انذار مصدر باب افعال از باب «نَذِرَ یَنْذَرُ» و به معناى آگاه شدن به امرى، از آن پرهیز کردن و خود را براى آن آماده ساختن اشتقاق یافته است.[۱] لغتشناسان و مفسران معناى انذار را با تعابیرى گوناگون ذکر کردهاند؛ مانند توجّه و آگاهى دادن به آیندهاى ترسناک[۲]، آگاه کردن یا ابلاغ و خبر دادنى که در آن ترسانیدن صورت پذیرد، برحذر داشتن از امر ترسناکى که زمان و فرصت کافى براى پرهیز از آن باشد.[۳] ترسانیدنى که به صورت گفتارى بوده[۴] و در آن امر ترسناک نیز معرفى شود[۵] پند دادن، و آموزش آنچه مردم را در بازشناسى حق از باطل و درست از خطا توانا مىسازد.[۶]
برخى ریشه نذر بهمعناى یاد شده را واژهاى بیگانه و برگرفته از زبان عبرى یا سریانى دانستهاند، با این تفاوت که در آن دو زبان به علّت دارا نبودن ذال، با دال (ندر) یا زاء (نزر) تلفظ مىشده است.[۷]این واژه و مشتقّات آن بیش از ۱۲۴ بار در قرآن کریم بهکار رفته است[۸] و در آنها ضمن بیان این مطلب که منذر حقیقى خداست ـ و ازاینرو یکى از اسماى الهى منذر است[۹] ـ و دیگر منذران نیز پیام او را ابلاغ مىکنند از مسئولیت پیامبران به ویژه رسول گرامى اسلام، اهداف، موارد، شیوه، مخاطبان و واکنش آنها در مورد انذار سخن به میان آمده است. گفتنى است که افزون بر موارد کاربرد انذار و مشتقات آن، بخشهاى فراوانى از قرآن بدون بهکارگیرى این واژگان عملاً به انذار پرداخته است، زیرا در آنها از عذاب، دشوارى مرگ، برزخ، جهان آخرت، حسابرسى*، جهنّم* و عذاب الهى به صورت اعلام، اخبار، تهدید، وعید و تحذیر یاد شده است.پیامبران، انذارگران الهى:
مبدأ اصلى انذار، ذات اقدس الهى است و انذار بالاصاله به او منتسب است[۱۰]: «اِنّا اَنزَلنـهُ فى لَیلَه مُبـرَکَه اِنّا کُنّا مُنذِرین» (دخان/۴۴،۳)، «اِنّا اَنذَرنـکُم» (نبأ/۷۸،۴۰)، «فَاَنذَرتُکُم نارًا تَلَظّى» (لیل/۹۲، ۱۴) انذار در قرآن گاهى به پیامبران از جمله پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) به عنوان واسطه الهى (انعام/۶ ،۱۹، ۴۸) و گاهى به جنّ به عنوان واسطه میان پیامبر(صلى الله علیه وآله)و قوم خود (احقاف/۴۶،۲۹) اسناد داده شده است. البته براساس قول خداوند در آیه ۱۲۲ توبه/۹ لازم است از هر فرقه، طایفهاى براى تفقه در دین کوچ کنند تا در بازگشت، قوم خویش را انذار کنند: «فَلَولا نَفَرَ مِن کُلِّ فِرقَه مِنهُم طَـائِفَهٌ لِیَتَفَقَّهوا فِى الدّینِ ولِیُنذِروا قَومَهُم اِذا رَجَعوا اِلَیهِم» گفتنى است که به آیات وعید قرآن ازاینرو که وسیلهاى براى انذار است «نُذُر» گفته شده است.[۱۱] (قمر/۵۴ ،۵) در برخى آیات از عذاب* الهى به «نذیر» یاد شده است (ملک/۶۷ ، ۱۷)، زیرا عذاب نیز انذار با زبان حال است.
اگرچه براساس آیات یاد شده انذار افزون بر پیامبران به گروهها و امور دیگرى نیز نسبت داده شده است؛ امّا پیامبران و به ویژه پیامبر خاتم(صلى الله علیه وآله)در این مهم از جایگاه خاصّى برخوردارند، زیرا در برخى آیات هدف از برانگیختن پیامبران، نزول وحى و فرو فرستادن قرآن، بشارت و بیم دادن مردم معرفى شده است: «و ما نُرسِلُ المُرسَلینَ اِلاّ مُبَشِّرینَ و مُنذِرین» (انعام/۶ ، ۴۸؛ کهف/۱۸، ۵۶)، «یُلقِى الرُّوحَ مِن اَمرِهِ … لِیُنذِر» (غافر/ ۴۰، ۱۵)، «اوحِىَ اِلَىَّ هـذا القُرءانُ لاُِنذِرَکُم بِهِ» (انعام/۶ ، ۱۹)[۱۲] و در برخى از آیات هدف بعثت* و مسئولیت پیامبران به انذار منحصر شده و در برخى دیگر تنها به ذکر انذار اکتفا شده است: «اِنَّما اَنتَ نَذیرٌ» (هود/۱۱،۱۲)، «اِنَّما اَنا لَکُم نَذیرٌ مُبین» (حجّ/۲۲،۴۹ و نیز عنکبوت/۲۹، ۵۰ ؛ شعراء/۲۶،۱۱۵) «اِن هُوَ اِلاّ نَذیرٌ لَکُم» (سبأ/۳۴،۴۶)، «و لَقَد اَرسَلنا فیهِم مُنذِرین» (صافّات/۳۷، ۷۲)، «قَد خَلَتِ النُّذُر» (احقاف/۴۶، ۲۱) و … . بدون تردید حصر یاد شده اضافى است و با شأن بشارت پیامبران تنافى ندارد، زیرا مراد از حصر در آیات مزبور، ذکر انذار نسبت به هدایت*یافتن است؛ نه بشارت دادن[۱۳] و در حقیقت پیام آیات یادشده این است که پیامبران فقط انذار مىکنند؛ ولى هدایت یافتن یا گمراه شدن مردم به عوامل دیگرى وابسته است که در جاى خود بیان شده است. گفتنى است که ذکر انذار و عدم ذکر بشارت براى آن است که مقام، مقام انذار است، یا به این سبب است که دین امرى فطرى است، جز آنکه با حجابهاى شرک و معصیت پوشانده مىشود و موجبات غلبه شقاوت و نزول سخط الهى فراهم مىآید، ازاینرو نزدیکترین راه مناسب با حکمت و حزم آن است که ابتدا مشرکان و معصیت کاران با انذار بیدار و به سوى حق هدایت شوند.[۱۴] برخى از مفسران علّت این انحصار را آن دانستهاند که در بعثت انذار، مقصود مهمتر محسوب مىگردد، وانگهى در آیات دیگرى مقرون به بشارت* ذکر شده است[۱۵]: «اِنّا اَرسَلنـکَ بِالحَقِّ بَشیرًا و نَذیرًا» (فاطر/۳۵، ۲۴ و نیز انعام/۶ ،۴۸؛ کهف/۱۸،۵۶)اهداف انذار
۱. راهیابى به حقیقت:
راهیابى گروهى که پیش از پیامبر(صلى الله علیه وآله) از برنامه سعادتبخش و هدایت آفرین الهى آگاه نبودهاند از اهداف انذار معرفى شده است: «لِتُنذِرَ قَومـًا ما اَتـهُم مِن نَذیر مِن قَبلِکَ لَعَلَّهُم یَهتَدون» (سجده/ ۳۲، ۳)
۲. یادآورى حقایق از یاد رفته:
هدف دیگر انذار، بیدار ساختن مردمان از خواب غفلت، ایجاد زمینه عبرت آموزى و متذکر ساختن افراد به حقایق فراموش شده است: «لِتُنذِرَ قَومـًا ما اَتـهُم مِن نَذیر مِن قَبلِکَ لَعَلَّهُم یَتَذَکَّرون» (قصص/۲۸، ۴۶) انذار با هدف متذکّر شدن خرد ورزان به وسیله قرآن صورت مىگیرد:«ولِیُنذَروا بِهِ … ولِیَذَّکَّرَ اُولُوا الاَلبـب» (ابراهیم/۱۴، ۵۲) و سرانجام تذکّر، رستگارى است: «… واذکُرُوا … لَعَلَّکُم تُفلِحون» (اعراف/۷، ۶۹)
۳. تقوا و دورى از گناه:
پیشه ساختن تقوا و نگاهداشتن نفس در برابر گناه* از اهداف مهم انذار بیان شده است: «اِنّى لَکُم نَذیرٌ … واتَّقوه» (نوح/ ۷۱، ۱ ـ ۲)، «واَنذِر بِهِ الَّذینَ … لَعَلَّهُم یَتَّقون» (انعام/۶ ، ۵۱)، «لِیُنذِرَکُم ولِتَتَّقوا» (اعراف/۷،۶۳ ؛ نحل/۱۶،۲) قرآن کریم با تکیه بر مسئولیت جامعه اسلامى در انذار، هدف از آن را دورى گزیدن مردم از مخالفت با آیات الهى بر شمرده است[۱۶]: «فَلَولا نَفَرَ … لِیُنذِروا قَومَهُم اِذا رَجَعوا اِلَیهِم لَعَلَّهُم یَحذَرون» (توبه/۹،۱۲۲)
۴. نیل به رحمت الهى:
انذار زمینهساز تقوا و تقوا مایه نیل به رحمت خاص الهى است: «لِیُنذِرَکُم و لِتَتَّقوا ولَعَلَّکُم تُرحَمون» (اعراف/ ۷،۶۳)
۵ . نگاهداشت حریم الهى:
دستور به حفاظت حریم الهى از اعتقادات شرکآمیز متفرّع بر فرمان انذار به پیامبران در مورد نفى معبودى به جز حق ذکر شده است: «اَن اَنذِروا اَنَّهُ لا اِلـهَ اِلاّ اَنا فَاتَّقون» (نحل/۱۶، ۲)
۶ . اتمام حجت:
هدف اساسى دیگر از انذار آن است که مردم حجّتى بر خداوند نداشته باشند، بلکه حجّت خداوند، بر آنان تمام گردد: «رُسُلاً مُبَشِّرینَ ومُنذِرینَ لِئَلاَّ یَکونَ لِلنّاسِ عَلَى اللّهِ حُجَّهٌ بَعدَ الرُّسُلِ و کانَ اللّهُ عَزیزًا حَکیما» (نساء/۴، ۱۶۵) و جاى این سخن در پیشگاه خدا نماند که چرا در میان ما پیامبرى نفرستادى تا از آیات تو پیروى کنیم و از مؤمنان باشیم: «لِتُنذِر … فَیَقولوا رَبَّنا لَولا اَرسَلتَ اِلَینا رَسولاً فَنَتَّبِعَ ءایـتِکَ و نَکونَ مِنَ المُؤمِنین» (قصص/۲۸، ۴۷) یا دچار ذلت عذاب نشویم (طه/۲۰، ۱۴۳)؛ همچنین پیروان کتب آسمانى پیشین نگویند براى ما بشارت و بیم دهندهاى برانگیخته نگردید: «یـاَهلَ الکِتـبِ … اَن تَقولوا ما جاءَنا مِن بَشیر و لا نَذیر فَقَد جاءَکُم بَشیرٌ و نَذیرٌ» (مائده/۵ ،۱۹)، بر این اساس خداوند هرگز بدون ارائه آگاهى و هشدار لازم بر بندگان خویش عذاب نازل نمىکند: «وما اَهلَکنا مِن قَریَه اِلاّ لَها مُنذِرون * ذِکرى» (شعراء/۲۶، ۲۰۸) و در روز قیامت براى تقریر و اعتراف گرفتن از جنّ و انس پرسیده مىشود: آیا فرستادگان الهى درباره چنین روزى هشدارتان نداده بودند: «یـمَعشَرَ الجِنِّ والاِنسِ اَلَم یَأتِکُم رُسُلٌ مِنکُم … و یُنذِرونَکُم لِقاءَ یَومِکُم هـذا» (انعام/۶ ،۱۳۰) و خزانهداران جهنّم نیز از دوزخیان همان سؤال را که نشان اتمام حجت است باز مىپرسند: «کُلَّما اُلقِىَ فیها فَوجٌ سَاَلَهُم خَزَنَتُها اَلَم یَأتِکُم نَذیر * قالوا بَلى» (ملک/۶۷ ، ۸ ـ ۹ و زمر/۳۹، ۷۱) و به جهنمیانى که نجات و بازگشت به دنیا را براى انجام دادن کارهاى نیک مىخواهند پاسخ داده مىشود: آیا در طول عمر شما عوامل آگاهى بخش تحقق نیافت و بیم دهندگان نزد شما نیامدند: «اَوَ لَم نُعَمِّرکُم ما یَتَذَکَّرُ فیهِ مَن تَذَکَّرَ وجاءَکُمُ النَّذیر» (فاطر/۳۵، ۳۷) ( => اتمام حجّت)گستره انذار:
برابر آیات بسیارى انذار همه امّتها و همه افراد را در بر مىگیرد: «واِن مِن اُمَّه اِلاّ خَلا فیها نَذیر» (فاطر،۳۵، ۲۴)، «اَن اَنذِرِ النّاس» (یونس/۱۰، ۲؛ ابراهیم/۱۴، ۴۴؛ رعد/۱۳، ۷؛ فرقان/۲۵، ۵۱) به گفته مفسران مفاد آیه فوق آن است که براى هر امتى فرستادهاى[۱۷] و براى هر زمانى پیشوایى خواهد بود.[۱۸] عمومیت انذار به آدمیان اختصاص ندارد، بلکه جنیان را نیز شامل مىشود: «یـمَعشَرَ الجِنِّ والاِنسِ اَلَم یَأتِکُم رُسُلٌ مِنکُم … و یُنذِرونَکُم» (انعام/۶ ، ۱۳۰)، «واِذ صَرَفنا اِلَیکَ نَفَرًا مِنَ الجِنِّ … ولّوا إلى قومهم منذرین» (احقاف/۴۶، ۲۹) به گفته برخى مفسران کلمه«مِنْکُم» در آیه ۱۳۰ انعام/۶ به معناى «من جنسکم» بوده و این آیه نشان مبعوث شدن فرستادگان الهى در میان انس و جن از جنس خود آنان است.[۱۹] برخى به استناد آیات فوق فرستادگان الهى در میان آدمیان را «رسول» و برانگیختگان میان جنیان را با عنوان «منذر» معرفى کردهاند.[۲۰] به گفته المیزان عمومیّت انذار به این معناست که در میان همه امّتها انذارگر برانگیخته مىشود و هیچ امّتى بدون منذر نمىماند (فاطر/۳۵، ۲۴) و این عمومیّت در حدّ اقتضاست؛ یعنى فعلیّت آن در مورد همگان و رسیدن آن به یکایک افراد منوط به این است که در مسیر آن مانعى پدید نیاید، زیرا با توجّه به اینکه جهان ماده محل برخورد و تزاحم علل و اسباب با یکدیگر است، ممکن است پیام انذار به برخى انسانها نرسد و حجّت الهى بر آنان تمام نگردد. از این افراد در قرآن با عنوان «مستضعف» یاد و امر ایشان به خداوند واگذار شده است، بر این اساس انذار، گرچه عام است؛ ولى مستلزم دریافتن یکایک افراد یک امّت نیست.[۲۱]گرچه انذار براى همگان لازم و سودمند است؛ امّا گروههاى خاصى بر اثر برخوردارى از زمینههاى تأثیرپذیرى بهتر، انذار در حق آنان سودمندتر است یا به علّت وجود مانع قوىتر نیاز بیشترى به انذار دارند، بدین روى انذار این دو گروه به صورت خاص مورد تأکید قرار گرفته است:
گروه نخست همچون خداترسان:«اِنَّما تُنذِرُ الَّذینَ یَخشَونَ رَبَّهُم بِالغَیب» (فاطر/۳۵، ۱۸؛ یس/۳۶، ۱۱) و کسانى که از برپایى قیامت و حسابرسى خداوند ترسناکاند: «اِنَّما اَنتَ مُنذِرُ مَن یَخشـها» (نازعات/۷۹، ۴۵)، «واَنذِر بِهِ الَّذینَ یَخافونَ اَن یُحشَرُوا اِلى رَبِّهِم» (انعام/۶ ، ۵۱)، زندگان (زنده دلان): «لینذر من کان حیًّا» (یس/۳۶،۷۰)، پیروان قرآن[۲۲]: «اِنَّما تُنذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّکرَ» (یس/۳۶، ۱۱) و بر پا دارندگان نماز: «اِنَّما تُنذِرُ … واَقاموا الصَّلوه» (فاطر/۳۵، ۱۸)
دسته دوم مانند غافلان: «لِتُنذِرَ قَومـًا ما اُنذِرَ ءاباؤُهُم فَهُم غـفِلون» (یس/۳۶، ۶ و نیز قصص/۲۸، ۴۶؛ سجده/۳۲، ۳؛ سبأ/۳۴، ۴۴)، لجبازان و جدال پیشگان:«وتُنذِرَ بِهِ قَومـًا لُدّا» (مریم/۱۹،۹۷)، ستمگران: «لِیُنذِرَ الَّذینَ ظَـلَموا» (احقاف/۴۶، ۱۲)، وکسانى که براى خدا فرزند قائل شدهاند: «ویُنذِرَ الَّذینَ قالوا اتَّخَذَ اللّهُ وَلَدا» (کهف/۱۸، ۴) بدون تردید اینگونه آیات با عمومیت انذار منافات نداشته، از موارد ذکر خاص پس از عام محسوب مىگردد.[۲۳]
متعلّق انذار
۱. شرک:
در قرآن کریم شرک به عنوان مهمترین انحراف اعتقادى مورد توجّه قرار گرفته است و به همین جهت پیام انذار پیامبران الهى در بسیارى از آیات با فراخوانى به توحید در همه ابعاد آن همراه شده است: «یُنَزِّلُ المَلـئِکَهَ … اَن اَنذِروا اَنَّهُ لا اِلـهَ اِلاّ اَنا» (نحل/۱۶، ۲ و نیز فصّلت/۴۱، ۱۳) این پیام اصیل به طور خاص از زبان حضرت هود: «و قَد خَلَتِ النُّذُرُ … اَلاّ تَعبُدوا اِلاَّ اللّهَ» (احقاف/ ۴۶،۲۱)، حضرت نوح: «اِنّى لَکُم نَذیرٌ مُبین * اَنِ اعبُدُوا اللّه» (نوح/۷۱، ۲ ـ ۳) و پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله): «اَلاّ تَعبُدوا اِلاَّ اللّهَ اِنَّنى لَکُم مِنهُ نَذیرٌ» (هود/۱۱، ۲)، «ولا تَجعَلوا مَعَ اللّهِ اِلـهـًا ءاخَرَ اِنّى لَکُم مِنهُ نَذیرٌ مُبین » (ذاریات/۵۱ ،۵۱) بیان شده و بر بیم دادن مشرکان به صورت ویژه تأکید شده است. (کهف/ ۱۸، ۵)
۲. عذاب اخروى:
متعلّق انذار در برخى آیات عذاب اخروى است. در این آیات از عذاب نزدیک، دردناک و شدید آخرت سخن به میان آمده است: «اِنّا اَنذَرنـکُم عَذابـًا قَریبـًا» (نبأ/۷۸، ۴۰)، «اَنذِرِ النّاسَ یَومَ یَأتیهِمُ العَذابُ» (ابراهیم/۱۴، ۴۴؛ نوح/۷۱، ۱؛ سبأ/۳۶، ۴۶؛ کهف/۱۸، ۲؛ هود/۱۱، ۳) در آیات فراوانى انذار به روز قیامت با عناوین خاص آن تعلّق یافته و از برپایى آن روز بیم داده شده است؛ از جمله:«واَنذِرهُم یَومَ الحَسرَه» (مریم/۱۹، ۳۹)، «واَنذِرهُم یَومَ الاَزِفَه» (غافر/۴۰،۱۸)، «لِیُنذِرَ یَومَ التَّلاق» (غافر/۴۰،۱۵)، «تُنذِرَ یَومَ الجَمع» (شورى/۴۲،۷)، «یُنذِرونَکُم لِقاءَ یَومِکُم هـذا» (زمر/۳۹، ۷۱؛ انعام/۶ ، ۱۳۰)
۳. عذاب دنیوى:
«اَنذَرتُکُم صـعِقَهً مِثلَ صـعِقَهِ عاد و ثَمود» (فصّلت/۴۱، ۱۲)، «اَم اَمِنتُم مَن فِى السَّماءِ اَن یُرسِلَ عَلَیکُم حاصِبـًا فَسَتَعلَمونَ کَیفَ نَذیر» (ملک/۶۷ ، ۱۷)، «ولَقَد اَنذَرَهُم بَطشَتَنا» (قمر/۵۴ ،۳۶)
وسایل و مقارنات انذار:
فرمان انذار با رهنمودهایى از سوى خداوند مقرون گشته که مىتوان برخى از آنها را وسایل انذار دانست:
۱. زبان روشن:
«لِتَکونَ مِنَ المُنذِرین * بِلِسان عَرَبىّ مُبین» (شعراء/۲۶، ۱۹۴ ـ ۱۹۵ و نیز احقاف/۴۶، ۱۲)[۲۴]
۲. قرآن:
در بسیارى از آیات، قرآن انذارگر یا وسیله انذار معرفى شده است: «واوحِىَ اِلَىَّ هـذا القُرءانُ لاُِنذِرَکُم بِهِ …» (انعام/۶ ،۱۹ و نیز اعراف/۷،۲؛ مریم/۱۹،۹۷؛ فرقان/۲۵، ۱؛ انعام/۶ ، ۹۲) براساس روایتى از پیامبر قرآن ۴ بخش دارد و یک بخش آن فضایل و انذار است.[۲۵]
۳. اخبار حکمتآمیز و رسا:
«ولَقَد جاءَهُم مِنَ الاَنباءِ ما فیهِ مُزدَجَر * حِکمَهٌ بــلِغَهٌ فَما تُغنِ النُّذُر» (قمر/۵۴ ، ۴ ـ ۵) برخى مفسّران مقصود از آیات کریمه «مُبَشِّرًا و نَذیرا … و سِراجـًا مُنیرا» (احزاب/۳۳، ۴۵ ـ ۴۶) را بیان مطالب براساس برهان و دلایل واضح دانستهاند.[۲۶]
در برخى از آیات نیز به مقارنات انذار اشاره شده است:
۱. حفظ طهارت و آراستگى ظاهر:
«قُم فَاَنذِر … و ثیابَکَ فَطَهِّر» (مدثّر/۷۴، ۲ ، ۴)
۲. فروتنى در برابر پیروان:
«واَنذِر … واخفِض جَناحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ المُؤمِنین» (شعراء/۲۶، ۲۱۴ ـ ۲۱۵)
۳. عدم طرد پابرهنگان:
«واَنذِر … ولا تَطرُدِ الَّذینَ یَدعونَ رَبَّهُم …» (انعام/۶ ، ۵۱ ـ ۵۲)[۲۷]، بر همین اساس پیامبر مىفرماید: «و ما اَنَا بِطارِدِ المُؤمِنین * اِن اَنَا اِلاّ نَذیرٌ مُبین» (شعراء/۲۶، ۱۱۴ ـ ۱۱۵)
۴. عدم مداهنه نسبت به خویشاوندان:
«واَنذِر عَشیرَتَکَ … فَاِن عَصَوکَ فَقُل اِنّى بَرىءٌ مِمّا تَعمَلون» (شعراء/۲۶، ۲۱۴ ـ ۲۱۶)[۲۸]
۵ . همراهى انذار با تبشیر:
«مُبَشِّرًا ونَذیرا» (اسراء/۱۷، ۱۰۵؛ فرقان/۲۵،۵۶ ؛ احزاب/۳۳،۴۵؛ فتح/۴۸،۸)، «مبشّرین ومنذرین» (بقره/۲، ۲۱۳؛ نساء/۴، ۱۶۵؛ انعام/۶ ، ۴۸؛ کهف/۱۸، ۵۶) برخى از مفسران مقرون بودن انذار و تبشیر را در اتمام دعوت همانند متلازمین معرفى کردهاند.[۲۹] همراهى بشارت و انذار در بسیارى از آیات توجّه بسیارى را بهکار کردهاى آن دو معطوف ساخته است؛ برخى نقش تبشیر را نقش قائد یعنى دعوت، تشویق، تحریک و ایجاد رغبت از پیش رو و کارکرد انذار را کارکرد سائق یعنى راندن از پشت سر دانستهاند.[۳۰] برخى با اشاره به اینکه انگیزههاى انسانى معمولاً براساس جلب منافع و دفع ضررها تنظیم مىشود نقش بشارت و انذار را بر انگیختن و دامن زدن به آن دو انگیزه و تشویق را عامل حرکت و انذار را عامل باز دارنده معرفى کردهاند.[۳۱] از گفته التحقیق استفاده مىشود که کارکرد بشارت ایجاد مقتضى و نقش انذار رفع موانع و دفع انحراف و گمراهى است.[۳۲] برخى با تکیه بر آنکه انسان تا احساس خطر مهمى نکند از جا حرکت نمىکند نقش انذار پیامبران را اعلام خطرهایى دانستهاند که به صورت تازیانه بر ارواح بىدرد گمراهان چنان فرود مىآید که هر قابلى را به حرکت درمىآورد.[۳۳] به گفته المیزان تبشیر و انذار براى متوسطان صورت مىپذیرد، زیرا برخى از صالحان هیچگونه تعلّقى به غیر خدا، مانند ثواب و عقاب ندارند.[۳۴]
مراحل انذار:
انذارگر به طور معمول انذار را از نزدیکان خویش آغاز مىکند و آنگاه دایره آن را به دیگران که در شعاعهاى دورترى از وى قرار دارند توسعه مىدهد، بر این اساس آیاتى که از انذارگرى پیامبر(صلى الله علیه وآله)سخن مىگوید، مراحل یاد شده را اینگونه بیان مىکند:
۱. خویشاوندان:
در نخستین مرحله دعوت عمومى، پیامبر گرامى اسلام مأموریت یافت تا خویشاوندان خود را بیم دهد: «و اَنذِر عَشیرَتَکَ الاَقرَبین» (شعراء/۲۶، ۲۱۴) براساس روایات پیامبر با مساعدت امیرمؤمنان، امامعلى(علیه السلام)غذایى فراهم آورد و ۴۵ نفر از خویشاوندان نزدیک را فرا خواند. در نخستین جلسه به علّت گفتار ناپسند ابولهب، آمادگى افراد و زمینه انذار از میان رفت؛ ولى در نشستى دیگر پس از ستایش خداوند بعثت خویش را مطرح کرد و از آنان در جهت انجام رسالت بزرگ خویش یارى طلبید.[۳۵]
۲. اهل مکّه و پیرامون آن:
پس از دعوت خویشاوندان و انذار آنان در مرحله بعد به انذار مردم مکّه مأموریت یافت: «لِتُنذِرَ اُمَّ القُرى و مَن حَولَها» (انعام/۶ ، ۹۲) بنا به نقلى پیامبر(صلى الله علیه وآله)فرمود: من مانند کسى هستم که دشمن را مىبیند و بر نزدیکان خود از آن بیم دارد و قبل از هجوم آنان را خبردار مىسازد.[۳۶]
۳. جهانیان:
براساس آیاتى همچون «لِیَکونَ لِلعــلَمینَ نَذیرا» (فرقان/۲۵، ۱) و «لاُِنذِرَکُم بِهِ و مَن بَلَغَ» (انعام/۶ ، ۱۹) پیامبر(صلى الله علیه وآله)مسئولیت بیم و هشدار دادن همه جهانیان را بر عهده داشته است. برابر گفتار المیزان نامههاى پیامبر به سران کشورهاى مختلف و فراخوان مردم آن کشورها به اسلام با توجّه به این مرحله صورت پذیرفته است.[۳۷]
واکنش مردم در برابر انذار
۱. ایمان و اصلاح:
کسانى که پیام بشارت و انذار پیامبران را شنیده، ایمان آوردند و به اصلاح خود همّت گماشتند نه ترسى به دل دارند و نه به اندوه دچار مىشوند: «و ما نُرسِلُ المُرسَلینَ اِلاّ مُبَشِّرینَ ومُنذِرینَ … فَمَن ءامَنَ واَصلَحَ فَلا خَوفٌ عَلَیهِم ولا هُم یَحزَنون» (انعام/۶ ، ۴۸ ـ ۴۹) و آمرزش الهى و روزى بزرگوارانه بهره ایشان است. (حجّ/۲۲، ۴۹ ـ ۵۰)
۲. تکذیب و ایمان نیاوردن:
بسیارى در برابر انذار از آوردن ایمان امتناع مىورزند: «لِتُنذِرَ قَومـًا … * لَقَد حَقَّ القَولُ عَلى اَکثَرِهِم فَهُم لا یُؤمِنون» (یس/۳۶،۶) آنان که در برابر انذار به تکذیب آیات الهى پرداختهاند به عذاب دردناکى گرفتار خواهند آمد: «و ما نُرسِلُ المُرسَلینَ اِلاّ مُبَشِّرینَ ومُنذِرینَ … * والَّذینَ کَذَّبوا بِـایـتِنا یَمَسُّهُمُ العَذابُ» (انعام/۶ ، ۴۸ ـ ۴۹) کافران در برابر انذار واکنشهاى گوناگونى داشتند؛ یا پیامبران را به جادوگرى متهم کردند: «اَنذِرِ النّاسَ … قالَ الکـفِرونَ اِنَّ هـذا لَسـحِرٌ مُبین» (یونس/۱۰، ۲؛ فرقان/۲۵، ۸) یا براى مبارزه با حقیقت به مجادله پرداخته، آیات الهى را به مسخره گرفتند: «و یُجـدِلُ الَّذینَ کَفَروا بِالبـطِـلِ لِیُدحِضوا بِهِ الحَقَّ واتَّخَذوا ءایـتى وما اُنذِروا هُزُوا» (کهف/۱۸، ۵۶) یا سخنان پیامبر را دروغ و افسانه پیشینیان معرفى: «تَبارَکَ الَّذى نَزَّلَ الفُرقانَ عَلى عَبدِهِ لِیَکونَ لِلعــلَمینَ نَذیرا … قالَ الَّذینَ کَفَروا اِن هـذا اِلاّ اِفکٌ» (فرقان/۲۵، ۱، ۴ ـ ۵) و به بهانهجویى پرداخته و در این راستا به غذا خوردن و راه رفتن پیامبر در میان کوچه و بازار و فرود نیامدن فرشتهاى همراه او براى انذار مردمان یا نداشتن گنج و باغ استناد مىجستند (فرقان/۲۵، ۷ ـ ۸) یا در برابر انذار پیامبران، استکبار مىورزیدند: «و استَکبَرُوا استِکبارا» (نوح/۷۱، ۷) یا درستى مطالب پیامبران را بسیار بعید: «بَل عَجِبوا اَن جاءَهُم مُنذِرٌ … فَقالَ الکـفِرونَ … اَءِذا مِتنا و کُنّا تُرابـًا ذلِکَ رَجعٌ بَعید» (ق/۵۰ ، ۲ ـ ۳) و پیروى از انسانى همانند خویش را گمراهى مىخواندند: «کَذَّبَت ثَمودُ بِالنُّذُر * فَقالوا اَبَشَرًا مِنّا واحِدًا نَتَّبِعُهُ اِنّا اِذًا لَفى ضَلـل وسُعُر» (قمر/۵۴ ، ۲۳ ـ ۲۴)
۳. تعجب و شگفتى:
برخى از اینکه در میان آنان بشرى از جنس و نوع ایشان به انذارگرى برانگیخته شده است دچار شگفتى مىشدند:«و عَجِبوا اَن جاءَهُم مُنذِرٌ مِنهُم» (ص/۳۸،۴؛ ق/۵۰ ،۲)، در حالى که خداوند بعثت انذارگران از میان خودشان را جاى شگفتى نمىداند:«اَکانَ لِلنّاسِ عَجَبـًا اَن اَوحَینا اِلى رَجُل مِنهُم اَن اَنذِرِ النّاسَ» (یونس/۱۰، ۲؛ اعراف/۷، ۶۳)، بلکه آن را امرى ضرورى: «ولَو جَعَلنـهُ مَلَکـًا لَجَعَلنـهُ رَجُلاً ولَلَبَسنا عَلَیهِم ما یَلبِسون» (انعام/۶ ، ۹) و تعجب* آنان را موجب شگفتى مىداند: «و اِن تَعجَب فَعَجَبٌ قَولُهُم» (رعد/۱۳،۵)
۴. گریز و تلاش براى نشنیدن پیام انذار:
امّت نوح در برابر انذار آن حضرت، گریز بیشتر و نهادن انگشت در گوش و کشیدن جامه بر سر را پیش گرفتند:«اِنّى لَکُم نَذیرٌ … فَلَم یَزِدهُم دُعاءى اِلاّ فِرارا … جَعَلوا اَصـبِعَهُم فى ءاذانِهِم واستَغشَوا ثیابَهُم» (نوح/۷۱، ۲، ۶ ، ۸)
۵ . تنفّر:
برخى به خداوند به سختى سوگند یاد مىکردند که اگر بیم دهندهاى در میان ما بر انگیخته شود از دیگران راه یافتهتر خواهیم شد؛ ولى پس از آنکه هشدار دهندهاى برانگیخته شد بر اثر استکبار و نیرنگ زشتشان جز بر نفرت آنان افزوده نگشت: «و اَقسَموا بِاللّهِ … فَلَمّا جاءَهُم نَذیرٌ ما زادَهُم اِلاّ نُفورا» (فاطر/۳۵،۴۲)
۶ . درخواست عذاب:
برخى در برابر انذار به جاى پذیرفتن حقیقت خواهان نزول عذاب مىشدند. خداوند در مورد آنان مىفرماید: آیا عذاب ما را شتابزده خواستارند؟ آنگاه که عذاب بر خانه آنان فرود آید چه بد صبحگاهى براى هشدار داده شدگان است:«اَفَبِعَذابِنا یَستَعجِلون * فَاِذا نَزَلَ بِسَاحَتِهِم فَساءَ صَبَاحُ المُنذَرین» (صافّات/۳۷، ۱۷۶ ـ ۱۷۷)، «فَأتِنا بِما تَعِدُنا اِن کُنتَ مِنَ الصّـدِقین» (احقاف/۴۶، ۲۲)
موانع پذیرش انذار
۱. کفر:
انذار در مورد آنان که از پذیرفتن حق سر باز زده و کافر شدند، سودمند نیست: «اِنَّ الَّذینَ کَفَروا سَواءٌ عَلَیهِم ءَاَنذَرتَهُم اَم لَم تُنذِرهُم لایُؤمِنون» (بقره/۲، ۶)، «و ما تُغنِى الأیـتُ والنُّذُرُ عَن قَوم لا یُؤمِنون» (یونس/۱۰،۱۰۱)
۲. استکبار و نیرنگ:
علّت تنفّر برخى، از بیم دهندگان استکبار و نیرنگ زشت آنان در پوشاندن استکبار خویش است: «… فَلَمّا جاءَهُم نَذیرٌ ما زادَهُم اِلاّ نُفورا * اِستِکبارًا فِىالاَرضِ ومَکرَ السَّیِّىِ» (فاطر/۳۵، ۴۲ ـ ۴۳)
۳. دنیاگرایى:
فریفته زندگى دنیا گشتن مانع پذیرش انذار و در نتیجه فرو افتادن به دوزخ است: «اَلَم یَأتِکُم … یُنذِرونَکُم … قالوا شَهِدنا عَلى اَنفُسِنا و غَرَّتهُمُ الحَیوهُ الدُّنیا» (انعام/۶ ،۱۳۰)
۴. عادت به رفاه و خوشگذرانى:
در برابر هر پیامبرى، رفاهطلبانى خوگرفته با خوشگذرانى، با تکیه بر افزونى ثروت و فرزندان خویش، کفر مىورزیدند: «وما اَرسَلنا فى قَریَه مِن نَذیر اِلاّ قالَ مُترَفوها اِنّا بِما اُرسِلتُم بِهِ کـفِرون» (سبأ/۳۴، ۳۵ ـ ۳۶)
۵ . ستمگرى:
از کسانى که بر اثر نشنیدن پیام انذارگران بر آنان عذاب فرود آمده با وصف «ستمگران» تعبیر شده است:«واَنذِرِ النّاسَ … فَیَقولُ الَّذینَ ظَـلَموا رَبَّنا اَخِّرنا» (ابراهیم/۱۴، ۴۴)؛ همچنین علّت اختلافاتى که پس از بشارت و انذار پیامبران پدید آمده، ستمکارى معرفى شده است: «فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِیّینَ مُبَشِّرینَ و مُنذِرینَ … و مَا اختَلَفَ فیهِ اِلاَّ الَّذینَ اوتوهُ … بَغیـًا بَینَهُم» (بقره/۲، ۲۱۳)
۶ . پیروى از پیشینیان:
بسیارى از منحرفان در برابر انذار پیامبران مىگفتند: آیا نزد ما آمدى تا آنچه را پیشینیان و پدرانمان مىپرستیدند فرو گذاشته، خداى یکتا را پرستش کنیم: «قالُوا اَجِئتَنا … و نَذَرَ ما کانَ یَعبُدُ ءاباؤُنا» (اعراف، ۷، ۷۰)، «واذکُر اَخا عاد اِذ اَنذَرَ قَومَهُ … اَجِئتَنا لِتَأفِکَنا عَن ءالِهَتِنا» (احقاف/۴۶، ۲۲ و نیز هود/۱۱، ۶۲ ، ۸۷ ، ۱۰۹؛ کهف/۱۸، ۴؛ سبأ/۳۴، ۴۳)
۷. قساوت و مرگ دل:آنان که بر اثر قساوت به کرى یا کورى دل مبتلا گشتهاند پیام انذار را نخواهند شنید و حقایق را نخواهند دید:«قُل اِنّما اُنذِرُکُم بِالوَحىِ ولا یَسمَعُ الصُّمُّ الدُّعاءَ اِذا ما یُنذَرون» (انبیاء/۲۱، ۴۵) براساس آیه شریفه«اَفَاَنتَ تُسمِعُ الصُّمَّ ولَو کانوا لا یَعقِلون» (یونس/۱۰، ۴۲)، «فَاَغشَینـهُم فَهُم لا یُبصِرون … و سَواءٌ عَلَیهِم ءَاَنذَرتَهُم اَم لَمتُنذِرهُم لا یُؤمِنون» (یس/۳۶، ۱۰) مىتوان کران را آنان دانست که از نیروى اندیشه خود بهره نمىبرند، بدین روى گوش دل آنان سخن حق را نمىشنود. قرآن کریم مرگ دل آدمى را مانع شنیدن هشدار پیامبران معرفى کرده است: «ما اَنتَ بِمُسمِع مَن فِى القُبور * اِن اَنتَ اِلاّ نَذیر» (فاطر/۳۵، ۲۲ ـ ۲۳)، «اِنَّکَ لا تُسمِعُ المَوتى» (نمل/۲۷، ۸۰ ؛ روم/۳۰، ۵۲) و انذار را تنها در مورد زنده دلان اثربخش مىداند:«لِیُنذِرَ مَن کانَ حَیـًّا» (یس/۳۶، ۷۰)، بر این اساس روز قیامت دوزخیان مىگویند: اگر ما هشدار پیامبران را مىشنیدیم یا درباره آن مىاندیشیدیم اکنون در آتش نبودیم: «… اَلَم یَأتِکُم نَذیر * قالوا بَلى قَد جاءَنا نَذیرٌ … و قالوا لَو کُنّا نَسمَعُ اَو نَعقِلُ ما کُنّا فى اَصحـبِ السَّعیر» (ملک/۶۷ ،۹ ـ ۱۰)
۸ . جهالت و نادانى:
حضرت هود(علیه السلام)برخورد بهانه جویانه قوم عاد را برخاسته از جهالت آنان معرفى کرده است: «… و اُبَلِّغُکُم ما اُرسِلتُ بِهِ و لـکِنّى اَرکُم قَومـًا تَجهَلون» (احقاف/۴۶، ۲۳)
فرجام نادیده گرفتن انذار:
امّتهایى که فراخوان پیامبران را نادیده گرفته و به هشدار آنان توجهى نکردهاند، به عذاب الهى گرفتار آمدهاند و قرآن کریم آنان را با عنوان «منذَرین = انذار شدگان» خوانده و فرجام کارِ نمونههایى از این امّتها را بازگو کرده است:
۱. قوم نوح:
آنان بر اثر تکذیب حضرت نوح به کیفر غرق دچار گشتند: «و اَغرَقنَا الَّذینَ کَذَّبوا بِـایـتِنا فَانظُر کَیفَ کانَ عـقِبَهُ المُنذَرین» (یونس/۱۰،۷۳)
۲. قوم لوط:
آنان نیز با سر باز زدن از راه صحیح و تهدید حضرت لوط به عذاب نزول باران سنگ (سجین) گرفتار شدند:«واَمطَرنا عَلَیهِم مَطَرًا فَساءَ مَطَرُ المُنذَرین» (شعراء/۲۶، ۱۷۳؛ نمل/۲۷،۵۸) برخى مفسّران مقصود از «منذَرین» را امّتهاى هلاک شده دانستهاند.[۳۸] در دو آیه دیگر نیز آدمیان را به عبرت آموزى از عاقبت هشدار داده شدگان: «فَانظُر کَیفَ کانَ عـقِبَهُ المُنذَرین» (صافّات/۳۷،۷۳) و توجّه به پیامد نافرجام آنان: «فَاِذا نَزَلَ بِسَاحَتِهِم فَساءَ صَبَاحُ المُنذَرین» (صافّات/۳۷،۱۷۷) فرا خوانده است. برخى از روایات «منذَرین» در این آیه را بنىامیه و پیروان آنان که در آخرالزمان به عذاب گرفتار مىشوند معرفى کردهاند.[۳۹] در سوره قمر نیز از عذاب قوم نوح، عاد، ثمود، لوط و آلفرعون سخن به میان آمده و با تعابیرى همچون «فَکَیفَ کانَ عَذابى و نُذُر» (قمر/۵۴ ، ۱۶، ۱۸، ۲۱،۳۰) و «فَذوقوا عَذابى و نُذُر» (قمر/۵۴ ، ۳۷، ۳۹) آنها را «منذَرین» یعنى هشدار داده شدگانى بىتوجه که به عذاب دچار گشتهاند شناسانده است.
پی نوشتها :
[۱]. اقرب الموارد، ج ۵ ، ص ۳۷۸، «نذر».
[۲]. نثر طوبى، ج ۲، ص ۴۴۸.
[۳]. التبیان، ج ۱، ص ۶۲ .
[۴]. التحقیق، ج ۱۲، ص ۷۵، «نذر».
[۵]. الفروقاللغویه، ص ۷۸.
[۶]. التحریر والتنویر، ج ۱۱، ص ۶۲ .
[۷]. التحقیق، ج ۱۲، ص ۷۵.
[۸]. المعجم الاحصائى، ج ۳، ص ۱۵۴۲.
[۹]. بحارالانوار، ج ۹۴، ص ۳۸۷.
[۱۰]. المیزان، ج۲۰، ص۳۰۵؛ کشفالاسرار، ج۱، ص۶۲ ؛ التبیان، ج ۱، ص ۶۲ .
[۱۱]. مجمعالبیان، ج ۹، ص ۲۸۳.
[۱۲]. همان، ج۶ ، ص۵۳۷ ؛ المیزان، ج۱۲، ص۹۰.
[۱۳]. المیزان، ج ۷، ص ۳۹.
[۱۴]. المیزان، ج ۷، ص ۳۹.
[۱۵]. منهج الصادقین، ج ۷، ص ۴۴۲ ـ ۴۴۳.
[۱۶]. مجمعالبیان، ج ۵ ، ص ۱۲۶.
[۱۷]. جامعالبیان، مج ۱۲، ج ۲۲، ص ۱۵۶.
[۱۸]. تفسیر قمى، ج ۲، ص ۲۴.
[۱۹]. کشف الاسرار، ج ۳، ص ۴۹۳.
[۲۰]. کشف الاسرار، ج ۳، ص ۴۹۳.
[۲۱]. المیزان، ج ۱۷، ص ۳۸.
[۲۲]. المیزان، ج ۱۷، ص ۶۶ .
[۲۳]. همان، ج ۷، ص ۹۸.
[۲۴]. الکشاف، ج ۳، ص ۳۳۵.
[۲۵]. بحار الانوار، ج۳۵، ص ۳۵۶.
[۲۶]. التفسیر الکبیر، ج ۲۵، ص ۲۱۷.
[۲۷]. فى ظلال القرآن، ج ۲، ص ۱۰۹۹.
[۲۸]. مجمعالبیان، ج ۷، ص ۳۲۲.
[۲۹]. المیزان، ج ۲۰، ص ۸۰ .
[۳۰]. مجموعه آثار، ج ۱۶، ص ۱۵۴، «سیره نبوى».
[۳۱]. پیام قرآن، ج ۷، ص ۲۹.
[۳۲]. التحقیق، ج ۱۲، ص ۷۵ ـ ۷۶، «بشر».
[۳۳]. نمونه، ج ۹، ص ۶۹ .
[۳۴]. المیزان، ج ۳، ص ۱۵۷.
[۳۵]. جامعالبیان، مج ۱۱، ج ۱۹، ص ۱۴۸؛ مجمعالبیان، ج ۷، ص ۳۲۲؛ السیره النبویه، ج ۱، ص ۲۶۲.
[۳۶]. السیرهالحلبیه، ج ۱، ص ۲۸۵.
[۳۷]. المیزان، ج ۷، ص ۴۰.
[۳۸]. تفسیر قمى، ج ۲، ص ۱۹۶.
[۳۹]. همان، ص ۲۰۰.
منابع
اقربالموارد فى فصح العربیه و الشوارد؛ بحارالانوار؛ پیام قرآن؛ التبیان فى تفسیر القرآن؛ التحقیق فى کلمات القرآن الکریم؛ تفسیرالتحریر و التنویر؛ التفسیر الکبیر؛ تفسیر القمى؛ تفسیر منهج الصادقین؛ تفسیر نمونه؛ جامعالبیان عن تأویل آى القرآن؛ السیره الحلبیه؛ السیره النبویه، ابن هشام؛ فى ظلال القرآن؛ الکشاف؛ کشف الاسرار و عده الابرار؛ مجمعالبیان فى تفسیر القرآن؛ مجموعه آثار، استاد مطهرى؛ المعجم الاحصائى لالفاظ القرآن؛ معجم الفروق اللغویه؛ المیزان فى تفسیر القرآن؛ نثر طوبى.
على محمدىآشنانى و بخش فلسفه و کلام