همه پسران و دخترانی که به سن بلوغ می رسند، بزرگ ترین و بهترین آرزویشان این است که ازدواج کنند. جوانان می خواهند با تشکیل زندگی مشترک به استقلال و آزادی بیشتری برسند و در کانون عشق و محبت، همدم و محرم رازی داشته باشند. اما متأسفانه به دلیل عدم آگاهی و نداشتن درک صحیح از اصول ازدواج و اهداف و فلسفه آن، بسیاری از دوستان جوان مخصوصا دختران به خطا می روند. آنها ازدواج را زمینه مناسبی برای فرار از مسائل و مشکلات مادی، رهایی از اوضاع پریشان و نابسامان خانواده و فشار والدین، رسیدن به امید و آرزوهای خیالی و آنچه که در خانه پدری برایشان محال و غیر مقدور بوده است، می دانند. این گونه دختران به دلایل مذکور به ازدواج به عنوان یک امر ساده و سطحی می نگرند و صرفا آن را دو نفر در کنار هم بودن و فرار از مشکلات می دانند و به هر نوع ازدواج حتی ناخواسته تن می دهند. گاهی اوقات نیز برای رسیدن به این اهداف، سر از دوستی های خیابانی در می آورند و با این کار اگر چه چند صباحی به خیال خود خوش می باشند ولی خود را خوار و حقیر می کنند. همچنین موقعیت خود را در خانواده و اجتماع و حتی بین دوستان از دست می دهند و مورد سرزنش آنها قرار می گیرند.
«فضه»، دوست جوان مان که ۱۸ سال دارد و اهل کشور هند می باشد، در این باره این طور درددل می کند:
«من در یک خانواده پنج نفری به دنیا آمده ام. خانواده ما اهل کشور هند می باشند و فعلاً چندین سال است که مقیم ایران هستیم. البته هیچ دوست و فامیلی در ایران نداریم. من همیشه از تنهایی رنج می بردم. علاوه بر تنهایی، اوضاع پریشان و نابسامان خانه ما از لحاظ عاطفی، روحی و مسائل مادی مرا بیشتر آزار می داد، تا اینکه دو سال قبل برای من یک خواستگار ایرانی آمد که با مخالفت شدید پدرم روبه رو شد. اما من از آن پسر خوشم آمد و بیشتر از همه دوست داشتم هر طور شده از آن خانه سرد و بی روح فرار کنم. بنابراین ازدواج تنها راه نجات من بود. به خاطر مخالفت شدید پدرم با این وصلت، من بدون اطلاع وی با آن پسر در حد معمولی رفت و آمد می کردم تا اینکه پدرم موضوع را فهمید و از دست آن پسر شکایت کرد. آن پسر نیز متقابلاً از دست پدرم شکایت کرد و من در دادگاه از آن پسر دفاع کردم و گفتم ادعاهای پدرم بی اساس است. از آن موقع به بعد پدرم از من کینه شدیدی به دل گرفته و عملاً مرا طرد کرده است. البته به ظاهر من در خانه پدرم هستم ولی او حتی نگاهش را از من دریغ می کند. بارها شنیده ام که به مادرم می گوید اصلاً فکر می کند دختری به نام «فضه» ندارد … بدتر از همه اینکه بعد از چند ماه متوجه شدم آن پسر که به زور مادرش را راضی کرده بعد به خواستگاری من بیاید، دیگر مایل نیست که با من ازدواج کند! این موضوع باعث شده که پدرم هر روز و شب و هر لحظه مرا مورد سرزنش و تحقیر قرار دهد و عرصه را برای من تنگ کند … من در حال حاضر در شرایط روحی بسیار بدی به سر می برم.»
ازدواج پیوند مقدس و آسمانی می باشد که باید بر اساس معیارهای منطقی و صحیح شکل گیرد. اگر دختر و یا پسری بخواهد به وسیله ازدواج از مشکلات و مسائل مادی فرار کند و یا عدم ابراز محبت والدین را به وسیله فرد دیگری جبران کند و برای رسیدن به این اهداف به هر نوع ازدواج نشناخته و نسنجیده تن دهد، مسلما با مشکل روبه رو خواهد شد.
هدف از ازدواج و تشکیل زندگی باید تکامل و رشد شخصیت روحی و معنوی زن و مرد باشد و جوانانی که از تشکیل خانواده هدفی جز تکامل معنوی داشته باشند، پل های شکست و ویرانی را پیش رو خواهند داشت.
جوانان باید آگاهانه و با درک صحیح از فلسفه ازدواج در این راه قدم بگذارند و نه تنها از روی عشق و علاقه، بلکه از روی عقل و منطق و در نظر گرفتن تجربیات ارزشمند والدین برای این امر بسیار مهم تصمیم بگیرند. در این صورت است که ازدواج آنان ایده آل خواهد بود و پسر و دختر در کنار یکدیگر به تکامل خواهند رسید و زندگی پایدار و نتیجه بخشی خواهند داشت. اما چنانچه از روی لجبازی با پدر و مادر و یا از سر احساسات و همچنین به خاطر فرار از دغدغه ها و مشکلات خانواده تن به ازدواج دهند، ممکن است این ازدواج چند صباحی دوام بیابد ولی نهایتا یا منجر به شکست و از هم پاشیده شدن کانون خانواده خواهد شد، و یا جهنمی سوزان خواهد بود که در آن باید سوخت و ساخت.
همچنین نقش والدین در راهنمایی فرزندان و جوانان برای ازدواج بسیار مهم و ضروری می باشد. دوره جوانی و نوجوانی دوره ابهام، سردرگمی و ندانم کاری می باشد. پیامبر گرامی اسلام(ص) نیز جوانی را شاخه ای از جنون دانسته و فرموده اند:
«الشباب شعبه من الجنون؛ جوانی شعبه ای از دیوانگی است.»
(بحارالانوار، ج۲۱، ص۲۱۱.)
بی توجهی و سهل انگاری پدر و مادر در این دوره حساس، مخصوصا نسبت به امر خطیر ازدواجِ جوانان و رها کردن آنان به حال خود، مشکلات بی شماری را نه تنها برای جوانان، بلکه برای خانواده و اجتماع به وجود خواهد آورد که جبران آن بسیار مشکل و شاید غیر ممکن باشد. از طرفی سرزنش کردن مداوم و طعنه و کنایه زدن آنها به خاطر اشتباهات شان در مورد مسئله ازدواج، نه تنها کمکی به آنها نمی کند بلکه آتش لجاجت و خصومت را در آنان شعله ور می سازد و آنها را به سرکشی و ارتکاب اشتباهات بزرگ تر وا می دارد.
وقتی جوان یا نوجوان در راه تشکیل زندگی دچار خطا یا اشتباهی شد و یا بر خلاف نظر و تصمیم والدین دست به انتخابی زد و آن انتخاب منجر به شکست شد، حداقل از والدین انتظار می رود که نمک بر زخم فرزندشان نپاشند و او را سرزنش نکنند و سنگ صبور و محرم رازی برای آن باشند. در این گونه موارد والدین می توانند ضمن ابراز همدردی از مشکلی که برای فرزندشان پیش آمده، با شیوه مناسب و منطقی، اشتباه آنان را گوشزد کنند و به گونه ای با آنان برخورد کنند که از اشتباهات گذشته خود عبرت گیرند و دوباره در مراحل بعدی مرتکب همان اشتباه یا مشابه آن نشوند.
در کنار والدینِ هر فرد، کل جامعه نیز باید به این مسئله حیاتی توجه داشته باشد. متأسفانه آنقدر که به مواردی همچون جهیزیه، مهریه، زیبایی و … توجه می شود، نسبت به آموزش جوانان برای ازدواج اهمیتی داده نمی شود. برگزاری کلاس های آموزش مسائل ازدواج به جوانان، مشاوره قبل از ازدواج و یا دادن آموزش به آنان در قالب چند واحد درسی در دبیرستان یا دانشگاه می تواند اقدام مفیدی جهت تصمیم گیری جوانان برای ازدواج و تشکیل خانواده باشد. جوانان برای اینکه راه انتخاب زندگی را بیابند، نیاز به مربی لایق، روش تربیتی صحیح و والدین دلسوز دارند. این امر میسر نمی شود مگر در کنار خانواده و جامعه ای که نسبت به جوانان و مسئله ازدواج آنها توجه و حساسیت لازم را داشته باشد و جوانانی که از روی عقل و منطق و با استفاده از راهنمایی های دلسوزانه والدین دست به انتخاب بزنند
اشتباه یا ازدواج
- آذر ۶, ۱۳۹۱
- ۰۰:۰۰
- No Comments
- تعداد بازدید 115 نفر
- برچسب ها : ازدواج, اشتباه، ازدواج، دانستنی، مشاوره, دانستنیهای ازدواج