مالکیت مخلوق در طول مالکیت خداوند

مالکیت مخلوق در طول مالکیت خداوند

اشیاء، یک وجود فی نفسه دارند، یک وجود برای ما. وجود فی نفسه یعنی اشیاء آن طور که هست. وجود برای ما یعنی ظهورش برای ما. حال این دو آیه دیگر قرآن را توجه بفرمایید. از جمله اصول توحیدی قرآن این است که «و قل الحمد لله الذی لم یتخذ ولدا و لم یکن له شریک فی الملک و لم یکن له ولی من الذل و کبره تکبیرا؛ و بگو: ستایش خدای را که نه فرزندی گرفته و نه در فرمانروایی شریکی دارد و نه از زبونی او را یاوری بوده، و او را به بزرگداشتی تمام بزرگ دار» (اسراء/۱۱۱).
«و لم یکن له شریک فی الملک» یعنی خدا در ملک، در مالکیت، در سلطه، در قدرت، شریک و رقیب ندارد یعنی این طور نیست که این ملک تقسیم می شود، یک مقدار کمش مال من است آن زیادش مال خداست، نه، ملکی هم که من دارم در طول ملک او است. من دارم، مال من است، ولی من و ملکم باز مال او هستیم. از وجهه الهی تمام ملک از اوست، در عین اینکه مخلوقاتش ملک دارند ولی ملک داشتن آنها در طول ملک داشتن اوست. اگر کسی فکر کند که خدا در ملک شریک دارد این نوعی شرک است ولی این، وجود واقعی و حقیقت مطلب است. پس این، اعتقاد ایمانی است که هر کسی باید داشته باشد. در عین حال ما می بینیم باز قران می گوید قیامت که می شود خطاب می رسد: «لمن الملک الیوم؛ امروز ملک مال کیست؟»، خود جواب می دهد: «لله الواحد القهار؛ از آن خدای یگانه قاهر علی الاطلاق» (غافر/۱۶). آیا این دو آیه با هم تناقض دارند؟ یک آیه می گوید که اصلا در عالم وجود، دنیا و آخرت در همه وقت ملک منحصرا مال خداست و خدا شریکی ندارد ولی آیه دیگر می گوید در قیامت چنین است، ندا می رسد: امروز ملک از آن کیست؟ گویی معنایش این است: ”در دنیا ما رقیب و شریک داشتیم ولی امروز دیگر همه قدرت (اختیار) در دست ماست!”. نه، این به اعتبار وجود برای ماست یعنی در دنیا مطلب پنهان است، آن که دیده نمی شود خداست (البته برای افراد عادی، آن که به چشم نمی بینند خداست).

انسان قدرت آب را می بیند، قدرت خاک را می بیند، قدرت برق را می بیند، قدرت انسان را می بیند، قدرت مغز را می بیند قدرت چشم را می بیند، قدرت همه چیز را می بیند، ولی قدرت اصلی را که همه این قدرتها جلوه های آن قدرت است نمی بیند. در آخرت چشمها به تعبیر قرآن نفوذ پیدا می کند، اعماق را می بیند، می بیند که هر قدرتی که می دیده (ناشی از) از آن قدرت بوده است.

در مقام تشبیه – که این تشبیه هم تشبیه کاملی نیست – مثل این است که شخصی را به کارخانه ای ببرند. این کارخانه یک قسمت فوقانی دارد و یک قسمت تحتانی. آن قسمتهای فوقانی را برود ببیند، چرخها و تسمه ها را می بیند که حرکت می کنند. خیال می کند همه کارخانه است و قدرتها را در اینجا می بیند، یکدفعه او را می برند به زیر زمین، موتورهای اصلی را که نیرو از آنجا پیدا می شود مشاهده می کند. آنجا را که می بیند در می یابد که تمام حرکتها و قدرتهای بالا از اینجا سرچشمه می گرفته و منبع قدرت اینجاست. دیگر آن برای او چیزی نیست، آن را به عنوان جلوه ای از این می بیند. پس آیه «لم یکن له شریک فی الملک و لم یکن له ولی من الذل» و آیه «الملک الیوم لله الواحد القهار» باهم تعارض ندارند. «لم یکن له شریک فی الملک» وجود فی نفسه را بیان می کند یعنی حقیقت این است، منتها بعضی افراد این را امروز هم درک می کنند و بعضی درک نمی کنند و «لمن الملک الیوم» از نظر ”وجود برای ما” است. آنجا دیگر مومن و کافر مطلب را آنچنان که هست شهود می کنند. پس «لمن الملک الیوم » معنایش این نیست که در دنیا این طور نبود که همه ملک مال ما باشد اینجا همه ملک مال ماست، بلکه یعنی اینجا شما شهود می کنید والا در دنیا هم همین طور بود.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا