تعبیرعجیبی در فرازی از آیه ششم سوره مبارکه زمر وجود دارد که میفرماید:: وَ أَنْزَلَ لَکُمْ مِنَ الْأَنْعامِ ثَمانِیَهَ أَزْواجٍ(زمر/۶)، یعنی «برای شما هشت زوج از چهارپایان را نازل کرد!».
با خواندن این آیه، این سوال در ذهن و زبان انسان میتراود که مگر چهارپا، چیزی از جنس باران است که نازل شود؟! در ذیل این کریمه، هر کسی چیزی گفته اما مثل همیشه، این علامه طباطبایی است که به گونهای از مساله، گره میگشاید که جای چون و چرا نماند!
بنا بر نظر مرحوم علامه، آفرینش موجودات در عالم هستی به معنای نزول از مخزن غیب است چون قرآن فرموده: وَإِن مِّن شَیْءٍ إِلَّا عِندَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ». (حجر/۲۱)؛ به این اعتبار، عجیب نیست اگر میبینیم قرآن گاهی از ظهور موجودات در عالم هستی، تعبیر به «انزال» میکند مثل همین آیه یا آیاتی مانند: « وَأَنزَلْنَا الْحَدِیدَ»(حدید/۲۵)، و «یَا بَنِی آدَمَ قَدْ أَنزَلْنَا عَلَیْکُمْ لِبَاسًا»(اعراف/۲۶).[۱]
استاد جوادی آملی که سالها از خرمن آن بزرگْمفسر قرآن، خوشهچینی کرده، این سخن علامه را اینگونه شرح و بسط داده:
«آیات محکم قرآنی، به صراحت میگوید: اولاً، همه اشیا نزد خداوند، خزاینی پایدار و فناناپذیر دارد: (وإنّ من شیءٍ إلاّ عندنا خزائنه)[حجر/۲۱]؛ اگرچه خود این اشیا فناپذیر بوده و نابود میشود: (ما عندکم یَنْفَد وما عند الله باقٍ)[نحل/۹۶]. بنابراین، مجالی برای نابودی خزاینی که در نزد خداست، وجود ندارد؛ زیرا هر آنچه نزد اوست مصون از زوال و محفوظ از فناست.
ثانیاً، همه اشیا از آن خزاین غیبی نازل میشود: (وما ننزّله إلاّ بقدرٍ معلوم)[حجر/۲۱]، آن هم نه به شکل تجافی که مستلزم نابودی و زوال است، بلکه به گونه تجلّی. چنان که امام علی(علیه السلام) میفرماید: سپاس خدای را که با خلقت خویش بر خلق خود متجلّی است: «الحمد لله المتجلّی لخلقه بخلقه»[۲].
آیه شریفه (وما ننزله إلاّ بقدرٍ معلوم) حاکی است که وجود این اشیا در آن خزاین به شکل «لفّ و جمع» است و به هنگام تنزّلْ صورت «نشر و قدر و هندسه» به خود میگیرد.
با این بیان مفهوم آیاتی همچون: (قد أنزلنا علیکم لباساً یواری سوءتکم وریشاً)[اعراف/۲۶]، (وأنزل لکم من الأنعام ثمانیه أزواج)[زمر/۶]، (وفی السّماء رزقکم وما توعدون)[ذاریات/۲۲]، (وأنزلنا الحدید فیه بأسٌ شدیدٌ)[حدید/۲۵] آشکار میشود؛ زیرا انزال در این گونه موارد به معنای تنزل و تجلّی است، نه تجافی، همانند فرو فرستادن باران از آسمان به زمین؛ زیرا هر قطره باران که بر زمین فرو میبارد، جایگاه آسمانی خود را ترک کرده به جایی دیگر منتقل میشود.
بنابراین، هر آنچه در جهان مادّه موجود است، اصلی دارد که نزد خداوند محفوظ است و از آن اصل فرو فرستاده میشود و آنچه فروفرستاده شده نشانه و آینه خداست، چنانکه وسیله تعالِی به سوی اوست: (ألا إلی الله تصیر الاُمور)[شوری/۵۳].[۳]
توضیح این نکته، با بیان مثالی در این باره چنین است که اگر دانشمندی که کتابهایی تألیف کرده است بگوید: «ریشه و مخزن همه این کتابها در سینه من است»، این بدان معنا نیست که سینه وی با گفتن یا نوشتن از علومْ خالی شده، مطالب ذهنش به کتب منتقل گشته و به شکل الفاظ و کلمات درآمده است. [۴]
پینوشتها:
۱. بنگرید به: المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۷، ص: ۲۳۹.
۲. نهج البلاغه، خطبه ۱۰۸، بند ۱.
۳. صهبایحج، ص۲۰۱.
۴. همان، ص ۲۶۸