حکایاتی از امام الرئوف

حکایاتی از امام الرئوف

در مورد امام رضا (ع) آمده است، به مناسبت شرایط و موقعیتی که داشت حتی امر به معروف و نهی از منکر را از مأمون که فردی مغرور و زمامدار جامعه اسلامی و صاحب قدرت بود دریغ نمیکرد. در اینجا برخی از رفتار و سیره آن حضرت را در مواجهه های گوناگون میخوانیم:

اداره امور پدر
امام کاظم (ع) در تنگنای شدیدی بود.وضع ثابتی از نظر امنیت نداشت. هر روز و شبی این خطر وجود داشت که او را احضار کنند. این وضع از اواخر دوران حیات امام صادق (ع) و سراسر دوران حضرت امام کاظم (ع) به چشم می خورد و امام رضا (ع) وارث دشواریهای سختی از جهت اعمال فشار در دستگاه حاکم بر پدر بود. در غیبت پدر او وظیفه داشت کارهای او را سروسامان دهد. عائله او را از نظر اقتصادی و هم مذهبی اداره کند. به امور مزرعه و باغات و دخل و خرج ها برسد. امام اصرار داشت شخصاً در زمین ومزرعه کار و از حاصل دسترنج خود اعاشه کند.
 

ارشادات خاص
ارشادات امام بویژه از آن بابت که به صورت گسترده، بیپرده و بیتقیه، حتی در مواردی از موضع شرایط بالای سیاسی صورت میگرفت و امام میتوانست به صورت کامل و کافی بحث و اظهارنظر داشته باشد بسیار مؤثر و کارساز بود. چه بسیار افرادی که در سایه ارشادات او راه خود را مییافتند و برنامه زندگی خود را تغییر می دادند و چه بسیار دیگر از آنان که در اعتقادات خود راسختر شده و مبلغانی ارزنده و پرتلاش برای دنیای اسلام شدند. ارشادات امام بسیاری از مسیحیان، یهودیان، دهریون و حتی ستارهپرستان را بینش داد و آنها را به قبول اسلام وادار کرد.

استعمال بوی خوش
امام مانند جدش رسول خدا (ص) بوی خوش را دوست داشت حتی نوشته اند که او مشک میخرید و به محاسن خود میمالید. در دیدار با مردم سعی میکرد آنها را با لباسی پاکیزه و بوی خوش دیدار کند. او اهل بهداشت بود. دست و دهان را می شست. دندانها را هر روز مسواک میزد. دستور میداد بر سر سفره غذای او نمک باشد و غذا را با نمک شروع میکرد.

اسلحه مسموم در توبره
مرحوم راوندى به نقل از محمّد بن زید رزامى حکایت کند:
روزى در خدمت حضرت علىّ بن موسى الرّضا علیهما السلام بودم ، که شخصى از گروه خوارج – که درون توبره و خورجین خود نوعى سلاح مسموم نهاده و مخفى کرده بود – وارد شد.
آن شخص به دوستان خود گفته بود: او گمان کرده است ، که چون فرزند رسول اللّه است ، مى تواند ولیعهدى طاغوت زمان را بپذیرد، مى روم و از او سؤ الى مى پرسم ، چنانچه جواب صحیحى نداد، او را با این سلاح نابود مى سازم .
پس چون در محضر مبارک امام رضا علیه السلام نشست ، سؤ ال خود را مطرح کرد.
حضرت فرمود: سؤ الت را به یک شرط پاسخ مى گویم ؟
منافق گفت : به چه شرطى مى خواهى جواب مرا بدهى ؟
امام علیه السلام فرمود: چنانچه جواب صحیحى دریافت کردى و قانع و راضى شدى ، آنچه در توبره خود پنهان کرده اى ، درآورى و آن را بشکنى و دور بیندازى .
آن شخص منافق با شنیدن چنین سخن و مشاهده چنین برخوردى متحیّر شد و آنچه در توبره نهاده بود، بیرون آورد و شکست ؛ و بعد از آن اظهار داشت : یاابن رسول اللّه ! با این که مى دانى ماءمون طاغى و ظالم است ، چرا داخل در امور او شدى و ولایتعهدى او را پذیرفتى ، با این که آن ها کافر هستند؟!
امام رضا علیه السلام فرمود: آیا کفر این ها بدتر است ، یا کفر پادشاه مصر و درباریانش ؟
آیا این ها به ظاهر مسلمان نیستند و معتقد به وحدانیّت خدا نمى باشند؟
و سپس فرمود: حضرت یوسف علیه السلام با این که پیغمبر و پسر پیغمبر و نوه پیغمبر بود، از پادشاه مصر تقاضا کرد تا وزیر دارائى و خزینه دار اموال و دیگر امور مملکت مصر گردد و حتّى در جاى فرعون مى نشست ، در حالى که مى دانست او کافر محض مى باشد.
و من نیز یکى از فرزندان رسول اللّه صلى الله علیه و آله هستم و تقاضاى دخالت در امور حکومت را نداشتم ؛ بلکه آنان مرا بر چنین امرى مجبور کردند و به ناچار و بدون رضایت قلبى در چنین موقعیّتى قرار گرفتم .
آن شخص جواب حضرت را پسندید و تشکّر و قدردانى کرد؛ و از گمان باطل خود بازگشت .

اگر توبه نمایند، نجات یابند؟!
در بعضى از روایات آمده است :
روزى یکى از منافقین به حضرت ابوالحسن ، امام رضا علیه السلام عرضه داشت : بعضى از شیعیان و دوستان شما خمر (شراب مست کننده ) مى نوشند؟!
امام علیه السلام فرمود: سپاس خداوند حکیم را، که آن ها در هر حالتى که باشند، هدایت شده ؛ و در اعتقادات صحیح خود ثابت و مستقیم مى باشند.
سپس یکى دیگر از همان منافقین که در مجلس حضور داشت ، به امام علیه السلام گفت : بعضى از شیعیان و دوستان شما نبیذ مى نوشند؟!
حضرت فرمود: بعضى از اصحاب رسول اللّه صلى الله علیه و آله نیز چنین بودند.
منافق گفت : منظورم از نبیذ، آب عسل نیست ؛ بلکه منظورم شراب مست کننده است .
ناگاه حضرت با شنیدن این سخن ، عرق بر چهره مبارک حضرت ظاهر شد و فرمود: خداوند کریم تر از آن است که در قلب بنده مؤ من علاقه به خمر و محبّت ما اهل بیت رسالت را کنار هم قرار دهد و هرگز چنین نخواهد بود.
سپس حضرت لحظه اى سکوت نمود؛ و آن گاه اظهار داشت :
اگر کسى چنین کند؛ و نسبت به آن علاقه نداشته باشد و از کرده خویش پشیمان گردد، در روز قیامت مواجه خواهد شد با پروردگارى مهربان و دلسوز، با پیغمبرى عطوف و دل رحم ، با امام و رهبرى که کنار حوض کوثر مى باشد؛ و دیگر بزرگانى که براى شفاعت و نجات او آمده اند.
ولیکن تو و امثال تو در عذاب دردناک و سوزانِ برهوت گرفتار خواهید بود.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا