مشعلداران
کرامت یک خواب تقریباً اوایل سال ۷۲ بود که در خواب دیدم در محور «پیچانگیز» و شیار «جبلیه» در روی تپهی ماهورها، شهیدی افتاده که به صورت اسکلت کامل بود و استخوانهایش سفید و براق! شهید لباسی به تن داشت که به کلی پوسیده بود. وقتی شهید را بلند کردم،