نظر دین در خصوص احضار ارواح۱

نظر دین در خصوص احضار ارواح1

امکان دیدن روح :
دو پرسش مطرح است یکى آنکه آیا دیدن ارواح توسط انسان هاى دیگر ممکن است یا چنین امکانى وجود ندارد؟ دیگر آنکه آیا مشاهده روح شخص، توسط خود او امکان وقوع دارد یا خیر؟ در مورد نخست مى توان گفت، بر اساس نظریه تجرد نفس، روح در ذات خود قابل مشاهده نیست، ولى از این جهت که پس از خروج از بدن مادى در قالب مثالى جاى مى گیرد، گرچه باز هم براى انسان هاى معمولى قابل دیدن نیست، ولى براى اولیاى خاص خداوند، همچون امامان علیهم السلام و یا کسانى که بر اثر ریاضت باطن، دید برزخى یافته اند، چنین کارى ممکن است و واقع هم شده است و مى شود. و همچنین بنا بر نظریه در پیش اشاره شده که ذات روح، جسمى شفاف باشد، با چشم طبیعى قابل رؤیت نیست گرچه از راههایى که ذکر شد، چنین کارى امکان وقوع دارد.

پاسخ پرسش دوم نیز روشن است، زیرا پیدایش روح که موجودى مجرد است، همزمان با پیدایش جسم بوده و با پدید آمدن آن کار تدبیر جسم به او واگذار گردیده است و تمام اعمال و آثار و حرکت هاى بدن، با اراده، فرمان و تدبیر مستقیم روح محقق مى شود و اعضا و اندام جسم ابزار و آلات آن به شمار مى روند.
بنابراین تا وقتى روح در بدن طبیعى وجود دارد و با ابزار چشم آن مى بیند، خودى از او در برابر دیدش نیست تا آن را مشاهده کند، زیرا قوام دیدن به این است که چیز مورد دید در برابر او باشد، تا به چشم طبیعى در آید و قابل رؤیت گردد و زمانى هم که روح از بدن خارج مى شود از بدن، جز لاشه اى جامد و کور و کر باقى نمى ماند. و به همین جهت چنین نگاهى حتى براى کسانى که چشم برزخى دارند نیز ناممکن است.
گرچه نقل شده است که برخى صاحبان نفوس توانمند، روح خویش را در برابر خود دیده اند، ولى علامه طباطبایى (ره) آن را حقیقت عینى ندانسته، بلکه آن را تمثل ذهنى و صورت ادراکى قائم به شعور شخص برشمرده است. ولى شاید بتوان گفت گرچه این کار، براى انسان هاى عادى ناممکن است، علامه مجلسى (ره) گفته است که برخى حتى در زمان حیات طبیعى انسان، براى او بدن و قالب مثالى قائل شده اند که تنها انسان هاى بسیار قوى و ریاضت دیده قادرند در حال حیات مادى خود در آن تصرف کنند. بر این پایه براى افرادى از این دست، این امکان وجود دارد که با حفظ تعلق خود به بدن طبیعى، در بدن مثالى نیز تصرف کنند و در نتیجه خواهند توانست با دید برزخى، خود را در آن بدن مثالى مشاهده کنند.
آیا احضار روح و ارتباط طرفین زنده و مرده امکان دارد؟
تلاش براى ارتباط با عالم ماوراى ماده و احضار ارواح گذشتگان را حتى مى توان در مراسم مذهبى قبائل بدوى نیز مشاهده کرد. چنین باورى از سوى انسان دیروز و امروز، همواره دست آویز کسانى شده است که با باز کردن دکان عوام فریبى و استخدام ابزارآلات مخصوص با لطایف الحیل، مدعى ارتباط با عالم ارواح شده، مطامع خود را در این مسیر دنبال کرده اند.بى شک، ارتباط با عالم ارواح، امرى ممکن است و سیره ائمه معصوم علیهم السلام و تجربه تاریخى بشر، این امر را ممکن مى سازد.
در آموزه هاى دینى، احضارکننده روح، داراى جایگاه ویژه اى نیست تا چه رسد به این که براى چنین ویژگى او، ثواب و پاداشى در نظر گرفته شود. اگر چنین ویژگى براى زندگى فردى و اجتماعى و حتى اُخروى افراد دستاوردى داشت، به یقین ائمه معصوم علیهم السلام، شیعیان و یا حتى اصحاب خاص خود را به چنین رویکردى ترغیب مى کردند و حال این که آن برگزیدگان الهى، شیعیان خود را به انجام تکالیف و پرهیز از گناه، ترغیب و آنان را از رفتار بیهوده اى که فرصت عبادت خداوندى و تلاش در آبادانى دین و دنیا را از آنان مى گیرد، بر حذر داشته اند.
ارتباط با ارواح :
سخن گفتن با اولیاى الهى پس از مرگ یک سنت اسلامى است که مسلمانان بدون کوچکترین تردید آن را انجام مى دادند. ابن هشام مى نویسد: على بن ابى طالب پیامبر را به کمک عباس بن عبدالمطلب و فضل بن عباس و قثم بن عباس غسل داد، آنگاه على علیه السلام پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم را به سینه خود چسبانید و پس از پوشانیدن او با کفن چنین گفت: «بابی انت و امی ما اطیبک حیا و میتا»؛ پدر و مادرم به فدایت که چقدر خوشبو بودی و هستی هم در زمانی که زنده بودی و هم پس از مرگ.
و نیز نقل مى کند: آنگاه که پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم درگذشت، ابوبکر وارد حجره پیامبر شد و پارچه از صورت پیامبر برداشت، او را بوسید و چنین گفت: «بابی انت وامی اما الموت التی کتب الله علیک فقد ذقتها ثم لن تصیبک بعدها موته ابدا»؛ پدر و مادرم به فدایت مرگی را که خدا برایت مقرر کرد چشیدی، اما پس از آن هرگز مرگی نخواهی داشت. (ابن هشام، سیره نبوى ۴/۶۶۲و ۶۵۵) آنگاه صورت او را پوشانید. وهابیان که هر نوع ارتباط با ارواح را منکرند در مقابل این دو نص تاریخى که مستندترین تاریخ آن را نقل کرده است چه مى گویند؟!
ارتباط با ارواح ، به اشکال مختلفى میسر است :
۱- ارتباط بدون تخاطب طرفینى، مانند: الف) زیارت. ب) اعطاى خیرات و نیکى. ج) توسل. د) در مواردى که دلیل خاصى مانند توسل به پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله و ائمه اطهار علیهم السلام و شهدا وجود دارد، این گونه ارتباط با ادله معتبر ثابت شده است و جز در موارد اندک، اختلافى در آن وجود ندارد.
۲- ارتباط به صورت تخاطب طرفینى مانند:
الف) ارتباط با ارواح گذشتگان یا زندگان در خواب صادق؛ این ارتباط نیز گاه به اراده ارواح صورت مى گیرد و گاه به اراده شخص خواب بیننده؛ یعنى او با انجام بعضى کارها، زمینه دیدن آن شخص را در خواب فراهم مى کند. این نوع از ارتباط، به قدرى ذکر شده است که جاى هیچ انکارى ندارد.
ب) ارتباط با ارواح گذشتگان یا زندگان در بیدارى؛ آگاهى از عوالم دیگر در بیدارى نیز ممکن است. احضار روح به معناى اصطلاحى و مأنوس آن همین نوع از ارتباط است؛ البته عبارت بوعلى فقط در آگاهى از عوالم دیگر در بیدارى بود و ارتباط با ارواح به نحو تخاطب طرفینى، چیزى بیش از صرف آگاهى از عالم ارواح است و همان گونه که تخاطب طرفینى در خواب ممکن است، در بیدارى نیز ممکن خواهد بود.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا