تفاوت دنیا و آخرت ۱

تفاوت دنیا و آخرت 1

انتقال از این جهان به جهان دیگر، به تولد طفل از رحم مادر بی شباهت نیست. این تشبیه، از جهتی نارسا و از جهتی دیگر رساست. از این جهت نارساست که تفاوت دنیا و آخرت، عمیق تر و جوهری تر از تفاوت عالم رحم و بیرون رحم است. رحم و بیرون رحم، هر دو، قسمتهایی از جهان طبیعت و زندگی دنیا می باشند، اما جهان دنیا و جهان آخرت دو نشئه و دو زندگی اند با تفاوتهای اساسی، ولی این تشبیه از جهتی دیگر رساست، از این جهت که اختلاف شرایط را نشان می دهد. طفل در رحم مادر به وسیله جفت و از راه ناف، تغذیه می کند، ولی وقتی پا به این جهان گذاشت، آن راه مسدود می گردد و از طریق دهان و لوله هاضمه، تغذیه می کند. در رحم، ششها ساخته می شود اما بکار نمی افتد و زمانی که طفل به خارج رحم منتقل شود، ششها مورد استفاده او قرار می گیرد. شگفت آور است که جنین تا در رحم است کوچک ترین استفاده ای از مجرای تنفس و ریه ها نمی کند و اگر فرضا در آن وقت این دستگاه لحظه ای بکار افتد، منجر به مرگ او می گردد، این وضع تا آخرین لحظه ای که در رحم است ادامه دارد، ولی همینکه پا به بیرون رحم گذاشت ناگهان دستگاه تنفس بکار می افتد و از این ساعت اگر لحظه ای این دستگاه تعطیل شود خطر مرگ است.
اینچنین، نظام حیات قبل از تولد با نظام حیات بعد از تولد تغییر می کند، کودک قبل از تولد در یک نظام حیاتی و بعد از تولد در نظام حیاتی دیگر زیست می نماید. اساسا جهاز تنفس با اینکه در مدت توقف در رحم ساخته می شود، برای آن زندگی یعنی برای مدت توقف در رحم نیست، یک پیش بینی و آمادگی قبلی است برای دوره بعد از رحم. جهاز باصره و سامعه و ذائقه و شامه نیز با آنهمه وسعت و پیچیدگی، هیچکدام برای آن زندگی نیست، برای زندگی در مرحله بعد است. دنیا نسبت به جهان دیگر مانند رحمی است که در آن اندامها و جهازهای روانی انسان ساخته می شود و او را برای زندگی دیگر آماده می سازد. استعدادهای روانی انسان، بساطت و تجرد، تقسیم ناپذیری و ثبات نسبی ” من ” انسان، آرزوهای بی پایان، اندیشه های وسیع و نامتناهی او، همه، ساز و برگهایی است که متناسب با یک زندگی وسیع تر و طویل و عریض تر و بلکه جاودانی و ابدی است. آنچه انسان را ” غریب ” و ” نامتجانس ” با این جهان فانی و خاکی می کند همینهاست. آنچه سبب شده که انسان در این جهان حالت ” نیی ” داشته باشد که او را از ” نیستان ” بریده اند، ” از نفیرش مرد و زن بنالند ” و همواره جویای ” سینه ای شرحه شرحه از فراق ” باشد تا ” شرح درد اشتیاق ” را بازگو نماید همین است. آنچه سبب شده انسان خود را ” بلند نظر پادشاه سدره نشین ” بداند و جهان را نسبت به خود ” کنج محنت آباد ” بخواند و یا خود را ” طایر گلشن قدس ” و جهان را ” دامگه حادثه ” ببیند همین است. مرگ، نسبت به دنیا مرگ است و نسبت به جهان پس از دنیا تولد است، همچنانکه تولد یک نوزاد نیز نسبت به دنیا تولد، و نسبت به زندگی پیشین او مرگ است. تفاوت بین دنیا و آخرت را می توان از جنبه های زیر مورد بررسی قرار داد:
مانند عالم رحم و دنیا :
برای نشان دادن تفاوتهایی که بین این دو نوع زندگی وجود دارد مثالی در دست نیست زیرا هر مثالی که بیاوریم از دنیا خواهد بود و تابع قوانین دنیاست، ولی از برای تقریب می توان – با کمی مسامحه – دنیا و آخرت را به عالم رحم و دنیا تشبیه نمود. طفل در رحم، نوعی زندگی دارد و پس از تولد، از نوعی دیگر از زندگی برخوردار می گردد. یک جنبه مشترک این دو زندگی این است که در هر دو، تغذیه هست اما نحوه تغذیه جنین با تغذیه کودک پس از تولد فرق دارد. طفل در رحم مادر همچون یک گیاه زندگی می کند، از خون مادر از راه بند ناف مانند ریشه گیاه غذای خود را می گیرد، نه با ریه ها تنفس انجام می دهد و نه معده اش فعالیتی دارد، ولی به محض اینکه به این جهان پا می نهد نظام زندگیش بر هم می خورد، نشئه دیگری پیدا می کند و نظامی دیگر بر حیاتش حاکم می گردد و جهانش عوض می شود.
در اینجا یک لحظه هم نمی تواند مثل سابق زندگی کند، در اینجا باید تنفس کند و از راه دهان غذا بخورد. اگر قبل از تولد، هوا وارد ریه اش و غذا وارد معده اش می شد، می مرد. حالا بر عکس، اگر لحظه ای چند هوا وارد ریه اش نشود و ساعتی چند غذا وارد معده اش نگردد می میرد. بعد از تولد اگر کسی بخواهد همان وضع سابق را برای طفل ادامه دهد، مثلا او را در محفظه ای قرار دهد و از همان راه بند ناف خون به او تزریق کند و در عوض، مجرای دهان و بینی او را مسدود نماید، ممکن نیست، زیرا نظام زندگی طفل عوض شده است و باید از نظام نوین استفاده کند.

قرآن کریم می فرماید: «أفحسبتم انما خلقناکم عبثا و انکم الینا لاترجعون؛ آیا گمان بردید که ما شما را (با اینهمه تجهیزات و ساز و برگها) عبث آفریدیم و غایت و هدفی متناسب با این خلقت و این ساز و برگ ها در کار نیست و شما به سوی ما بازگردانده نمی شوید؟» (مؤمنون/ ۱۱۵).
اگر انسان با اینهمه تجهیزات و ساز و برگ ها بازگشتی به سوی خدا، به سوی جهانی که میدان وسیع و مناسبی است برای این موجود مجهز، نداشته باشد درست مثل این است که پس از عالم رحم، عالم دنیایی نباشد و تمام جنینها پس از پایان دوره رحم فانی گردند، اینهمه جهازات باصره و سامعه و شامه و مغز و اعصاب و ریه و معده که به کار رحم نمی خورد و برای زندگی گیاهی رحم زائد است، لغو و عبث آفریده شود و بدون استفاده از آنها رهسپار عدم گردد. آری، مرگ، پایان بخشی از زندگی انسان و آغاز مرحله ای نوین از زندگی او است.
از نظر ثبات و تغییر :
در این جهان، حرکت و تغییر هست. کودک، جوان می گردد، کامل می شود، به پیری می رسد و سپس می میرد. در این جهان، نوها کهنه می شود و کهنه ها از بین می رود، ولی در جهان آخرت پیری و کهنگی وجود ندارد، مرگی هم در کار نیست. آنجا جهان بقاء است و اینجا جهان فناء، آنجا خانه ثبات و قرار است و اینجا خانه زوال و فنا.
از نظر موت و حیات :
در این جهان، موت و حیات، مرگ و زندگی با هم آمیخته است ولی آن جهان سراپا زندگی است. در اینجا جماداتی و حیواناتی وجود دارند و هر کدام به دیگری تبدیل می گردند. جسمی که اکنون بدن ماست و حیات دارد زمانی مرده و جماد بوده است و بار دیگر نیز حیات از آن جدا می گردد و به حالت جمادی بر می گردد. زندگی و مرگ در دنیا مخلوط به هم اند. اما در آخرت چنین نیست، آنجا یکپارچه حیات است، زمین آخرت، جواهر و سنگریزه های آن، درخت و میوه آن همگی حیات دارند، آتش آنجا هم دراک و فعال است.
قرآن کریم می فرماید: «و ان الدار الاخره لهی الحیوان؛ همانا منحصرا خانه آخرت خانه ای است که زنده است» (عنکبوت/ ۶۴)آخرت یک موجود زنده و یک حیوان و جاندار است. عضوها و اندامها در این جهان، شعور و درک ندارند ولی در آن جهان پوست بدن و ناخن هم فهم دارد و حتی سخن می گوید. زندگی در جهان آخرت خالص است، آمیخته به موت نیست، از عنصر کهنگی و فرسودگی و مرگ و فنا در آنجا خبر و اثری نیست، بر آن جهان، جاودانگی حکمفرماست. در قیامت بر دهانها مهر زده می شود و هر عضوی خودش کارهایی را که انجام داده است بازگو می کند. از زبان پرسش نمی شود تا با دروغگویی پرده پوشی کند. هر عضوی در آنجا ناطق می گردد، خودش کارهای خود را شرح می دهد. قرآن کریم می فرماید: «الیوم نختم علی افواههم و تکلمنا ایدیهم و تشهد ارجلهم بما کانوا یکسبون؛ امروز بر دهانهایشان مهر می زنیم و دستهایشان با ما سخن می گویند و پاهایشان گواهی می دهند که چه انجام داده اند» (یس/ ۶۵).
در جای دیگر، مکالمه و مشاجره انسانها را با اعضاء و جوارح خودشان ذکر می کند: «و قالوا لجلودهم لم شهدتم علینا قالوا انطقنا الله الذی انطق کل شیء؛ و به پوست (بدن) خود می گویند: چرا بر ضد ما شهادت دادید؟ گویند: همان خدایی که هر چیز را به سخن می آورد، ما را به سخن آورد.» (فصلت/ ۲۱). پس از بیان این مطلب که در قیامت گوش و چشم مجرمین و دیگر اندامهایشان علیه آنها گواهی می دهند، مشاجره ای را که بین آنان در می گیرد، چنین شرح می دهد: «و به پوستهای بدنشان می گویند چرا به ضرر ما شهادت دادید؟ پاسخ می دهند: خدا ما را ناطق ساخت، خدایی که هر چیز را به سخن آورده است».

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا