هویت یابی و بحران هویت نوجوانان

هویت یابی و بحران هویت نوجوانان

رشد هویت
پدیده نوجوانی ،با این پرسش  اساسی همراه است که  نوجوان از خود می پرسد “من کیستم”  این پرسش را که چند سال ادامه خواهد یافت “جستجوی هویت” می نامند.  در واقع مساله این است که چه می‌شود که هیچ فردی نه مانند کسانی می‌شود که قبل از اودراین جهان زیسته اند ونه مانند کسانی خواهد شد که پس ازاوبه این جهان خواهند آمد. نوجوانی که با این پرسش اساسی روبروست می داند که  بزودی  باید  مسوولیت زندگی خویش را شخصاً برعهده  گیرد و از خود می پرسد:  باید چگونه زندگی کنم؟ چه حرفه ای راباید انتخاب کنم؟ در ارتباط باجنس مخالف وزندگی خانوادگی آتی چه خواهم کرد؟ با کدام باورهاوارزشها باید زندگی کنم؟ پاسخ به  این پرسش ها آسان  نیست و معمولاً با مقداری  تشویش نیز همراه است.  شاید بتوان گفت که تشویش والدین  نیز کمتر از خود نوجوانان  نیست. نوجوانانی که  سعی می کنند که بالهای خود را بگشایند  وبه  دنیای خاص خویش  پرواز کنند و والدینی که گاه به دلیل  وابستگی به فرزند خود و استقلال جویی اونگرانند  وگاهی نیز به دلیل  مخاطراتی که پرواز غیرقابل پیش بینی  ازآشیانه م‍‍ألوف درکمین  نوجوان آنهاست، احساس ایمنی نمی کنند.  در این  میان ممکن است نوجوان دچاراین احساس شود که والدین اوبه جای آنکه کمکش کنند،  وی را آرام  وبه حال  خود  نمی گذارند. اریکسون  اولین کسی بود که هویت را به عنوان  دستاورد مهم  شخصیت نوجوانی وگامی مهم به سوی تبدیل شدن به فردی  ثمر بخش وخشنودتشخیص داد . تشکیل هویت عبارت است از مشخص کردن چه کسی هستید، وبرای چه چیزی ارزش قائلید،وچه مسیری را می خواهید در زندگی دنبال کید . یک  کارشناس، هویت را به صورت  نظریه روشن  درباره  خود  به عنوان عامل  منطقی،  عاملی که براساس عقل عمل می کند، مسوولیت این اعمال را می پذیرد و می تواند آنها راتوضیح دهد،تعریف کرد.  این جستجو برای  آنچه  درمورد خود درست و واقعی است، نیروی پیش برنده  درپس خیلی از تعهدات جدید است ازجمله احساس تعهد نسبت به  جهت گیری جنسی،  شغلی، روابط میان فردی ودرآمیختگی باجامعه،‌عضویت درگروه قومی،  و آرمانهای  اخلاقی، سیاسی ، مذهبی ، و فرهنگی. اریکسون مراحل رشد انسان را به هشت مرحله تقسیم کردو دوران نوجوانی وبلوغ راپنجمین مرحله از مراحل هشت گانه رشد  قلمداد  کرده این مرحله بیدار شدن احساس هایی ازهویت  در مقابل  گم گشتگی نقش اتفاق می افتد. بیرون آمدن از دوره  نوجوانی  با  احساس هویت مستلزم آن است که خود پنداره به دوطریق تکامل یابد،اول، شخص باید خودپنداره هایی را که در طول چهارمرحله روانی پیشین شکل گرفته است تحکیم بخشد، دوم، خود این خود پنداره منسجم بایستی با تصوری که دیگران ازاودارندیکی باشد. تنها بدین طریق احساسی کامل ازهویت می تواند پدیدآید.

بدین ترتیب ازدیدگاه اریکسون هویت ازامتزاج خودپنداره های خصوصی واجتماعی سرچشمه می گیرد. پیامد این انسجام از تداوم فردی یا هم خوانی  درونی است. اریکسون تاکید بسیارزیادی  بر اهمیت رشد  احساسی ازهویت  قائل  بود. اواز جهات فراوانی یافتن احساس هویت را تکلیف عمده  زندگی فردی می دانست.  به عقیده اریکسون هویت ممکن است ازدوراه منحرف شود.ممکن است پیش ازآن که رشدکند تثبیت شود(یعنی پیش از موعد شکل  بگیرد)،ویا اینکه بدون هیچ محدودیتی گسترش یابد.

هویت یابی زودرس

وقفه ای است درفرایندشکل گیری هویت، هویت یابی زودرس تثبیت زودرس تصورفرد ازخودش است که این تثبیت  در سایر امکانات و توانایی هایی که  شخص برای  توصیف خود دارد تأثیر می گذارد.  نوجوانانی  که هویت شان  پیش از موعد تثبیت می شود تأیید  دیگران بر ایشان اهمیتی اساسی دارد،عزت  نفس آنان تا حدود  

زیادی  بستگی به  تأیید دیگران دارد ، معمولا ًبرای  مراجع  قدرت اهمیت زیادی  قائل اند و بیشتر بانوجوانان دیگرهم نوایی می کنند و کمتر استقلال رأی دارند. درضمن این دسته به ارزشهای سنتی مذهبی بیشتر علاقمند اند وکمتر تأملی وبافکرعمل می کنند، مضطرب اند وافکارشان قالبی و سطحی است و با دیگران کمتر روابط نزدیک  برقرار می کنند.  هر چند که ازلحاظ هوش کلی  تفاوتی با همسالان ندارند، ولی به دشواری می توانند انعطاف ازخود نشان دهند وبه هنگام مواجهه با تکالیف شناختی وتنش زا نمی توانندواکنش مساعد ازخود نشان دهند؛ معمولاً ازنظم و ساخت درزندگی شان استقبال می کنند. با والدین شان روابط نزدیکی دارند. وارزشهای والدین رامی پذیرند.درعین حال والدین این گروه به طورکلی  پذیرا و مشوق هستند و نوجوانان را تحت  فشار می گذارند که با ارزشهای خانواده همنوایی کنند.

سردرگمی درهویت یابی

برخلاف این دسته  گروهی دیگر ازنوجوانان،  یک دوره طولانی ازسردرگمی را می گذرانند.  شاید هیچ گاه احساس  هویتی  قوی و روشن درآنان ایجاد نشود،چنین نوجوانانی عزت نفس کمی دارند واستقلال اخلاقیشان رشد  نیافته  است. به  دشواری  مسوولیت زندگی خود را به عهده می گیرند، تکانشی هستند وتفکری  نامنظم دارند ، و آمادگی اعتیاد به مواد مخدر دارند، روابط فردیشان غالباً سطحی وگاه  وبی گاه است، هر چند که به طورکلی  با نحوه زندگی والدین شان مخالفند نمی توانند ازخودشان شیوه ای ابداع کنند. دیدگاه های اریکسون توسط بسیاری ازمتخصصان نیزتعبیر،تفسیر وگسترش یافته است. یکی از محققان، به نام جیمز مارسیا یک مصاحبه سازمان  یافته رابرای طبقه بندی  هویت نوجوانان  تدوین کرده است  تا وضعیت  رشد هویت آنان را درزمینه های  بینش مذهبی،جهت گیری جنسیتی ویک مجموعه از ارزشهای سیاسی مشخص کند.

دراین طبقه بندی ها چهار نوع هویت برای نوحوانان مشخص می شود:

پراکندگی هویت

این  گروه  از نوجوانان هنوز به  مسائل هویت خود فکر نمی کنند،  واگرهم به این  موضوع  فکرکرده  باشندنتوانسته اند خودرا به یک جهت گیری آینده نگر برسانند.

تسلیم طلبی

نوجوانان این گروه افرادی هستند که بدون تجربه هیچ گونه بحرانی برای تصمیم گیری درباره هویت خودشان خود راتسلیم نظر والدین کرده اند بی آنکه به ارزیابی نظرآنان بپردازند.

وقفه

این خصوصیت بیانگر وضعیت نوجوانانی است که بابحران هویت درگیرهستند واگرچه فعالانه درتلاش برای کشف برای کشف ارزش هاوعلایق وبینشها وحرفه مورد نظر خود هستند؛اما هنوزنتوانسته اند تصمیم روشنی دراین مسائل اتخاذ کنند.

پیشرفت هویت

نوجوانانی که هویت خود راشکل  داداه اند کسانی هستند که  به  یک تعهد شخصی درباره حرفه یا بینش  مورد نظر خود(یا هردو مورد)دست یافته اند.

عوامل موثر برشکل گیری هویت

رشد هویت  نوجوانی  تحت تاثیر عوامل مختلفی است که  چند مورد مهم تر را می توان به شرح زیربرشمرد.

شخصیت

روش انعطاف پذیر وخالی ازتعصب برای  دست و پنجه نرم کردن با عقاید وارزش های متضاد، هویت  پخته راپرورش می دهد. نوجوانانی که  معتقدند واقعیت مطلق همیشه دست یافتنی است، هویت ضبطی(تسلیم طلب) دارند، وآن هایی که اطمینان ندارند تاکنون چیزی را به طور قطع فهمیده انداز هویت پراکند ه برخوردارند، یا

در وقفه هستند . نوجوانانی که  معتقدند برای انتخاب کردن از بین چندین دیدگاه می توان ازملاک های منطقی استفاده کرداحتمالاً،هویت کسب کرده اند.

ترتیب تولد وفاصله سنی فرزندان در خانواده

‍‍ ترتیب تولد بررشد هویت موثراست.فاصله سنی کودکان نیز موجب می شود که نه تنها برخورد والدین باآنها متفاوت باشد، بلکه این امر رابطه فرزندان بایکدیگر را نیزتحت تاثیر قرارمی دهد؛برای مثال فرزند کوچک خانواده، بخصو وقتی که فاصله سنی زیادی بابقیه فرزندان خانواده داردبرای آنکه به استقلال بیشتری برسد نقشهایی ایفا می کند که متفاوت از برادر وخواهربزرگتر  از اوست.فرزند اول نیز موضوع آزمایش تربیتی والدین جوان وبی تجربه است که به شدت به  وی  توجه می کنند .  این امرممکن است باعث خلقیات رهبری واحساس مسوولیت در وی  بشود.  همچنین،معمولاً گفته می شود نقش فرزند وسط خیلی برایش روشن نیست ونیز فرزندان کوچکتر معمولاًآزادی بیشتری را تجربه می کنند و والدین هم تجربه بهتری برای پرورش آنان دارند. در عین حال نباید فراموش کرد  که ترتیب تولد  و فاصله سنی بچه ها، برحسب اینکه  در چه خانواده وفرهنگی تربیت شوند، با تفاوتهای زیادی درتاثیر گذاری برهویت آنان همراه خواهد بود.

عوامل اجتماعی و فرهنگی

عوامل فرهنگی، اجتماعی تاریخی نیز بر چگونگی شکل گیری هویت نوجوانان تاثیر زیادی دارند. نوجوانان متعلق به فرهنگ های قدیمی،ونقاط دورافتاده، تحت تأثیر زمینه اجتماعی وفرهنگی هویت متناسب با شرایط محیط زندگی خودرا کسب می کنند.

نقش والدین در هویت یابی فرزندان

والدین نیز درچگونگی شکل گیری هویت نوجوانان تأثیر زیادی دارند.کودکانی که ازخود درک سالمی دارند، از  والدینی برخوردارند که حمایت عاطفی وآزادی  کاوش کردن برای آنها تامین می کنند.همین  طور، در ضورتی که خانواده  “پایگاه امنی”  باشد که نوجوانان بتوانند با اطمینان از این پایگاه به سوی دنیای بزرگ تر پیش بروند،رشد هویت تقویت می شود، نوجوانانی که احساس می کنند به والدینشان دلبسته هستند ، اما در عین حال آزادند تا عقاید  خودشان را بیان کنند، هویت کسب کرده ویادر  حالت وقفه هویت هستند. نوجوانانی که از هویت تسلیم طلب برخوردارند، معمولاً روابطی صمیمی باوالدین دارند، اما از فرصت جدا شدن سالم بی بهره اند، ونوجوانانی که دچار پراکندگی هویت هستند، از کمترین رابطه صمیمانه وارتباط آزاد درخانواده خبر می دهند.  مدرسه نیز یکی از عوامل موثر برنحوه شکل گیری  هویت است .موفقیت  تحصیلی درطول سال های مدرسه وقبول شدن  بعدی نوجوانان  دردانشگاه، راه های زندگی آینده او را هموارتر می سازد وازنظرهویت حرفه ای  نیز اطمینان  بیشتری  برای  او ایجاد  می کند . همچنین  تحصیلات  مدرسه ای  ودانشگاه  معمولاً اطلاعاتی را در اختیار نوجوانان قرار می دهد که برای شکل گیری هویت آنان مفیداست.الگو برداری ازسایر دانش آموزان  و دانشجویان نیز تا اندازه ای  در رشد هویت  نوجوان موثر است. علاوه بر موارد بالا عوامل دیگری مانندعوامل شناختی ،  رفتار خودنوجوان ،  گفتگو درجریان تعارضات با بزرگسالان، وخیال پردازی

نوجوانان نیزدر چگونگی رشد هویت نوجوان تأثیر دارد.

مشکلات ناشی ازناتوانی درهویت یابی

نوجوانانی  که  در کسب هویت  سالم به گونه ای دچار انحراف و اختلال گردیده اند ،  ممکن است  دچار یکی ازمشکلات وانحرافات زیرگردند.

۱- از خودبیگانگی: بیگانگی  به معنی  رد و انکار عمیق ارزشهای اجتماعی ودوری وجدایی از دیگران است که از حد بدبینی های نوجوانان معمولی بسیار فراتر می رود .شکل تازه تری از احساس بیگانگی در بین نوجوانان مشاهده شده است که ویژگیهای این نوع عبارتند ازاحساس عزلت وتنهایی،  تمنای رابطه صمیمانه و نزدیک  ولی دشواری در دستیابی  بدان ، احساس سرگشتگی،  نقصان در احساس معنی داربودن و جهت دار بودن زندگی واحساس هویت نامشخص وپراکنده.

۲- اعتیاد به مواد مخدر: نوجوانانی که هنوزهویت کسب نکرده اندممکن است برای فرار از تعاضهای روان به  مواد مخدر روی آورند. ازنظر کسانی که با  نوجوانان کا ر می کنند مهم ترین خطراین  نیست  که نوجوانی مقداری مشروب الکلی بنوشد و یا درمجلسی بادوستان برای تفریح حشیش مصرف کند، بلکه وضع وقتی خطرناک می شود که نوجوانی به صورتم مکرردر واکنش به احساس نا امنی، آشفتگی روانی، احساس حقارت، وطردشدگی وبیگانگی، تعارض باوالدین ویامشکلات زندگی روزمره به مواد مخدر روی می آورد. شمار بسیاری از نوجوانان آسیب پذرگمان می کنند که به خاطر تفریح یا تجربه مواد مخدر مصرف  می کنند اما به زودی  درمی یابند که مصرف این مواد به  صورت تکیه گاه روانی آن ها درمی آیدو نمی توانند آن  را بگذارند .برخی از علل روی  آوردن نوجوانان به مواد مخدرعبارتست از:دردسترس بودن مواد  مخدر، ‌فشار دوستان  و همسالان ،  طغیان علیه  والدین ، گریز ازناملایمات زندگی ،  آشفتگی عاطفی ، احساس بیگانگی وطردشدگی.

۳- بزهکاری: بزهکاربه جوانی گفته می شود که بین ۱۶تا۱۸ سال سن دارد ورفتارش به نحوی است که ازطریق قانونی قابل مجازات است. بعضی ازاعمال بزهکارانه مانند دزدی، حمله شدید،‌تجاوز، آدم کشی یا استفاده  از مواد مخدر در صورتی که از سوی  بزرگسالان صوزت گیرد نیزجرم  تلقی  می شود.سایر موارد خلافهای خاص نوجوانی محسوب می شود.این اعمال شامل نقض مقررات رفت وآمددراماکن یا اوقات خاص،

فرارازمدرسه، فرار ومصرف الکل پیش ازسن قانونی می شود. اوضاع و احوال اجتماعی ونیز تجارب ردی در بزهکاری  نوجوانان دخیل است.  فقر و شرایط سخت زندگی یکی ازعوامل است.روابط بین والدین وفرزندو خصوصیات شخصیتی فردی نیز ازعوامل مهمی است که باعث بروز رفتار بزهکارانه می شود.

 علاوه برمواردبالا ممکن است نوجوان دچار اختلالات روانی و روانی  فیزیولوژیکی گردد که برخی ازآن ها عبارتند از:

۴- واکنشهای اضطراب:  نوجوانی که دچار اضطراب حاداست احساس ترس  ناگهانی بر او چیره می شود،  گویی  قرار است  برایش حادثه  بدی رخ  دهد. ممکن است بی قرار ونا آرام شود، به سادگی ازجا بپرد و علایم جسمانی  مثل تهوع،  سردرد ، سرگیجه ، و استفراغ  در اوظاهر می شود، فراخنای توجه و حواسش منحرف می شود دچاراختلال خواب می گردد اگرهیچ گونه دلیل بیرونی آشکاری برای اضطراب حاد نوجوان وجو د نداسته باشد ممکن است نگران شود  که این حالات اوازکجا سرچشمه  می گیرد،واوضاع  ووقایع بیرونی ونسبتاً جزئی به دنبال علت آن باشد البته بابررسی دقیقترمعمولاًروشن میشود که عوامل  به مراتب پراهمیت تری که ممکن است نوجوان به آن آگاهی نداشته باشدمانند اختلال در روابط فرزند ووالدین، نگرانی در مورد مشکلات بزرگ شدن وترس احساس گناه در مورد سائق های جنسی وپرخاشگری افسردگی نوجوانان:  بسیاری ازنوجوانان افسردگی خود رابه صورت  خستگی  وبی قراری  و….. نشان می دهند و درحالت  افراطی به صورت فعالیت های جنسی، پرخاشگری و نیز رفتار بزهکارانه بروز می کنند. افسردگی نوجوانان معمولاًدو حالت دارد.اول اینکه نوجوان احساس تهی بودن وبی احساسی می کند. گویی که  دوران کودکی سپری شده،  بی آنکه بزرگسال رشد  یافته ای جای آن را بگیرد.  این نوع افسردگی ناپایدار است ومعمولاًحل شدنی.نوع دوم افسردگی نوجوان به دشواری ازبین می رود. ریشه های آن درتجربه شکستهای مکرردر طی زمان طولانی است. نوجوان ممکن است واقعاً برای حل مشکلات ورسیدن به اهداف شخصی تلاش کرده  باشد، ولی به موفقیتی دست نیافته باشد. در این نوع افسردگی نوجوان  رابطه اش رابا والدین، دوست یا کسی که به شدت به او علاقه داشته ازدست می دهد.

۵- خود کشی: خودکشی نوجوان معنای آن است که اوبرای اوزندگی مشکل ترازمرگ جلوه کرده است. درصد قابل  توجهی ازنوجوانانی که به مراکز درمانی ارجاع می شوند  کسانی هستند که یا دست  به خودکشی زده ، یا نقشه خودکشی درسرداشته اند. این افراد عموماً در فاصله سنی ۱۵-۲۵سالگی هستند.  تعداد  دخترانی که دست به این کارمی زنند بیش ازپسران است هر چند که  خود کشی پسران بیشتر به نتیجه می رسد ودختران غالباً طوری خود کشی می کنند که امکان نجاتشان بیشتر است.آشکارترین  دلیل خودکشی  نوجوان، احساسات منفی  و نا امیدی  و ازدست دادن کنترل خود است. احساس گناه  شدید، احساس تنهایی و بی کسی و بی  پناهی ،فقدان حمایت از نوجوان، ناتوانی درکنترل فشارهای وارده ،  ناتوانی درکنترل احساسات ورشدنیافتگی وعدم

آمادگی برای مقابله بامشکلات پیش روی نوجوان مهمترین دلایلی است که ممکن است اورابه فکر یاعمل خود کشی وادارمی سازد.

زیر بنای شخصیت

در سنین آغازین  زندگی شکل می گیرد  و در نوجوانی  ثبات می یابد.  دوره  نوجوانی دوره  احساس استقلال است  آنچه والدین  باید توجه  کنند  شخصیت دادن به نوجوان است وحتی با او حرف می زنند  نباید یک طرفه ودستوری سخن بگویند زیرا در این دوره  پیام وحرف  آمرانه اصلا  نافذ  نیست و بلکه عکس العمل منفی نیز ایجاد می کند باید  فضایی برای اظهار نظر و مشارکت نوجوان به وجود آورد و در انجام کارها با او مشورت کرد . در دوره بلوغ حس توجه به  ظاهر و  زیبا نشان  دادن خود در فرد تقویت می شود این حالت با نیازهای دیگر نوجوان پیوند وارتباط دارد به خصوص دختران حساسیت بیشتری دارند حتی تمایل پیدا می کنند که شبیه دیگران باشند و والدین  آنها مثل والدین دیگران لباس بپوشند . اولا  به نظر می رسد  والدین باید این ویژگی را بپذیرند و رفتارهای او را غیر طبیعی محسوب نکنند و با او برخورد تند نداشته باشند بلکه  با روشهای مناسب و نصایح  به موقع  و توام با همدلی  نوجوان را  متوجه  جنبه های مختلف یک رفتار بنمایند .نوجوان در امور درسی نیاز به راهنمایی دارد والدین موظف هستند در طول زمان علایق فرزند را مورد توجه قرار دهند و در

دوره  نوجوانی  با توجه  به  شناخت  قبلی  درباره او قضاوت کنند . والدین باید  با مسوولان مدرسه یا مشاور مدرسه در تماس باشند وبه طور مرتب با آنان همفکری کنند .والدین باید در داخل منزل فضایی بوجود آورند که نوجوان بخشی از اوقات فراغت خود را در کنار پدر ومادر بگذراند و اگر  والدین در  گذراندن اوقات فراغت  فرزندشان اشکالی را مشاهده  کردند باید آن را با مسوولان مدرسه  در میان  گذارند و با تبادل اطلاعات  تصمیم معقول بگیرند و طوری رفتار نکنند که  عدم اطمینان در نوجوان بوجود آیدو او احساس کند که از رفتارهای او مطمئن نیستند و دائما مراقب او هستند.

اصل پرهیز از تحمیل کردن:

گاهی پدران و مادران به زمان وعصر خود خود اشاره می کنند وبی توجه به مقتضیات زمان ومکان تاکید می کنند  که  وقتی ما  به  سن  شما بودیم  این  گونه  رفتار می کردیم  در چنین موقعیتی بروز رفتارهایی از قبیل لجبازی ،  مقاومت منفی  و سرکشی قابل پیش بینی است .باید به نوجوان اعتماد کرد و  به وی اجازه داد که به تدریج پس از کسب آگاهیهای لازم ، خود تصمیم گیری در امور زندگی ، تحصیلی و شغلی را تمرین کند.

اصل پذیرش و احترام:

فرزند  بیش از هر چیز وجود  پدر ومادر را می خواهد و حضور آنها در خانه برای او ارزشمند است .با دقت گوش دادن به حرفهای نوجوان ،  پذیرفتن  و تشویق رفتارهای مطلوب او ،فراهم کردن فرصتهایی برای ابراز وجود و  خودنمائی و عدم تمسخر وسرزنش او از نشانه های برقراری یک رابطه انسانی سالم با نوجوان است .حتی زمانی که رفتار او را قبول نداریم به او بگوئیم که  او را و وجود او را دوست و قبول میداریم اما به وی تذکر دهیم که از رفتار او خوشمان نیامده است . اصل پذیرش نوجوان به این معناست که به یکتایی شخصیت ، بی همتا  بودن او و متفاوت  بودن او احترام می گذاریم . نوجوان  باید بداند که متفاوت  بودن به خودی خود بد نیست و هر شخصی می تواند  خصلت های  منحصر به فرد داشته باشد .  مشورت کردن  با  نوجوان ،  سهیم کردن او در برنامه  ریزی  زندگی خانوادگی ، توجه  به نیازها وعلایق او ، توجه  به اوقات فراغت او همگی بیانگر احترام گذاشتن به نوجوان است .

اصل پرهیز از مقایسه کردن :

در قرآن در سوره نوح آیه ۱۴ آمده است به تحقیق خداوند شمارا طور طور آفریده است این موضوع در روان شناسی  تحت عنوان اصل تفاوت های فردی مطرح است . تفاوتهای موجود در انسان بیانگر این نکته است که پدر ومادر باید با فرزندان خود مطابق روحیه ، علایق و ویژگیهای او رفتار کنند و هرگز توانائیهاو ناتوانیهای  نوجوانی  را با نوجوان دیگر مقایسه نکنند زیرا مجموعه عواملی که از بدو انعقاد نطفه تا زمان حیات فرد در فرآیند رشد وتحول او در ابعاد گوناگون دخالت داشته یا دارند متفاوت است .

اصل توجه به کسب هویت نوجوان:

یکی او ویژگیهای دوران نوجوانی وجوانی تلاش برای کسب هویت وشناخت هویت واقعی خوداست . نوجوان کسب هویت می خواهد  اما دقیقا نمی داند چه چیزهایی باید بخواهد در این دوره نوجوان فکر می کند هیچ چیز ندارد اما همه  چیزدارد ، در رویا زندگی می کند ،  امیال زود گذر دارد وبه آنچه نداردمی اندیشد نه به آنچه دارد  این بحرانها به قدری جدی هستند که  برخوردهای افراطی یا  تفریطی  والدین یا عدم  برقراری رابطه دوستی با نوجوان( مسخره، طرد، تحقیر کردن) پیامدهای نامطلوبی به دنبال خواهد داشت. دراین وضعیت که نوجوان  پدر و مادر خود را امین نمی داند وکانون   خانواده برای او پناه گاهی امن  نیست احتمال دورغگویی، پنهان کاری ،  فرار از خانه  وجود دارد. دراین دوره پدر ومادر باید با او مدارا نمایند تا نوجوان به سلامت این  دوره را طی  کند  و به او  کمک کنند  تا خویشتن  خویش را همان  طور که هست  ببیند  و  بپذیرد  و به خودشناسی لازم نایل گردد

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا