عمار نیز در مکه شهید شد. اُمیّه بن خَلف، از سران کافران، بلال حبشی را در گرمای شدید نیم روز به پشت می خواباند و دستورمی داد سنگی بزرگی بر سینه وی نهند؛ سپس به وی می گفت: (باید به همین صورت بمانی تا بمیری یا به محمد کافر شوی و ( لات) و (عزّا) را پرسشکنی. او در زیر شکنجه ( اَحداَحد) می گفت(۱۲۰) چون رسول خدا(ص) دیدند که اصحاب بی پناه ایشان سخت گرفتار و تحت فشارند و امکان حمایت از آنان نیست، به آنان فرمودند:کاش به کشور حبشه می رفتید،زیرا ، در آن جا پادشاهی است که نزد وی بر کسی ستم نمی رود و آن جا سرزمین راستی است؛ باشد که از این گرفتاری برای شما فرجی قراردهد.(۱۲۱) به دنبال آن، جمعی از مسلمانان که از فشار و آزار دشمن به ستوه آمده بودند،دیار غریب و دوری از وطن را اختیارنموده، رهسپار حبشه شدند و این نخستین هجرتی بود که در اسلام روی داد.آنان در سر زمین حبشه هم از آزار قریش در امان نبودند، فرستادگان کافران قریش به حبشه رفتند و از( نجاشی) پادشاه حبشه خواستندتا مسلمانان را به مکه باز گرداند؛ ولی نجاشی به آنها پاسخ رد داد.خود پیامبر(ص) نیز مدتی به شهر طائف پناه بردندو بدین ترتیب، بت پرستان قر یش و مکه بیشتر به هیجان آمدندو حس کینه توزی و انتقام جویی آنان از پیامبر(ص) و مسلمانان تشدید شد و درطائف نیز بر پیامبراکرم سخت گیری کردند و آن حضرت را مسخره نمودند تا آن جا که از هرطرف رسول خدا را سنگ باران می کردند و آن حضرت را مجروح نمودند تا این که پیامبر اکرم(ص) مجبور شدند از طائف خارج شوند.(۱۲۲) قریش در جبران شکست های پی در پی برآن شدند تا رسول خدا(ص) را و یاران آن حضرت را در تنگنای سخت ترین فشارها قرار دهند با این انگیزه، چهل تن از سران قریش با هم پیمان بستند در این پیمان قریش تعهد کردند تا از هرگونه داد و ستد و پیوندسببی با بنی هاشم و بنی عبدالمطلب خوداری کند با محاصره سیاسی و اقتصادی قریش، مسلمانان دوره سخت را در محلی به نام( شعب ابی طالب ) گذراندند. در این دوران ، آنچه بیش از همه چیز اهمیت داشت، حراست از جان پیامبر(ص) بود؛ به ویژه ابوطالب(ع) در این راه تلاشی ستایش انگیز از خود به یادگار گذاشت مسلمانان به مدت سه سال محاصره اقتصادی در این سه سال فشار گرسنگی به حدّی رسیده بود که (سعد وقاص) می گوید: شبی از میان دره بیرون آمدم ، در حالی که نزدیک بود تمام قوا را از دست بدهم ناگهان پوست خشکیده شتری را دیدم ، آن را برداشتم و شستم و سوزاندم، وکوبیدم و بعد با آب مختصری خمیر کرده و از این طریق سه روز به سر بردم!(۱۲۳) از دیگر اعمال کافران قریش، تلاش برای قتل پیامبراکرم (ص) بود. سران قریش، که شمار آنان به چهل تن می رسید، خشمگین از گسترش اسلام و به ویژه نفوذ آن در یثرب ، در دار( الندوه) اجتماع کردند ابوجهل در این جمع پیشنهاد کرد از هر قبیله ای یک شمشیرزن انتخاب شود، آن گاه پیامبر را غافلگیر کنندو خون وی را بریزند و روشن است که کسانش به خون خواهی او نمی توانند شمار فراوانی را قصاص کنند و ناگزیر، به خون بسنده می کنند که پرداختن آن کار آسانی است خداوند پیامبرش را از این توطئه ی شوم آگاه ساخت در آیه ای از قرآن کریم آمده است : وَإِذْیمکُرُ بِکَ الَّذینَ کَفَرُوا لِیُثّبِتُوکَ أَوْ یَقْتُلُوکَ أَوْ یُخرِجوکَ وَ یَمکُرُ اللهُ وَ اللهُ خَیرُ الْمَکرینَ هنگامی را که کافران درباره ی تو نیرنگ می کردند تا تورابه بند کشند یا بکُشند یا( از مکه ) اخراج کنند و ویاد کن، نیرنگ می کردند و خدا تدبیر می کرد، و خدا بهترین تدبیرکنندگان است.(۱۲۴) پیامبراسلام(ص) علی(ع) را در بسترخود خوابانیدوخود، شبانه مکه را به قصد یثرب ترک کرد. دوری و جدایی از کعبه و زادگاه بر حضرت بسیار ناگوار آمدخداوند پیامبرش را دلداری و وعده داد که دگربار به مکه باز خواهد گشت: (اِنّ الّذی فَرَضَ عَلَیکَ القرانَ لرادُّکَ اِلی معادِ (۱۲۵)در حقیقت ،همان کسی که این قرآن را برتو فرض کرد، یقیناً تورا به سوی وعده گاه باز می گرداند …بُعد دیگر تلاش مشرکان قریش، جنگ هایی است که آنان با امکانات و تجهیزات فراوان، برای نابودی مسلمانان به راه انداختن که مهمترین این جنگ ها (جنگ بدر) ، (جنگ اُحد) ، (جنگ خندق) و (جنگ احزاب) است که برای جلوگیری که از اطاله ی کلام ، از توضیع جنگ ها خودداری می شود. پس از جنگ احزاب ، و درسال ششم هجری ، پیامبراکرم(ص) با گروهی از یاران خود به قصد زیارت کعبه از مدینه به سوی مکه رهسپارشدند. مشرکان مکه آماده جنگ شدند و سوگند یاد کرند که به هر وسیله ممکن از ورود مسلمانان جلو گیری گنندپیامبر اکرم(ص) با وجود آن که نیروی کافی برای سر کوبی بت پرستان داشتند، با دشمنان سر سخت خود از در صلح و مسالمت وارد شدند ابتدا نماینده ای پیش سران مکه فرستادند و آنان را به صلح دعوت کردندو یاد آور شدند که مسلمانان به قصد زیارت خانه خدا آمده اند و قصد جنگ و تعرّض ندارند. آنان ابتدا نپذیرفتند ومرکب پیامبر(ص) را پی کردند؛ ولی بار دوم به پیشنهاد صلح پیامبراسلام(ص) تن دادند مشرکان شرایط سنگینی برای صلح پیشنهاد دادند و پیامبراسلام(ص) آن ها را پذیرفتند که از جمله ، تخلیه ی فوری مکه بود. آری، پیامبر اکرم(ص) که منطق شان انسان دوستی و مسالمت و احترام به تعهد ها بود، برای رفع خصومت و ایجاد محیط صلح و آرامش حاضر شدند از تمام حقوق مشروع خود بگذرد.اما مشرکان آن پیمان را که به (پیمان حدیبیه) معروف شد، نقض کردند و افزون برآن، از آزار و اذیت قریش کاسته نشد. مشتی زورگو بر کعبه تسلط یافته بودندو آن را در سلطه ی خود می دانستند و در انحصارطلبی، هیچ مرزی نمی شناختند بیش از نیمی از بعثت پیامبر(ص) به مدارا با آنان گذشت و کم ترین سودی نداشت پیامبر خدا نمی توانستند بیش از این زورگوی را تحمل کنندو مکه می بایست آزاد و کعبه از پلیدی شرک و خرافه پاک شود؛ چه این که پیامبر(ص) ویاران آن حضرت در آرزوی زیارتِ آزادانه ی کعبه لحظه شماری می کردند.(۱۲۶) یکی از زیباترین وبزرگ منشانه ترین بر خوردهای پیامبراسلام(ص) اعلان عفو عمومی مکه و بخشش و مدارا با سران کفرو شرک ودشمنان دیرین خود پس از فتح مکه بود گروه های متعصب و لجوجی که جنگهای خونین علیه پیامبر به راه انداخته و هر نوع توهین و آزار و شکنجه را به آن حضرت و یارانش روا داشتند، و یاران و اصحاب آن حضرت را به شهاذت رسانیدند، امّا در فتح مک وقتی که پیامبراکرم با ده هزار سپاه مسلح برآن ها مسلط می شود، این دشمنان ستمگر و کینه توز بدون قیدو شرط تسلیم شدند، سکوت و وحشت بر آن ها حکم فرمابود و نفسهایشان در سینه حبس شده بود و افکار مختلف به ذهنشان خطور می کردآنان با یاد آوری ظلمهای شان که بر رسول خدا و یارانش روا داشته بودند در انتظار مجازات سنگین بودند و می گفتند امروز رسول خدا همه را از دم شمشیر رد خواهد کرد.درچنین وضعیتی رسول خدا سکوت آنان را شکست و فرمود: ماذا تقولون؟ وماذا تظنون؟…مردم بهت زده و نگران ، با صدای لرزان گفتند: ما چیزی جز نیکی و خوبی درباره تو نمی اندیشیم وپیامبر در مقابل شخصی که گفت: (الیوم یوم الملحمه) یعنی امروز روز انتقام است فرمود: ) الیوم یوم المرحمه( یعنی امروز روز رحمت است. پیامبربا خطاب به آنان فرمود:من همان جمله را به شما می گویم که برادرم یوسف به برادران ستمگر خود گفت و می گویم ( لا تثریب علیکم الیوم یغفرالله لکم وهو ارحم الرحمین)(۱۲۷) امروز بر شما ملامتی نیست خدا گناهان شما را می آمورزد و او ارحم الراحمین است. پیامبر عفو عمومی را به شرح زیر اعلام کرد و فرمود : شما مردم ، هم وطنان بسیار نا مناسبی بودید، رسالت مرا تکذیب کردید و مرا از خانه ام بیرون ساختید و در دورترین نقطه که به آنجا پناهنده شده بودم با من به نبرد بر خاستید، ولی من با این همه جرایم شما را بخشیدم و بند بردگی را از پای شما باز می کنم و اعلام می کنم اذهبوا فانتم الطلقاء، بروید دنبال زندگی خود همه شما آزاد هستید.(۱۲۸) یامبراکرم(ص) حتّی بدترین افراد را که نخست خون شان را مباح اعلام کرده بود مورد عفو قرار داد. مانند: عکرمه بن ابوجهل را آتش افروز جنگهای پس از جنگ بدر بود به در خواست همسرش ، پیامبر او را بخشید.هم چنین صفوان بن امیه را ، او علاوه بر جنگهای خونین علیه اسلام و پیامبر(ص) مسلمانی را به خاطر انتقام خون پدرش امیه که در جنگ بدر کشته شده بود، در مکه جلوی دیدگان مردم بهدار آویخته بود لذا پیامبراکرم(ص) در ابتدا خون او را هدر اعلان کرده بود وی از ترس مجازات تصمیم گرفته بود که از طریق دریا از حجاز خارج شود، کسی او را نزد پیامبر شفاعت کرد، آن حضرت با کمال مدارا و مهربانی بزرگترین جانی زمان را مورد عفو قرار داد، و عمّامه خود را که با آن وارد مکه شده بود به عنوان نشانه امان به او داد صفوان پس از این امان وارد مکه شدپیامبر با کمال بزرگواری و آزادمنشی به وی فرمود :جان و مال تو محترم است ولی خوب است که مسلمان شوی او دو ماه مهلت خواست که درباره اسلام به فکر و بررسی بپردازد؛ رسول خدا فرمود: به جای دو ماه چهارماه به تو مهلت می دهم تا با بصیرت کامل دین اسلام را اختیار کنی صفوان قبل از چهار ماه به دین اسلام شرفیاب شد.(۱۲۹) و افرادی بسیاری غیر از این دو مورد که ذکر شد مورد عفو قرار گرفت که این دو مورد فقط برای نمونه بود ، واقعاً اگر به این موارد توجه شود. معنای رحمت للعالمین و صلح طلبی و مهرو محبّت و صفا و صمیمت و رفتار مسالمت آمیز اسلام وپیامبر معظم آن درک خواهد شد.اینست که اسلام طوفانی در دل مشرکان و دیگر مخالفان به پا کرد که قرآن می فرماید: ( ید خلونَ فی دین الله افواجا((۱۳۰)یعنی فوج فوج مسلمان می شوند و آیین اسلام را با جان و دل می پذیرند.
ب ) رفتارمسالمت آمیز با اهل کتاب(اعم ازمسیحی ویهودی)
پیامبراکرم(ص) در بر خورد با اهل کتاب، که معمولاً این مواجهه پس از تشکیل حکومت اسلامی در مدینه صورت گرفت ، نیز بسیار کوشید که براساس اصل مدارا و رحمت رفتار نماید و با گفت وگو و عهد و پیمان برای زندگی مسالمت آمیز در کنار یکدیگر بکوشد. خداوند به پیامبر دستور می دهد که یهود و نصارا را در مسائلی که مورد توافق در هر دو دسته و نیز اسلام است ، به وحدت وهمکاری دعوت کند: (قل یا اهل الکتاب تعالوا الی کلمه سواء بیننا و بینکم(۱۳۱) با اینکه مقر حکومت اسلامی و اقتدار مسلمانان در مدینه بود و آن حضرت توانایی این را داشت که با اهل کتاب به شدت برخورد کند و آنان را مجبور به تبعیت از دین اسلام نماید؛ امّا هیچ گاه پیامبر اسلام(ص) اهل کتاب را مجبور به پذیرش دین اسلام ننمود. آن حضرت با مسیحیان لطف و ملایمت می کرد و آنان را در گزینش و پیروی کردن دین اسلام و مسیحیت کاملاً آزاد گذاشته بود. با یهودیان نیز چنین رفتار نموده و در آغاز با آنان معا هده و پیمان بسته و آنهارا در پیروی کردن دینشان آزاد گذاشته بود. درذیل به مواردی از برخوردهای مسالمت آمیزو رفتار مهربانانه پیامبر اعظم(ص) با اهل کتاب اشاره می گردد
برخورد مسالمت آمیز با مسیحیان
رفتار پیامبراسلام با مسیحیان آرام و با مداراست. پیامبر(ص) ابتدا موضع و دیدگاه خود را در مورد دین مسیحیت بیان می کند، به تفصیل درباره تولد حضرت مریم ، کفالت وی توسط حضرت زکریا و نیز تولد حضرت عیسی(ع) سخن می گوید، اصولی درباره حضرت عیسی و همچنین تورات و انجیل به دست می دهد و دین خود را ادامه راه آنان می داند؛ امّا مسیحیان ظاهراً این دیدگاهارا نمی پذیرد و به مجادله می پردازد. به دنبال مجادله مسیحیان، خداوند متعال توسط قرآن کریم به پیامبر اسلام(ص) اطمینان می دهد که آنچه درباره حضرت عیسی(ع) گفته است حق و از جانب پروردگار است و نباید در این باره گفتار مسیحیان او را به شک و تردید اندازد: الحق من ربّک فلاتکن من الممترین؛(۱۳۲) ( آنچه درباره حضرت عیسی(ع) گفته شد)حق(و) از جانب پروردگار توست، پس از تردیدکندگان نباش. مسیحیانی که دیدگاه پیامبر اسلام را درباره حضرت عیسی(ع) قبول ندارند، آیا آن اندازه به حقانیت گفتارو عقایدشان پایبند هستند که تن به مباهله بدهند؟ خداوند می فرماید: پس هر کس پس از روشن شدن جریان با تو مجادله کند، بگو بیایید بیاوریم، ما پسرانمان و شما پسرانتان و ما زنانمان، و شما زنانتان ، ما نفس خود را و شما نفس خودتان را، آن گاه دعا و تضرع کنیم و لعنت خدارا بر دروغ گویان بفرستیم(۱۳۳). مسیحیان نجران در پی نامه و دعوت پیامبراعظم(ص) شورایی تشکیل دادند و هیأتی را به نمایندگی در مدینه اعزام کردند، تا از نزدیک با پیامبر(ص) تماس بگیرند و ادله حقانیت و دلائل نبوت وی را بشنوند و مورد ارزیابی قرار دهند. هیأت مزبور متشکل از شصت نفر بود که در بین آنان سه نفر پیشوای مذهبی نیز قرار داشت. هیأت نمایندگی مسیحیان نجران در مدینه با پیامبر(ص) وارد مذاکره شدند و درباره آئین توحید، پرستش خدای یگانه و حضرت عیسی(ع) بحث کردند. مسیحان حضرت عیسی را به خاطر اینکه پدر نداشت، خدا می دانستند، در حالی که پیامبر اسلام(ص) این سخن را رد کرد و با تلاوت آیه قرآن در این زمینه: ( إنّ مثل عیسی عندالله کمثل آدم خلقه من تراب ثم قال له کن فیکن(۱۳۴) فرمود وضع حضرت عیسی از این نظر دقیقاً شبیه حضرت آدم است که بدون پدر از خاک آفریده شد اگر نداشتن پدر دلیل بر خدای اوست، پس حضرت آدم از این لحاظ از او شایسته تر است، زیرا وی نه پدر داشت نه مادر . مسیحیان این استدلال پیامبر را نپذیرفتند. سرانجام پیامبر(ص) به امر خداوند متعال و نزول آیه مباهله، به هیأت نمایندگی نجران فرمود: اگر قانع نمی شوید، راه این است که با همدیگر مباهله کنیم و بر دروغگو نفرین بفرستیم و از خداوند نیز بخواهیم که دروغگو را هلاک و نابود سازد. هیأت مسیحیان نیز این پیشنهاد رسول خدا(ص) را پذیرفتند. روز موعود، رسول خدا(ص) همراه علی(ع) ، فاطمه زهرا(س) و فرزندانشان حسن و حسین در مباهله حاضر شدند؛ امّا وقتی مسیحیان معنویت این خاندان را دیدند، لرزه بر اندامشان افتاد. اسقف نجران گفت: من چهره هایی را می بینم که هرگاه دست به دعا بلند کنند و از درگاه الهی بخواهند که بزرگترین کو ه هارا از جا برکند، فوراً کنده می شود؛ بنابراین، هرگز صحیح نیست که ما با آنها مباهله کنیم، زیرا بعید نیست که عذاب دامن مارا بگیرد، همه ما نابود شویم و بر روی زمین یک مسیحی باقی نماند. لذا مسیحیان ترک مباهله را صلاح دیدند و صلح و جزیه را قبول نمودند(۱۳۵). این صلح نامه از شدت عدالت و دادگستری رهبر عالی قدر حکایت کرده و می رساند که حکومت اسلامی، بسان دولتهای زورمند جهان نبوده که از ضعف و بی چارگی طرف سوء استفاده کند و مالیات های سنگین را بر آنان تحمیل کند، بلکه در تمام لحظه ها، روح مسالمت و دادگری و اصول انسانی را در نظر گرفته و گام از آن فراتر نمی نهاد.
رفتار مسالمت آمیز با یهودیان ستیزه جو
پیامبراکرم(ص) پس از مهاجرت به مدینه، برای برقراری امنیت وآرامش، پیمان دفاعی مشترکی منعقد ساختند که در آن (اوس) و (خزرج) و (یهود مدینه) شرکت داشتند. و حتی پیامبر(ص) با یهود خارج مدینه پیمان دفاعی جداگانه ای منعقد ساختند. بر اسا س این پیمان، یهود متعهّد شدند بر ضد مسلمانان اقدام خرابکارانه انجام ندهند و در صورت لزوم، از مدینه و مسلمانان دفاع کنند و در مقابل، پیامبر متعهّد شدند از حقوق آنان حفاظت کنند و با آنان مانند افراد ملّت واحد رفتار شود. بدین وسیله همگان، مسؤل حفظ و حراست حقوق یکدیگر شوند. که در پیمان نامه یا منشور مدینه به آن اشاره شد. یهودیان آزادانه به داد وستد پرداخته، کالاهای خود را در بازار مسلمانان می فروختند. گسترش اسلام میان انصار و قبایل اطراف، حسادت یهود و برخی از منافقان را علیه پیامبر(ص) برانگیخت؛ زیرا آنان هرگز گمان نمی کردند که کار آن حضرت تا این حد بالا بگیرد و تمام قدرتهای محلی را تحت الشعاع قرار دهد. عبدالله بن سلام از دانشمندان یهود، پس از مذاکره با پیامبر(ص) به آیین اسلام گروید و خبر اسلام آوردن او موجی از خشم را در طوایف یهود پدید آورد. پس از مدتی مُخیریق، یکی دیگر از دانشمندان یهود به جمع مسلمانان پیوست و حتی پیامبر(ص) را وصی و صاحب اختیار اموال خود قرار داد(۱۳۶). یهود به علل گوناگونی در ابتدا به پیامبر(ص) و مسلمانان روی خوش نشان دادند و در پیمان دفاعی مدینه شرکت جستند از تشکیلات مسلمانان به نفع خود و در مقابل رقیبانی که همواره از آنان در هراس بودند، سودبردند. گسترش روز افزون اسلام، سبب شد که یهودیان به این همکاری و همراهی با مسلمانان ادامه ندهند و به روش های مختلفی در تضعیف روحیه مسلمانان بکوشند. آنان پیمان خود با مسلمانان را نقض کردند، و پنهان و آشکار با دشمنان اسلام همکاری کردند. مسلمانان در مقابل اقدامهای خرابکارانه و شایعه سازی یهود، هیچ گونه تعرّضی به آنان نداشتند و همواره در حفظ صلح و امنیت مدینه کوشیدند و اعمال و رفتار تحریک آمیز یهودیان را نادیده گرفته، با عفو و اغماض پاسخ می دادند! پیامبراکرم(ص) درمراسم اجتماعی آنان شرکت می جستند واز آنان قرض می گرفتند و بیمارانشان عیادت، و در مراسم تشییع جنازه ی یهودیان شرکت می نمودند و با آنان ابراز هم دردی می کردند و مانند فرد عادی با آنان معامله می کردند و سایر مسلمانان نیز یهودیان مدینه را هم پیمان خود و جزو ملّت خود می دانستند و رفتارشان بر اساس همین اصول محکم و استوار بود(۱۳۷).
رأفت با یک مرد یهودی مزاحم
شخصی می آید در کوچه جلوی پیغمبر را می گیرد، مدعی می شود که من از تو طلبکارم، طلب مرا الان باید بدهی. پیغمبر می گوید: اولاً تو از من طلبکار نیستی و بیخود ادعا می کنی، و ثانیاً الآن پول همراهم نیست، اجازه بده بروم. می گوید: یک قدم نمی گذارم آن طرف بروی (پیغمبر هم می خواهد برود در نماز شرکت کند) همینجا باید پول مرا بدهی و دین مرا بپردازی. هرچه پیغمبر با او نرمش نشان می دهد او بیشتر خشونت می ورزد تا آنجا که با پیغمبر گلاویز می شود و ردای پیغمبر را لوله می کند، دور گردن ایشان می پیچد و می کشد که اثر قرمزی اش در گردن پیغمبر ظاهر می شود. مسلمانان می آیند که چرا پیغمبر دیر کرد، می بینند یک یهودی چنین ادعایی دارد. می خواهند خشونت کنند، پیغمبر می گوید: کاری نداشته باشید، من خودم می دانم با رفیقم چه کنم. آنقدر نرمش نشان می دهد که یهودی همان جا می گوید: (اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ وَ اَشْهَدُ اَنَّکَ رَسولُ اللهِ) و می گوید تو با چنین قدرتی که داری این همه تحمل( نشان می دهی؟! ) این تحمل یک فرد عادی نیست، پیغمبرانه است(۱۳۸).
رأفت حضرت علی(ع) با یهودی پرخا شگر
امیرالمؤمنین علی(ع) بر منبر بود به مردم فرمود ( جمله ای که همیشه تکرار می فرمود): (اَیُّهَا النّاسُ سَلونی قَبْلَ اَنْ تَفقِدونی…(۱۳۹) قبل از اینکه مرا در میان خود در نیابید هرچه سؤال دارید از من بپرسید من جواب می دهم. من به راههای آسمان از راههای زمین آگاهترم؛ یعنی از زمین می خواهید بپرسید، از آسمان می خواهید بپرسید. محدودیتی نیست. یک وقت دیدند شخصی که قیافه اش نشان می داد از عربهای یهودی است- هم قیافه اش نشان می داد که عرب است و هم طرز لباس و قیافه اش نشان می داد که یهودی است. علامتی گفته اند: یک آدم مثلاً باریک اندام بلند قد چهره که کمانی هم انداخته بود- از گوشه مجلس بلند شد، شروع کرد با خشونت صحبت کردن: ( اَیُّهَا الْمُدَّعی ما لا یَعْلَم ) ای آدم پر مدّعا که چیزی را که نمی دانی ادعا می کنی! این حرفها چیست که از همه جا از من بپرسید؟! آیا واقعاً تو می توانی هرچه از تو بپرسند جواب بدهی؟! شروع کرد به هتّاکی کردن نسبت به حضرت علی(ع) با اینکه علی(ع) خلیفه است. مثل اینکه او می دانست که علی چه روشی دارد و کسی نیست که اگر کسی به او فحش هم بدهد فوراً بگوید گردنش را بزنید. چون جسارت کرد، اصحاب یک مرتبه از جا حرکت کردند و می خواستند به او حمله کنند. فوراً علی(ع) جلویشان را گرفت. جمله ای دارد که من به اعتبار آن جمله این حدیث را نقل کردم، فرمود: (اَلطَّیْشُ لایَقومُ بِهِ حُجَجُ اللهِ) با فشار، حجج الهی را نمی شود اقامه کرد. حرفی زده و به من گفته؛ سؤالی دارد بگذارید بیاید پیش من سؤالش را بپرسد؛ اگر جواب دادم خودش از عملش پشیمان می شود. شدیداً جلوی آنها را گرفت(۱۴۰).
سفارش پیامبردرباره ی یهود و نصارای یمن
پیامبراکرم(ص) در دستور العمل ارشادی و حکومتی به (عمرو بن حزم ) – که او را به یمن فرستاده بودند تا مردم را به آموزه های اسلام فرا خواند- نوشتند که برای همه ی اقشار مردم یمن، حتّی یهود و نصارا، دستورهای اسلام را اجرا کند. در فقره ۲۱ این دستور العمل آمده است: واِنَّهُ مَن اَسلَمَ مِن یَهودیٍ اَو نصرانیٍ اِسلاماً خالِصاً مِن نَفسِهِ وَ دانَ بِدینِ الا سلام فَاِنَّهُ مِنَ المؤمنینَ لَهُ مِثلَ ما لَهُم وَ عَلَیهِ مِثلَ ما عَلَیهِم؛ ومَن کانَ عَلی نَصرانیه اَو یَهودیه فَاِنَّهُ لایُغّیرعنها؛هر یهودی و نصرانی (مسیحی ) که مسلمان شود و اسلام پاک و خالصی اظهار کند، از جمله ی گروه مؤمنان و مسلمانان است؛ هر آنچه مسلمانان دارند، شامل او نیز می شود و در نفع و ضرربا آن ها شریک است و هرکه در یهودیت یا نصرانیت خود باقی بماند، هرگز به ترک دین خود وادار نمی شود(۱۴۱).
فصل سوم:
نامه های پیامبراکرم(ص) به زمامداران جهان
هنوز چند سالی از آغاز رسالت نگذشته بود که آوازه ی پیامبر(ص) در سراسر گیتی طنین انداز شد. دعوت اسلامی، همه ی سرزمین عرب را فراگرفت و از آنجا به نقاط دیگر سرایت کرد. هیأت های مذهبی و قومی از نقاط مختلف به مدینه، پایگاه پیامبر(ص) و مسلمانان می آمدند و آزادانه به تفحّص و گفتگو می پرداختند و عده ای نیز آزادانه به دین اسلام مشرف می شدند. پیامبر اسلام(ص) در عین بیان دستورهای الهی و دعوت حق، نهایت تواضع و فروتنی را در برابر آنان اعمال می کردند.
پیامبراکرم(ص) در نامه هایشان به رؤسای دولت ها، هیچ گاه پیشنهاد ادغام آن ها در دولت اسلامی را مطرح نکردند، بلکه فقط به قبول رسالت و گرویدن به آیین اسلام فراخواندند و در مواردی به بقای مُلک و سلطنت آنان تصریح، و تداوم حاکمیت آنان بر قلمرو سر زمین خویش را تضمین فرمودند. جالب اینکه نتیجه سرپیچی آنان از این دعوت الهی را مجازات آخرتی دانسته اند؛ برای مثال، حضرت در ناه ای به پادشاه ایران یا قیصر روم فرمود: اگر این دعوت را نپذیری، گناه ملت مجوس یا مردم مصر و… به عهده ی تو خواهد بوده چه این که با عدم پذیرش سلاطین، مردم این سرزمینها نیز از آزادی عقیدتی و گرویدن به اسلام محروم می ماندند. روش مسالمت آمیز پیامبراکرم(ص) با مخالفان باعث شد که افراد، گروه ها و هیأت های مذهبی فراوانی، آزادانه به مدینه مهاجرت کنند. برخی از این هیأت ها به نمایندگی از پادشاهان، مانند پادشاه حبشه وشاهان حمیر، به مدینه اعزام شده بودند. حدود چهل هیأت مذهبی یا سیاسی به مدینه آمدند و شهر پیامبر(ص) پذیرای آنان بود. رسالت پیامبراکرم(ص) رسالت جهانی و برای همه مردم دنیا بود. پیامبر(ص) از همان روزهای اوّل بعثت اعلام کرده بودند که رسالت ایشان به زودی در همه جا گسترده خواهد شد و گنج های قیصر و کسری زیر سلطه ی اسلام در خواهد آمد. هنگامی که اسلام در سرزمین حجاز به اندازه کافی نفوذ کرد، پیامبر(ص) نامه های متعددی برای زمامداران بزرگ آن عصر فرستادند و در قسمتی از این نامه ها، به قدر مشترک میان ادیان آسمانی، یعنی (توحید( دعوت کردند که به دو نامه از این نامه ها اشاره می شود:
الف ) نام به قیصر روم
بسم الله الرحمن الرحیم
مِن محمدِ بنِ عَبدِاللهِ، اِلی هر قَل عظیمِ الرّوم. سلامٌ علی مَن ِ اتَّبِعَ الهُدی. اَمّا بَعدُ فانّی اَدعوکَ بِدِعایَه الاسلام، اَسلِم تَسلِم ، یؤتِکَ اللهُ اجرَکَ مَرَّتَینِ، فاِن تَوَلّیتَ فَاِنّما علیکَ اِثمُ الاریسین، (ویا اَهلَ الکتاب تعالَوا اِلی کَلِمَه سَواءُ بَینَنا وَ بَینَکم الاّ نَعبُدَ الاّ اللهَ وَ لا نُشرِکَ بِهِ شَیئاً وَ لایَتَّخِذ بَعضُنابعضاّ ارباباً من دون الله فَِان تَوَلَّوا فَقولوا اشهَدوا بِِاَنّا مُسلِمونَ(۱۴۲)به نام خداوند بخشنده ی مهربان. از محمد، فرزندعبدالله به هرقل بزرگ و پادشاه روم. درود برآن ها که پیروی از حق کنند. تو را به اسلام دعوت می کنم. اسلام آور تا در امان و سلامت باشی. خداوند به تو دو پاداش می دهد (یکی پاداش ایمان خود و دیگر پاداش کسانی که به پیروی تو ایمان می آورند). اگر از آیین اسلام روی بگردانی، گناه اریسیان (نژاد رومی و جمعیت کارکران) نیز بر تو خواهد بود. (ای اهل کتاب! ما شما را به یک اصل مشترک دعوت می کنیم که غیر از خدا را نپرستیم، کسی را شریک او قرار ندهیم و بعضی از ما، بعضی دیگر را به خدای نپذیرد. هرگاه آنان از آیین حق سر بر تابند، بگویید: گواه باشید که ما مسلمانیم). قیصر روم پس از دریافت نامه، آن را گشود. آغاز نامه که با (بسم الله الرحمن الرحیم ) بود، توجه او را به خود جلب کرد و گفت: من غیر از نامه (سلیمان) تاکنون چنین نامه ای ندیده ام. بعد مترجم خود را خواست نامه را بخواند و ترجمه کند. قیصر ، دحیه را خواست و او را احترام کرد و پاسخ نامه پیامبر را نوشت و هدیه ای نیز ارسال و مراتب ایمان و اخلاص خود را در آن منعکس کرد(۱۴۳).
ب ) نامه پیامبر(ص) به پادشاه حبشه
بسم الله الرحمن الرحیم
مِن مُحمدٍ رَسولِ الله اِلیَ النّجاشِیِ عَظیمِ الحَبَشَه. سلامٌ عَلَیکَ فَاِنّی اَحمَدُ اللهَ الَّذی لا اِلهَ اِلا هُوَ المَلِکُ القُدُّوسُ السَّلامُ المؤمِنُ المُهَیمِنُ، وَ اَشهَدُ اَنَّ عیسی بنَ مَریم روحُ اللهِ وَ کَلِمَتُهُ القاها اِلی مریمَ البتولِ الطَّیّبَه الحَصینَه فَحَمَلَت بِعیسی، فَخَلَقهُ مِن روحِهِ وَ نَفَخَهُ کما خَلَقَ آدمَ بِیَدِهِ. وَ اَنّی اَدعوکَ اِلیَ الله وَحدَهُ لاشَریکَ لَهُ وَ الموالاه علی طاعَتِهِ، و اَن تتبَعَنی وَ تُؤمِنُ بِالَّذی جائَنی، فاِنّی رَسولُ الله وَ اَنّی اَدعوکَ وَ جُنودَکَ اِلَی الله عَزَّوَجَلَّ، وَ قَد بَلَغتُ وَ نَصَحتُ فَاَقبلوا نَصیحَتی وَالسّلامُ علی مَنِ اتّبِعَ الهُدی(۱۴۴)؛ به نام خداوند بخشنده ی مهربان. نامه ای است از محمد، پیامبرخدا به نجاشی، زمام دارحبشه. درود بر شما! من خدای را که جز او خدای نیست، ستایش می کنم؛ خدای که از عیب و نقض منزّه است و بندگان فرمان بردار او از خشم او در امان اند و او به حال بندگان ناظر و گواه است. گواهی می دهم که عیسی فرزند مریم، روحی از جانب خدا و کلمه ای است که در رحم مریم زاهد و پاک دامن قرار گرفته است.خداوند با همان قدرت و نیروی که آدم را (بدون پدر و مادر ) آفرید، او را نیز (بدون پدر) در رحم مادرش پدید آورد. من تو را به سوی خدای یگانه که شریک ندارد دعوت
می کنم و از تو می خواهم که همیشه مطیع و فرمان بردار او باشی و از آیین من پیروی نمایی و ایمان به خدای آوری که مرا به رسالت خود مبعوث فرمود.(زمام دار حبشه آگاه باشد که) من پیامبر خدا هستم. و تو و تمام لشکریانت را به سوی خدای عزیز دعوت می کنم. من (به وسیله این نامه و اعزام سفیر)، به وظیفه ی خطیری که بر عهده داشتم، عمل کردم و تو را پند و اندرز دادم؛ بنابراین اندرز مرا قبول کن. درود بر پیروان هدایت! نجاشی نامه ای نیز به پیامبر اکرم(ص) نوشت و با صراحت به مسلما ن شدن و قبول دعوت اقرار کرد: به نام خداوند بخشنده ی مهربان. نامه ای است به محمد رسول خدا(ص)، از نجاشی. درود کسی که جز او خدای نیست، (و) درود کسی که مرا به اسلام هدایت نمود، بر شما باد! نامه شمارا درباره ی نبوت و بشریت حضرت عیسی زیارت نمودم. به خدای زمین و آسمان سوگند! که آنچه بیان نموده بودید، عین حقیقت است و من هیچ مخالفتی با آن ندارم و از حقیقت آیین شما نیز آگاهی یافتم و درباره مسلمانان مهاجر، تا آن جا که مقتضیات ایجاب می کرد، خدمات لازم به عمل آمدو من اکنون به وسیله این نامه گواهی می دهم که شما فرستاده ی خدا و شخص راست گو که کتاب های آسمانی او را تصدیق می کنند هستید، و من در حضور پسر عموی شما (جعفر بن ابی طالب ) مراسم اسلام و ایمان و بیعت را انجام دادم. من برای ابلاغ پیام و اسلام خود، فرزندم (اریحا) را رهسپار محضر مقدستان کرده و صریحاً اعلام می دارم که من جز خود، ضامن کسی نیستم و اگر دستور فرمایید،خود رهسپار خدمت پرفیضتان شوم. درود بر شما ای پیامبر خدا!(۱۴۵) با توجه به نامه های پیامبر(ص) به سران کشورها، روشن می شود که اسلام از همان آغاز فکر هم زیستی مسالمت آمیز با پیروان ادیان الهی را مطرح ساخته است. در بیش تر نامه هایی که پیامبراکرم(ص) برای پادشاهان جهان که دارای اعتقاد الهی بودند، فرستاد، متن آیه ی ذیل که همان اعلامیه جهانی است. مطرح شده است: قُل یا اَهلَ الکِتابِ تَعالُوا اِلی کَلِمَه سَواءٍ بَیننا وَ بَینَکُم اَلاّ نَعبُدَ اِلاَّ اللهَ و لا نُشرِکَ بِهِ شَیئاً وَ لا یَتَّخِذ بَعضُنا بَعضاً ارباباً مِن دونِ الله فَاِنْ تَوَلَّوا فَقولوا اشْهَدوا بِاَنّا مُسلِمون(۱۴۶) . در اسلام ، جنگ برای کسب قدرت و ازدیاد ثروت به شدت محکوم شده است. اصالت در اسلام، همان (صلح ) و استفاده از روش های مسالمت آمیز و دعوت به اصول مشترک است. خدای بزرگ در قرآن می فرماید:یَاأَیُهَا الَّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا ضَرَبْتُمْ فی سَبِیلِ الله فَتَبَیَّنُوا وَ لا تَقُولُوا لِمَن أَلقَی إِلیکُمُ السَّلاَمَ لَستَ مُؤمِناً تَبتَغُونَ عَرَضَالْحَیَاه الْدُّنْیَا فَعِندَ اللهِ مَغَانِمُ کَثِیرَه کَذَلِکَ کُنتُم مِن قَبلُ فَمَنَّ اللهُ عَلیکم فَتَبیَّنواإِنَّ اللهَ کانَ بِما تَعمَلونَ خَبیراً(۱۴۷) ؛ ای کسانی که ایمان آورده اید! هنگامی که در راه خدا گام بر می دارید (و به سفری برای جهاد می روید) تحقیق کنید و به کسی که اظهار صلح و اسلام می کند، نگویید(مسلمان نیستی) به خاطر این که سرمایه ی ناپایدار دنیا (و غنایم)را به دست آورید؛ زیرا غنیمت های بزرگی در نزد خدا (برای شما) است… بنابراین، نامه هایی که پیامبراسلام(ص) به امیران، سلاطین، رئیسان قبایل وشخصیت های برجسته ی معنوی و سیاسی برای دعوت به اسلام نوشته اند، از شیوه مسالمت آمیز دعوت آن حضرت حکایت می کند. حدود ۱۸۵ نامه از پیامبر(ص) برای تبلیغ و دعوت اسلام یا جهت (میثاق و پیمان) در دست داریم. (جهت ملاحظه نامه های پیامبر(ص) به مکاتیب الرسول، مراجعه شود.) همه ی این نامه ها حاکی است که روش اسلام در دعوت و تبلیغ، منطق و برهان بوده است، نه جنگ و شمشیر. نصایح، اندرزها، تسهیلات و نرمی هایی که پیامبراکرم(ص) هنگام بستن پیمان با ملت ها و مذاهب گوناگون از خود نشان می دادند گواه زنده بر این مطلب است که پیشرفت اسلام زاییده ی نیزه و شمشیر نبوده است.
پیامبر وپیروانش همه را دعا می کنند!
دعای که در ماه مبارک رمضان بعد از نمازهای واجب زمزمه می شود، و عطر آن تمام مساجد و مراکز عبادی مؤمنان را در سراسر جهان فراگرفته، نشانه ای دیگر از رحمت و عطوفت اسلامی است. بدین شکل که مسلمانان برای رفع مشکلات همه انسانها(نه فقط مسلمانها ) دست نیاز به سوی آن احد بی نیاز دراز می کنند.حسن ختام این فصل بلکه فصل صلح در روایات که قبل ازاین ذکر شد واین دو فصل به نحو باهم مرتبط است با بخشی از این دعا ها که مجسم کننده رأفت وعطوفت اسلام عزیز می باشد ونتیجه خوبی براین فصل نیز هست خاتمه می دهیم:( اللّهُمَّ اَدْخِل عَلی اَهلِ الْقُبُرِ السُّرور)؛ خداوندا ! بر تمام مردگان شادی و سرور نازل کن! ( اللّهُمَّ اَغْنِ کُلََّ فقیرٍ(؛ خداوندا ! تمام نیازمندان و محتاجان جامه انسانی را بی نیازکن! ( اللّّهُمََ اشبِع کُلَّ جائعِ )؛ خداوندا ! گرسنگان جهان را سیر بگردان! (اللّهُمَّ اکْسُ کُلَّ عُرْیانٍ ) خداوندا ! همه برهنگان عالم را بپوشان! (اللّهّمَّ اقْضِ دَیْنَ کُلِّ مَدینٍ)؛ خداوندا ! وام همه وام داران جهان هستی را ادا کن! (اللّهُمَّ فَرَّجْ عَنْ کُلِّ مَکْروبٍ)؛ خداوندا ! گره از کار همه اندوهناکان باز فرما! (اللّهُمَّ رُدَّ کُلَّ غَریبٍ)؛ خداوندا ! تمام دور از وطنان را (سالم) به اوطانشان باز گردان! (اللّهُمَّ فُکَّ کُلَّ اَسیرٍ)؛ خداوندا ! تمام اسیران را (در هر کجای دنیا هستند) آزاد فرما! (اللّهُمَّ اشْفِ کُلَّ مَریضٍ)؛خداوندا ! همه بیماران را شفا بده!(۱۴۸) حقیقتاً انسان از این رحمت گسترده اسلامی لذّت می برد، و بر این سعه صدر مسلمین، آفرین می گوید، و از این که بیشترین دعاهای مسلمین جهانگیر و عام است و شامل تمام انسانهای نیازمندِ، با هر نوع گرایش فکری می گردد، خوشوقت می شود. آیا هیچ انسان بی غرض و با انصافی به خود اجازه می دهد که چنین آیینی را آئین خشونت معرّفی کند!نتیجه گیری
اوج صلح ورحمت در دین اسلام است میبینیم در اسلام حاکم اسلامی به قاتل آینده اش و تهدید کننده خودش تعرض نمی کند، پیامبر پیشاپیش سران کفرو عناد و فراریان از میدان جنگ راعفو می کند ، بابت ترساندن زنان جریمه پرداخت می کند ، به سبب بلند کردن صدابنا حق برکنار می کند، امّا ازآن طرف مدعیان صلح میلیون ها انسان را به خاک وخون می کشند مانند جنگهای جهانی اول ودوم ،کشتار در افغا نستان ،عراق و… درعین حال اسلام را متهم به خشونت می کند باید مطا لعه کردودید که تفاوت میان رفتار اسلام و مخالفان آن تا کجاست از آنجای که دشمنان اسلام با تمام امکانات و تبلیغات مانند انتشار و تألیف کتاب آیات شیطانی توسط سلمان رشدی مرتد و کشیدن کاریکاتور ها در روزنامه های دانمارکی و حمایت از آن به بهانه آزادی قلم و اتّهام پاپ که اسلام را به خشونت متهم نموده است و صد ها اتّهام و تبلیغات دیگر که بر علیه اسلام نموده و می کنند و اسلام را به خشونت متهّم می کنند بنابراین برای پاسخ به این اتّهامات باید سراغ قرآن کریم رفته ونگاه کوتاه درآیات نورانی این کتاب آسمانی داشته باشیم ،وهم پای سخنان رهبران پاک ومعصوم دینی بنیشنیم، وهم برخورد های اجتماعی وعملی آن بزرگواران را مطالعه نمایم وبا رفتارهای متهم کنندگان اسلام به خشونت ومدعیان تمدن درجهان مقایسه کنیم،تا حقیقت ازپشت ابرهای تاریک پدیدارگردد. در قرآن صلح و صفا، محبّت و صمیمیت با عنوانهای مختلفی که دارد موج می زند. قرآن مجیدی که صد و سیزده سوره از یکصد و چهارده سور? آن با (بسم الله الرحمن الرحیم) که پیام آور رأفت و رحمت و محبت اسلامی است شروع شده. و دستور می دهد بدی را با خوبی پاسخ دهید قرآنی که می گوید: مؤمنین کفار را مورد عفو قرار دهد، قرآنی که امتیازات قومی را رد می کند، قرآنی که صلح و آشتی را برنامه اصلی اسلام می داند، قرآنی که عدالت را اساس برنامه اسلام میداند، قرآنی که مودت و رحمت را نشانه پروردگار معرفی می کند، قرآنی که دستور مدارا و پرهیز از تعصب با مخالفان می دهد. قرآنی که بشریت را امت واحده معرفی می کند، قرآنی که مهمترین هدف خودش را پایان دادن اختلافات بشر می داند، قرآنی که کشتن یک انسان بیگناه را برابر با قتل همه انسانها می داند و…آیا چنین دین و قرآنی آئین خشونت است؟ آیا بر چسب خشونت بر چنین آئین سراسر رحمت و مهربانی و عطوفت می چسبد؟ هرگز! آیا بنام چنین دینی کشتن صدها هزار مسلمان از مرد و زن، کوچک و بزرگ، مسلمان و غیر مسلمان اسلامی است؟ هرگز! و نیز دراسلام احادیثی فرا وانی وجود دارد که صلح و صفا، مودت و رحمت را به خوبی منعکسمی کند ، که اساس دین را محبت می داند، درمیدان جنگ هم از رحمت و رأفت سخن می گوید ، امان دادن کمترین فرد مسلمان را برای همه مسلمین معتبر می داند،دراسلام تصفیه حسابها در جنگ ممنوع است حتی پیرمرد مسیحی در کشور اسلامی نباید فقیر باشد، رحمت اسلامی حتی شامل سایر جانداران هم می شود…. حقیقتاً انسان از این رحمت گسترده اسلامی لّذت می برد، وحتّی دعا های جهانگیر و عام مسلمین که شامل تمام انسانهای نیازمند می شود با هر نوع گرایش فکری که باشد. باید آفرین گفت بر این رأفت و رحمت. این دستورات اسلام دستوراتی ظریفی است که در دنیای امروز نه تنها به آن عمل نمی شود و کسی به آن توجّهی ندارد، بلکه بسیاری قدرت درک و تحلیل آن را هم ندارد، راستی! آیینی که به تمامی این ریزه کاریها توجّه دارد و پیروانش را به آن دستور می دهد، آیینی که سرو پا رحمت و محبت و صفا و صمیمیت، مواسات و برابری است، دینی که اساس آن محبت است، دینی که در میدان جنگ نیز رحمت و رأفت دارد، دینی که محبّت و رحمتش نه تنها شامل انسانها(از مسلمان و غیر مسلمان ) است بلکه شامل حیوانات نیز می شود، آیا بر چنین دینی بر چسب خشونت می چسبد؟ آیا سزاوار است به چنین دینی نسبت خشونت زد؟ آیا هیچ انسانی با انصافی به خود اجازه می دهد چنین دینی را دین خشونت معرفی کند!. آیا جنایتی که امروز وهابیت و القاعده مرتکب می شود از این تعالیم (رحمت للعالمین) مایه گرفته است؟ هرگز!
پی نوشت ها :
 
۱۱۲.نهج البلاغه، نامه ۵۳ .
۱۱۳.الحر عا ملی ، وسائل الشیعه، ج۸ ، ص۳۵ .
۱۱۴.نهج البلاغه، نامه ۲۵ .
۱۱۵.جعفر سبحانی، فروغ ابدیّت ، قم : مؤسسه بوستان کتاب ، چاپ ۱۳۸۵ ، ج۲ ، ص ۴۵۳ – ۴۴۹ .
۱۱۶.رسول جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام سیره رسول خدا ،انتشارات دلیل ما، چاپ پنجم ۱۳۸۶ ، ج۱ ، ص۵۸۰ .
۱۱۷.جعفرسبحانی، فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام ، نشر مشعر ، چاپ دهم پاییز ۱۳۷۷ ، ص ۳۷۲ – ۳۷۱ .
۱۱۸.جعفرسبحانی، فروغ ابدیّت، ، ص ۶۸۱ – ۶۸۰ .
۱۱۹.روح الله شریعتی، اقلیت های دینی،انتشارات کانون اندیشه جوان، چاپ اول ۱۳۸۵ ، ص ۴۳- ۴۲ .
۱۲۰۲.محمد ابراهیم آیتی، تاریخ پیامبر اسلام ،انتشارات دانشگاه تهران، چاپ سوم ۱۳۶۲ ، ص ۱۲۷ ، شهید مرتضی مطهری ، جاذبه و دافعه حضرت علی(ع)، تهران: انتشارات صدرا خرداد ۱۳۸۳ ، ص۷۸ .
۱۲۱.آیتی، همان، ص۱۲۹ .
۱۲۲.آیتی ، تاریخ یعقوبی،انتشارات علمی فرهنگی ، چاپ ۱۳۸۲ ، ج۱ ، ص ۳۹۵ – ۳۹۴ .
۱۲۳.جعفر سبحانی، فرازهای از تاریخ پیامبر اسلام، ، ص۱۵۰ .
۱۲۴.انفال/۳۰ .
۱۲۵.قصص/۸۵ .
۱۲۶.عباس علی عمید زنجانی، اسلام وهم زیستی مسالمت آمیز،تهران : دارالکتب الاسلامیه ، ص ۹۴ – ۸۳ .
۱۲۷. یوسف/ ۹۲ .
۱۲۸.فروغ ابدیت، ص۸۱۵ .
۱۲۹.فروغ ابدیت، ص۸۲۲ – ۸۲۱ .
۱۳۰. نصر/ ۲ .
۱۳۱.آل عمران/ ۶۳ .
۱۳۲./ال عمران/ ۶۰ .
۱۳۳.همان، آی? ۶۱ .
۱۳۴.همان، آی? ۵۹
۱۳۵.سبحانی ، فروغ ابدیت، ص ۹۰۶ – ۹۰۱ . ومجل? طلوع ، فصلنامه تخصصی مذاهب و فرق اسلامی ،ش ۲۰ ، ص ۱۷۱ .
۱۳۶.سبحانی ، فروغ ابدیت، ص۴۵۵ .
۱۳۷.عمید زنجانی ، اسلام و همزیستی مسا لمت آمیز، ص ۹۶ – ۹۵ .
۱۳۸.مرتضی مطهری سیری در سیر? نبوی، ، تهران صدرا ص ۲۰۷ .
۱۳۹.شیخ عباس قمی ، سفینه البحار، ج۱ ، ص۵۸۶ .
۱۴۰.مرتضی مطهری ، سیری در سیر? نبوی، چاپ ۱۳۸۳ ، صدرا ۱۳۸۳ ، ص۱۹۷ .
۱۴۱.علی بن حسین الاحمدی ، مکاتیب الرسول، نشر یس ، چاپ سوم بهمن ، ۱۳۶۳ج۱ ، ص ۲۰۷ .
۱۴۲.سبحانی ، فروغ ابدیت، ص ۶۹۷ و علی ابن حسینعلی ،مکاتیب الرسول، ج۱ ، ص ۱۰۵ .
۱۴۳.سبحانی، فروغ ابدیت، ص ۷۰۰ – ۶۹۸ و علی ابن الاحمدی ، مکتب الرسول، ص ۱۱۲ – ۱۰۹ .
۱۴۴.الاحمدی مکاتب الرسول، ج۱ ، ص ۱۲۱ .
۱۴۵.الاحمدی ، مکاتب الرسول، ص۱۲۸ وسبحانی ، فروغ ابدیت، ص۷۱۵ .
۱۴۶.آل عمران/ ۶۴ .
۱۴۷.نساء/ ۹۴ .
۱۴۴۸.شیخ عباس قمی ، مفاتح الجنان، اعمال ماه مبارک رمضان .
فهرست منابع
۱. قرآن
۲. نهج البلاغه
۳. آیتی، محمد ابراهیم، تاریخ پیامبراسلام، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ سوم ۱۳۶۲ .
۴. آیتی، محمد ابراهیم، ترجمه ،تاریخ یعقوبی ، انتشارات علمی فرهنگی، چاپ ۱۳۸۲ .
۵. ابن ابی الحدید ،شرح نهج البلاغه ، انتشارات دار احیاء التراث العربی بیروت،جلد ۹ .
۶.ابن منظور، لسان العرب، انتشارات بیروت لبنان . انتشارات بیروت، جلد۵ .
۷. الاحمدی ، علی بن حسینعلی ، مکاتیب الرسول ، نشر یس، چاپ سوم بهمن ۱۳۶۳ .
۸. اخلاق پیامبر(ص)، فصلنامه تخصصی دفترتبلیغات اسلامی اصفهان، شماره پنجم وششم۸۵ .
۹. اوزگان، عمار، فاجعه الجزایر افضل الجهاد، مترجم دکترحسن حبیبی، ناشر نشرجهاد،
۱۰. جرّ ،خلیل، فرهنگ لاروسی عربی به فارسی، مترجم سید حمید طبیبیان، چاپ خان? سپهر،سال چاپ ۱۳۸۴ ،جلد۱.
۱۱. جعفریان، رسول، تاریخ سیاسی اسلام سیر? رسول خدا(ص)، انتشارات دلیل ما ، ۱۳۸۶ .
۱۲. الحرالعاملی، شیخ محمد، بن الحسن، وسایل شیعه، انتشارات بیروت، جلد ۱۸ حوزهعلمیه قم رحیمی نیا اردستانی ، مصطفی ،ترجمه المُنجِد، تهران: انتشارات صبا ، چاپ دوم: پاییز ۱۳۸۰ جلد۱.
۱۴. رشید الدین محمد بن علی بن شهر آشوب، ابی جعفر، مناقب آل ابی طالب، قم مؤسس? انتشارات علامه، ج۲ .
۱۵.ری شهری، محمد، منتخب میزان الحکمه، مرکز تحقیقات دارالحدیث ز مستان۱۳۸۵
۱۶. سبحانی، جعفر، فرازهای از تاریخ پیامبر اسلام ، نشر مشعر، دهم: پاییز ۱۳۷۷ .
۱۷. سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، قم مؤسّسه بوستان کتاب، چاپ ۱۳۸۵ .
۱۸. شریعتی، روح الله، اقلیّت های دینی، انتشارات کانون اندیشه جوان ، ۱۳۸۵ .
۱۹. شیخ صدوق، من لایحضرالفقیه، انتشارات جامعه المدرسین فی الحوزت العلمیه فی قم المقدسه .
۲۰. شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ناشر دارالکتاب الاسلامیه، چاپ چهارم۱۳۶۵، جلد۶ . ۱۳۷۹
۲۱. شیخ مفید، الارشاد، مترجم سید هاشم رسولی محلاتی، انتشارات علمیه اسلامیه.
۲۲. صادقی اردستانی ، احمد، پیامهای پیامبر(ص) و آموزه های انسان ساز، تهران: نشر هستی نما،
۲۳. طلوع ، فصلنام? تخصصی مذاهب و فرق اسلامی ، مدرسه عالی امام خمینی(ره)، شمار? ۲۰ ،
۲۴.عمید زنجانی، عباس علی، اسلام و هم زیستی مسالمت آمیز، تهران: دارالکتب الاسلامیه .
۲۵. قرائتی ، محسن، تفسیرنور، تهران: مرکزفرهنگی درسهای از قرآن، ۱۳۷۵ .
۲۶. قزوینی، سید محمد حسن، فرقه وهابی و پاسخ به شبهات آنها، ترجم? علی دوانی، ناشر انتشارات رهنمون، چاپ اول ۱۳۸۲ .
۲۷.قمی، شیخ عباس ، مفاتح الجنان .
۲۸. قمی، شیخ عباس،سفینه البحار، چاپ مؤسس? الطبع و النشر فی الآستانه الرضویه المقدسه ، جلد ۱ .
۲۹. مجلسی، علامه محمد باقر،بحار الانوار، مؤسس? الوفا بیروت لبنان، ج
۳۰.محمدی ری شهری ومحمدتقدیری دوستی درقرآن حدیث مترجم ،سیدحسن اسلامی مرکز تحقیقات
۳۱. مطهری، مرتضی، جاذبه ودافعه حضرت علی(ع) ، انتشارات صدرا، خرداد ۱۳۸۳ .
.۳۲. مطهری، مرتضی، سیری در سیر? نبوی، انتشارات صدرا، چاپ ۱۳۸۳ .
۳۳. مطهری، مرتضی، سیری در نهج البلاغه،تهران: انتشارات صدرا، اردیبهشت ۱۳۷۹ .
۳۴. مکارم شیرازی ، ناصر ، وهابیت برسر دو راهی، ناشر مدرسه الامام علی بن ابی طالب، ۱۳۸۴ .
۳۵. مکارم شیرازی و دیگران ، ناصر، تفسیرنمونه، تهران: دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۸
۳۶.نوری طبرسی، الحاج میرزا حسین، مستدرک الوسایل، نشر مؤسسه آل البیت ،
۳۷.نهرو، جواهر لعل، ترجمه: محمود تفضّلی ،تهران: چاپخانه سپهر، چاپ ششم.
۳۸. هانری، میشل، جنگ جهانی دوّم، مترجم: دکترعباس آگاهی، انتشارات آستان قدس رضوی مشهد، چاپ دوم ۱۳۷۴ .

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا