ما در طبیعت، خواب و بیداری می بینیم، طبیعت می خوابد بیدار می شود، باز می خوابد بیدار می شود: خواب و بیداری های سالانه ای که طبیعت دارد، خواب و بیداری های شبانه روزی که انسان دارد، خواب و بیداری های شش ماه به شش ماهی که بعضی حیوانها دارند. ما یک جریان خواب و بیداری در عالم طبیعت می بینیم و می بینیم که قرآن هم تکیه ای دارد بر روی همین خواب و بیداری که از آن حتی به مرگ و حیات هم تعبیر می کند، قرآن روی این خواب و بیداری طبیعت یا مرگ و حیات طبیعت تکیه می کند. این هم درست است، برخی از اندیشمندان می گویند مرگ یک فرد و تولید مثل نمونه ای است از خواب و بیداری نوع یعنی همین طوری که فرد خوابی دارد و بیداری ای، نوع هم خوابی دارد و بیداری ای، مردن فرد و تولید مثل در واقع خواب و بیداری نوع است مثل اینکه نوع هم می خوابد و بیدار می شود، نوع با مردن بعضی از افرادش به خواب فرو می رود و با تولد افراد دیگر بیدار می شود.
نمونه هایی از حیات مجدد در طبیعت پیرامونی :
اگر نظرمان را از انسان به حیوانات و به عالم نباتات تعمیم بدهیم و اعم حیات را در نظر بگیریم نمونه های بارزی از زنده ماندن حیات و رشد و تشکیل مجدد آن می بینیم. در مورد گیاهها که مثال و نظایر بیشمار است از قبیل قلمه زدن، پیوند زدن، ریشه خواباندن و غیره، در تمام این موارد یک قطعه جدا شده از بدن اصلی که در حکم مرده به شمار می رود، در نتیجه قرار گرفتن در محیط مساعد و یافتن خوراک لازم به جنبش و رشد درآمده به تناسب محل، تغییر شکل می دهد (یعنی از پوست و ساقه ریشه سر درمی آورد و سلول پوست تبدیل به سلول ریشه یا گل و غیره می شود) و از نو یک بوته یا درخت کامل مانند بوته اصلی ساخته می شود. در مورد حیوانات امروزه دیگر نگاهداری یک نسج جدا شده از حیوان اصلی به حالت زنده در شرایط آزمایشگاهی، عمل متداول ساده ای می باشد و توانسته اند خصوصا در حیوانات ساده و پست آن را به توسعه و نشو و نما وا دارند. انسان چون به لحاظ ترکیب و تشکیل نسوج در مرحله اعلای تنوع و پیچیدگی و ظرافت و دقت است، نتوانسته اند با او عملیاتی را که باغبانها از قدیم الایام روی گیاهان می کردند یا زیست شناسان در آزمایشگاهها با حیوانات پست می نمایند انجام دهند ولی تا این حد توفیق یافته اند که نه تنها برق زده ها و غرق شده ها و سکته کرده ها را با تنفس مصنوعی و حرکات و ضربات و تزریقاتی به هوش و حیات بیاورند و دستگاه خاموش شده…