هویت در یک نگاه
هویت چیست؟ و چگونه باید آن را به دست آورد؟ به طور خلاصه و اجمالی، معنای هویت را می توان در چند جمله خلاصه نمود:
اگر آدمی برای پرسشهای زیر پاسخ مطمئن و متقاعد کننده ای بیابد، در حقیقت، هویت خویش را بازیافته است:
ـ بداند جایگاه، منزلت و مرتبت او دقیقاً چیست؟ و چه تعریفی دارد؟
ـ آگاه باشد که چه پیوندها، رشته ها و ارتباطهایی او را به خود و جهان خارج از خود متعلق می سازد؟
ـ درک کند که چه نقشها، وظایف و مسئولیتهایی در قبال خود و دیگران بر عهده دارد؟
ـ شناخت واقع بینانه ای از توقعاتش نسبت به خود و دیگران به دست آورد.
ـ و در نهایت، نسبت خود را با گذشته، حال و آینده به درستی بداند. (۱)
نشانه های فقدان هویت
بعد از روشن شدن معنا و مفهوم هویت، به چند نشانه از نشانگان فقدان هویت اشاره می کنیم.
الف) مشغولیت بی هدف: فردی که خودی خود را گم کرده و نقشی مؤثر برای خویشتن نمی یابد و به همین جهت نیز احساس درون تهی بودن می کند، غالباً خود را به هر موضوعی که در دسترس باشد و نسبتاً علاقه ی او را برانگیزد، مشغول می کند و بخش عظیمی از فرصتها و انرژیهایش را در آن زمینه صرف می کند.
ب) شخصیت منفعل: افرادی که دارای شخصیت منفعل هستند، ویژگیهای زیر معمولاً در آنها مشاهده می شود:
ـ دیگران برای آنها الگوی رفتاری انتخاب می کنند؛
ـ از حیث ظواهر، بویژه لباس، آرایش موی سر و نظایر آن، چشم انتظار اقدام دیگران هستند؛
ـ سر مشق زندگی و خط مشی اصلی تداوم حیات را دیگران به آنها عرضه می کنند؛
ـ ارزشها و ضد ارزشها را آن گونه که دیگران به آنها تفهیم می کنند، می پذیرند. (۲)
ملاحظه می کنید که دختر خانم مورد بحث، همه ی نشانه های یاد شده را آن هم در حد شدید، داراست. اما مسئله ی اصلی این است که اختلال در هویت، از کجا و چگونه به وجود آمده است؟ و منشأ این فقدان با اختلال در کجاست؟
منشا فقدان هویت
نتیجه ی تحقیقات زیادی که در طی چند دهه انجام شده است، نشان می دهد که افراد فاقد هویت، معمولاً در گذار از دوره ی کودکی به بزرگسالی یعنی دقیقاً در دوران بلوغ، دچار سرگشتگی و سرگردانی شده اند و این دوره را به سلامت به پایان نرسانیده اند و به عبارت دیگر، درآزمایش بحران هویت، پیروز نشده اند. از آنجا که دوران بلوغ و نوجوانی، دوران شکل گیری هویت و شخصیت فرد است، اگر نوجوان از این مرحله به سلامت عبور کند و خللی در هویت وی ایجاد نشود، در بزرگسالی دارای شخصت و هویتی ثابت و مستحکم خواهد بود؛ اما اگر این مرحله با نارسایی و عدم ثبات طی شود، فرد، دچار آشفتگی شخصیت و اختلال در هویت خواهد شد.
بنابراین، تأثیر دوران بلوغ و نوجوانی در هویت فرد، امری غیرقابل انکار است. برای روشن تر شدن موضوع، ابتدا به تحولاتی که در دوران بلوغ روی می دهد، اشاره ای می کنیم:
تحولات دوران بلوغ
بیشتر محققان، سن بلوغ را در دختران، بین نه تا شانزده سالگی و در پسران، بین ده تا هفده سالگی می دانند و باید این نکته را متذکر شویم که دختران، زودتر از پسران وارد مرحله ی بلوغ شده، زودتر نیز از این مرحله گذر می کنند.
الف. تحولات جسمی
شروع مرحله ی بلوغ در پسر و دختر با یک مجموعه تغییرات بیولوژیک (زیستی) همراه است. در این مرحله طرح عمومی بدن در پسران و دختران دستخوش تحول ناگهانی می شود.
در پسرها شانه ها پهن تر می گردد، چربی اضافه دستها و پاها از بین رفته، بر حجم ماهیچه ها افزوده می شود و نیروی آنها نیز افزایش می یابد، رشد مو در پشت لبها شروع شده، به تدریج، چانه و گونه را نیز در بر می گیرد. در عین حال، رویش مو در سینه و دیگر اندامها نیز آغاز می شود و صدای پسران، بم و به اصطلاح، مردانه می شود.
در دخترها بزرگ شدن باسن و سینه ها و سپس رویش مو در اعضای مختلف، آغاز می شود. به طور کلی فعالیت بیش از پیش غدد داخلی باعث ایجاد تحولات ناگهانی در اندام نوجوان می شود و این فعالیت در غدد جنسی، بارزتر است، به طوری که در این هنگام، ظهور نخستین علائم عادت ماهانه در دخترها و اولین احتلام شبانه در پسرها مشاهده می شود. (۳)
ب. تحولات روانی و عاطفی
۱ ـ زودرنجی و احساساتی بودن: در این دوران، کوچکترین انگیزه ای نوجوان را به جنب و جوش درمی آورد و باعث عکس العملهایی مثل: بی نظمی، قهر، پرخاشگری، یا بر عکس: دلباختگی و عاشق پیشگی می شود که معمولاً غیرمعقول و اغراق آمیز است.
۲ ـ کمرویی، گوشه گیری و درون گرایی: بعضی از نوجوانان به علت ظهور علائم بلوغ، خود را دور از اجتماع نگه داشته، درگوشه نشینی به سر می برند و گاهی دچار ضعف حافظه و یادگیری شده،افت تحصیلی پیدا می کنند.
۳ ـ دوگانگی روانی: حالتی است که نوجوان به دو عاطفه ی متضاد، دچار می شود؛ عنی از یک طرف، موضوعی را تصدیق می کند و در همان حال از طرف دیگر، آن موضوع را تکذیب می کند. به عبارتی نوجوان با موضوعاتی رو به رو می شود که دارای دو جنبه هستند. یک جنبه ی آنها در نوجوان، ایجاد علاقه می کند و جنبه ی دیگر، عدم رغبت و میل را در او به وجود می آورد. این تعارض در نوجوان، ایجاد اضطراب و ناراحتی خواهد نمود؛ زیرا نمی داند کدام یک را باید انتخاب نماید.
مثلاً نوجوان فکر می کند موقع آن رسیده است که مسئولیتهای اجتماعی را قبول کند؛ ولی از سوی دیگر می ترسد که قادر به انجام دادن آنها نباشد.
۴ ـ برتری جویی و جلب توجه دیگران: تقلید، رقابت، انتقام جویی، بحث و استدلال، خودرأیی، خودنمایی و امثال اینها که در اکثر نوجوانان ظاهر می گردد، بیشتر به منظور اثبات شخصیت برتر خود نسبت به دیگران است. این حالت، ناشی از آن است که نوجوان می خواهد برای خود، استقلال و شخصیت مستقلی کسب کند.
۵ ـ تصورات و تخیلات: تصور و تخیل در نوجوان، تقرباً غیرقابل اجتناب است. علت اینکه نوجوان بیشتر غمگین به نظر می رسد، عملی نشدن غالب تصورات و تخیلات وی است. او دائما در زمینه ی زندگی فعلی و آینده اش نقشه هایی را برای خود طرح می کند که اکثراً به حقیقت نمی پیوندند. به همین علت بر فشارهای درونی او اضافه می شود. اگر خیالات نوجوان بر حسب اتفاق، صورت حقیقت به خود بگیرد، آشکار می شود. در غیر این صورت، در وجود او مدفون گشته، به غصه و اندوه یا حتی گاه به ترس، تبدیل می شود.
۶ ـ اعمال منفی و مخالفت جویی: اکثر نوجوانان یا به علت تغییرات فیزیولوژیکی یا بر اثر برآورده نشدن آمال و هدفهای خود، گاهی برای اثبات شخصیت و برتری خود، دست به لجاجت، نافرانی و خصومت با اجتماع می زنند و هر چیزی را با عینک بدبینی نگریسته، حالت منفی و مخالف به خود می گیرند. به طوری که بعضی از دانشمندان اصولاً دوران بلوغ را دوره ی «زندگی منفی» نامیده اند. (۴)
بلوغ و هویت یابی
اکنون با توجه به مطالبی که ذکر شد و ویژگیهایی که از دوره ی نوجوانی بیان گردید، به تبیین رابطه ی بین هویت یابی و شخصیت یابی با دوران بلوغ و نوجوانی می پردازیم:
الف) نوجوانی ک دوره ی انتقال است. در طی هر محله ی انتقالی، وضع و جایگاه فرد، مبهم است و نوعی سرگردانی درباره ی نقشهایی که فرد انتظار دارد آنها را ایفا نماید، وجود دارد.
ب) نوجوانی دوره ی تحول همزمان و ناگهانی فیزیکی (جسمی) و روانی است. توام بودن این تحولات ناگهان باعث می شود که هماهنگی بین جسم و روان نوجوان از بین رفته، او را در معرض یک انقلاب فکری و روانی قرار دهد.
ج) نوجوانی، مسئله آفرین است. در این دوره غالب نوجوانان به سختی از عهده ی حل مسائل خویش برمی آیند. این امر به دو دلیل است:
اول اینکه در تمام دوارن کودکی مسائل آنها به وسیله ی والدین، حل شده است در حالی که در دوره ی نوجوانی بیشتر مسائلشان به خودشان واگذار می شود، با اینکه تجربه ی لازم را در این مورد کسب نکرده اند.
دوم اینکه نوجوانان دوست دارند مستقل باشند. بنابراین با عقاید والدین، مخالفت می کنند. لذا این دوره، دوره ی پر حادثه ای برای آنها محسوب می شود.
د) نوجوانی دوره ی دوری از واقعیت است. نوجوان به علت خیالبافی و تصورات بیش از حد، و همچنین توجه به گذشته ی خود و آینده ی ظاهراً مبهم و ترسناک خویش، کمتر به زمان حال توجه دارد و همین مسئله، او را از واقع بینی دور می کند.
در نهایت، دوره ی نوجوانی و بلوغ، دوره ی سردرگمی و گمگشتگی است. دوره ای که نوجوان در هر لحظه به سویی کشیده می شود و قوه ی تشخیص و تصمیم محکمی ندارد و تا حد زیادی رابطه اش با واقعیت، قطع می شود. لذا این دوره را «دوره ی بحران هویت» نامیده اند.
اگر نوجوان با راهنمایی والدین و مربیان بتواند بر مشکلات دوران بلوغ فائق آید، آهسته آهسته خواهد توانست از این بحران خارج شود و خود را به ثبات شخصیت و هویت برساند. در غیر این صورت، خود را در گرداب بزرگ گرفتار می بیند که یارای نجات از آن را ندارد و این حالت تا بزرگسالی او ادامه می یابد و در نتیجه، وی فردی خواهد شد که دچار اختلال هویت و شخصیت است.
بنابراین، دستیابی به هویت پایدار و شخصیت سالم، نتیجه ی گذراندن سالم دوارن بلوغ و نوجوانی است.
پینوشتها:
۱ ـ جوان و بحران هویت، ص ۹.
۲ ـ همانجا.
۳ ـ روانشناسی رشد با نگرش به منابع اسلامی، ج ۱.
۴ ـ ر. ک: بلوغ و دگرگونیهای آن.
منابع:
۱ ـ بلوغ… تولدی دیگر، محمود محمدیان، تهران: انجمن اولیا و مربیان، ۱۳۷۹.
۲ ـ بلوغ و دگرگونیهای آن؛ فرزانه صمدی، تهران؛ ایران نگین، ۱۳۷۸.
۳ ـ جوان و بحران هویت؛ محمدرضا شرفی، تهران: سروش، ۱۳۸۰.
۴ ـ روانشناسی رشد با نگرش به منابع اسلامی؛ محققان دفتر همکاری حوزه و دانشگاه تهران: سمت، ۱۳۷۴.
منبع: مجله ی حدیث زندگی
نویسنده: رضا مهکام