چگونگی عالم به غیب بودن خداوند ۲

چگونگی عالم به غیب بودن خداوند 2

ممکن است چیزهاى دیگر نیز در آن عالم ذخیره و نهفته باشد که از جنس موجودات زمانى نباشند، بنا بر این باید گفت خزینه هاى غیب خدا مشتمل بر دو نوع از غیب است: یکى غیب هایى که پا به عرصه شهود هم گذاشته اند، و دیگرى غیب هایى که از مرحله شهادت خارجند و ما آنها را غیب مطلق مى نامیم، البته آن غیبهائى هم که پا به عرصه وجود و شهود و عالم حد و قدر نهاده اند، در حقیقت و صرفنظر از حد و اندازه اى که به خود گرفته اند، باز به غیب مطلق برمى گردند، و باز همان غیب مطلق هستند، و اگر به آنها شهود مى گوییم با حفظ حد و قدرى است که دارند، و مى توانند متعلق علم ما قرار گیرند، پس این موجودات هم وقتى شهودند که متعلق علم ما قرار گیرند، وگرنه غیب خواهند بود. البته جا دارد که موجودات عالم را در موقعى که متعلق علم ما قرار نگرفته اند غیب نسبى بنامیم، براى اینکه چنین غیبى، وصفى است نسبى، که بر حسب اختلاف نسبت ها، مختلف مى شود، مثلا موجودى که در خانه و محسوس براى ما است، نسبت به کسى که بیرون خانه است، غیب است ولیکن براى ما غیب نیست، و همچنین نور و رنگ ها براى حس بینایى شهود، و براى حس شنوایى غیب است، و شنیدنى ها براى حس شنوایى شهود و براى حس بینایى غیب است و محسوسات این دو حس نسبت به انسانى که داراى آن حس است شهود و نسبت به انسان کر و کور غیب است. روى این حساب غیب هایى را که خداى تعالى در آیه مورد بحث، ذکر کرده، فرمود: و یعلم ما فى البر و البحر و ما تسقط من ورقه الایعلمها و لا حبه فى ظلمات الارض و لا رطب و لا یابس الا فی کتب مبین؛ و هر چه در خشکی و دریاست می داند و هیچ تر و خشکی نیست مگر این که در کتابی روشن (درج) است (انعام/۵۹) از نوع همین غیب هاى نسبى است، براى اینکه همه آنچه که در آیه ذکر شده، امور محدود و مقدرى است که تعلق علم به آن محال نیست.
مراد از کتاب مبین :

این آیه دلالت دارد بر اینکه این امور در کتاب مبین قرار دارند، بنا بر این جاى این سؤال هست که آیا این امور هم از جهت غیب و هم از جهت شهودش در کتاب مى باشد و یا آنکه تنها از جهت غیب بودن؟ و به عبارت دیگر آیا کتاب مبین عبارت است از همین عالم کون که اجرام امور مذکور را در خود جاى داده، یا آنکه کتاب مبین چیز دیگرى است که تمامى موجودات به نحو مخصوصى در آن نوشته شده و به قسم خاصى در آن گنجانده شده است؟ به طورى که از درک درک کنندگان این عالم غایب و از حیطه علم هر صاحب علمى بیرون است؟ و معلوم است که اگر معناى کتاب مبین این باشد، محتویات آن همان غیب مطلق خواهد بود.

باز به عبارتى دیگر: آیا موجوداتى که در ظرف این عالم قرار دارند و آیه مورد بحث به طور عموم از آنها اسم برده مانند خطوطى هستند که در کتاب قرار مى گیرد؟ یا آنکه مانند مطالب خارجى است که یک واقعه نگار معناى آنرا در قالب الفاظى در کتاب خود درج نموده و آن معانى به تبع آن الفاظ با خارج منطبق مى گردد؟ آیا وقوع اشیاء در کتاب مبین به این معنا است و یا به آن معنا؟ از آیه شریفه ما اصاب من مصیبه فى الارض و لا فى انفسکم الا فى کتاب من قبل ان نبراها ترجمه: هیچ مصیبتى در زمین و در نفوس شما پیش نمى آید، مگر اینکه قبل از تحقق دادنش، آنرا درکتابى نوشته بودیم ( سوره حدید آیه ۲۲) چنین برمى آید که نسبت کتاب مبین به حوادث خارجى نسبت خطوط برنامه عمل است به خود عمل. از آیه و ما یعزب عن ربک من مثقال ذره فى الارض و لا فى السماء و لا اصغر من ذلک و لا اکبر الا فى کتاب مبین ترجمه: در زمین و در آسمان چیزى به اندازه ذره اى از پروردگار تو پوشیده نیست، و هیچ موجودى کوچکتر و بزرگتر از آن نیست، مگر اینکه در کتاب مبین هست (سوره یونس آیه ۶۱ ).

و آیه لا یعزب عنه مثقال ذره فى السموات و لا فى الارض و لا اصغر من ذلک و لا اکبر الا فى کتاب مبین ترجمه: چیزى به سنگینى ذره در آسمانها و زمین نیست که از وى پوشیده باشد، و هیچ چیز کوچکتر ازذره و نه بزرگتر از آن نیست، مگر اینکه در کتاب مبین نوشته شده است. (سوره سبا آیه ۳ ) و آیه قال فما بال القرون الاولى* قال علمها عند ربى فى کتاب لا یضل ربى و لا ینسى ترجمه: گفت: مردمان گذشته که به دین تو ایمان نداشتند (و مانند ما بت پرست بودند) چطور شدند؟ موسى گفت: علم اینکه آنان چه کردند و چه جزائى دیدند، در کتابى نزد پروردگار من است، و پروردگارمن چیزى را اشتباه و فراموش نمى کند.(سوره طه آیه ۵۱ و ۵۲ ) و از آیات دیگرى نیز این معنا استفاده مى شود، پس کتاب مبین – هر چه باشد یک نحوه مغایرتى با این موجودات خارجى دارد – کتابى است که نسبت به موجودات خارجى تقدم داشته و بعد از فناى آنها هم باقى مى ماند، عینا مانند خطوط برنامه که مشتمل بر مشخصات عمل بوده، قبل ازعمل وجود داشته و بعد از آن هم باقى مى ماند.

شاهد دیگر بر اینکه مراد از کتاب مبین معناى اول است این است که ما به چشم خودمى بینیم که موجودات و حوادث جهان تحت قوانین عمومى حرکت در حال تغییر و دگرگونى هستند، و حال آنکه آیاتى از قرآن دلالت دارند بر اینکه آنچه که در کتاب مبین است قابل تغییر و دگرگونى نیست، مانند آیه یمحو الله ما یشاء و یثبت و عنده ام الکتاب ترجمه: خداوند آنچه را که بخواهد محو نموده و آنچه را که بخواهد اثبات مى کند و در نزد او سرچشمه و اصل کتاب است.( سوره رعد آیه ۳۹) و آیه فى لوح محفوظ؛ که در لوح محفوظ است (سوره بروج آیه ۲۲) و آیه و عندنا کتاب حفیظ ، و پیش ما کتابی است که (همه چیز در آن ) محفوظ است (سوره ق آیه ۴) زیرا این آیات به طورى که ملاحظه مى کنید دلالت دارند بر اینکه این کتاب در عین اینکه مشتمل است بر جمیع مشخصات حوادث و خصوصیات اشخاص و تغییراتى که دارند در عین حال خودش تغییر و دگرگونى ندارد.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
به بالا بروید