کمین کمپوت
در کردستان برای جلوگیری از نفوذ ضدانقلاب به پایگاه حدود شصت متر طناب تهیه کردیم و به آن قوطی خالی کنسرو و کمپوت استتار شده بستیم و دور تا دور پایگاه کشیدیم.هروقت قوطیها صدا میکرد میفهمیدیم کسی در حال رخنه به پایگاه است.
منبع: کتاب خلاقیت ها
کمپوت پرنده
در خط کمین شلمچه حدوداً ۱۵ متر با عراقیها فاصله داشتیم، بچهها ضامن نارنجک را میکشیدند و داخل قوطی کمپوت خالی میگذاشتند و به طرف عراقیها پرتاب میکردند.
دشمن هم در تاریکی شب به تصور اینکه سنگینی قوطی به دلیل وجود کمپوت در داخل آن است، در آن را باز میکرد و در همان لحظه قوطی کمپوت منفجر میشد.
منبع: کتاب خلاقیتها
کلوخ نجات
زخمی شده بودم و اسلحهام از کار افتاده بود و در چند قدمی دشمن قرار داشتم. هر لحظه ممکن بود اسیر شوم یا تیر خلاص بخورم. نزدیک دژ عراقیها بودم، سنگ و کلوخ اطرافم را جمع و به سمت آنها پرت کردم.
عراقیها به تصور اینکه نارنجک به سمت آنها پرتاب کردهام خود را از بالای دژ به پایین پرت کردند و من توانستم خودم را نجات بدهم.
منبع: کتاب خلاقیت ها صفحهی ۱۵۹
کلت آچاری
نزدیک خط دشمن بودیم که تعدادی از نیروهای عراقی از قایق پیاده شدند، به یکی از بچهها که به زبان عربی تسلط داشت گفتم بگو تسلیم شوید.
آچاری که در دستم بود پشت سر یکی از آنها که افسر بود گذاشتم او فکر کرد که کلت است! به زبان عربی فریاد زد:«پیاده شوید وگرنه مرا میکشد.» همه پیاده شدند. با کمک بچهها آنها را خلع سلاح و به عقب منتقل کردیم این کار موجب تقویت روحیهی بچههای گردان شد.
منبع: کتاب خلاقیتها
کلاهک بنزینی
در جبههی کردستان بودیم. هرچه به سنگرهای خاکی آرپیجی میزدیم مؤثر نبود. سنگرها با حداقل دو متر پی در عمق زمین با استفاده از تیرآهن مثل خانه ساخته شده بود و استانداردهای سازهی مهندسی در ساخت آن رعایت شده بود.
به همین خاطر بچهها کلاهک آرپیجی را باز میکردند و نایلونی حاوی بنزین درون کلاهک میگذاشتند و سپس شلیک میکردند. این روش باعث میشد سنگرهای خاکی به آتش کشیده شود و به خاطر حریق، اشخاص داخل سنگر غافلگیر شوند.
منبع: کتاب خلاقیتها