در اخبار و روایاتی که از رسول اکرم صلی الله و علیه و آله و سلم یا ائمه اطهار علیه السلام رسیده است، مطلبی به این مضمون به چشم می خورد: اگر قضا و قدر بیاید، اسباب و علل مخصوصا عقل و قوه تدبیر انسان از کار می افتد. این مطلب در ادبیات فارسی و عربی به همین مضمون منعکس است. در جامع الصغیر چندین حدیث در این معنی از رسول اکرم نقل می کند، از آن جمله: «ان الله اذا اراد امضاء امر نزع عقول الرجال حتی یمضی امره، فاذا امضاه رد الیهم عقولهم و وقعت الندامه؛ هر گاه خدا بخواهد کاری به انجام رسد خردهای مردم را از آنها جدا می کند تا وقتی که امر خود را به انجام رساند. همینکه به انجام رساند، خردهای آنها را به آنها باز می گرداند و در این وقت است که پشیمانی صورت می گیرد».
در تحف العقول صفحه ۴۴۲ از امام رضا علیه السلام نقل می کند: «اذا اراد الله امرا سلب العباد عقولهم فانفذ امره و تمت ارادته، فاذا انفذ امره رد الی کل ذی عقل عقله فیقول کیف ذا؟ و من این ذا؟ ؛ هر گاه خدا چیزی را بخواهد عقلهای بندگان را از آنها سلب می کند و حکم خود را اجرا می کند و خواسته خود را به پایان می رساند. همینکه حکم خود را اجرا کرد عقل هر صاحب عقل را به او برمی گرداند، آنگاه او مرتب می گوید: چگونه شد که این کار شد؟ از کجا این کار صورت گرفت»؟ مولوی می گوید:
چون قضا آید نماند فهم و رای***کس نمی داند قضا را جز خدای
چون قضا آید فرو پوشد بصر ***تا نداند عقل ما پا را ز سر
زان امام المتقین داد این خبر ***گفت اذا جاء القضا عمی البصر
چون قضا بگذشت خود را می خورد ***پرده بدریده گریبان می درد
چون قضا آید نبینی غیر پوست ***دشمنان را باز نشناسی ز دوست
چون قضا آید طبیب ابله شود ***و آن دوا در نفع هم گمره شود
اشکالی که در اینجا به نظر می آید این است که در این بیانات قضا و قدر به عنوان ناقض و باطل کننده اصل علیت عمومی و به عنوان عاملی در مقابل سایر عوامل جهان – ولی قوی تر و نیرومندتر از آنها – ذکر شده است و این با آنچه در گذشته گفته شد که قضای الهی هیچ چیزی را جز از مجرای علل و اسباب خود ایجاب نمی کند و در زبان حدیث نیز تأیید شده، منافات دارد. در حدیث است: «ابی الله ان یجری الامور الا باسبابها – یا ابی الله ان یجری الاشیاء الا باسباب – فجعل لکل شی ء سببا و لکل سبب شرحا و جعل لکل شرح علما و جعل لکل علم بابا ناطقا؛ خداوند امتناع دارد که امور عالم را جاری کند مگر از طریق وسائط و اسبابی. خداوند برای هر چیز سببی و برای هر سبب حکمتی و برای هر حکمتی دانشی و برای هر دانشی دروازه گویایی قرار داده است» ( مجمع البحرین، ماده سبب ).