عشق به خدا را در قلبش حک کنیم

عشق به خدا را در قلبش حک کنيم

هدف حقیقی دین ، تربیت انسان ها و پرورش احساسات معنوی و اخلاقی در آنهاست . پدر و مادر در محیط خانواده ، نخستین الگوها و نمونه هایی هستند که کودک ، ارزشهای اخلاقی و دینی و سایر رفتارهای زندگی را از آنها فرا می گیرد . خانواده کانونی است که در آن ارزشهای اخلاقی ، باورهای دینی و هنجارهای اجتماعی از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود و زمینه رشد روحی و عاطفی اعضا فراهم می گردد . نهاد خانواده برای تربیت دینی فرزندان ، ظرفیت بسیار بالایی دارد . بنا به گفته روان شناسان ، خانواده باید گرایش کودک به دین و معنویت را که از همان سالهای اولیه زندگی آغاز می شود ، مورد توجه خاص قرار دهد . گاهی پدران و مادران و مربیانی که با نیتهای نیک و خیرخواهانه ، تعالیم دینی را به کودک می آموزند ، از نکته ای مهم غافل می شوند و آن عدم شناخت کافی از مسائل روانی و روحی کودک است . به همین دلیل با برخی اشتباهات ، روح کودک را آزرده می سازند . در دوره کودکی ، باورها و احساسات دینی ، باید در محیطی صمیمی و با روشی مناسب شکل گیرد و پرورش یابد . به گونه ای که دیدگاه کودک را تحت تأثیر قرار دهد و بر رفتار و اخلاق او اثر مثبت بگذارد .توصیه به انجام وظایف دینی همراه با ملاطفت و نرمش ، به تدریج سبب می شود که فرزندان به رفتارهای دینی عادت کنند و از انجام آنها لذت ببرند .
یکی از اهداف مهم تربیت آن است که والدین فرزندانی را پرورش دهند که از کنترل درونی برخوردار باشند و قدرت نظارت بر خود و بازنگری در اعمال خویش را دارا باشند . تربیت دینی به دنبال برانگیختن شوق و رغبت خداپرستی در فرد است تا او به کارکردهای سازنده و نشاط آفرین دین در زندگی پی ببرد . هدف این است که آدمی درکنار دریافت دانسته های دینی ، نسبت به حقیقت زیبای دین معرفت پیدا کند . روان شناسان می گویند همین که شور و شوق طلب دین ، در انسان و بویژه کودکان پرورش یابد ، خود به خود منجر به تأثیرات تربیتی در ساختار عاطفی ، رفتاری و روحی آنها می شود . هنر یک مربی درزمینه پرورش حس دینی کودکان این است که کنجکاوی و شوق حقیقت جویی آنها را نسبت به زیبائی های دین و شیرینی دینداری افزایش دهد . در راه رسیدن به این هدف باید از هرگونه آموزش های تحمیلی و انتقال مستقیم مطالب و مفاهیم دینی بدون آمادگی قبلی کودک پرهیز کرد .
آقای ساجدی روان شناس و کارشناس مسائل تربیتی می گوید : « یکی از آسیبهای تربیت دینی در خانواده ها ، اکتفا به روشهای سطحی و زودگذر است . درحالیکه برای موفقیت در این مسیر لازم است تربیت دینی تا آنجا استمرار یابد که در ذهن و ضمیر فرزند ، جای گیرد . این راهکار مؤثر ، همان درونی سازی آموزه های دینی است که باید از دوران کودکی آغاز شود و با آموزش مناسب و نظارت مستمر به ثمر بنشیند . اگر آموزه های دین اسلام ، عمل و احترام به فرائض دینی را از همان دوران طفولیت توصیه می کند ، به معنای عبور از سطح به عمق و از مسائل بیرونی و ظاهری به محتوی و درون است . در حالیکه عدم مداومت در تربیت دینی ، تلاشها را در این عرصه بی ثمر می سازد .
آموزش های دینی باید تا مرحله ای ادامه یابد که در نهاد کودکان تثبیت شود . »
آقای ساجدی در ادامه این موضوع می گوید : « حرکت در جاده تعلیم و تربیت دینی ، مثل حرکت در مسیری پرفراز و نشیب است که سرانجام پس از فراز و فرودهای بسیار ، به قله ای مرتفع منتهی می شود . به همین دلیل اگر انسان پیشروی در این مسیر را رها کند ، ناگزیر به عقب گرد می شود . استمرار و مداومت و صبر در تحقق تربیت ، شیوه آموزگاران الهی بوده است . آن شخصیتهای بزرگ ، فطرت انسانها را مخاطب پیامهای خود قرار می دادند ، چراکه مسائل دین و آموزه های الهی ، به فطرت پاک و بی آلایش انسانها مربوط می شود . زمینه لازم برای پذیرش این حقایق نه با اجبار و تهدید ، بلکه با ملایمت ، مدارا و استمرار در دعوت ، حاصل می گردد .”
 
آقای دکتر عبدالعظیم کریمی روان شناس می گوید :« یکی دیگر از آسیبهایی که تربیت دینی را مختل می کند ، سخت گیری در عمل و وادار کردن فرزندان به رفتارهای مشقت آمیز است . درواقع یکی از علل توصیه به شیوه مدارا و ملایمت در فهم و عمل به آموزه های دینی این است که کودکان ، والدین خود را سخت گیر تلقی نکنند ، بلکه آنان را اهل مدارا در تربیت و سهل گیر بشناسند . البته آسان گیری به معنای رها کردن کامل فرزند و فراهم سازی زمینه مسامحه نیست . بلکه منظور این است که با رعایت اعتدال و اجتناب از افراط و تفریط، گامهای مؤثری در تربیت دینی فرزندان برداریم.»
والدین موفق از یک سو ، زمینه انجام فرایض دینی را در فضایی نشاط انگیز ، فراهم می کنند و از سوی دیگر برای رشد شناخت فرزندان از امور دینی گام بر می دارند . به این ترتیب عادت دادن فرزندان به انجام بعضی از فرائض دینی ، منافاتی با آگاهانه کردن این رفتارها و پرورش حس مذهبی در آنها ندارد . همانگونه که عادت دادن فرزند به مطالعه در ساعتی خاص و به میزانی معین ، به معنای بی توجهی به محتوای مطالعه نیست . ایجاد عادات رفتاری در هر زمینه و از جمله فرائض دینی ، موانع ارادی عمل را رفع می کند و استمرار آن تضمین می شود .
پدران و مادران و مربیانی که با نیتهای نیک و خیرخواهانه ، تعالیم دینی را به کودک می آموزند ، از نکته ای مهم غافل می شوند و آن عدم شناخت کافی از مسائل روانی و روحی کودک است .
نکته بسیار مهم دیگر درمورد پرورش دینی ، التزام مربیان و یا والدین به انجام فرائض دینی است . اگر مربیان خود الگوی عملی این مسئله باشند ، در پایبندی کودکان به انجام فرائض دینی بسیار موثر است . همانطور که روان شناسان نیز می گویند : یاد گیری مشاهده ای ، بهترین شیوه برای تربیت کودکان است . امام صادق (ع) می فرماید :
« پدرم امام محمد باقر(ع) بسیار خدا را یاد می کرد . همراه او که راه می رفتم ، ایشان را در حال ذکر می دیدم . من در بیشتر اوقات پدرم را در حال یاد خداوند می دیدم . حتی زمانیکه با مردم سخن می گفت ، این کار او را از یاد خدا غافل نمی کرد . پدرم قبل از طلوع آفتاب ما را جمع می کرد . هرکس را که توان تلاوت قرآن داشت به خواندن قرآن / و هرکس را که در توانش نبود ، به گفتن ذکرهایی توصیه می فرمود . »
روایتی که شنیدید ، گویای دو نکته است . نخست آنکه امام باقر (ع) به عنوان پدر ، خود الگوی عملی پایبندی به ذکر خدا بود و گفتار آن حضرت با رفتارش انطباق داشت . نکته دیگر آنکه نباید فرزندان را به حال خود رها کرد . بلکه ضمن اعطای آزادی حساب شده و منطقی و توجه به استقلال آنها ، باید در فرصتهای مناسب ، بستر رشد معنوی آنان را فراهم ساخت و با استفاده از وسایل و راهکارهای ممکن ، انگیزه و شوق ارتباط با خدا را در آنان تقویت کرد .
صدای جمهوری اسلامی

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا