قرآن کریم درباره بسیاری از مطالب بحث کرده و در این میان روی بعضی از مطالب زیاد تکیه کرده است و روی بعضی دیگر کمتر. از جمله مسائلی که در قرآن مورد بحث قرار گرفته خدای جهان و جهان است. باید ببینیم قرآن خدا را چگونه می شناسد. آیا این شناسائی فیلسوفانه است یا عارفانه؟ آیا به سبک سایر کتابهای مذهبی نظیر تورات و انجیل است یا آنکه شکل مکاتب هندی را دارد و یا اساساً از یک شکل و شیوه مستقلی در شناسایی خدا برخوردار است.
از نظر قرآن جهان از یک مشیت حکیمانه پدید آمده است و نظام هستی بر اساس خیر و جود و رحمت و رسانیدن موجودات به کمالات شایسته آنها استوار است. جهان ماهیت از اویی (انا لله) و به سوی اویی (انا الیه راجعون بقره / ۱۵۶) دارد، موجودات جهان با نظامی هماهنگ به یک سو و به طرف یک مرکز، تکامل می یابند، آفرینش هیچ موجودی عبث و بیهوده و بدون هدف نیست، جهان با یک سلسله نظامات قطعی که سنن الهیه نامیده می شود اداره می شود، انسان در میان موجودات از شرافت و کرامت مخصوص برخوردار است و وظیفه و رسالتی خاص دارد، مسؤول تکمیل و تربیت خود و اصلاح جامعه خویش است، جهان مدرسه انسان است و خداوند به هر انسانی بر طبق نیت و کوشش صحیح و درستش پاداش می دهد. جهان بینی توحیدی با نیروی منطق و علم و استدلال حمایت می شود. در هر ذره از ذرات جهان دلایلی بر وجود خدای حکیم علیم هست و هر برگ درختی دفتری در معرفت پروردگار است. توحید در اسلام به خالص ترین شکل و پاک ترین طرز بیان شده است.
از نظر اسلام ”خداوند مثل و مانند ندارد( لیس کمثله شی ء شوری / ۱۱). خدا شبیه چیزی نیست و هیچ چیزی را نتوان به خداوند تشبیه کرد. خداوند بی نیاز مطلق است، همه به او نیازمندند و او از همه بی نیاز است (انتم الفقراء الی الله و الله هو الغنی الحمید فاطر / ۱۵ ). خدا به همه چیز آگاه است و بر همه چیز تواناست (انه بکل شی ء علیم شوری ۱۲ و انه علی کل شی ء قدیر حج / ۶ ). او در همه جا هست و هیچ جا از او خالی نیست. بالای آسمان و قعر زمین با او یک نسبت دارد. به هر طرف که بایستیم رو به او ایستاده ایم (اینما تولوا فثم وجه الله بقره / ۱۱۵ ). او از مکنونات قلب و از خاطرات ذهن و نیتها و قصدهای همه آگاه است (و لقد خلقنا الانسان و نعلم ما توسوس به نفس ق / ۱۶ )، از رگ گردن انسان به انسان نزدیکتر است (نحن اقرب الیه من حبل الورید ق / ۱۶). او مجمع کمالات است و از هر نقصی منزه و مبراست (و لله الاسماء الحسنی؛ و زیباترین نامها به خداوند تعلق دارد اعراف / ۱۸۰). او جسم نیست و به چشم دیده نمی شود ( لا تدرکه الابصار و هو یدرک الابصار انعام / ۱۰۳).
جهان یک آفریده است و با عنایت و مشیت الهی نگهداری می شود. اگر لحظه ای عنایت الهی از جهان گرفته بشود، نیست و نابود می گردد.
جهان به باطل و بازی و عبث آفریده نشده است، هدفهای حکیمانه در خلقت جهان و انسان در کار است، هیچ چیزی نابجا و خالی از حکمت و فایده آفریده نشده است. نظام موجود، نظام احسن و اکمل است.
جهان به عدل و به حق برپاست. نظام عالم براساس اسباب و مسببات برقرار شده است و هر نتیجه ای را از مقدمه و سبب مخصوص خودش باید جستجو کرد. از هر نتیجه و سبب، تنها نتیجه و مسبب مخصوص خود آن را باید انتظار داشت. قضا و قدر الهی، وجود هر موجودی را تنها از مجرای علت خاص خودش به وجود می آورد. قضا و تقدیر الهی یک شی ء، عین قضا و تقدیر سلسله علل اوست. اراده و مشیت الهی به صورت سنت ، یعنی به صورت قانون و اصل کلی، در جهان جریان دارد.
سنتهای الهی تغییر نمی کند و آنچه تغییر می کند براساس سنتهای الهی است. خدا هرگز در قرآن به صورت یک موجود جدا و مشخص و محدود و بیرون از اشیاء معرفی نشده و این حد اندیشه نه تنها در کتب آسمانی محرف آن زمان نبوده است، در هیچ مکتب فلسفی جهان هم وجود نداشته است. فاینما تولوا فثم وجه الله ؛ رو به هر کجا که بایستید رو به خدا ایستاده اید (بقره/۱۱۵). خدا در عین اینکه در هیچ جا نیست در همه جا هست، چون در جا بودن معنایش محدود بودن است. (و هو معکم اینما کنتم؛ هر جا باشید او خودش با شماست حدید/۴). و نحن اقرب الیه من حبل الورید؛ ما به انسان از خودش نزدیکتر هستیم (ق/۱۶). ان الله یحول بین المرء و قلبه (انفال/۲۴) خدا بین انسان و دل انسان که همان شخصیت انسان است، بین خودش و خودش حائل می شود، از خودش به خودش نزدیکتر است.
در بعضی آیات، هرچه حسن است و هر چه کمال است و هر چه جمال است می گوید همه چیز از خداست، اصلا غیر خدا چیزی ندارد یعنی غیر خدا هر چه دارد از خدا دارد، پس هر چه هست از خداست، که این خودش یک منطق عجیبی است (له الاسماء الحسنی طه/۸).قاعده ای است در عربیت، می گویند: تقدیم ما هو حقه التأخیر یفید الحصر یعنی چیزی را که باید مؤخر باشد اگر مقدم بداریم افاده حصر می کند. در فارسی هم همین طور است. مثلا یک وقت می گوییم آقای زید در مسجد است یعنی آقای زید در مسجد است، ممکن است آقای عمرو هم در مسجد باشد، و یک وقت می گوییم در مسجد آقای زید است یعنی آن که در مسجد است آقای زید است. آنوقت محدود و منحصر می شود که آن که در مسجد است منحصرا اوست. له الاسماء الحسنی (نه الاسماء الحسنی له تمام شؤون کمالیه از آن اوست و بس). ان الله هو الحق المبین (نور/۲۵) حق مطلق فقط اوست، یعنی هر چیزی هر حقیتی که دارد از ناحیه اوست، حق واقعی اوست و حقی هم که دیگری دارد باز مال اوست. حیات هم انحصار دارد به او (هو الحی بقره/۲۵۵).و هو العلیم القدیر؛ علم منحصرا از آن اوست، قدرت منحصرا از آن اوست (روم/۵۴). ان القوه لله جمیعا ؛ جمیع قوت منحصرا از آن اوست (بقره/۱۶۵). له الملک و له الحمد؛ ملک از آن اوست و ستایش هم منحصرا برای او باید باشد (تغابن/۱).هو الغنی؛ بی نیاز مطلق منحصرا اوست (یونس/۶۸).