دسته بندی :اسفند ۱۸, ۱۳۹۲

مقاله

مشعلداران

مشعلداران

کرامت یک خواب تقریباً اوایل سال ۷۲ بود که در خواب دیدم در محور «پیچ‌انگیز» و شیار «جبلیه» در روی تپه‌ی‌ ماهورها، شهیدی افتاده که به صورت اسکلت کامل بود و استخوان‌هایش سفید و براق! شهید لباسی به تن داشت که به کلی پوسیده بود. وقتی شهید را بلند کردم،

شهيد كربلايي , ضمانت باب ‌الحوائج , شهيد رحيم شيرويه , عبدالمجيد صدف ساز(2) , شهيد محمدحسين حكيميان

شهید کربلایی , ضمانت باب ‌الحوائج , شهید رحیم شیرویه , عبدالمجید صدف ساز(۲) , شهید محمدحسین حکیمیان

شهید کربلایی قبل از عملیات بدر غلام‌رضا جلو من و مادرش، بدنش را برهنه کرد و گفت: نگاه کنید! دیگر این جسم را نخواهید دید. همان‌طور شد و در عملیات بدر مفقود گردید. دوازده سال در انتظار بودم و با هر زنگ به سمت در می‌دویدم تا اگر او برگشته

عطر گلاب , عيدي , علي ‌اصغر كلاته سيفري , عكس , علي ‌اصغر كلاته سيفري (2)

عطر گلاب , عیدی , علی ‌اصغر کلاته سیفری , عکس , علی ‌اصغر کلاته سیفری (۲)

عطر گلاب شب جمعه در بالکن اتاقمان در بیمارستان پادگان سرپل ذهاب بودیم. در مقابل اتاق ما ماشین حمل پیکر شهدا‌ قرار داشت. ناگهان احساس کردم بوی تند گلاب فضای اطراف را پر کرده، گویی آن‌جا را با گلاب شسته‌اند، اما گلاب و عطری در کار نبود. تمام آن رایحه‌ی

غواص شهيد , عاشقانه , عنايت آقا اباعبدالله , عرفه ‌ي معرفت , فرزند خلف

غواص شهید , عاشقانه , عنایت آقا اباعبدالله , عرفه ‌ی معرفت , فرزند خلف

غواص شهید زمانی، بچه‌ها در شلمچه پیکر یکی از شهدا را که از نیروهای غواص بود، کشف کردند، اما متأسفانه تا نزدیک غروب آفتاب هرچه گشتند، پلاک آن شهید بزرگوار را پیدا نکردند، دیگر مأیوس شده بودند، با خود گفتند: پلاک شهید که پیدا نشد، پس پیکر شهید را همان‌جا

كعبه و فرماندهي , كرامت حربن يزيد رياحي , كرامت چهارده معصوم , كرامات حضرت جواد (ع ) , فرزند اسلام ,

کعبه و فرماندهی , کرامت حربن یزید ریاحی , کرامت چهارده معصوم , کرامات حضرت جواد (ع ) , فرزند اسلام ,

کعبه و فرماندهی شهید زین‌الدین به نماز اول وقت بسیار اهمیت می‌داد و در هر وضعیت و هر منطقه‌ای که بود، به محض فرا رسیدن زمان نماز، اذان می‌گفت و نماز. یادم است هنگامی‌که در منطقه‌ی سردشت تردد داشتیم، با این‌که جاده‌ها از لحاظ امنیت، تضمینی نداشت و هر لحظه

لحظه ي شهادت , لبخند شهيد , لياقت , منزل اصلي , گلي از سوي دوست

لحظه ی شهادت , لبخند شهید , لیاقت , منزل اصلی , گلی از سوی دوست

لحظه ی شهادت وقتی جنازه‌ی فرشاد مرعشی‌زاده پس از ۳۸ روز از منطقه‌ی عملیاتی بستان توسط رزمندگان به پشت جبهه آورده شد، مادرش بر بالینش حاضر گردید و با دیدن صحنه‌ی اصابت ۲ گلوله به گلوی فرزندش غصه‌ای جانکاه وجودش را فرا گرفت. روزها گذشت و او با قاب عکس

مرگ آگاهي , مأمور الهي , مهدي سامع , مهماني لاله ‌ها , مسئله حل است

مرگ آگاهی , مأمور الهی , مهدی سامع , مهمانی لاله ‌ها , مسئله حل است

مرگ آگاهی محمدحسین در کلاس دوم راهنمایی، عصرها به مدرسه می‌رفت. یک‌ روز صدایش کردم تا آماده شود، ولی جوابی نداد. فکر کردم بیرون از خانه رفته، یک‌دفعه از پشت دیوار صدایی کرد که مرا بترساند. پرسیدم کجا بودی؟ گفت: سر قبرم نشسته بودم. فکر کردم شوخی می‌کند. گفتم: قبرت

نمازگردان , نذر و صلوات , نشان شهادت , نيت عاشقانه , نيمه ي سيب ,

نمازگردان , نذر و صلوات , نشان شهادت , نیت عاشقانه , نیمه ی سیب ,

نمازگردان سیدمحمد اعتقاد محکم و استواری داشت و در اوقات نماز خیلی مراقبت می‌نمود، حتی بعد از شهادتش نیز زمان نماز را به نیروها یادآوری می‌کرد. یک‌بار که گردان به خاطر عملیات سنگین شبانه، صبح خوابش برد، یک نفر از بچه‌ها، قبل از این‌که نماز قضا بشود، گردان را بیدار

وعده ي ديدار , وصال آسماني , وعده ي شهادت , هديه ي خداوند , نان‌ آور خانه

وعده ی دیدار , وصال آسمانی , وعده ی شهادت , هدیه ی خداوند , نان‌ آور خانه

وعده ی دیدار در سال ۱۳۷۳ شب جمعه در خواب دیدم که با شهید سیدمرتضی آوینی در حوالی منطقه‌ی فکه در زمینی چمن‌زار و پر از شقایق قدم می‌زنم. (قبلاً فقط او را یک‌بار دیده و درباره‌ی روایت فتح با ایشان صحبت کرده بودم) حین صحبت کردن، سید گفت: «ادامه‌ی

يوسف هاتف , ياران امام , اسم حضرت زهرا (س) , آخرين پلاك , بازگشت از ديدار

یوسف هاتف , یاران امام , اسم حضرت زهرا (س) , آخرین پلاک , بازگشت از دیدار

یوسف هاتف بعد از شهادت فرزندم یوسف که در عملیات والفجر یک در فکه به شهادت رسید، با جمعی از خانواده‌های شهدا به زیارت امام (ره) در جماران مشرف شدیم. ما را از آن‌جا به بهشت‌ زهرا و سپس به جمکران بردند. به علت خستگی مفرط سفر در محوطه‌ی جمکران

بي ‌نشان اهل ‌بيت (ع) , حضور به ياد ماندني , در جستجوي شهيد , راز حضور آن كبوتر

بی ‌نشان اهل ‌بیت (ع) , حضور به یاد ماندنی , در جستجوی شهید , راز حضور آن کبوتر

بی ‌نشان اهل ‌بیت (ع)روزهای آخر سال ۷۹ و سال امام علی (ع) در منطقه‌ی جنوب، با عراقی‌ها در خاک عراق به طور مشترک تفحص می‌کردیم. صبح بلند شدیم که برای تفحص برویم. یک‌ سری شهید پیدا کرده بودیم و آن‌ها را چیده بودیم و برای آن‌ها زیارت عاشورا می‌خواندیم

شفاي يار , شهيد قربان علي گرزين , عيدي صاحب الزمان(عج) , فيض زيارت

شفای یار , شهید قربان علی گرزین , عیدی صاحب الزمان(عج) , فیض زیارت

شفای یاربعد از این‌که عصب‌های دستم در اثر اصابت گلوله‌ی دشمن قطع شد، دکترها اعلام کردند دستم باید قطع شود، و یا این‌که حس باقی خواهی ماند،‌ و علت آن گلوله‌ای بود که به کف پایم اصابت کرده و اعصاب دست و پایم مختل و قطع شده بود.‌ دکتر پرندیان

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا