فرزندان و حق تربیت

فرزندان و حق تربيت

فرزند، گوهرى است نفیس که در صدف خانواده رشد مى کند و در سایه تربیت و تاءدیب پدر و مادر، قیمتى مى شود.

والدین ، هر چه بیشتر در تربیت فرزند بکوشند و سرمایه گذارى مادى و معنوى کنند و بیش از پول ، وقت صرف کنند و حوصله به خرج دهند، ثمره آن به خودشان بر مى گردد و از محصول شیرین این بوستان بهره مند مى شوند.

وظیفه اى به نام تربیت
نیازهاى روحى و عاطفى از یک سو، نیاز به ادب و تربیت از سوى دیگر، والدین را در قبال کودکان مسؤ ول مى سازد و حقى و تکلیفى بر دوش آنان مى گذارد. طبعا اداى این حق ، واجب است و کوتاهى در آن ، مستوجب عقوبت از سوى خدا و ملامت از سوى مردم است .
در روایات متعددى از وظایف والدین نسبت به فرزندان ، حسن الادب به شمار آمده است ، یعنى تربیت نیکو و ادب شایسته . رسول خدا (صلى الله علیه و آله ) از جمله این وظایف را، تعیین نام نیکو و تربیت نیکو دانسته است ان یحسن اسمه و یحسن ادبه .
میراث ادب و تربیت ، گرانمایه ترین چیزى است که اولیا، براى فرزندان خود بر جاى مى گذارند. به تعبیر حضرت على (علیه السلام ):ما نحل والد ولدا نحلا افضل من ادب حسن ؛
هیچ پدرى به فرزند خویش ، عطا و بخششى برتر از ادب نیکو، نبخشیده است .
و این کلام حضرت امیر (علیه السلام ) جاودانه مى درخشد که : لا میراث کالادب . البته این وقتى است که پدر و مادر نسبت به ارزشهاى دینى و اخلاقى و تربیتى حساسیت داشته باشند و در نظرشان مهم جلوه کند. گاهى مادر وقتى مى بیند فرزندش میوه اى نشسته را مى خورد، یا دیوار را خط مى کشد، یا ظرفى را مى شکند، یا لباسهاى تازه اش را خراب و کثیف مى کند، ناراحت مى شود و نسبت به این ناهنجارى رفتارى از خود واکنش نشان مى دهد.
ولى … وقتى مى بیند فرزندش دروغ مى گوید، یا دورویى نشان مى دهد، یا نسبت به امور اخلاقى و معنوى بى اعتنایى مى کند، یا از وسایل همکلاسى خود برداشته به خانه مى آورد، یا نسبت به کودکان دیگر حسادت و دشمنى مى ورزد، آیا اینجا هم عکس العمل نشان مى دهد؟
اگر پدر و مادر، نسبت به ناهنجاریهاى اخلاقى و معنوى هم واکنش نشان دهد و از بروز گناه ، حسد، نیرنگ ، دزدى ، ترک نماز، ارتباط نادرست ، ولخرجیهاى زشت ، در زندگى فرزندانشان نگران بشوند، نشانه درک صحیح مسایل و خوبیها و بدیهاى زندگى است .

بعضیها به زحمت حاضرند که بپذیرند تربیت هم یکى از وظایف آنان در مقابل فرزندان است و اگر کوتاهى و سهل انگارى و اشتباه کنند، مسؤ ولند.

واریز به حساب والدین !
از جمله عواملى که احساس وظیفه در قبال تربیت فرزندان را مى افزاید، توجه به این نکته است که مردم ، خوب و بد و تربیت و بى تربیتى فرزندان را به حساب والدین مى گذارند و از چشم آنان مى بینند. در حسابرسى آخرت هم پدر و مادر از این مساله بازخواست مى شوند.
در رساله حقوق امام سجاد (علیه السلام ) به روشنى بر این نکته تاءکید شده است .
حضرت مى فرماید:
و اما حق ولدک ، فتعلم انه منک ، و مضاف الیک فى عاجل الدنیا بخیره و شره ، و انک مسؤ ول عما ولیته من حسن الادب ، و الدلاله على ربه ، و المعونه على طاعته فیک و فى نفسه ، فمثاب على ذلک و معاقب ، فاعمل فى اءمره عمل المتزین بحسن اءثره علیه فى عاجل الدنیا، المعذر الى ربه فیما بینک و بینه بحسن القیام ، و الاخذ له منه ؛
و اما حق فرزندت آن است که بدانى او از توست و خیر و شر او در همین دنیا به تو نسبت داده مى شود و تو نسبت به تربیت شایسته او و راهنمایى اش به سمت و سوى خدا و کمک به خدا پرستى اش ، مسؤ ولى و در این مورد، پاداش یا کیفر داده خواهى شد. پس در کار تربیت فرزند، چنان رفتار کن که اگر در این دنیا آثار خوب داشت ، مایه آراستگى و زینت تو باشد و با رسیدگى شایسته اى که نسبت به او داشته اى ، نزد پروردگارت عذر و حجت داشته باشى !
دامنه این تربیت ، باورهاى دینى و اعتقادات و اخلاقیات را هم شامل مى شود و صرفا در آداب اجتماعى خلاصه نمى شود.
تربیت مکتبى فرزندان ، رسالت سنگین والدین است و در سایه چنین تربیتى ، نسلى خداشناس ، متعهد، پاکدامن و مؤ دب به جامعه اسلامى تحویل مى شود. در حدیث یاد شده ، آثار چنان تربیت را خدایى زیستن ، اهل اطاعت بودن ، مایه آراستگى و آبروى والدین بودن و در پیشگاه خداوند عذر داشتن به شمار آورده است . آنچه این آثار را فراهم مى سازد، تربیت بر اساس مبانى دین و رهنمودهاى اهل بیت پیامبر است . اصول و روشهاى چنین تربیتى باید از فرهنگ اسلام و باورهاى دینى گرفته شود، تا این حق به شایستگى ادا گردد.
در احادیث متعددى بر نام نیک ، آموزش سواد و نوشتن و فراهم ساختن زمینه ازدواج تاءکید فراوان شده است . در سایه این حقوق ، فرزندان هم از نظر شخصیت اجتماعى تاءمین مى شوند، هم از نظر دانش و معلومات ، هم از نظر نیازهاى عاطفى ، غریزى و جنسى تا به حرام و گناه نیفتند.
از این گونه رهنمودها بر مى آید که دامنه تربیت فرزندان و اداى حقوق آنان به سالهاى کودکى منحصر نمى شود. وقتى به سن بلوغ رسیدند و نیاز به همسر گزینى داشتند، والدین باید بسترى مناسب براى تاءمین این نیاز فراهم سازند و عفاف فرزندان خویش را تضمین کنند.

تعبیر و اءن یعف فرجه اذا اءدرک که در بعضى احادیث است ، ناظر به همین مساءله است .

تربیت دینى
در یک جامعه اسلامى ، انتظار از خانواده هاى مسلمان آن است که فرزندان را مسلمان و مؤ من بار آورند.
البته کلى گویى در تربیت کودکان دردى را دوا نمى کند. در مساءله چه باید کرد؟ هر چه بیشتر سراغ مصداقهاى عینى و نمونه هاى جزیى برویم ، موفقتریم . تقید والدین به مراعات مسایل مذهبى مى تواند برنامه هاى اسلام را در چشم انداز فرزندان زیبا و جذاب جلوه دهد، و عملکرد نسنجیده و رفتار سوء آنان ، ارزشهاى مکتبى را از رونق و اعتبار مى اندازد.
مثلا آموزش نماز یکى از این برنامه هاست که اولیاى دین به آن سفارش کرده اند. یاد دادن قرآن یا زمینه سازى براى فراگیرى این کتاب آسمانى ، وظیفه و حق دیگرى به شمار آمده است . وقتى مادرى پز مى دهد که کودکش انگلیسى یاد گرفته است ، یا به کلاس ‍ کامپیوتر مى رود، اگر به قرآن آموزى و نماز خوانى او هم افتخار کند، گرایش به معنویات را در جان فرزند و در نهاد خانواده ریشه دارتر مى کند. ولى اگر خجالت بکشد چه ؟… این است که مى گوییم کیفیت عملى و برخورد والدین با مقوله هاى تربیت مکتبى ، در جذب یا دفع فرزندان مؤ ثر است .
در حدیثى ، امام صادق (علیه السلام ) مى فرماید:
ما کودکانمان را از هفت سالگى به روزه گرفتن دستور مى دهیم ، در حدى که بتوانند، تا نصف روز یا کمتر و بیشتر. هر گاه تشنه و گرسنه شدند، مى گوییم تا افطار کنند. این کار را براى این انجام مى دهیم که به روزه عادت کنند و طاقت بیاورند. شما فرزندانتان را وقتى به نه سالگى رسیدند، در حد ظرفیت و توانشان به روزه تشویق کنید و چون تشنه شوند، بخورند…

این همان شیوه بستر سازى و آماده سازى براى مسلمان زیستن است که با تمهیدات و برخوردهاى تربیتى والدین انجام مى گیرد، یعنى ایجاد شوق براى برنامه هاى دینى و کسب آمادگى براى انجام تکالیف واجب در زمان و شرایط خاص خودش . این گامى در جهت رشد معنوى فرزندان است و چه کسى بهتر از پدر و مادر مى تواند این نقش را ایفا کند؟

یاوران معروف
والدین مى توانند (و باید) بازو و پشتیبان و پشتوانه فرزندانشان در کارهاى نیک باشند. این وظیفه در روایات مکررى با عباراتى از این قبیل رحم الله من اءعان ولده على اکبر بیان شده است . آسان سازى کارهاى شایسته و پرهیز از سختگیریهاى نابجا و جلوگیرى از زمینه هاى بروز عقوق و نافرمانى از این باب است .
پیامبر اسلام (صلى الله علیه و آله ) فرمود: خداوند رحمت کند کسى را که فرزندش را در مسیر نیکى اش یارى رساند. پرسیدند: چگونه در نیکى یارى اش کند؟ فرمود: کارهاى آسان و شدنى را از او بپذیرد، و از کارهاى سخت و دشوار او در گذرد و با او به تندى و خشونت رفتار نکند، چرا که میان فرزندان و وارد شدنشان به قلمرو کفر، چیزى جز این فاصله نیست که عاق شوند یا دچار قطع گردند….
انس و الفت داشتن با فرزندان ، صمیمیت و محبت و دوستى با آنان ، به خوب شدن و خوبى کردن آنان کمک مى کند و رابطه عاطفى سبب جذب به خواسته هاى تربیتى مى شود. از رسول خدا (صلى الله علیه و آله ) چنین روایت شده است :
رحم الله عبدا اءعان ولده على بره بالاحسان الیه ، و التالف له ، و تعلیمه ، و تاءدیبه ؛
خداوند رحمت کند بنده اى را که به فرزندش کمک کند تا او نیکوکار شود، به وسیله نیکى کردن به او، الفت داشتن و گرم گرفتن با وى و با آموزش و تربیت او.
اگر کسى فرزندانش را دوست بدارد و محبت خود را ابراز کند و در ابراز محبت هم مراعات مساوات و عدالت کند، هم موجب رضاى الهى است ، هم رشد دهنده معنوى فرزندان و تاءمین نیازهاى عاطفى آنان است . این گونه نگاه محبت آمیز، عبادت نیز به شمار آمده است . بوسیدن فرزندان از روى محبت نیز عبادت است و حسنه محسوب مى شود.
پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله ) فرمود:نظر الوالد الى ولده حبا له عباده. و نیز از کلمات نورانى آن حضرت است که : من قبل ولده کتب الله له حسنه .
شاید نگاه محبت آمیز یا بوسیدن فرزند، در ابتداى نظر از مقوله هاى تربیت فرزند به شمار نیاید، ولى آیا مگر نه اینکه در تربیت ، توجه به نیازها و تاءمین خواسته ها و رشد دادن به ابعاد روحى و فکرى و اخلاقى مهم است ؟ و مگر نه اینکه بسیارى از کودکان از کمبود محبت رنج مى برند و در سایه بى مهرى والدین و سردى محیط خانه و روابط والدین با آنان ، گرفتار عقده مى شوند و گاهى دست به خودکشى و فرار از خانه مى زنند؟
در تعالیم اسلام ، بر مسایلى همچون دست کشیدن بر سر کودکان از روى محبت ، نکوهش از نبوسیدن اولاد، مساوات در محبت و بوسه ، عدالت در توجه به فرزندان ، بازى کردن با کودکان ، لزوم وفا به وعده اى که به آنان مى دهیم ، توجه به نظافت و تمیزى بچه ها و… تاءکید شده است . اینها جلوه هایى از رهنمودهاى تربیت مکتبى است .
خانواده مکتبى ، لزوما باید شیوه تربیت فرزند را نیز از تعالیم مکتب فرا گیرد، تا فرزندانش آبرو بخش خانواده و مکتب و مایه آسایش ‍ و آبروى خانواده و روشناى کانون خانه شوند. فرزندان ، شیوه صحیح اخلاق و ادب را در معاشرت از کجا باید بیاموزند و در کدام مکتب ؟ جز در مکتب والدین ؟
برخى از رهنمودهاى تربیتى اسلام نسبت به شیوه رفتار مؤ دبانه فرزندان نسبت به بزرگترها و والدین چنین است :
در راه رفتن ، بر پدر یا استاد، نباید مقدم شد.
به احترام آنان باید از جاى برخاست .
با آنان به تندى و پرخاش نباید سخن گفت .
در کارها باید کمکشان کرد و بازوى آنان شد.
از نافرمانى ، تخلف ، تمرد، و بى اعتنایى نسبت به آنان باید پرهیز کرد.

این گونه آداب را فرزندان به صورت غریزى و فطرى نمى دانند. باید از طریق والدین به کوچکترها آموزش داده شود، تا با بزرگترها، با معلمانشان ، با خدمتگزارانشان ، حتى با خواهر و برادر و دوست بزرگتر از خودشان این گونه رفتار کنند.

آشتى میان دو نسلضرورت الگو
مدل رفتار ضرورى ترین نیاز فرزندان ما در تربیت است . به چه کسى باید بنگرند که رفتارش قابل الگو گیرى باشد؟ و اساسا چه کسى را قبول دارند، تا او را نمونه انتخاب کنند و از رفتارش الگو گیرى کنند؟
مشکلى که در این میان است ، دو گونگى و دوگانگى تربیت نسل امروز و دیروز است . باید میان قشر سالمند و قشر جوان و نوجوان ، تفاهم و پیوند به وجود آید، تا در سایه آن تاثیر گذارى از یک سو و تاثیر پذیرى از سوى دیگر عملى شود. این همزبانى و ارتباط، هم سالمندان را از انزوا و احساس تنهایى در مى آورد، هم جوانان را از تجربه هاى برتر بزرگترها برخوردار مى سازد.
اما کیست که پیشقدم در این امر خیر شود و فاصله ها را بردارد؟ پدران و مادران مى توانند بخوبى نقش واسطه ایفا کنند. احترام به بزرگترها و مراعات ادب و حرف شنوى وقتى از سوى والدین انجام گیرد، فرزندانشان هم از آنان یاد مى گیرند. گر چه گاهى نحوه رفتار سالخوردگان ، براى کودکان و نوجوانان از جاذبه لازم برخوردار نیست ، ولى نحوه رفتار بزرگترها الگوى رفتار و سرمشق عملى براى کوچکترهاست .
در روایات متعددى به اکرام و احترام به والدین دستور داده شده ، تا والدین هم از احترام کودکان و فرزندان خود برخوردار شوند؛ سخن امام على (علیه السلام ) چنین است : وقروا کبارکم ، یوقرکم صغارکم ؛  بزرگان خود را احترام کنید، تا کوچکترها هم احترام شما را نگه دارند.
دقیقا نحوه رفتار ما با والدین ، سرمشق فرزندانمان در چگونگى برخورد با ما دارد و این شیوه رفتارى به توارث به نسل بعدى مى رسد. امام صادق (علیه السلام ) فرموده است : دو نفر خدمت پیامبر خدا (صلى الله علیه و آله ) رسیدند. یکى پیر بود و دیگرى جوان. آنکه جوان بود، زودتر از پیر سخن گفت . پیامبر دوباره فرمود: الکبیر، الکبیر یعنى بزرگ ، بزرگ .
این هشدارى بود تا جوان ، ادب را مراعات کند و قبل از پیر سبقت به سخن گفتن نجوید.
والدین و نقش واسطه
از شیوه هاى خوب تربیتى ، میدان دادن به جوانان براى حرف زدن ، اظهار نظر کردن ، راءى دادن ، انتخاب و قضاوت کردن و… است و این شیوه به آنان اعتماد به نفس و احساس شخصیت مى دهد. اما در کنار آن باید این نکته را هم به آنان آموخت که در جلسه اى تا بزرگان و سالمندان حضور دارند، جوانان فورى اظهار نظر کنند، تصمیم نگیرند، میدان دار نشوند، بلکه با مراعات ادب و حرمت پیران ، به جایگاه اجتماعى و خانوادگى آنان احترام بگذارند.
این امر، سبب مى شود پیران به جوانان علاقه و عنایت داشته باشند و با آنان برخوردى ملاطفت آمیزتر داشته باشند.
امر و نهى هاى مکرر و پیوسته ، کودکان و نوجوانان را فرارى مى دهد. ولى نباید آنان را مطلق و بى قید ساخت و از تجارب بزرگان محرومشان ساخت . هم حالت تحکم و فرمان ، گریزاننده است ، هم آزادى مطلق و نداشتن نظارت و ارشاد و هدایت ، آنان را جسور و گاهى بى اعتنا به بزرگترها بار مى آورد. راهى میانه میان این دو شیوه باید پیمود و رسالت آن بر عهده اولیاست که بتوانند نقش واسطه در انتقال آن فرهنگ و تربیت به این نسل جدید و کم تجربه ایفا کنند.
تربیت فرزند، با فرهنگ احترام به بزرگترها و رعایت ادب و متانت در برخورد، سرمایه ارزشمندى است که از اولیا به صورت میراث به فرزندان منتقل مى شود. پس براى نسل جدید، میراث شایسته بر جاى نهیم .
انتقال تجارب
جوانان دوست دارند از گذشته ، چیزهایى بدانند.
شیفتگى نوجوانان به خاطرات گذشته پدران و مادران ، فرصت خوبى براى انتقال تجربه و آموزش فرهنگ است و چه کسى شایسته تر از پدربزرگها یا مادربزرگها یا سالخوردگان داراى تجربه ؟
والدین که مى خواهند نقش واسطه در انتقال تربیت و فرهنگ داشته باشند، از یک سو به نوجوانان توصیه و تشویق کنند تا شنیدنیهاى بابابزرگ را بشنوند، از سوى دیگر به سالمندان یاد آور شوند که کوچکترها را با آغوش باز و چهره گشاده و جاذبه رفتارى و گفتارى به طرف خود متمایل سازند و برایشان قصه و خاطره و پندهاى شیرین بگویند.
گر چه اغلب ، چه در تجمعهاى خانوادگى و مسافرتهاى گروهى ، جوانان دوست دارند آزادتر باشند و وجود پیران را مخل آسایش و تفریح و آزادى خویش مى پندارند، ولى گاهى هم در اثر حسن خلق و رفتار زیبا، مایه صفا و گرمى این گونه حضورها و سفرها مى شوند.
پیرانى که بتوانند با معجزه رفتار و گفتار شیرین و جذاب ، در حلقه جوانان نفوذ کنند و دل آنان را مسخر حسن سلوک خویش ‍ سازند، هنرمندان موفقى به شمار مى روند که شایسته تحسین و الگو گیرى اند.
خانواده اى را مى شناسم که هر گاه صحبت از رفتن به یک مهمانى و دیدار، یا مسافرت تفریحى یا زیارتى پیش مى آید، عروسها یا دامادهایشان مى پرسند: آیا پدر و مادر هم هستند یا نه ؟ و آمدن خود را مشروط به این مى کنند که آنها هم باشند، چون صفابخش این مسافرت یا ضیافت و مهمانى اند. و… این از عجایب و از معجزات رفتار و اخلاق است .
اگر بتوانیم میان نسل نو و نسل کهن الفت و انس و رابطه صمیمى پدید آوریم ، بسیارى از مشکلات ، یا اصلا پیش ‍ نمى آید، یا به راحتى قابل رفع است .

تحول پذیرى
تربیت فرزند، بر اساس شرایط و نیازهاى جامعه و عصر حاضر، یک اصل ضرورى است ، اما نه به قیمت فراموش کردن سنن مذهبى و ملى ، یا پذیرش القاآت فرهنگى بیگانه .لا تقسروا اولادکم على آدابکم ؛ فانهم مخلوقون لزمان غیر زمانکم
فرزندانتان را بر اساس آداب و تربیت خودتان وادار نکنید، چرا که آنان براى زمانى غیر از زمان شما آفریده شده اند.
این یک حکمت ناب و بلند در تربیت اجتماعى فرزندان است . ولى شناخت شرایط روز بسیار مهم و حساس است . این یک مساله است و گم نکردن راه اصیل و فرهنگ خودى مساله اى دیگر. و این دو نباید با هم خلط شوند.
هم باید شرایط روز را در نظر داشت ، هم مسایل تربیت مکتبى را نباید تحت الشعاع مد روز یا فرهنگ وارداتى و تحمیلى غرب قرار داد و به بهانه تربیت امروزین ، فرهنگ بیگانه را پذیرفت .
گفتیم که میان نسل کهن و نو باید همدلى و رابطه ایجاد کرد. یکى از عوامل این ارتباط متفاهم و متقابل ، درک این دو قشر و نسل از یکدیگر است . اگر هر یک از این دو نسل ، شرایط حاکم بر دیگرى و فرهنگ خاص تربیت شدن او را در آن فضا درک کنند، هم دیدگاهشان نسبت به هم روشنتر و شفافتر خواهد بود، هم توقعات و انتظارات ، واقعى و عینى خواهد گشت .
اگر جوانان دریابند که پیران و سالمندان (چه پدر و مادر خودشان باشند یا دیگران ) در شرایط و دوران متفاوتى با خودشان رشد کرده و تربیت شده اند، توقع نخواهند داشت که مثل خودشان بیندیشند یا عمل کنند، آن هم صد در صد و بى کم و کاست !
سالمندان و نسل کهن نیز اگر توجه کنند که با تغییر زمان و شرایط و نیازها و ارتباطات ، بسیارى از سلیقه ها و رفتارها و روحیات هم عوض مى شود و ذهنیات و معلومات نسل نو مثل گذشته نیست ، باز هم توقعشان از نوجوانان و جوانان کمتر و عینى تر خواهد شد.
بزرگترها باید به جوانان میدان عمل و فعالیت و ابتکار بدهند و بگذارند که آنان ، خود و هنرشان و خلاقیت هایشان را عرضه کنند و توانایى هایشان را در عمل نشان دهند.
البته در همه این میدان دادن ها و عقیده به تغییرها و تحول پذیرى ها باید یک نکته مهم و حیاتى از یاد نرود و آن هم حفظ اصول و مبانى ارزشى است .
توصیه حضرت امیر (علیه السلام ) به تربیت فرزندان بر اساس شرایط روز، همان پذیرش واقعیات زمانى است و اعتراف به تحول در زمان و عصر و نیازها، اما نه به قیمت تبدیل شدن ارزشها به ضد ارزشها و کمرنگ شدن اصول عقلانى و مکتبى !
باز هم مى رسیم به ضرورت پیوند و تفاهم ذهنى و فکرى نسل قدیم و جدید، بر اساس معیارهاى صحیح ، که کارى است هم دشوار، هم لازم ! در این میدان ، رسالت والدین و مربیان نیز سنگین است .
حفظ ثابتها در عین پذیرش تغییرها و متغیرها، گامى در جهت تعمیق باورهاى مکتبى و اصول متکى به وحى و شرع ، در تربیت فرزندان است .
با جوانان
باید هنر برخورد مناسب با جوانان را آموخت . لوح ضمیر و دلشان پاکتر از بزرگان و سالخوردگان است . آمادگى پذیرش و تغییر هم بیشتر دارند.
بر خلاف آنان که شاکله شخصیت شان شکل گرفته و سجایا و خصلتها در وجودشان نقش بسته است ، جوانان هم حساسترند و دل نازکتر، هم زود رنجترند و پر توقعتر و این از ویژگیهاى این مقطع از سن و سال است .
جوانان دوست دارند مورد توجه دیگران قرار گیرند. در خانه هم دوست دارند احساس شخصیت و جایگاه کنند و مورد عنایت باشند. این حداقل خواسته و توقعشان است . وقتى هم تشویق شوند، شکوفاتر مى شوند و خوبیهاشان مى افزایند.
اگر براى آنان شخصیت قایل شویم و احترامشان کنیم و در کارها از فکر و وجود و توانایى آنان استفاده کنیم و ارزش کارهاى مثبت آنان را در نظر بگیریم ، هم بهتر جذب مى شوند، هم خالصانه تر تلاش و تحرک خود را در خدمت اهداف و ایده هاى پاک و متعالى قرار مى دهند.
سیره پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله ) احترام گذاشتن ، شخصیت دادن و جذب کردن جوانان بود و چنین سفارش مى فرمود:و اوصیکم بالشبان خیرا؛ فانهم ارق افئده ، ان الله بعثنى بشیرا و نذیرا، فوافقنى الشبان و خالفنى الشیوخ
شما را در باره جوانان توصیه به نیک رفتارى مى کنم ، چرا که آنان دل نازکترند. خداوند مرا به عنوان بشیر و نذیر فرستاده است . جوانان با من هم پیمان شدند، اما پیران به ستیز و مخالفت با من برخاستند.
هم پیمانى جوانان با رسول خدا و مخالفت پیران با دعوت اسلام ، شاهدى بر همان فطرت حق پذیر و طبیعت آماده تر جوانان براى شنیدن حق و پذیرفتن ایمان و فداکارى در راه عقیده است .
مهم ، پیوند فکرى و قلبى با جوانان است .
بزرگترها، اگر جوانان را زیر بال و چتر حمایت و رحمت خویش بگیرند، این نیروهاى مستعد در خدمت خوبیها قرار مى گیرند. این درسى از سیره پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله ) است .
پس به سوى آشتى میان دو نسل و ایجاد تفاهم میان دو قسر پیر و جوان گام برداریم ، تا راه تربیت هموارتر و دستیابى به توفیق ، بیشتر باشد.
 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا