هرآنچه درموردحسد(۱)

هرآنچه درموردحسد(1)

ارتباط حسد با مشکلات روانیحسدازنتایج کینه وکینه ازآثارغضب است.بنابراین می توان گفت حسداز آثار ونتایج قوه غضب است.حسدعبارتنداز:ازبهره مندی دیگران ناراحت وآرزومندزوال نعمت آنان باشدومعمولابیان کسانی ایجادمی شودکه درمنافع واهداف باهم تصادم وتزاحم داشته باشند.چون اسباب حسدغالبا درچنین فضایی پدید می آیداماکسانی که باهم هیچ گونه رابطه ای نداردوجودحسددرمیان آن ها معنی ندارد از این رو معمولا عالم به عالم حسدمی ورزد ولی نسبت به عالم هیچ حسدی ندارد. 
رسول اکرم می فرماید:نعمت های خدارادشمنانی است پرسیدند:آنان کیانند؟فرمود:آنان که به مردم به خاطر انچه خداوندازفضلش عطاکرده است حسدورزندوفرمود:یکی ازانگیزه های قتل نفس حسداست وانگیزه اولین قتلی که برروی زمین اتفاق افتاده یعنی قتل هابیل به دست قابیل بنابه گفته قران حسدبوده است.درداستان یوسف نیز چیزی که برادرانش رابرانگیخت که اورادرچاهپیدایش بیندازد حسدبوده است۱.حسدیکی از مهم ترین واصلی ترین عوامل هتک حرمت افرادازراه تهمت وغیبت و…است.نخستین عامل این گونه تجاوزهاست وانواع واقسام مختلفی دارد.دومین عامل عمده انگیزش حسدوغیبت وعیب جویی مزایای علمیاست کسی که معلومات بیشتری دارد.ممکن است موردحسددیگران قرارگیردوسعی کندکه موقعیتش رانزدمردم تضعیف کند.بنابراین حسدازمهم ترین عوملی است که انسان راواداربه تجاوز به حیثیت وتخریب موقعیت وتضعیف شخصیت دیگران می کندوبرای به دست آوردن این اهداف اوآنان رابه کارهایی چون تهمت،تمسخر،غیبت وادارد.
این گونه اعمال ازگناهان کبیره وتاوز آشکر وسلام آن ها راه شدت حر وامل آن ها را متح کیفردانستهاست.
ریشه های حسد:
۱.عداوت:چون حسادت حالت عارضه شیطانیت که درنفس پیدا می شودبرای پیدایش آن اسبابی است که بایدان هاراشناخت تاازآن ها راشناخت تاازاسباب حسدبرایش پیش آیدوبه انچه گفته شدازعفووگذشت عمل نکندبلکه دشمنی اورادردل جای دهداین دشمنی ریشه برومندی برای حسادت است.زیرا چنین شخصی همیشه آرزومندگرفته شدن نعمت ازدشمن خودرادارد.ومنتظراست اورا دربلا وناراحتی ببیندودلشادشود.
۲.شرک وخوف مزاحمت:دونفری که باهم نزدیکی ودرجهتی شریک باشدممکن است حسادت صاحب مزیت دردل دیگری پدیدار شده ونتواند مزیت اوراببیندوگرفته شدن آن را ازاوآرزومندشودمانند:حسادت خویشاوندان به یکدیگرهرچندبه هم نزدیک ترباشند مانند دو برادر وآن مزیت دیگری بیشترومهم ترباشدحسادت سخت تروشدیدتراست.ازانچه گفتیم معلوم می شودکه میان علمای آخرت حسدی نخواهدبودزیراآنان ازکثرت وبسباری شریکان خوددرمعرفت خداوحب وانس اوشادمی شوند.۲
۳.تعززوتکبروحب تعزز:کسی که خودراعزیزتر یابزرگ ترازدیگری می پندارد.پس اگراسباب عزت وبزرگی دنیوی مانند:ثروت وشهرت ومنصب دراوببیندبراورشک برده وگرفته شدن آن هاراازاوآرزومند می شودوازاینجا است رشک دول بزرگ بر دولت های کوچک هرگاه زورمندشوندبوسیله اختلافات داخلی یا اموردیگرآنها راضعیف می کندتاعزت وکبرخودرابرآن نگهداری می کنندوبعضی هستندکه خودپسندی وغرورآن هاطوریست که به طورکلی بالاترخود نمی توانندببینندمانندپلنگ که می  گویندبالاترازخودرانمی توانندببینندازاین روباماه که بالای سرخودمی بینندسردشمنی داردبرقله کوه بالامی رودبرای حمله به ماه جستن می کندوپس به دره سقوط می کند.
۴.حرص وطمع:کسی که به بیماری حرص گرفتاراست وبه آنچه داردقانع نیست ودرزیادکردن درتلاش وکوشش است وبه آنچه دردست مردم است چشم داردهرگاه نعمتی به دیگرمی بیندیابشنود،گرفته شدن ازاورسیدن به خوشی راآرزومندمی شودوتاازبیماری حرص وآزخلاص نشودبهآتش حسادت خواهدسوخت وبایدبه آنچه درمزیت حب دنیا گفته می شود مراجعه کند.۵.بخل شدید:کسانی که بخیلهستندونمی توانندازدارایی خودچیزی به دیگری بدهندگاهی بخل ولئامت وچشم تنگی وپستی آن هاسخت وشدیدشده تاجاییکه نمی تواننددیگریرادرناز ونعمت ببیندوگاهی سخت ترشده به طوری که می بیندکس دیگری احسان می کندوبرهردوحسدمی برد.بنابراین انسان بایدتاانجا که می تواندازاین پنج خصلت دوری کند واگردچاریکی ازآن ها شود بداندکه درآن حسادت وجودداردزیرا ازریشه دچارحسدشده است.
منافسه وغبطه:
منافسه یعنی آرزونمودن نعمتی که برای دیگری هست بی آنکه زوال آن را ازاوبخواهدواین مذموم نیست بلکه درواجب واجب است ودرمباح مباح.خدی سبحان می فرماید:«وفی ذلک فلیتنا فس المتنافسون» وپیامبراکرم براین عمل می شودکه فرمودند:«حسدواونیکونیست مگردردومورد:مردی که خدااورامالی داده باشدواودرحق به آن دست یابد ومرد  که خدا به اوعلمی عطافرموده واوبه آن عمل کند وبه مردم بیاموزد،یعنیغبطه جزدراین موارد جایز نیست.گاهی غبطه حسدنامیده می شود چنانکه گاهی حسدمنافسه وهم چشمی خوانده می شودواین برای نزدیکی وسعت وفراض این دو معنی است.وسبب غبطه حب نفسی است که برای شخصی مورد غبطه حاصل است پس اگر آن نعمت امری دینی باشد..سبب غبطه حب خداومحبت طاعت اوست واگرامردنیوی باشدسبب آن حب نعمت های مباح دنیا وبهره مندی ازان هاست،درغبطه اول  هیچ کراهتی نیست بلکه مستحسن ومندوب است وغبطه دوم اگرچه حرام نیست ولی باعث کاهش ونقصان درجه ادمی دردین و واماندن انسان ازمقامات بلندوارجمنداست وبازهدوتوکل درمعنا منافات دارد.واما غبطه اگراین باشدکه دوست داردبه مثل نعمت مغبوط برسد،ازآن روکه آن نعمت ازمقاصددین ودنیاست بدون آنکه بخواهد باوی برابرباشدیانپسنددکه کمترازاوباشد به هیچ وجه درآن اشکالی نیست ولی اگرتمایل به برابری وکراهت ازکمبودنسبت به اودارداین حال جای خطر ولغزش است زیرابرطرف شدن کمبودنقصان یابه وسیله رسیدن به نعمت ان شخص یا به زوال آن ازاوحاصل می شود.دراین صورت اگرکسیازاین دوطریقه حاصل نشدنفس ازمیل وخواهش طریقه دیگردست برنمی دارد.
ازمجموع آنچه گفته شدمعلوم می شودکه برای حسدچهارمرتبه است:
ا.اینکه دوست داردکه نعمت ازمحسودبرطرف می شودهرچند به وی منتقل نشودواین زشترین وناپسندترین مراتب حسداست.
۲.اینکه دوست داردکه نعمت ازدست دیگری بیرون رود برای رغبت وتمایلی که به آن دارد.مانند:خانه یعنی یازن جمیله ای که می خواهدازدست وی رودوبه دست او آید.خداونددرسوره(نساء،۳۱) می فرماید:«ولاتتمنوا مافضل الله به بعضکم علی بعض».(آنچه را خداوندبه وسیله آن بعضی ازشمارا بربعضی دیگر برتری داده آرزومی کند.۳
۳.اینکه تمایل اوبه مثل انچه دیگری داردباشدنه به خودآن اما چون ازرسیدن به ان ناتوان است دوست داردکه ازدست اونیز بیرون رودواگر بتوانددرتلف کردن وزمان آن ازدست وی می کوشد.
۴.مثل سوم است بااین تفاوت که اگردربرطرف ساختن آن نعمت قدرت هم داشته باشدفنیرومندی عقل ودین اومانع می شود که درزایل کردن نعمت بکوشدولیکن ازمال آن خشنودمی شود،بدون اینکه ازاین حالت دلشادی خودناراحت است وبرای غلبه دومرتبه است:
۱.میل داردکه آنچه مغبوط دارددست یابد بدون میل به مساوات با وی یاکراهت ازکمترداشتن ازاوزوال نعمت وی رانخواهد.
۲.میل دارد که به آن نعمت دست یابه همراه بامیل به مساوات وکراهت ازکمبودبه طوری که اگرازنیل به آن ناتوان باشد.

نویسنده:زهرایوسفی مصری

_________________________________
۱.اصل کافی،کلینی،ص۱۱۹

۲.قلب سلیم،نراقی،ص ۲۲۶

۳.معراج السعاده،مهدی نراقی،ص۲۶۳

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا