ارتباط مردگان با انسانهای دنیوی در روایات و احادیث رسیده از پیشوایان اسلام به صورت زیارت و ملاقات آنان با انسانهای دنیوی ذکر گردیده چنانکه امام موسی کاظم (ع)، ملاقات مؤمن بعد از مردن، در عالم برزخ، با اهل و عیال خود را در بیانی تأیید فرمودند.
ارتباط مردگان با انسانهای دنیوی در روایات و احادیث رسیده از پیشوایان اسلام به صورت زیارت و ملاقات آنان با انسانهای دنیوی مطرح گردیده است چنانکه اسحاق بن عمار که یکی از یاران امام موسی کاظم (ع) میباشد، میگوید: «به امام کاظم (ع) گفتم: آیا مؤمن بعد از مردن، در عالم برزخ، اهل و عیال و خویشاوندان خویش را ملاقات میکند؟ پاسخ دادند: آری.» (۱)
مردگان در عالم مثال با جسد مثالی، از علوم دنیائی و کارهای موجود و انجام شده اطلاعاتی دارند و ارواح مردگان همان ارواح دارای حواس باطنی و دارای حافظه و ذهن و علم و غیر آن میباشند که در دنیا داشتهاند بلکه مقداری نیز به جهت تجرد ارواح از مشکلات و محدودیتهای جسمی و جسمانیت و ماده و مادیت وسیعتر گشته است.
مؤمن و کافر در اصل ملاقات با زندگان دنیائی مساوی هستند
روایات زیادی وارد است که مؤمن و کافر در اصل ملاقات، با یکدیگر فرق ندارند، کفار و بدکاران و غیر آنان نیز اصل رابطه با عالم دنیا با خویشاوندان و فرزندان خویش را میتوانند داشته باشند منتها طبق روایات و احادیث منقول، چگونگی ملاقات مؤمنین با کفار و مشرکین و بدکاران و غیر آن با یکدیگر فرق دارد و نتیجه آن دو نیز متفاوت است.
چنانکه در روایتی از «حفص بن بختری» از امام صادق (ع) چنین وارد است: (۲) امام صادق (ع) فرمود: «مؤمن اهل و عیال و خویشاوندان خود را دیدار میکند و میبیند آنچه را که دوست دارد و از او مخفی میشود آنچه را که آن را دوست ندارد و کافر نیز اهل و عیال خویش را دیدار میکند و لکن میبیند آنچه را که آن را دوست ندارد و از او مخفی میشود آنچه آن را دوست دارد (یعنی درست نقطه مقابل دیدگاه مؤمن، زیرا این نحوه ملاقات، موافق روحیه و اعمال مؤمن و کافر است چون این حالت را از همان دنیای مادی به ارمغان آوردهاند و درست نتیجه مستقیم افعال آن دو میباشد.»
مؤمن و کافر در اصل ملاقات با زندگان دنیائی با خویشاوندان و اهل و عیال خویش، مساوی و برابر هستند و لکن در نحوه ملاقات و نتیجه حاصل از آن با یکدیگر فرق دارند، مؤمن آنچه را که دوست دارد میبیند و آنچه را که از آن کراهت دارد نمیبیند یعنی مؤمن یک حالت وجد و شادمانی و آرامش روح دارد و لکن کافر آنچه را که دوست ندارد میبیند و آنچه را دوست دارد نمیبیند چون روحیه کافر با این نوع نمایش و شرح حال و ملاقات، تناسب دارد.(۳)
ملاقات مؤمن و کافر آزادانه و بدون محدودیت نیست
ملاقات مؤمن و کافر نیز آزادانه و بدون محدودیت انجام نمیگیرد، بلکه همراه آنها، دو فرشته مأمور الهی نیز هستند چنانکه در روایتی از امام ابوالحسن اول [امام موسی بن جعفر (ع)] سؤال شده است: آیا مؤمن با اهل و عیالش دیدار میکند؟ (۴) امام در پاسخ سؤال مذکور فرمود: «آری مؤمن با اهل و عیال خود ملاقات میکند زیرا خداوند به او اجازه میدهد همراه و فرشتهای که با او هستند و اعمال او را تحت کنترل دارند، با افراد فامیل خود دیدار کند.»
زمان و مقدار ملاقات بین مردگان و زندگان
مقدار این ملاقات و فاصله زمانی بین دیدارها با ملاحظه دیدگاه پیشوایان اسلام ممکن است هر روز یا هر دو روز و یا هر سه روز و یا روز جمعه و… انجام پذیرد و زندگانی در عالم مثال و برزخ از این جهت با یکدیگر مختلف بوده، یکنواخت نیستند و مقدار این ملاقات و کیفیت آن بستگی به مقدار و کمی و زیادی اعمال خوب و یا بد میت در دنیا دارد چنانکه از امام صادق (ع) وارد شده است که فرمود: «از مردگان کسانی هستند که هر روز جمعه، خویشاوندان خویش را دیدار میکنند و برخی از آنان بر اساس اندازه و قدر اعمال و رفتاری که داشتند برنامه دیدار آنان با انسانهای دنیائی، قرار داده شده است.» (۵)
درک و شنوائی مردگان از انسانهای دنیائی بیشتر است
طبق روایات رسیده میتوان گفت که؛ آگاهی ارواح مردگان از وقایع دنیائی و شنیدن کلمات و دیدن اعمال انسانهای دنیائی ممکن بوده، و حتی می توان گفت درک و شنوائی آنان از انسانهای دنیائی بیشتر و واضحتر است. چنانکه در تواریخ معتبر وارد شده است که پس از خاتمه جنگ بدر رسول الله صلی الله علیه و آله دستور داد جنازههای بزرگان مشرکین را در چاههای (متروک) بدر بریزند آنگاه آنان را مورد خطاب قرار داده فرمود: «آیا آنچه پروردگارتان به شما وعده داده بود، حق یافتید؟ من آنچه پروردگارم به من وعده داده بود، حق یافتم. اصحاب رسول الله صلی الله علیه و آله با تعجب عرض کردند یا رسول الله با مردگان سخن می گویید؟ فرمود: شما شنواتر از آنان نیستید، لکن آنان قدرت سخنگویی با شما را ندارند.» (۶)
پی نوشت:
۱) فروع کافی، ثقه الاسلام کلینی رازی متوفای، ۳۲۸ – ۳۲۹، ه.ق، ج ۳، ص ۲۳۰.
۲) همان، ح ۱.
۳) همان، ح ۲.
۴) همان، ح ۱.
۵) همان، ح ۱.
۶) ابن هشام، السیره النبویه، چ قاهره، ج ۲، ص ۲۹۲.